مصحف صنعاء و مسئله خاستگاه قرآن
ترجمه مرتضی کریمی نیا
این کتاب ترجمهای است از مقاله ۱۲۹ صفحهایِ بهنام صادقی (دانشگاه آکسفورد) و محسن گودرزی (دانشگاه هاروارد) با عنوان Ṣan‘ā’1 and the Origins of the Qur’ān که در سال ۲۰۱۲ در مجله Der Islam منتشر شده است.
این مقاله و دو مقاله دیگر بهنام صادقی با نامهای The Codex of a Companion of the Prophet and the Qur’an of the Prophet (Arabica, 2010) و (Arabica, 2011) The Chronology of the Qur’ān، نقش جدی در پیشبرد مطالعات قرآنی داشته است و در دهه اخیر، جزو پربازدیدترین و موثرترین مقالات اسلامشناسی در غرب بوده است. همچنین طبق دادههای گوگل اسکالر، هر یک از این مقالات تا زمان انتشار این پست، در حدود ۹۰ ارجاع گرفتهاند.
شایسته ذکر است پیش از این مقالات، عدهای از اسلامپژوهان غربی به پیشتازی "جان ونزبرو"، که به تجدیدنظرطلب (Revisionist) معروفاند، قرآن را قابل انتساب به پیامبر نمیدانستند و معتقد به تأخر تاریخ نگارش قرآن بودند و حتی این اثر را به قرن دوم هجری منسوب می کردند. اما این مقالات بهنام صادقی و مقالاتی از دیگر محققان که در پی آن نگاشته شد، منجر به بهحاشیهرفتن این باور نادرست و تغییر نظر در میان بسیاری از پژوهشگران گردید.
برای نمونه، "هربرت بِرگ"، تجدیدنظرطلبی که مناظرات مختلفی با "هارالد موتسکی" داشته و سرویراستار دستینۀ Routledge Handbook on Early Islam است، در فصل “جمعآوری و تدوین قرآن” اظهار داشته است که تحقیقات بهنام صادقی دربارۀ تاریخی بودن مَصاحف صحابه، تحقیقات قانعکنندهای است.
همچنین "شان آنتُنی"، استاد دانشگاه ایالتی اهایو، معتقد است که تحقیقاتی که درباره قرآن انجام شده است نشان میدهد که این کتاب از نظر وثاقت و فرایند انتقال در میان باقی متون متقدم عربی بیهمتا است. این یک باور عامیانه یا مؤمنانه نیست، بلکه بعد از یک قرن و نیم تحقیقات شرقشناسان، محققان بر این مساله اجماع کردهاند.
او در آخرین کتاب خود درباره پیامبر، با استناد به پژوهش بهنام صادقی، مینویسد:
“بحث از قِدمت قرآن در دهههای اخیر به طور قابل توجهی به لطف پیشرفتهایی که در شواهد پالئوگرافیک و آزمایشهای رادیو کربنی که بر روی قطعههایی از قرآن بر روی پوست یا پاپیروس انجام شده، تقویت شده است.”
همچنین می توان اشاره کرد به گفته های "پاتریشیا کرونه" که از جمله مهمترین اسلام پژوهان شکّاک بوده و متن قرآن را نیز همچون دیگر مصادر اسلامی بسیار متاخر از زمان پیامبر می دانسته است. وی پس از تایید و پذیرش آزمایش رادیوکربن بر روی مصحف صنعاء نظریات پیشیناش را کنار میگذارد. کرونه در اواخر عمرش اظهار داشته است که با تحلیل انتقادی متن مییابیم که نسخه صنعاء و قرآن عثمانی، ریشه واحد داشتهاند که این ریشه واحد نمیتواند کسی باشد جز محمد.
برگرفته از کانال انعکاس :
https://tttttt.me/inekas/57
ترجمه مرتضی کریمی نیا
این کتاب ترجمهای است از مقاله ۱۲۹ صفحهایِ بهنام صادقی (دانشگاه آکسفورد) و محسن گودرزی (دانشگاه هاروارد) با عنوان Ṣan‘ā’1 and the Origins of the Qur’ān که در سال ۲۰۱۲ در مجله Der Islam منتشر شده است.
این مقاله و دو مقاله دیگر بهنام صادقی با نامهای The Codex of a Companion of the Prophet and the Qur’an of the Prophet (Arabica, 2010) و (Arabica, 2011) The Chronology of the Qur’ān، نقش جدی در پیشبرد مطالعات قرآنی داشته است و در دهه اخیر، جزو پربازدیدترین و موثرترین مقالات اسلامشناسی در غرب بوده است. همچنین طبق دادههای گوگل اسکالر، هر یک از این مقالات تا زمان انتشار این پست، در حدود ۹۰ ارجاع گرفتهاند.
شایسته ذکر است پیش از این مقالات، عدهای از اسلامپژوهان غربی به پیشتازی "جان ونزبرو"، که به تجدیدنظرطلب (Revisionist) معروفاند، قرآن را قابل انتساب به پیامبر نمیدانستند و معتقد به تأخر تاریخ نگارش قرآن بودند و حتی این اثر را به قرن دوم هجری منسوب می کردند. اما این مقالات بهنام صادقی و مقالاتی از دیگر محققان که در پی آن نگاشته شد، منجر به بهحاشیهرفتن این باور نادرست و تغییر نظر در میان بسیاری از پژوهشگران گردید.
برای نمونه، "هربرت بِرگ"، تجدیدنظرطلبی که مناظرات مختلفی با "هارالد موتسکی" داشته و سرویراستار دستینۀ Routledge Handbook on Early Islam است، در فصل “جمعآوری و تدوین قرآن” اظهار داشته است که تحقیقات بهنام صادقی دربارۀ تاریخی بودن مَصاحف صحابه، تحقیقات قانعکنندهای است.
همچنین "شان آنتُنی"، استاد دانشگاه ایالتی اهایو، معتقد است که تحقیقاتی که درباره قرآن انجام شده است نشان میدهد که این کتاب از نظر وثاقت و فرایند انتقال در میان باقی متون متقدم عربی بیهمتا است. این یک باور عامیانه یا مؤمنانه نیست، بلکه بعد از یک قرن و نیم تحقیقات شرقشناسان، محققان بر این مساله اجماع کردهاند.
او در آخرین کتاب خود درباره پیامبر، با استناد به پژوهش بهنام صادقی، مینویسد:
“بحث از قِدمت قرآن در دهههای اخیر به طور قابل توجهی به لطف پیشرفتهایی که در شواهد پالئوگرافیک و آزمایشهای رادیو کربنی که بر روی قطعههایی از قرآن بر روی پوست یا پاپیروس انجام شده، تقویت شده است.”
همچنین می توان اشاره کرد به گفته های "پاتریشیا کرونه" که از جمله مهمترین اسلام پژوهان شکّاک بوده و متن قرآن را نیز همچون دیگر مصادر اسلامی بسیار متاخر از زمان پیامبر می دانسته است. وی پس از تایید و پذیرش آزمایش رادیوکربن بر روی مصحف صنعاء نظریات پیشیناش را کنار میگذارد. کرونه در اواخر عمرش اظهار داشته است که با تحلیل انتقادی متن مییابیم که نسخه صنعاء و قرآن عثمانی، ریشه واحد داشتهاند که این ریشه واحد نمیتواند کسی باشد جز محمد.
برگرفته از کانال انعکاس :
https://tttttt.me/inekas/57
Telegram
Inekas | انعکاس
💠 کتاب «مُصحَف صنعاء ۱ و مسئلهٔ خاستگاه قرآن» منتشر شد.
نویسندگان: بهنام صادقی و محسن گودرزی
ترجمه و مقدمه: مرتضی کریمینیا
تاریخ انتشار: آبان 1400
ناشر: هرمس
🔻 فایل PDF مقدمه مترجم
🔻 خرید کتاب از سایت ناشر
🔻 چکیده:
متن زیرین مصحف صنعاء 1 در حال حاضر…
نویسندگان: بهنام صادقی و محسن گودرزی
ترجمه و مقدمه: مرتضی کریمینیا
تاریخ انتشار: آبان 1400
ناشر: هرمس
🔻 فایل PDF مقدمه مترجم
🔻 خرید کتاب از سایت ناشر
🔻 چکیده:
متن زیرین مصحف صنعاء 1 در حال حاضر…
Audio
برنامه ویژه عید غدیر، جمعه ۳۰ جولای ۲۰۲۱، ام آی تی
«چرا واقعه غدير مهم است؟»
دکتر حسن انصاری
موسسه مطالعات پیشرفته، پرینستون، نیوجرسی
در اين جلسه درباره زمينه های معرفی حضرت امير (ع) به عنوان رهبر جامعه نوپای اسلامی از سوی پيامبر اکرم (ص) در غدير خم سخن گفتيم. اينکه چرا با وجود غدير سقيفه شکل گرفت؟ درباره زمينه های سقيفه صحبت شد و ماهيت انتصاب ابوبکر به عنوان خليفه از سوی جمعی محدود و بدون مشورت با همه نمایندگان جامعه مدینه در جریان سقيفه مورد بحث قرار گرفت. ارتباط دو حديث غدير و ثقلين را بحث کرديم و نشان داديم که پيامبر نمی توانست نسبت به سرنوشت امت و جامعه نوپای خود بی تفاوت باشد. غدير معرفی الگوی دينی، تربيتی، اخلاقی، اجتماعی و ولايتی پيامبر (ص) بود. معنای کلمه مولا را در حدیث غدیر توضیح دادیم و گفتیم که به کارگيری اين واژه در متن حديث خود نشان دهنده اصالت این حدیث و تعلق آن به عصر پيامبر (ص) است.
