هدف قرار دادن تجربه درونی در اختلال وسواسی-جبری و اختلالات مرتبط
در این مقاله مایکل توهیگ که از پژوهشگران برجسته کاربست درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در اختلالات اضطرابی به خصوص اختلال وسواسی جبری است به همراه بروک اسمیت به چرخشی میپردازد که در چندین سال گذشته در راهبرد درمانی نسخههای متاخر درمانهای شناختی رفتاری برای اختلال وسواسی-جبری و اختلالات مرتبط روی داده است . این چرخش حاکی از هدف قرار دادن کارکرد تجربه درونی (وسواسها، تکانه کندن مو) در این مشکلات روانشناختی است. این دو نویسنده ضمن معرفی کوتاه مدلهای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، درمان فراشناختی، رویکردهای مبتنی بر توجهآگاهی و رفتاردرمانی دیالکتیکی به پژوهشهایی که در آنها از این درمانها برای اختلال وسواسی-جبری و اختلالات مرتبط استفاده شده است اشاره میکند.
#موج_سوم_رفتاردرمانی
#OCD
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
در این مقاله مایکل توهیگ که از پژوهشگران برجسته کاربست درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در اختلالات اضطرابی به خصوص اختلال وسواسی جبری است به همراه بروک اسمیت به چرخشی میپردازد که در چندین سال گذشته در راهبرد درمانی نسخههای متاخر درمانهای شناختی رفتاری برای اختلال وسواسی-جبری و اختلالات مرتبط روی داده است . این چرخش حاکی از هدف قرار دادن کارکرد تجربه درونی (وسواسها، تکانه کندن مو) در این مشکلات روانشناختی است. این دو نویسنده ضمن معرفی کوتاه مدلهای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، درمان فراشناختی، رویکردهای مبتنی بر توجهآگاهی و رفتاردرمانی دیالکتیکی به پژوهشهایی که در آنها از این درمانها برای اختلال وسواسی-جبری و اختلالات مرتبط استفاده شده است اشاره میکند.
#موج_سوم_رفتاردرمانی
#OCD
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
هدف قرار دادن تجربه درونی در اختلال وسواسی-جبری و اختلالات مرتبط (بخش اول)
مایکل توهیگ و بروک اسمیت
مترجم: علی فیضی
در آغاز درمان اختلال وسواسی-جبری کاملا رفتاری و به طور مستقمی در ارتباط با نظریه یادگیری بود. همین قضیه برای اختلالات مرتبط نظیر وسواس موکنی و اختلال کندن پوست صادق بود. درمان OCD با وقوع انقلاب شناختی و به وجود آمدن درمانهایی نظیر مواجهه و بازداری از پاسخ رفتهرفته کمتر رفتاری شد و روی تغییر شناختی به عنوان موافه اصلی درمان تمرکز کرد. به علاوه استفاده از درمان شناختی به تنهایی برای OCD به همراه مفهومپردازی شناختی این مشکل روانشناختی محبوبیت بیشتری کسب کرد. در مرکز این مفهومپردازی این ایده وجود داشت که سبکهای شناختی مختلفی مثل اهمیت افکار و مسئولیتپذیری وجود دارد که تکنیکهای مطابق با آن افکار را بایستی به کار برد. با این که مفهومپردازیهای متعددی وجود داشت اما نقطه تمرکز در درمان شناختی این بود که برخی شناختهای خاص منجر به رفتارهای مشکلساز میشوند و این رفتارها را میتوان با تصحیح خطاهای شناختی کاهش داد. موضعی که از سوی تحلیل رفتار که بخشی دیگر از حوزه رفتاردرمانی شناختی بود بیان میشد این بود که شناختها (و دیگر تجربههای درونی) مثالهایی از رفتار هستند که روی احتمال وقوع یک اقدام تاثیر میگذارند اما علت آن نیستند چون هردو (شناخت و اقدام آشکار) رفتار هستند و محصول محرک بیرونی؛ بنابراین با این که هردوی این مفهومپردازیها بخشی از رفتاردرمانی شناختی بودند اما الگوهای مختلفی از این درمان را تولید میکردند.