@azbarresihayetarikhi
@zekrMIT
«چرا واقعه غدير مهم است؟»
دکتر حسن انصاری
موسسه مطالعات پیشرفته، پرینستون، نیوجرسی
در اين جلسه درباره زمينه های معرفی حضرت امير (ع) به عنوان رهبر جامعه نوپای اسلامی از سوی پيامبر اکرم (ص) در غدير خم سخن گفتيم. اينکه چرا با وجود غدير سقيفه شکل گرفت؟ درباره زمينه های سقيفه صحبت شد و ماهيت انتصاب ابوبکر به عنوان خليفه از سوی جمعی محدود و بدون مشورت با همه نمایندگان جامعه مدینه در جریان سقيفه مورد بحث قرار گرفت. ارتباط دو حديث غدير و ثقلين را بحث کرديم و نشان داديم که پيامبر نمی توانست نسبت به سرنوشت امت و جامعه نوپای خود بی تفاوت باشد. غدير معرفی الگوی دينی، تربيتی، اخلاقی، اجتماعی و ولايتی پيامبر (ص) بود. معنای کلمه مولا را در حدیث غدیر توضیح دادیم و گفتیم که به کارگيری اين واژه در متن حديث خود نشان دهنده اصالت این حدیث و تعلق آن به عصر پيامبر (ص) است.
@azbarresihayetarikhi
@zekrMIT
Forwarded from آسیب شناسی تاریخ صدر اسلام
مسأله شماره ۱
پیشنهاد سیدالشهداء(ع) به عمر بن سعد مبنی بر بیعت با یزید بن معاویه و راضی شدن به حکم او
#مسائل_تاریخی
به گزارش برخی منابع تاریخی ، امام حسین (ع) در همان روز های اول محرم ، دیداری با عمر بن سعد داشته و طی آن سه پیشنهاد را برای جلوگیری از جنگ مطرح کرده اند :
امام به پسر سعد گفت : یکی از سه پیشنهاد را از من بپذیر. یا به همان جایی که از آن آمده ام برگردم ، یا دست بیعت در دست یزید بگذارم تا هرگونه که خواست با من عمل کند ، و یا مرا به یکی از مرز های مسلمانان بفرستید تا همچون یکی از مردم آنجا باشم و حقوق و تکالیفی همانند آنان داشته باشم [۱]
نقد و بررسی
۱_ گویا طبری (مورخ مشهور قرن سوم و چهارم) به صحت این گزارش اطمینان نداشته است ؛ چرا که پس از نقل کردن روایت مذکور ، قول دیگری را مبنی بر شایعه بودن پیشنهاد امام در خصوص گردن نهادن به حکم یزید ، روایت می کند :
عمر سعد به همراه حدود بیست سوار و امام نیز با همین تعداد راه افتادند ؛ وقتی به هم رسیدند ، امام به اصحابش فرمود به کناری روند و عمر نیز چنین کرد . آنگاه با یکدیگر وارد گفت و گو شدند و این دیدار به درازا کشید تا این که پاسی از شب گذشت ؛ سپس هر کدام با همراهان خود به لشکرگاه برگشتند . مردم از روی حدس و گمان ، در مورد آنچه بین آن دو گذشته بود گفتند : حسین به عمر بن سعد گفته است : بیا دو لشکر را رها کنیم و با هم نزد یزید برویم ... مردم این سخنان را می گفتند و بینشان شایع شده بود بدون اینکه کسی از مذاکره آنان چیزی شنیده باشد یا به آن پی برده باشد . [۲]
۲_ بلاذری پس از نقل روایت مذکور ، اضافه کرده است : گفته می شود که حسین بن علی فقط درخواست کرد که آزاد گذاشته شود تا به مدینه برگردد . [۳]
۳_ آنچه در خصوص روایت مذکور نمی توان نادیده گرفت ، گزارش عُقبَة بن سِمعان است که شاهد عینی قضیه و همه جا ملازم امام بوده است ؛ چنانچه طبری روایت می کند :
عقبة بن سمعان گوید : من همراه حسین بودم و با او از مدینه به مکه و از مکه به عراق رفتم و از او جدا نشدم تا به شهادت رسید و از گفت و گو های امام با مردم در مدینه ، مکه ، بین راه ، عراق و لشکرگاه تا روز شهادتش مطلبی نبود جز آنکه من شنیدم . آگاه باشید که به خدا قسم آنچه را که مردم بین خودشان می گویند و گمان می کنند که امام حسین (ع) خواست دست در دست یزید بن معاویه گذارد یا او را به یکی از مرز های مسلمانان بفرستند ، هیچ کدام را نگفت ؛ بلکه گفت : مرا رها کنید تا در این سرزمین پهناور بروم تا ببینیم که کار مردم به کجا می انجامد . [۴]
۴_ اگر گزارش عقبة بن سمعان هم نبود ، کمترین آشنایی با سیره حسینی و موضع گیری های قاطع او ، جای کمترین تردیدی درباره نادرست بودن هر گونه گزارشی حاکی از پیشنهاد امام مبتنی بر تسلیم شدنش در برابر یزید یا رفتن نزد وی باقی نمی گذارد . اگر حضرت حاضر بود با یزید بیعت کند یا نزد او برود ، به مکه و سپس به عراق نمی رفت.
۵_ پیداست که ابن سعد از ابتدا به دنبال راه حلی مسالمت آمیز می گشت تا وارد بحران جنگ با پسر رسول خدا (ص) نشود و به راحتی حکومت ری را بدست آورد و لذا چه بسا که او برای رهایی از این مشکل ، با به دروغ نسبت دادن این پیشنهادات به امام ، قصد داشت ابن زیاد را به گونه ای از نبرد بازدارد ، چنانچه این امر از نامه ای که او به عبیدالله بن زیاد نوشت هویداست :
اما بعد ، خداوند آتش فتنه را خاموش و اختلاف کلمه را برطرف ساخت و کار این امت را اصلاح کرد . حسین متعهد شد به همان مکانی که از آنجا آمده بازگردد و یا اینکه به انتخاب ما به یکی از سرحدات برود و در حقوق و تکالیف ، همانند یکی از مسلمانان آن دیار باشد ، یا به نزد امیرالمؤمنین یزید برود و دست در دست او بگذارد تا هرچه خود داند با حسین انجام دهد . در این امر هم خشنودی شما و هم صلاح امت است . [۵]
با توجه به قرائن ارائه شده ، اینکه عمر سعد این دروغ را به امام نسبت داده و در نامه می نویسد بسیار باورپذیر می نماید .
( اما این که امام پیشنهادی درباره بازگشت به مدینه مطرح کرده است ، در برابر خیانت کوفیان ، که دعوت کرده بودند و سپس بر امام شمشیر کشیدند ، منطق امام این بود که :
ای مردم ! حال اگر مرا نمی خواهید و خوش ندارید ، رهایم کنید تا از نزد شما برگشته و به سرزمین امنی بروم [۶] این پیشنهاد و گفته امام نه تنها با هیچ اشکال کلامی و تاریخی ای مواجه نیست ، بلکه مطابق اصول و موازین فقهی مسلّم شیعه نیز هست . المعاهدة على ترك الحرب جائزة مع مصلحة المسلمين)
پیشنهاد سیدالشهداء(ع) به عمر بن سعد مبنی بر بیعت با یزید بن معاویه و راضی شدن به حکم او
#مسائل_تاریخی
به گزارش برخی منابع تاریخی ، امام حسین (ع) در همان روز های اول محرم ، دیداری با عمر بن سعد داشته و طی آن سه پیشنهاد را برای جلوگیری از جنگ مطرح کرده اند :
امام به پسر سعد گفت : یکی از سه پیشنهاد را از من بپذیر. یا به همان جایی که از آن آمده ام برگردم ، یا دست بیعت در دست یزید بگذارم تا هرگونه که خواست با من عمل کند ، و یا مرا به یکی از مرز های مسلمانان بفرستید تا همچون یکی از مردم آنجا باشم و حقوق و تکالیفی همانند آنان داشته باشم [۱]
نقد و بررسی
۱_ گویا طبری (مورخ مشهور قرن سوم و چهارم) به صحت این گزارش اطمینان نداشته است ؛ چرا که پس از نقل کردن روایت مذکور ، قول دیگری را مبنی بر شایعه بودن پیشنهاد امام در خصوص گردن نهادن به حکم یزید ، روایت می کند :
عمر سعد به همراه حدود بیست سوار و امام نیز با همین تعداد راه افتادند ؛ وقتی به هم رسیدند ، امام به اصحابش فرمود به کناری روند و عمر نیز چنین کرد . آنگاه با یکدیگر وارد گفت و گو شدند و این دیدار به درازا کشید تا این که پاسی از شب گذشت ؛ سپس هر کدام با همراهان خود به لشکرگاه برگشتند . مردم از روی حدس و گمان ، در مورد آنچه بین آن دو گذشته بود گفتند : حسین به عمر بن سعد گفته است : بیا دو لشکر را رها کنیم و با هم نزد یزید برویم ... مردم این سخنان را می گفتند و بینشان شایع شده بود بدون اینکه کسی از مذاکره آنان چیزی شنیده باشد یا به آن پی برده باشد . [۲]
۲_ بلاذری پس از نقل روایت مذکور ، اضافه کرده است : گفته می شود که حسین بن علی فقط درخواست کرد که آزاد گذاشته شود تا به مدینه برگردد . [۳]
۳_ آنچه در خصوص روایت مذکور نمی توان نادیده گرفت ، گزارش عُقبَة بن سِمعان است که شاهد عینی قضیه و همه جا ملازم امام بوده است ؛ چنانچه طبری روایت می کند :
عقبة بن سمعان گوید : من همراه حسین بودم و با او از مدینه به مکه و از مکه به عراق رفتم و از او جدا نشدم تا به شهادت رسید و از گفت و گو های امام با مردم در مدینه ، مکه ، بین راه ، عراق و لشکرگاه تا روز شهادتش مطلبی نبود جز آنکه من شنیدم . آگاه باشید که به خدا قسم آنچه را که مردم بین خودشان می گویند و گمان می کنند که امام حسین (ع) خواست دست در دست یزید بن معاویه گذارد یا او را به یکی از مرز های مسلمانان بفرستند ، هیچ کدام را نگفت ؛ بلکه گفت : مرا رها کنید تا در این سرزمین پهناور بروم تا ببینیم که کار مردم به کجا می انجامد . [۴]
۴_ اگر گزارش عقبة بن سمعان هم نبود ، کمترین آشنایی با سیره حسینی و موضع گیری های قاطع او ، جای کمترین تردیدی درباره نادرست بودن هر گونه گزارشی حاکی از پیشنهاد امام مبتنی بر تسلیم شدنش در برابر یزید یا رفتن نزد وی باقی نمی گذارد . اگر حضرت حاضر بود با یزید بیعت کند یا نزد او برود ، به مکه و سپس به عراق نمی رفت.
۵_ پیداست که ابن سعد از ابتدا به دنبال راه حلی مسالمت آمیز می گشت تا وارد بحران جنگ با پسر رسول خدا (ص) نشود و به راحتی حکومت ری را بدست آورد و لذا چه بسا که او برای رهایی از این مشکل ، با به دروغ نسبت دادن این پیشنهادات به امام ، قصد داشت ابن زیاد را به گونه ای از نبرد بازدارد ، چنانچه این امر از نامه ای که او به عبیدالله بن زیاد نوشت هویداست :
اما بعد ، خداوند آتش فتنه را خاموش و اختلاف کلمه را برطرف ساخت و کار این امت را اصلاح کرد . حسین متعهد شد به همان مکانی که از آنجا آمده بازگردد و یا اینکه به انتخاب ما به یکی از سرحدات برود و در حقوق و تکالیف ، همانند یکی از مسلمانان آن دیار باشد ، یا به نزد امیرالمؤمنین یزید برود و دست در دست او بگذارد تا هرچه خود داند با حسین انجام دهد . در این امر هم خشنودی شما و هم صلاح امت است . [۵]
با توجه به قرائن ارائه شده ، اینکه عمر سعد این دروغ را به امام نسبت داده و در نامه می نویسد بسیار باورپذیر می نماید .
( اما این که امام پیشنهادی درباره بازگشت به مدینه مطرح کرده است ، در برابر خیانت کوفیان ، که دعوت کرده بودند و سپس بر امام شمشیر کشیدند ، منطق امام این بود که :
ای مردم ! حال اگر مرا نمی خواهید و خوش ندارید ، رهایم کنید تا از نزد شما برگشته و به سرزمین امنی بروم [۶] این پیشنهاد و گفته امام نه تنها با هیچ اشکال کلامی و تاریخی ای مواجه نیست ، بلکه مطابق اصول و موازین فقهی مسلّم شیعه نیز هست . المعاهدة على ترك الحرب جائزة مع مصلحة المسلمين)
Forwarded from آسیب شناسی تاریخ صدر اسلام
دکتر حسن انصاری ضمن ارائه قرائنی در اثبات جعل این روایت ، از این روایت به عنوان ابزاری ادبی برای تطهیر طرفین دعوا تعبیر می کند که امویان و بسیاری دیگر از مورخین متعصب از این ابزار برای جلوگیری از نقل روایات فتنه (فتنه به اختلاف و نزاع های میان دو یا چند صحابی گفته می شود) در خصوص نبرد جمل نیز استفاده کرده اند :
روايت پيشنهادات سه گانه را اخباريان و محدثان مرجی مذهب جای ديگری با شباهتی شگفت انگيز استفاده کرده بودند؛ در مورد ماجرای خونخواهی اصحاب جمل. آنجا هم اصرار بر اين بود که طرفين جنگ جمل را به نحوی در عين حال که تطهير می کنند راه نجات را عدم همراهی با هر دو طرف جنگ قلم بزنند.
وحدثني عَمْرو بْن مُحَمَّد، حَدَّثَنَا عَبْد اللَّهِ بن إدريس بن حصين، عن عمر بن جاوان : عَن الأحنف أن طَلْحَةَ وَالزُّبَيْر دعواه إِلَى الطلب بدم عُثْمَان، فَقَالَ: لا أقاتل ابْن عمّ رسول الله ومن أمر تماني ببيعته، وَلا أقاتل أَيْضًا طائفة فِيهَا أم الْمُؤْمِنِينَ وحواري رَسُول اللَّهِ، ولكن اختاروا مني إحدى ثلاث: إما أن تفتحوا لي الجسر فألحق بأرض الأعاجم، أَوْ بِمَكَّةَ، أَوْ أعبر فأكون قريبا. فأتمروا فرأوا أن يكون بالقرب وَقَالُوا: نطأ صماخه. فاعتزل بالجلحا (ء) من الْبَصْرَةِ عَلَى فرسخين، واعتزل مَعَهُ ستة آلاف (انساب بلاذري، 2/ 232).
1_ تاریخ طبری / ج ۵ / ص ۴۱۳ . مقاتل الطالبین اصفهانی / ص ۷۵ . ( ابن کثیر دمشقی اموی مسلک که به شیعه ستیزی و تعصب ورزی مشهور است ، به ویژه به پیشنهاد بیعت با یزید بیش از اندازه اهمیت داده و آن را بار ها شرح و بسط داده و برای تطهیر و تبرئه یزید ، از هیچ تلاش فروگذاری نکرده است که برخاسته از موضع فکری متعصبانه اوست ، نه گویای واقعیت تاریخی )
2 _ تاریخ طبری / ج ۵ / ص ۴۱۳
3_ انساب الاشراف بلاذری / ج ۳ / ص ۳۹۰
4_ تاریخ طبری / ج ۵ / ص ۴۱۳ . تذکرة الخواص سبط ابن جوزی / ج ۲ / ص ۱۵۲_۱۵۳
5_ الکامل ابن اثیر / ج ۲ / ص ۵۵۶ . تاریخ طبری / ج ۵ / ص ۴۱۴ . الارشاد شیخ مفید / ج ۲ / ص ۸۷
6_ الارشاد شیخ مفید / ج ۲ / ص ۹۷ . تاریخ طبری / ج ۵ / ص ۴۲۴ . تاریخ یعقوبی / ج ۲ / ص ۲۴۴ . طبقات الکبری ابن سعد / ج ۱ / ص ۴۶۸ . انساب الاشراف بلاذری / ج ۳ / ص ۱۸۲
روايت پيشنهادات سه گانه را اخباريان و محدثان مرجی مذهب جای ديگری با شباهتی شگفت انگيز استفاده کرده بودند؛ در مورد ماجرای خونخواهی اصحاب جمل. آنجا هم اصرار بر اين بود که طرفين جنگ جمل را به نحوی در عين حال که تطهير می کنند راه نجات را عدم همراهی با هر دو طرف جنگ قلم بزنند.
وحدثني عَمْرو بْن مُحَمَّد، حَدَّثَنَا عَبْد اللَّهِ بن إدريس بن حصين، عن عمر بن جاوان : عَن الأحنف أن طَلْحَةَ وَالزُّبَيْر دعواه إِلَى الطلب بدم عُثْمَان، فَقَالَ: لا أقاتل ابْن عمّ رسول الله ومن أمر تماني ببيعته، وَلا أقاتل أَيْضًا طائفة فِيهَا أم الْمُؤْمِنِينَ وحواري رَسُول اللَّهِ، ولكن اختاروا مني إحدى ثلاث: إما أن تفتحوا لي الجسر فألحق بأرض الأعاجم، أَوْ بِمَكَّةَ، أَوْ أعبر فأكون قريبا. فأتمروا فرأوا أن يكون بالقرب وَقَالُوا: نطأ صماخه. فاعتزل بالجلحا (ء) من الْبَصْرَةِ عَلَى فرسخين، واعتزل مَعَهُ ستة آلاف (انساب بلاذري، 2/ 232).