مطابق با این مفهومپردازی در مورد فعالیت شناختی، علاقه فزایندهای به انواعی از رفتاردرمانی شناختی برای OCD به وجود آمد که به جای شکل و محتوی شناختها و دیگر تجربههای درونی تمرکز سنگینی روی کارکرد آنها داشتند. مثالهای خاص این درمانها شامل درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)، رفتاردرمانی دیالکتیکی (DBT)، کاهش استرس با توجهآگاهی (MBSR) و درمان فراشناختی است. سازههای هدف اصلی در این نوع درمانها شامل پذیرش (اجازه دادن به وقوع تجربه درونی بدون تلاش برای تنظیم آنها) و توجهآگاهی (مشاهده وقوع تجربههای درونی) و نیز کاهش کنترل افکار (یادگیری درگیر نشدن با افکار صرفا اجازه حضور به آنها دادن) است. همینطور سازههای مدرنی در این درمانها وجود دارد که کاملا مبتنی بر کارکرد نیستند که مثلا میتوان به تحمل (اجازه وقوع دادن به تجربهها بدون درگیری با آنها تا این که ماهش پیدا کنند) و تحمل عدم قطعیت (به این باور رسیدن که از بعضی چیزها نمیتوان مطمئن بود یا آنها را پیشبینی کرد).
تاکید فزاینده بر عناصر درمانی مبتنی بر کارکرد برای مفهومپردازی اختلال وسواسی-جبری و اختلالات وابسته به آن منجر به تغییر چشمگیرتری نسبت به آن چه در مواجهه و بازداری از پاسخ و دیگر درمانهای مبتنی بر CBT میشود. به گمان هیز و همکارانش (1996) اقداماتی که در این درجهت کاهش یا یازداری تجربههای درونی انجام میشود ممکن است منجر به عملکرد ضعیف و اجتناب از تجربه میشود. همراستا با این دیدگاه کارکردی این رویکردهای جدیدتر بیشتر روی قدمی به عقب گذاشتن و مشاهده تجربههای درونی تاکید دارند تا تصحیح و کاهش آنها.
منبع:
Twohig, M. P., & Smith, B. M. (2015). Targeting the function of inner experiences in obsessive compulsive and related disorders. Current Opinion in Psychology, 2, 32-37.
#OCD
#موج_سوم_رفتاردرمانی
https://telegram.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
مایکل توهیگ و بروک اسمیت
مترجم: علی فیضی
در آغاز درمان اختلال وسواسی-جبری کاملا رفتاری و به طور مستقمی در ارتباط با نظریه یادگیری بود. همین قضیه برای اختلالات مرتبط نظیر وسواس موکنی و اختلال کندن پوست صادق بود. درمان OCD با وقوع انقلاب شناختی و به وجود آمدن درمانهایی نظیر مواجهه و بازداری از پاسخ رفتهرفته کمتر رفتاری شد و روی تغییر شناختی به عنوان موافه اصلی درمان تمرکز کرد. به علاوه استفاده از درمان شناختی به تنهایی برای OCD به همراه مفهومپردازی شناختی این مشکل روانشناختی محبوبیت بیشتری کسب کرد. در مرکز این مفهومپردازی این ایده وجود داشت که سبکهای شناختی مختلفی مثل اهمیت افکار و مسئولیتپذیری وجود دارد که تکنیکهای مطابق با آن افکار را بایستی به کار برد. با این که مفهومپردازیهای متعددی وجود داشت اما نقطه تمرکز در درمان شناختی این بود که برخی شناختهای خاص منجر به رفتارهای مشکلساز میشوند و این رفتارها را میتوان با تصحیح خطاهای شناختی کاهش داد. موضعی که از سوی تحلیل رفتار که بخشی دیگر از حوزه رفتاردرمانی شناختی بود بیان میشد این بود که شناختها (و دیگر تجربههای درونی) مثالهایی از رفتار هستند که روی احتمال وقوع یک اقدام تاثیر میگذارند اما علت آن نیستند چون هردو (شناخت و اقدام آشکار) رفتار هستند و محصول محرک بیرونی؛ بنابراین با این که هردوی این مفهومپردازیها بخشی از رفتاردرمانی شناختی بودند اما الگوهای مختلفی از این درمان را تولید میکردند.
مطابق با این مفهومپردازی در مورد فعالیت شناختی، علاقه فزایندهای به انواعی از رفتاردرمانی شناختی برای OCD به وجود آمد که به جای شکل و محتوی شناختها و دیگر تجربههای درونی تمرکز سنگینی روی کارکرد آنها داشتند. مثالهای خاص این درمانها شامل درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)، رفتاردرمانی دیالکتیکی (DBT)، کاهش استرس با توجهآگاهی (MBSR) و درمان فراشناختی است. سازههای هدف اصلی در این نوع درمانها شامل پذیرش (اجازه دادن به وقوع تجربه درونی بدون تلاش برای تنظیم آنها) و توجهآگاهی (مشاهده وقوع تجربههای درونی) و نیز کاهش کنترل افکار (یادگیری درگیر نشدن با افکار صرفا اجازه حضور به آنها دادن) است. همینطور سازههای مدرنی در این درمانها وجود دارد که کاملا مبتنی بر کارکرد نیستند که مثلا میتوان به تحمل (اجازه وقوع دادن به تجربهها بدون درگیری با آنها تا این که ماهش پیدا کنند) و تحمل عدم قطعیت (به این باور رسیدن که از بعضی چیزها نمیتوان مطمئن بود یا آنها را پیشبینی کرد).