1_ تاریخ طبری / ج ۵ / ص ۴۱۳ . مقاتل الطالبین اصفهانی / ص ۷۵ . ( ابن کثیر دمشقی اموی مسلک که به شیعه ستیزی و تعصب ورزی مشهور است ، به ویژه به پیشنهاد بیعت با یزید بیش از اندازه اهمیت داده و آن را بار ها شرح و بسط داده و برای تطهیر و تبرئه یزید ، از هیچ تلاش فروگذاری نکرده است که برخاسته از موضع فکری متعصبانه اوست ، نه گویای واقعیت تاریخی )
2 _ تاریخ طبری / ج ۵ / ص ۴۱۳
3_ انساب الاشراف بلاذری / ج ۳ / ص ۳۹۰
4_ تاریخ طبری / ج ۵ / ص ۴۱۳ . تذکرة الخواص سبط ابن جوزی / ج ۲ / ص ۱۵۲_۱۵۳
5_ الکامل ابن اثیر / ج ۲ / ص ۵۵۶ . تاریخ طبری / ج ۵ / ص ۴۱۴ . الارشاد شیخ مفید / ج ۲ / ص ۸۷
6_ الارشاد شیخ مفید / ج ۲ / ص ۹۷ . تاریخ طبری / ج ۵ / ص ۴۲۴ . تاریخ یعقوبی / ج ۲ / ص ۲۴۴ . طبقات الکبری ابن سعد / ج ۱ / ص ۴۶۸ . انساب الاشراف بلاذری / ج ۳ / ص ۱۸۲
Forwarded from آسیب شناسی تاریخ صدر اسلام
مسأله شماره ۲
افسانه اُرَینِب : نبرد عاشورا ، اختلاف بر سر یک زن
#مسائل_تاریخی
دینوری و به تبعیت از او ، خوارزمی حکایتی را نقل کرده اند که غالبا مورد توجه ادیبان و شاعران قرار گرفته است تا مورخین. مضمون روایت دینوری به شرح زیر است :
یزید فرزند معاویه ، در زمان حكومت پدرش ، عاشق زنی به نام اُرَینِب شد كه دختر اسحاق و همسر عبد الله بن سلام ، از كارگزاران معاویه در عراق بود . این خبر به معاویه رسید و او با نیرنگی ، عبد الله بن سلام را از عراق فرا خواند و توسط ابو هریره و ابودرداء ، برایش پیغام فرستاد كه تمایل دارد دختر خویش را به ازدواج وی در آورد . عبد الله از شنیدن این خبر ، خشنود شد و همان دو نفر (ابوهریره و ابودرداء) را به خواستگاری فرستاد . از سوی دیگر ، معاویه از دخترش خواست كه شرط پذیرش خواستگاری را طلاق ارینب قرار دهد . عبد الله ، ارینب را طلاق داد و دختر معاویه با بهانه های مختلف ، از دادن پاسخ مثبت به خواستگاری ، سر باز زد . چون زمان عدّه ارینب سپری شد ، معاویه ابودرداء را جهت خواستگاری او برای فرزندش یزید فرستاد . ابودرداء در راه ، حسین بن علی (ع) را دید و جریان را به وی باز گفت . امام حسین (ع) نیز از ابودرداء خواست تا برایش از ارینب ، خواستگاری كند . ارینب به خواستگاری امام حسین (ع) پاسخ مثبت داد و با ایشان ازدواج كرد . عبد الله بن سلام ، چون از نیرنگ معاویه اطلاع یافت ، آهنگ عراق كرد و امام حسین علیه السلام را ملاقات نمود و از وی خواست كه با ارینب در باره ثروتی كه عبدالله نزد او به امانت سپرده گفتگو كند . امام حسین علیه السلام چنین كرد و عبد الله بن سلام برای باز پس گرفتن امانت خویش ، نزد ارینب آمد و عبدالله و ارینب هردو به یاد گذشته گریه کردند . در این هنگام، امام حسین علیه السلام در حضور عبد الله فرمود : خدایا ! تو را گواه می گیرم كه ارینب را سه بار طلاق دادم و تو می دانی كه قصد من از ازدواج با او ، ثروت و زیبایی او نبود ؛ بلكه خواستم او را برای شوهرش نگه دارم . سپس عبدالله با او ازدواج كرد . [۱]
ملاحسین واعظ کاشفی در روضة الشهداء نخستین کسی است که از ارتباط این داستان با واقعه کربلا سخن گفته است . وی از افسانه ارینب به عنوان یکی از اسباب فرعی دشمنی یزید با امام حسین (ع) نام برده است . به باور سید محسن امین ، این واقعه و مانند آن موجب کینه و دشمنی بیشتر یزید با امام حسین (ع) شد تا جایی که در حضور اسیران کربلا اظهار شماتت و خوشحالی کرد . ندیم مشهدی نیز در مثنوی «تسبیح کربلا»، ماجرای ارینب را یکی از ریشههای کینه و دشمنی یزید با امام حسین (ع) دانسته است .
افسانه اُرَینِب : نبرد عاشورا ، اختلاف بر سر یک زن
#مسائل_تاریخی
دینوری و به تبعیت از او ، خوارزمی حکایتی را نقل کرده اند که غالبا مورد توجه ادیبان و شاعران قرار گرفته است تا مورخین. مضمون روایت دینوری به شرح زیر است :
یزید فرزند معاویه ، در زمان حكومت پدرش ، عاشق زنی به نام اُرَینِب شد كه دختر اسحاق و همسر عبد الله بن سلام ، از كارگزاران معاویه در عراق بود . این خبر به معاویه رسید و او با نیرنگی ، عبد الله بن سلام را از عراق فرا خواند و توسط ابو هریره و ابودرداء ، برایش پیغام فرستاد كه تمایل دارد دختر خویش را به ازدواج وی در آورد . عبد الله از شنیدن این خبر ، خشنود شد و همان دو نفر (ابوهریره و ابودرداء) را به خواستگاری فرستاد . از سوی دیگر ، معاویه از دخترش خواست كه شرط پذیرش خواستگاری را طلاق ارینب قرار دهد . عبد الله ، ارینب را طلاق داد و دختر معاویه با بهانه های مختلف ، از دادن پاسخ مثبت به خواستگاری ، سر باز زد . چون زمان عدّه ارینب سپری شد ، معاویه ابودرداء را جهت خواستگاری او برای فرزندش یزید فرستاد . ابودرداء در راه ، حسین بن علی (ع) را دید و جریان را به وی باز گفت . امام حسین (ع) نیز از ابودرداء خواست تا برایش از ارینب ، خواستگاری كند . ارینب به خواستگاری امام حسین (ع) پاسخ مثبت داد و با ایشان ازدواج كرد . عبد الله بن سلام ، چون از نیرنگ معاویه اطلاع یافت ، آهنگ عراق كرد و امام حسین علیه السلام را ملاقات نمود و از وی خواست كه با ارینب در باره ثروتی كه عبدالله نزد او به امانت سپرده گفتگو كند . امام حسین علیه السلام چنین كرد و عبد الله بن سلام برای باز پس گرفتن امانت خویش ، نزد ارینب آمد و عبدالله و ارینب هردو به یاد گذشته گریه کردند . در این هنگام، امام حسین علیه السلام در حضور عبد الله فرمود : خدایا ! تو را گواه می گیرم كه ارینب را سه بار طلاق دادم و تو می دانی كه قصد من از ازدواج با او ، ثروت و زیبایی او نبود ؛ بلكه خواستم او را برای شوهرش نگه دارم . سپس عبدالله با او ازدواج كرد . [۱]
ملاحسین واعظ کاشفی در روضة الشهداء نخستین کسی است که از ارتباط این داستان با واقعه کربلا سخن گفته است . وی از افسانه ارینب به عنوان یکی از اسباب فرعی دشمنی یزید با امام حسین (ع) نام برده است . به باور سید محسن امین ، این واقعه و مانند آن موجب کینه و دشمنی بیشتر یزید با امام حسین (ع) شد تا جایی که در حضور اسیران کربلا اظهار شماتت و خوشحالی کرد . ندیم مشهدی نیز در مثنوی «تسبیح کربلا»، ماجرای ارینب را یکی از ریشههای کینه و دشمنی یزید با امام حسین (ع) دانسته است .
Forwarded from آسیب شناسی تاریخ صدر اسلام
نقد و بررسی
خبر فوق که محتوای داستانی و دراماتیکش به شدّت اسباب شک و تردید در آن را موجب می شود ، به دلایل متعددی از نظر تاریخی مورد پذیرش نیست :
۱_ اولاً ابن قتيبه دینوری که اوّلین و تنها راوی این داستان است (چرا که دیگر نویسندگان پس از وی داستان را بر پایه روایت او نقل کرده اند) ، بدون هيچ اشاره ای به ناقل و راوی اين داستان ، حكايت را از شخص ثالثی نقل مي كند كه شناخته شده نيست ؛ پس نه فقط این روایت سند قابل اطمینانی ندارد تا آن را دارای ضعف سندی بدانیم ، بلکه اساساً سندی ندارد تا بتوان آن را بررسی کرده و به آن اشکال کرد و روایت بدون سند در علم تاریخ ، بیشتر به مزاح می ماند و ما را از بررسی و اعتبارسنجی آن به کلی معاف می دارد .
۲_ قاصد معاویه و ارینب ، ابودرداء است ؛ در حالی که تاریخ وفات او با این داستان سازگار نیست . زیرا ابودرداء در زمان خلافت خلیفه سوم درگذشته است ، [۲] نه در زمان ولایت عهدی یزید . بنابراین ، با توجه به تولد یزید در سال های ۲۶ تا ۳۱ هجری ، [۳] وی هنگام وفات ابودرداء حداکثر ۱۲ سال داشته است !
۳_ در کتب رجال و تاریخ ، سه شخص با نام عبدالله بن سلام وجود دارد که دو نفر از آنان در قرن دوم و پس از این ماجرا بودند . شخص دیگر هم یهودی و سالخورده بود و هرگز در عراق نبوده است . هیچ منبع تاریخی و حدیثی از شخصی به نام عبدالله بن سلام به عنوان والی عراق نام نبرده اند . به علاوه ، فقط پس از صلح امام حسن (ع) ، معاویه در عراق والی نصب می کرده است و از آن زمان نیز حسنین (ع) عراق را ترک کرده و در مدینه سکنا گزیده بودند .
۴_ شیوه طلاق امام حسین (ع) در این داستان (سه طلاقه کردن در یک مجلس) خلاف مسلّم فقه شیعه است و طلاقی است مردود .
۵_ اساساً ابودرداء روابط گرمی با اهل بیت (ع) نداشته است تا بر فرض مطابقت سن ، به منزل امام حسین (ع) رفته تا از او دیدار کند و این چنین واسطه گری برای امام انجام دهد . بلکه وی مورد مدح معاویه و امویان بود . [۴]
۶_ متن های این داستان در منابع مختلف ، تعارض و اضطراب فراوان دارد که خود حاکی از بی پایگی داستان فوق است . اختلاف در نام زن عبدالله بین ارینب ، هند ، ام خالد و زینب و اختلاف در نام شوهر او بین عبدالله بن سلام و عبدالله بن عامر و اختلاف در نام واسطه بین ابوهریره و ابودرداء و اختلاف در نام شوهر جدید بین امام حسن (ع) و امام حسین (ع) ، نشان دهنده تشویش فراوان در روایت است که از جمله عوامل مهم ضعف هر نقلی می باشد . [۵]
قرائن ارائه شده ، ما را به ساختگی بودن داستان فوق مطمئن می کند و احتمالاً انگیزه ساخت این قبیل قصص ها در قالب فضائل و مناقب اهل بیت (ع) ، فروکاستن واقعه عاشورا به دعوا های شخصی بوده است .
خبر فوق که محتوای داستانی و دراماتیکش به شدّت اسباب شک و تردید در آن را موجب می شود ، به دلایل متعددی از نظر تاریخی مورد پذیرش نیست :
۱_ اولاً ابن قتيبه دینوری که اوّلین و تنها راوی این داستان است (چرا که دیگر نویسندگان پس از وی داستان را بر پایه روایت او نقل کرده اند) ، بدون هيچ اشاره ای به ناقل و راوی اين داستان ، حكايت را از شخص ثالثی نقل مي كند كه شناخته شده نيست ؛ پس نه فقط این روایت سند قابل اطمینانی ندارد تا آن را دارای ضعف سندی بدانیم ، بلکه اساساً سندی ندارد تا بتوان آن را بررسی کرده و به آن اشکال کرد و روایت بدون سند در علم تاریخ ، بیشتر به مزاح می ماند و ما را از بررسی و اعتبارسنجی آن به کلی معاف می دارد .
۲_ قاصد معاویه و ارینب ، ابودرداء است ؛ در حالی که تاریخ وفات او با این داستان سازگار نیست . زیرا ابودرداء در زمان خلافت خلیفه سوم درگذشته است ، [۲] نه در زمان ولایت عهدی یزید . بنابراین ، با توجه به تولد یزید در سال های ۲۶ تا ۳۱ هجری ، [۳] وی هنگام وفات ابودرداء حداکثر ۱۲ سال داشته است !
۳_ در کتب رجال و تاریخ ، سه شخص با نام عبدالله بن سلام وجود دارد که دو نفر از آنان در قرن دوم و پس از این ماجرا بودند . شخص دیگر هم یهودی و سالخورده بود و هرگز در عراق نبوده است . هیچ منبع تاریخی و حدیثی از شخصی به نام عبدالله بن سلام به عنوان والی عراق نام نبرده اند . به علاوه ، فقط پس از صلح امام حسن (ع) ، معاویه در عراق والی نصب می کرده است و از آن زمان نیز حسنین (ع) عراق را ترک کرده و در مدینه سکنا گزیده بودند .
۴_ شیوه طلاق امام حسین (ع) در این داستان (سه طلاقه کردن در یک مجلس) خلاف مسلّم فقه شیعه است و طلاقی است مردود .
۵_ اساساً ابودرداء روابط گرمی با اهل بیت (ع) نداشته است تا بر فرض مطابقت سن ، به منزل امام حسین (ع) رفته تا از او دیدار کند و این چنین واسطه گری برای امام انجام دهد . بلکه وی مورد مدح معاویه و امویان بود . [۴]
۶_ متن های این داستان در منابع مختلف ، تعارض و اضطراب فراوان دارد که خود حاکی از بی پایگی داستان فوق است . اختلاف در نام زن عبدالله بین ارینب ، هند ، ام خالد و زینب و اختلاف در نام شوهر او بین عبدالله بن سلام و عبدالله بن عامر و اختلاف در نام واسطه بین ابوهریره و ابودرداء و اختلاف در نام شوهر جدید بین امام حسن (ع) و امام حسین (ع) ، نشان دهنده تشویش فراوان در روایت است که از جمله عوامل مهم ضعف هر نقلی می باشد . [۵]
قرائن ارائه شده ، ما را به ساختگی بودن داستان فوق مطمئن می کند و احتمالاً انگیزه ساخت این قبیل قصص ها در قالب فضائل و مناقب اهل بیت (ع) ، فروکاستن واقعه عاشورا به دعوا های شخصی بوده است .
Forwarded from آسیب شناسی تاریخ صدر اسلام
همانطور که گفته شد ، ماجرای ارینب بیشتر مورد توجه ادیبان و هنرمندان بوده است تا مورخان . این ماجرا از داستان ساده و چند صفحهایِ بدون سند متصل که در کتاب الامامة و السیاسة دینوری آمده ، به کتابهای داستان و دفترهای شعر تبدیل شده است . از جمله آثار شعری ، مثنوی تسبیح کربلا اثر میرزا زکی ندیم مشهدی(درگذشت ۱۱۶۳ق) ، از شاعران شیعه در قرن دوازدهم هجری قمری است که در قالب بیش از ۵۲۰ بیت ، داستان ارینب را به تصویر کشیده است . فخیم ابهری در دهه ۱۳۵۰ شمسی برای نخستین بار کتاب شعری مستقلی با عنوان ارینب : زیباروی عرب در این زمینه منتشر کرد . کتاب ارینب : زیبای عرب اثر عبدالرسول خاوری خراسانی ، نمایشنامه کرشمه خسروانی در سه پرده ، اثر سید مهدی شجاعی و کتاب شعر ارینب : پریچهر عرب ، اثر محسن عباس زاده ، از دیگر آثار ادبی ای است که در این باره منتشر شده است .
1_ ن ک : الاِمامة و السياسة ابن قتیبه دینوری / ج ۱ / ص ۲۱۵ _ ۲۲۴ . مقتل الحسین خوارزمی / ج ۱ / ص ۱۵۰
2_ أسد الغابة ابن أثير / ج ۷ / ص ۲۷۶ . طبقات الکبری ابن سعد / ج ۴ / ص ۳۰۶
3_ مورخان سالیان متناوبی را در این بین مطرح کرده اند ؛ برای نمونه ن ک : تاریخ طبری / ج ۴ / ص ۲۵۰
4_ ن ک : خرافات و اساطیر مرتضی عاملی : قصة أرینب بنت اسحاق / ص۶۰ - ۶۶ . دانشنامه امام حسین (ع) ۱۳۸۸ شمسی محمدی ریشهری / ج۳ / ص۵۴ و ۵۵
5_ برای دیدن اختلافات مذکور ن ک : الاِمامة و السياسة ابن قتیبه دینوری / ج ۱ / ص ۲۱۵ _ ۲۲۴ . المناقب ابن شهرآشوب / ج ۴ / ص ۳۸ . نهاية الأرب / ج ۶ / ص ۱۸۰ . مقتل الحسین خوارزمی / ج ۱ / ص ۱۵۰
1_ ن ک : الاِمامة و السياسة ابن قتیبه دینوری / ج ۱ / ص ۲۱۵ _ ۲۲۴ . مقتل الحسین خوارزمی / ج ۱ / ص ۱۵۰
2_ أسد الغابة ابن أثير / ج ۷ / ص ۲۷۶ . طبقات الکبری ابن سعد / ج ۴ / ص ۳۰۶
3_ مورخان سالیان متناوبی را در این بین مطرح کرده اند ؛ برای نمونه ن ک : تاریخ طبری / ج ۴ / ص ۲۵۰
4_ ن ک : خرافات و اساطیر مرتضی عاملی : قصة أرینب بنت اسحاق / ص۶۰ - ۶۶ . دانشنامه امام حسین (ع) ۱۳۸۸ شمسی محمدی ریشهری / ج۳ / ص۵۴ و ۵۵
5_ برای دیدن اختلافات مذکور ن ک : الاِمامة و السياسة ابن قتیبه دینوری / ج ۱ / ص ۲۱۵ _ ۲۲۴ . المناقب ابن شهرآشوب / ج ۴ / ص ۳۸ . نهاية الأرب / ج ۶ / ص ۱۸۰ . مقتل الحسین خوارزمی / ج ۱ / ص ۱۵۰
Forwarded from Inekas | انعکاس
💠 گزارشی از مقاله جدید احسان روحی: «بازخوانی روایات دال بر اختلالافکنی پیامبر (ص) در تجارت مکی»
Roohi, Ehsan (2023), "Muḥammad’s Disruptive Measures Against the Meccan Trade: A Historiographical Reassessment" Der Islam, vol. 100, no. 1, pp. 40-80.