تاکید فزاینده بر عناصر درمانی مبتنی بر کارکرد برای مفهومپردازی اختلال وسواسی-جبری و اختلالات وابسته به آن منجر به تغییر چشمگیرتری نسبت به آن چه در مواجهه و بازداری از پاسخ و دیگر درمانهای مبتنی بر CBT میشود. به گمان هیز و همکارانش (1996) اقداماتی که در این درجهت کاهش یا یازداری تجربههای درونی انجام میشود ممکن است منجر به عملکرد ضعیف و اجتناب از تجربه میشود. همراستا با این دیدگاه کارکردی این رویکردهای جدیدتر بیشتر روی قدمی به عقب گذاشتن و مشاهده تجربههای درونی تاکید دارند تا تصحیح و کاهش آنها.
منبع:
Twohig, M. P., & Smith, B. M. (2015). Targeting the function of inner experiences in obsessive compulsive and related disorders. Current Opinion in Psychology, 2, 32-37.
#OCD
#موج_سوم_رفتاردرمانی
https://telegram.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
رواندرمانی تحلیلی کارکردی و درمان اختلال وسواسی جبری
لوک واندنبرگ
مترجم: علی فیضی
چکیده
در این مقاله استدلال میشود که رواندرمانی تحلیلی کارکردی (FAP) میتواند برای درمان اختلال وسواسی جبری (OCD) مفید واقع شود. FAP یک رویکرد مبتنی بر تحلیل رفتاری برای درمان گفتاری است که کوهلنبرگ و سای آن را ابداع کردهاند. این رویکرد از وقوع طبیعی رفتار آماج بالینی (رآب) در رابطه درمانجو-درمانگر برای کسب و تقویت تغییر درمانی استفاده میکند. منتخبی از گفتگوهای درمانجو-درمانگر که مشتمل بر دو درمانجوی مبتلا به OCD است مورد بحث قرار میگیرد. به علاوه بخشهایی از مقاله نشان میدهد که FAP میتواند مواجهه و بازداری از پاسخ را هم در بر بگیرد؛ بنابر این یادگیری زنده در طول جلسه آنچنان که در FAP رخ داده و تقویت میشود میتواند یاری بخش درمان مبتلایان به OCD شده و مستحق توجه در پژوهشهای درمانی است.
کلمات کلیدی: رفتاردرمانی؛ اختلال وسواسی جبری؛ رواندرمانی تحلیلی کارکردی
#OCD
#موج_سوم_رفتاردرمانی
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
لوک واندنبرگ
مترجم: علی فیضی
چکیده
در این مقاله استدلال میشود که رواندرمانی تحلیلی کارکردی (FAP) میتواند برای درمان اختلال وسواسی جبری (OCD) مفید واقع شود. FAP یک رویکرد مبتنی بر تحلیل رفتاری برای درمان گفتاری است که کوهلنبرگ و سای آن را ابداع کردهاند. این رویکرد از وقوع طبیعی رفتار آماج بالینی (رآب) در رابطه درمانجو-درمانگر برای کسب و تقویت تغییر درمانی استفاده میکند. منتخبی از گفتگوهای درمانجو-درمانگر که مشتمل بر دو درمانجوی مبتلا به OCD است مورد بحث قرار میگیرد. به علاوه بخشهایی از مقاله نشان میدهد که FAP میتواند مواجهه و بازداری از پاسخ را هم در بر بگیرد؛ بنابر این یادگیری زنده در طول جلسه آنچنان که در FAP رخ داده و تقویت میشود میتواند یاری بخش درمان مبتلایان به OCD شده و مستحق توجه در پژوهشهای درمانی است.
کلمات کلیدی: رفتاردرمانی؛ اختلال وسواسی جبری؛ رواندرمانی تحلیلی کارکردی
#OCD
#موج_سوم_رفتاردرمانی
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
هدف قرار دادن تجربه درونی در اختلال وسواسی-جبری و اختلالات مرتبط (بخش دوم)
مایکل توهیگ و بروک اسمیت
مترجم: علی فیضی
درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد
هدف ACT افزایش انعطافپذیری روانشناختی یا توانایی اجازه دادن به وقوع تجربه درونی و تغییر رفتار یا پافشاری بر آن در مسیر اهداف ارزشمند است. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد درباره OCD و اختلالات مرتبط این فرضیه را دارد که تلاش برای نابودی یا کنترل بسامد یا محتوی وسوساسها و تجارب درونی مرتبط نه تنها ناموثر است بلکه از کیفیت زندگی میکاهد؛ بنابراین هدف ACT افزایش انعطافپذیری روانشناختی با برگرفتن موضعی باز و منعطف نسبت به تجارب درونی، کاهش تلاش برای کنترل این تجارب و افزایش تماس با رفتارهای ارزشمندی است که به طور طبیعی تقویتکننده هستند.