🔻 دریافت فایل PDF مقاله
[بخش ۱ از ۲]
🔹 بنا بر نقلهای سیره و مغازی، یکی از اقدامات پیامبر (ص) در جهت تقابل نظامی (سیاسی و اقتصادی) با قریش در سالهای ابتدایی اقامت ایشان در مدینه، تعرض به کاروانهای تجاری مکیان بوده است. عمده این حملات در سه سال اول مهاجرت به مدینه صورت پذیرفت، لیکن موارد محدودی از این تعرضات در سالهای بعد نیز گزارش شده است. گروهی از محققین غربی به پیشگامی فرد دانر (Fred Donner) استاد شهیر دانشگاه شیکاگوی آمریکا، روایات مذکور را مبنایی برای طرحریزی فرضیهای قرار دادند که به تبین علت کامیابی پیامبر (ص) در اشاعه دین اسلام میپردازد. اسلام به عنوان آیین اقلیتی ضعیف و ستمدیده در مکه، در مدتی کوتاه به جنبشی عظیم مبدل گردید که بخش وسیعی از جهان دوران باستان متاخر (Late Antiquity) را مورد تاثیر قرار داد و همین امر دانر (و پیروان او) را بر آن داشت تا آنچه اختلالافکنی پیامبر (ص) در تجارت قریش میخوانند را علت اصلی موفقیتهای راهبردی پیامبر (ص) قلمداد کنند. توضیح این که تعرضات مسلمین به کاروانهای مکه، شهری که فاقد منابع و زیرساختهای لازم برای کشاورزی و دامداری بوده و حیات آن به تجارت وابسته بود، شریان حیاتیای که قریش برای زنده ماندن بدان نیازمند بود را قطع کرده و بدین سان مکیان در نهایت امر تصمیم به پیوستن به جنبش پیامبر گرفتند و اسلام آوردند.
تحقیق حاضر به بررسی جوانب مختلف این نظریه پرداخته و با بهرهگیری از روشهای نوین نقادی سیره، از جمله صحتسنجی سیره در پرتو آیات قرآن و نیز استفاده از روش نقد فرم (Form Criticism)، روایات حمله به کاروانهای تجاری را در بوته نقد قرار داده است. در این راستا حملات مذکور در سه بازه زمانی قبل از جنگ بدر، جنگ بدر و بعد از جنگ بدر ارزیابی شدهاند. نوشتار حاضر بر بخش مربوط به جنگ بدر متمرکز است و علاقهمندان میتوانند برای آگاهی از بخشهای دیگر به متن مقاله مراجعه نمایند.
در خصوص مقطع زمانی قبل و بعد از بدر، تنها به ذکر یک نکته مهم بسنده میشود: تعداد حملاتی که به کاروانهای مکیان در متقدمترین منابع سیره نبوی (یعنی آثار ابن اسحق، معمر بن راشد و موسی بن عقبه) نقل شده تنها سه مورد (مشتمل بر جنگ بدر) بوده است؛ اما این حملات در مغازی واقدی (م. ۲۰۷ هـ.ق.) که با فاصله زمانی قریب به نیم قرن بعد از نخستین کتب سیره نگاشته شده، به یازده مورد افزایش یافته است. این مقاله شواهدی را در جهت توضیح «رشدِ نمایی» تعداد این حملات ارائه کرده که مهمترین آنها اقتضائات سیاسی-نظامی دستگاه خلافت عباسی (خاصه مبارزه با بیزانس در مرزهای امپراطوری اسلامی) است که مستلزم هرچه تهاجمی و نیرومندتر نشان دادن اسلام آغازین بوده تا از این رهگذر برای تشجیع و تهییج مبارزان در ثغور (مرزها) با بیزانس بهرهبرداری گردد.
🔹 اما در خصوص جنگ بدر، این مقاله به مقایسه آیاتی که در شان این واقعه نازل شده با روایت سیره و مغازی پرداخته و نشان داده که دو روایت مذکور تناقضهای آشکار و مانعةالجمعی با یکدیگر دارند.
روایت سیره تصریح دارد که پیامبر (ص) به همراه گروهی از مسلمین برای تعرض به کاروان ابوسفیان از مدینه خارج شدند. این قرائت از داستان بدر تاکید دارد که مسلمین ابتدائا آگاه نبودند که جنگی تمام عیار در راه است و تنها بعد از آنکه مکیان برای مجازات مسلمین و پیش گیری از تعرضات آتی آنان عازم بدر شدند، مسلمین دریافتند که میبایست با لشکری عظیم مواجهه نمایند. پیام اصلی که این داستان در پی انتقال آن به مخاطب میباشد آن است که گروهی از مسلمین که از همراهی با پیامبر (ص) در بدر بازماندند ( که به المتخلفون عن البدر موسومند) سزاوار هیچ عتاب و سرزنشی نیستند، چرا که پیامبر (ص) مدینه را تنها به قصد تعرض به کاروان ترک کرده بودند و نه برای جنگی سرنوشتساز. نقلهای سیره از صحابیان مختلفی همچون اسید بن حضیر و کعب بن مالک نام میبرد که از پیامبر (ص) به خاطر تخلف از جنگ بدر پوزش طلبیده و اظهار کردند که اگر میدانستند جنگی در کار است ایشان را یاری میکردند و پیامبر نیز اعتذار ایشان را پذیرفتند.
[مطالعه ادامه در بخش ۲]
#انعکاس_مقاله
@inekas
Roohi, Ehsan (2023), "Muḥammad’s Disruptive Measures Against the Meccan Trade: A Historiographical Reassessment" Der Islam, vol. 100, no. 1, pp. 40-80.
🔻 دریافت فایل PDF مقاله
[بخش ۱ از ۲]
🔹 بنا بر نقلهای سیره و مغازی، یکی از اقدامات پیامبر (ص) در جهت تقابل نظامی (سیاسی و اقتصادی) با قریش در سالهای ابتدایی اقامت ایشان در مدینه، تعرض به کاروانهای تجاری مکیان بوده است. عمده این حملات در سه سال اول مهاجرت به مدینه صورت پذیرفت، لیکن موارد محدودی از این تعرضات در سالهای بعد نیز گزارش شده است. گروهی از محققین غربی به پیشگامی فرد دانر (Fred Donner) استاد شهیر دانشگاه شیکاگوی آمریکا، روایات مذکور را مبنایی برای طرحریزی فرضیهای قرار دادند که به تبین علت کامیابی پیامبر (ص) در اشاعه دین اسلام میپردازد. اسلام به عنوان آیین اقلیتی ضعیف و ستمدیده در مکه، در مدتی کوتاه به جنبشی عظیم مبدل گردید که بخش وسیعی از جهان دوران باستان متاخر (Late Antiquity) را مورد تاثیر قرار داد و همین امر دانر (و پیروان او) را بر آن داشت تا آنچه اختلالافکنی پیامبر (ص) در تجارت قریش میخوانند را علت اصلی موفقیتهای راهبردی پیامبر (ص) قلمداد کنند. توضیح این که تعرضات مسلمین به کاروانهای مکه، شهری که فاقد منابع و زیرساختهای لازم برای کشاورزی و دامداری بوده و حیات آن به تجارت وابسته بود، شریان حیاتیای که قریش برای زنده ماندن بدان نیازمند بود را قطع کرده و بدین سان مکیان در نهایت امر تصمیم به پیوستن به جنبش پیامبر گرفتند و اسلام آوردند.
تحقیق حاضر به بررسی جوانب مختلف این نظریه پرداخته و با بهرهگیری از روشهای نوین نقادی سیره، از جمله صحتسنجی سیره در پرتو آیات قرآن و نیز استفاده از روش نقد فرم (Form Criticism)، روایات حمله به کاروانهای تجاری را در بوته نقد قرار داده است. در این راستا حملات مذکور در سه بازه زمانی قبل از جنگ بدر، جنگ بدر و بعد از جنگ بدر ارزیابی شدهاند. نوشتار حاضر بر بخش مربوط به جنگ بدر متمرکز است و علاقهمندان میتوانند برای آگاهی از بخشهای دیگر به متن مقاله مراجعه نمایند.
در خصوص مقطع زمانی قبل و بعد از بدر، تنها به ذکر یک نکته مهم بسنده میشود: تعداد حملاتی که به کاروانهای مکیان در متقدمترین منابع سیره نبوی (یعنی آثار ابن اسحق، معمر بن راشد و موسی بن عقبه) نقل شده تنها سه مورد (مشتمل بر جنگ بدر) بوده است؛ اما این حملات در مغازی واقدی (م. ۲۰۷ هـ.ق.) که با فاصله زمانی قریب به نیم قرن بعد از نخستین کتب سیره نگاشته شده، به یازده مورد افزایش یافته است. این مقاله شواهدی را در جهت توضیح «رشدِ نمایی» تعداد این حملات ارائه کرده که مهمترین آنها اقتضائات سیاسی-نظامی دستگاه خلافت عباسی (خاصه مبارزه با بیزانس در مرزهای امپراطوری اسلامی) است که مستلزم هرچه تهاجمی و نیرومندتر نشان دادن اسلام آغازین بوده تا از این رهگذر برای تشجیع و تهییج مبارزان در ثغور (مرزها) با بیزانس بهرهبرداری گردد.
🔹 اما در خصوص جنگ بدر، این مقاله به مقایسه آیاتی که در شان این واقعه نازل شده با روایت سیره و مغازی پرداخته و نشان داده که دو روایت مذکور تناقضهای آشکار و مانعةالجمعی با یکدیگر دارند.
روایت سیره تصریح دارد که پیامبر (ص) به همراه گروهی از مسلمین برای تعرض به کاروان ابوسفیان از مدینه خارج شدند. این قرائت از داستان بدر تاکید دارد که مسلمین ابتدائا آگاه نبودند که جنگی تمام عیار در راه است و تنها بعد از آنکه مکیان برای مجازات مسلمین و پیش گیری از تعرضات آتی آنان عازم بدر شدند، مسلمین دریافتند که میبایست با لشکری عظیم مواجهه نمایند. پیام اصلی که این داستان در پی انتقال آن به مخاطب میباشد آن است که گروهی از مسلمین که از همراهی با پیامبر (ص) در بدر بازماندند ( که به المتخلفون عن البدر موسومند) سزاوار هیچ عتاب و سرزنشی نیستند، چرا که پیامبر (ص) مدینه را تنها به قصد تعرض به کاروان ترک کرده بودند و نه برای جنگی سرنوشتساز. نقلهای سیره از صحابیان مختلفی همچون اسید بن حضیر و کعب بن مالک نام میبرد که از پیامبر (ص) به خاطر تخلف از جنگ بدر پوزش طلبیده و اظهار کردند که اگر میدانستند جنگی در کار است ایشان را یاری میکردند و پیامبر نیز اعتذار ایشان را پذیرفتند.
[مطالعه ادامه در بخش ۲]
#انعکاس_مقاله
@inekas
Telegram
کتابخانه انعکاس
مقاله احسان روحی: «بازخوانی روایات دال بر اختلالافکنی پیامبر (ص) در تجارت مکی»، نشریه اسلام، سال ۱۰۰، شماره ۱، ۲۰۲۳.
Roohi, Ehsan (2023), "Muḥammad’s Disruptive Measures Against the Meccan Trade: A Historiographical Reassessment" Der Islam, vol. 100, no.…
Roohi, Ehsan (2023), "Muḥammad’s Disruptive Measures Against the Meccan Trade: A Historiographical Reassessment" Der Islam, vol. 100, no.…
Forwarded from Inekas | انعکاس
💠 گزارشی از مقاله جدید احسان روحی: «بازخوانی روایات دال بر اختلالافکنی پیامبر (ص) در تجارت مکی»
[بخش ۲ از ۲ - ادامه از بخش اول]
🔹 اما این ترسیم از جنگ بدر، در تضاد آشکار با آیات قرآن است. بنا بر آیات متعددی که در مقاله بدان استناد شده، مسلمین از همان زمانی که در مدینه بودند به وقوع جنگی تمامعیار آگاهی داشته و به همین دلیل عده کثیری از آنان از همراهی با پیامبر (ص) اجتناب نمودند، چرا که از دید بسیاری از صحابه که از هیمنهٔ قریش بیمناک بودند، نبرد با قریش فرجامی جز زوال و نابودی در پی نداشت. این عده از صحابه به صراحت در آیات قران مورد عتاب قرار گرفتهاند. داستان سیره اما برای تبرئه این متخلفون (که افراد سرشناسی از جمله عثمان و طلحه در میانشان بودند) جنگ بدر را به شکل حمله به کاروان روایت نموده تا با اصل عدالت صحابه همسو باشد. به بیان دیگر، سرّ اصلی گنجاندن اپیزود حمله به کاروان در جنگ بدر غایات مدافعهجویانه (apologetic) بوده که برای تطهیر صحابیان متخلف از بدر انجام پذیرفته است. در این سناریوی مدافعه جویانه، علت تخلف این صحابه از بدر عدم آگاهی آنان از در پیش بودن نبردی خونین بیان شده است، نه واهمهٔ آنان از جان خویش و بیمشان از مقابله با قریش.
شایان ذکر است که توجیهات مدافعهجویانه متعدد دیگری نیز از سوی اعقاب برخی از صحابه که در بدر حاضر نبودند در روایات بیان شده است: برای مثال ادعا شده خوات بن جبیر در راه پیوستن به لشکر مسلمین دچار شکستگی پا شد و از این غزوه باز ماند. نقل شده که همسر عثمان دقیقا در همین زمان در بستر مرگ افتاد و بدین سبب او نتوانست در بدر حاضر شود. طلحه و سعید بن زید اشهلی مدعیاند که در سفر تجاری در شام بودند و روایت شده که سعد بن مالک ساعدی در همان زمان بیمار شد و از دنیا رفت. نیز آمده است که سعد بن عباده که برای ترغیب انصار برای شرکت در جنگ به خانههای مردم سرکشی میکرد از سوی یکی از آنان مورد هجوم قرار گرفته و بیهوش شد و در جنگ شرکت نکرد. شاهد هستیم که حجم وسیعی از دلیلتراشیها برای شرکت نکردن صحابه در بدر گزارش شده و گنجاندن اپیزود حمله به کاروان هم دقیقا به این دلیل است که تخلف از این غزوه که دشوارترین معرکهای بود که مسلمین تا بدان زمان تجربه کرده بودند را موجه جلوه دهد.
🔹 در ادامه مقاله، با استفاده از روش نقد فرم دلائلی در راستای تحکیم و تقویت نظریه فوق ارائه شده است. توضیح این که، داستان حمله به کاروان قریش از سوی مسلمین در جنگ بدر شباهتها و المانهای موازی انکارناپذیری با روایات ایام العرب (جنگهای دوران جاهلیت) دارد. یکی از جنگهای جاهلی موسوم به حروب الفجار (که خود متشکل از چندین دوره تخاصم و زد و خوردهای متوالی بوده) دارای اپیزودی است که به «فجار اللطیمه» (جنگی که بر سر لطیمه (کاروان) رخ داد) موسوم است. شباهتهای بین این دو نبرد هم در سطح کلیات و جزئیات این داستانها است و هم در سطح الفاظ و عبارات که این امر نشان دهنده وقوع اقتباس ادبی (literary borrowing) بین این دو داستان است.
از سوی دیگر، در مقاله با استفاده قواعد نقد فرم نشان داده شده که جهت اقتباس (direction of borrowing) از داستان فجار اللطیمه به داستان بدر بوده و به عبارت دیگر این علمای سیره بودند که برای خلق و پردازش داستان بدر از داستانهای جاهلی بهره بردند، نه بالعکس.
به عنوان نتیجهگیریِ این قسمت از مقاله نیز شواهدی مغفول از کتب تفسیری ارائه شده است که صریحا جنگ بدر را یک غزوه تدافعی توصیف کرده و تصریح نموده که این مکیان بودند که در جنگ بدر ابتداء به قتال کردند.
#انعکاس_مقاله
@inekas
[بخش ۲ از ۲ - ادامه از بخش اول]
🔹 اما این ترسیم از جنگ بدر، در تضاد آشکار با آیات قرآن است. بنا بر آیات متعددی که در مقاله بدان استناد شده، مسلمین از همان زمانی که در مدینه بودند به وقوع جنگی تمامعیار آگاهی داشته و به همین دلیل عده کثیری از آنان از همراهی با پیامبر (ص) اجتناب نمودند، چرا که از دید بسیاری از صحابه که از هیمنهٔ قریش بیمناک بودند، نبرد با قریش فرجامی جز زوال و نابودی در پی نداشت. این عده از صحابه به صراحت در آیات قران مورد عتاب قرار گرفتهاند. داستان سیره اما برای تبرئه این متخلفون (که افراد سرشناسی از جمله عثمان و طلحه در میانشان بودند) جنگ بدر را به شکل حمله به کاروان روایت نموده تا با اصل عدالت صحابه همسو باشد. به بیان دیگر، سرّ اصلی گنجاندن اپیزود حمله به کاروان در جنگ بدر غایات مدافعهجویانه (apologetic) بوده که برای تطهیر صحابیان متخلف از بدر انجام پذیرفته است. در این سناریوی مدافعه جویانه، علت تخلف این صحابه از بدر عدم آگاهی آنان از در پیش بودن نبردی خونین بیان شده است، نه واهمهٔ آنان از جان خویش و بیمشان از مقابله با قریش.
شایان ذکر است که توجیهات مدافعهجویانه متعدد دیگری نیز از سوی اعقاب برخی از صحابه که در بدر حاضر نبودند در روایات بیان شده است: برای مثال ادعا شده خوات بن جبیر در راه پیوستن به لشکر مسلمین دچار شکستگی پا شد و از این غزوه باز ماند. نقل شده که همسر عثمان دقیقا در همین زمان در بستر مرگ افتاد و بدین سبب او نتوانست در بدر حاضر شود. طلحه و سعید بن زید اشهلی مدعیاند که در سفر تجاری در شام بودند و روایت شده که سعد بن مالک ساعدی در همان زمان بیمار شد و از دنیا رفت. نیز آمده است که سعد بن عباده که برای ترغیب انصار برای شرکت در جنگ به خانههای مردم سرکشی میکرد از سوی یکی از آنان مورد هجوم قرار گرفته و بیهوش شد و در جنگ شرکت نکرد. شاهد هستیم که حجم وسیعی از دلیلتراشیها برای شرکت نکردن صحابه در بدر گزارش شده و گنجاندن اپیزود حمله به کاروان هم دقیقا به این دلیل است که تخلف از این غزوه که دشوارترین معرکهای بود که مسلمین تا بدان زمان تجربه کرده بودند را موجه جلوه دهد.