https://telegram.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
انعطافپذیری روانشناختی از طریق استفاده از شش فرایند تغییر افزایش مییابد: آگاهی از لحظه حال، گسلش، پذیرش، خویشتن، اقدام متعهدانه و ارزشها. همه این مهارتها درگیری با تجارب درونی را کاهش داده و حرکت در مسیرهای معنادار را آسانتر میسازند. در کاربست ACT محتوی یا صحت تجربه درونی اهمیتی ندارد.
یک فراتحلیل که اخیرا اطلاعاتی از 66 مطالعه آزمایشگاهی را تحلیل کرده اثرات مثبت آگاهی از لحظه حال، گسلش، پذیرش و ارزشها را نشان میدهد. فراتحلیل دیگری دریافت که انعطاف ناپذیری روانشناختی به طور معناداری با OCD و اختلالات مرتبط همبستگی دارد و انعطافپذیری روانشناختی نیز متغیر واسطهای است که ACT از طریق افزایش آن روی اختلالات اضطرابی اثر میگذارد.
تا کنون یک کار آزمایی بالینی تصادفی شده ACT برای OCD انجام شده است و چند طرحهای تک موردی تاثیر ACT بر زیرگونههای مختلف OCD را سنجیدهاند. همه این مطلعات از مواجهه درون جلسه استفاده نکردند تا اثرات ACT در غیاب مواجهه را بسنجند. همه این مطالعات نشاندهنده اثر معنیدار ACT بر شدت علایم و نشانههای OCD است.
منبع:
Twohig, M. P., & Smith, B. M. (2015). Targeting the function of inner experiences in obsessive compulsive and related disorders. Current Opinion in Psychology, 2, 32-37.
#موج_سوم_رفتاردرمانی
#OCD
مایکل توهیگ و بروک اسمیت
مترجم: علی فیضی
درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد
هدف ACT افزایش انعطافپذیری روانشناختی یا توانایی اجازه دادن به وقوع تجربه درونی و تغییر رفتار یا پافشاری بر آن در مسیر اهداف ارزشمند است. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد درباره OCD و اختلالات مرتبط این فرضیه را دارد که تلاش برای نابودی یا کنترل بسامد یا محتوی وسوساسها و تجارب درونی مرتبط نه تنها ناموثر است بلکه از کیفیت زندگی میکاهد؛ بنابراین هدف ACT افزایش انعطافپذیری روانشناختی با برگرفتن موضعی باز و منعطف نسبت به تجارب درونی، کاهش تلاش برای کنترل این تجارب و افزایش تماس با رفتارهای ارزشمندی است که به طور طبیعی تقویتکننده هستند.
https://telegram.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
انعطافپذیری روانشناختی از طریق استفاده از شش فرایند تغییر افزایش مییابد: آگاهی از لحظه حال، گسلش، پذیرش، خویشتن، اقدام متعهدانه و ارزشها. همه این مهارتها درگیری با تجارب درونی را کاهش داده و حرکت در مسیرهای معنادار را آسانتر میسازند. در کاربست ACT محتوی یا صحت تجربه درونی اهمیتی ندارد.
یک فراتحلیل که اخیرا اطلاعاتی از 66 مطالعه آزمایشگاهی را تحلیل کرده اثرات مثبت آگاهی از لحظه حال، گسلش، پذیرش و ارزشها را نشان میدهد. فراتحلیل دیگری دریافت که انعطاف ناپذیری روانشناختی به طور معناداری با OCD و اختلالات مرتبط همبستگی دارد و انعطافپذیری روانشناختی نیز متغیر واسطهای است که ACT از طریق افزایش آن روی اختلالات اضطرابی اثر میگذارد.
تا کنون یک کار آزمایی بالینی تصادفی شده ACT برای OCD انجام شده است و چند طرحهای تک موردی تاثیر ACT بر زیرگونههای مختلف OCD را سنجیدهاند. همه این مطلعات از مواجهه درون جلسه استفاده نکردند تا اثرات ACT در غیاب مواجهه را بسنجند. همه این مطالعات نشاندهنده اثر معنیدار ACT بر شدت علایم و نشانههای OCD است.
منبع:
Twohig, M. P., & Smith, B. M. (2015). Targeting the function of inner experiences in obsessive compulsive and related disorders. Current Opinion in Psychology, 2, 32-37.
#موج_سوم_رفتاردرمانی
#OCD
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.