🔹 در ادامه مقاله، با استفاده از روش نقد فرم دلائلی در راستای تحکیم و تقویت نظریه فوق ارائه شده است. توضیح این که، داستان حمله به کاروان قریش از سوی مسلمین در جنگ بدر شباهتها و المانهای موازی انکارناپذیری با روایات ایام العرب (جنگهای دوران جاهلیت) دارد. یکی از جنگهای جاهلی موسوم به حروب الفجار (که خود متشکل از چندین دوره تخاصم و زد و خوردهای متوالی بوده) دارای اپیزودی است که به «فجار اللطیمه» (جنگی که بر سر لطیمه (کاروان) رخ داد) موسوم است. شباهتهای بین این دو نبرد هم در سطح کلیات و جزئیات این داستانها است و هم در سطح الفاظ و عبارات که این امر نشان دهنده وقوع اقتباس ادبی (literary borrowing) بین این دو داستان است.
از سوی دیگر، در مقاله با استفاده قواعد نقد فرم نشان داده شده که جهت اقتباس (direction of borrowing) از داستان فجار اللطیمه به داستان بدر بوده و به عبارت دیگر این علمای سیره بودند که برای خلق و پردازش داستان بدر از داستانهای جاهلی بهره بردند، نه بالعکس.
به عنوان نتیجهگیریِ این قسمت از مقاله نیز شواهدی مغفول از کتب تفسیری ارائه شده است که صریحا جنگ بدر را یک غزوه تدافعی توصیف کرده و تصریح نموده که این مکیان بودند که در جنگ بدر ابتداء به قتال کردند.
#انعکاس_مقاله
@inekas
Forwarded from Inekas | انعکاس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎞 ویدئوی سخنرانی «مواجهۀ ما با شرقشناسی: ریشهها، روند و نتایج»
🟣 ارائۀ رسول جعفریان در افتتاحیۀ مدرسه تابستانی سوم انعکاس
(۲ شهریور ۱۴۰۲)
⭐️ مشاهده فهرست ارائه و دریافت متن خلاصه
▶️ مشاهدۀ نسخۀ کامل ویدئوی ارائه در یوتوب و آپارات
#رویداد_انعکاس
@inekas
(۲ شهریور ۱۴۰۲)
#رویداد_انعکاس
@inekas
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Inekas | انعکاس
مواجهه_ما_با_شرقشناسی_سخنرانی_افتتاحیه_مدرسه_تابستانی_سوم_انعکاس.pdf
1.6 MB
(۲ شهریور ۱۴۰۲)
@inekas
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Inekas | انعکاس
🔰 فرد سوار بر شتر (راکب جمل) در اشعیا، بر اساس تحریر طومارهای بحر المیت و قرائت اسلامی
📝 شان آنتونی (استاد دانشگاه ایالتی اُهایو آمریکا)
منبع: #انعکاس_رشتو ی نویسنده در توئیتر
🔸 تصویر پایین (انتهای پست) مربوط به قرن ۱۴ میلادی (قرن ۸ هجری) و نسخهای از الآثار الباقیة است که در سال ۱۰۰۰ پس از میلاد توسط همهچیزدان مسلمان، ابوریحان بیرونی، نوشته شده است. [برای اطلاعات بیشتر راجع به این اثر مراجعه کنید به اینجا. کل نسخه هم، اینجا به شکل برخط در دسترس است.]
این برگه حاوی یکی از تصاویر مورد علاقه من از بخشی از بایبل است و سه پیامبر را نشان میدهد: اشعیا (ع)، عیسی (ع) و محمد (ص). اما داستان از چه قرار است؟
🔸بخش مورد بحث، آیات ۶ تا ۷ از فصل ۲۱ کتاب اشعیا از عهد عتیق است. از ابتدا برداشت مسلمانان از این دو آیه، پیشگویی ظهور حضرت عیسی (ع) (روی یک الاغ) و ظهور حضرت محمد (ص) (روی یک شتر) بود. اشعیا (ع) هم، به عنوان دیدهبانی در برج مراقبت تصویر شده است:
📖 اشعیا ۲۱: ۶-۷:
כִּי כֹ֥ה אָמַ֛ר אֵלַ֖י אֲדֹנָ֑י לֵ֚ךְ הַעֲמֵ֣ד הַֽמְצַפֶּה אֲשֶׁר יִרְאֶ֖ה יַגִּיד
וְרָ֣אָה רֶ֗כֶב צֶ֚מֶד פָּרָשִׁים רֶ֥כֶב חֲמֹ֖ור רֶ֣כֶב גָּמָ֑ל וְהִקְשִׁיב קֶ֖שֶׁב רַב־קָֽשֶׁב
ترجمه:
"زیرا خداوند به من چنین گفته است: «برو و دیدهبانی را بگمار تا آنچه را که بیند اعلام نماید.
او سوارانی را خواهد دید، سوارانی در کنار هم، سوارانی بر الاغها، سوارانی بر شترها و او به دقت تمام گوش فرا خواهد داد."
این آیات جزو اولین بخشهایی از بایبل بود که مسلمانان آن را به عربی ترجمه کردند –دست کم در میانه قرن هشتم میلادی [قرن دوم هجری]- وعموماً در آثاری که به منظور اثبات نبوت محمد (ص) با تکیه بر متون عهدینی نوشته میشدند، آمده است.
این متن عربی، تحریری است که ابنقتیبة دینوری (م. ۲۷۶ هـ.ق) از آیات اشعیا در کتاب دلائل النبوة خود ارائه کرده است:
"قیل لی قم نظّارًا فانظر ماذا تری تخبر به.
قلت: أری راکبینِ مقبلَینِ
أحدهما علی حمار والآخر علی جمل"
ترجمه:
"به من گفته شد: برو نگهبانی کن و آنچه را که می بینی اعلام نما!
گفتم: دو سوار میبینم که پیش میآیند،
یکی سوار بر الاغ و دیگری سوار بر شتر."
📌به تفاوت آشکار بین تحریر عربی و متن عبری بایبل توجه میکنید؟
متن عبری آیه جمع است: רֶ֣כֶב (rekhev) = سواران، اما متن عربی مفرد است: راكِب = سوار.
آیا باید فرض کنیم که متن اصلی توسط مترجمان عرب زبان تحریف شده است؟ عجله نکنید...
🔸 شواهد قدیمی بسیاری، مانند طومار معروف اشعیا [از طومارهای بحر المیت] در قُمران، مؤید ترجمه عربی و خوانش רוֹכֵב (rōkhev) به معنای "سوار" به جای רֶ֣כֶב (rekhev) به معنای "سواران" هستند.
قدیمیترین نسخه موجود از ترجمه یونانی عهدین در سنت سپتوآگینتا یا هَفتادگانی)، LXX، نیز این طور ثبت کرده است:
καὶ εἶδον ἀναβάτας ἱππεῖς δύο, ἀναβάτην ὄνου καὶ ἀναβάτην καμήλου (Isa. 21:7 LXXRH)
"دو سوار را دیدم و سواری بر الاغ و سواری بر شتر".
به هر حال تحریرهای عربی با خوانش "راکب جمل" یا "سوار شتر"، آنقدرها هم نادرست نیستند.
———————————-
- تا جایی که من میدانم اولین بار این مسئله را جان ریوز (استاد دانشگاه کارولینای شمالی) مورد توجه قرار داده است. (اینجا)
- برای مشاهده برخط طومار اشعیا، به اینجا رجوع کنید.
- همچنین در خصوص دلائل ابن قتیبه اینجا را ببینید.
@Inekas
📝 شان آنتونی (استاد دانشگاه ایالتی اُهایو آمریکا)
منبع: #انعکاس_رشتو ی نویسنده در توئیتر
🔸 تصویر پایین (انتهای پست) مربوط به قرن ۱۴ میلادی (قرن ۸ هجری) و نسخهای از الآثار الباقیة است که در سال ۱۰۰۰ پس از میلاد توسط همهچیزدان مسلمان، ابوریحان بیرونی، نوشته شده است. [برای اطلاعات بیشتر راجع به این اثر مراجعه کنید به اینجا. کل نسخه هم، اینجا به شکل برخط در دسترس است.]
این برگه حاوی یکی از تصاویر مورد علاقه من از بخشی از بایبل است و سه پیامبر را نشان میدهد: اشعیا (ع)، عیسی (ع) و محمد (ص). اما داستان از چه قرار است؟
🔸بخش مورد بحث، آیات ۶ تا ۷ از فصل ۲۱ کتاب اشعیا از عهد عتیق است. از ابتدا برداشت مسلمانان از این دو آیه، پیشگویی ظهور حضرت عیسی (ع) (روی یک الاغ) و ظهور حضرت محمد (ص) (روی یک شتر) بود. اشعیا (ع) هم، به عنوان دیدهبانی در برج مراقبت تصویر شده است:
📖 اشعیا ۲۱: ۶-۷:
כִּי כֹ֥ה אָמַ֛ר אֵלַ֖י אֲדֹנָ֑י לֵ֚ךְ הַעֲמֵ֣ד הַֽמְצַפֶּה אֲשֶׁר יִרְאֶ֖ה יַגִּיד
וְרָ֣אָה רֶ֗כֶב צֶ֚מֶד פָּרָשִׁים רֶ֥כֶב חֲמֹ֖ור רֶ֣כֶב גָּמָ֑ל וְהִקְשִׁיב קֶ֖שֶׁב רַב־קָֽשֶׁב
ترجمه:
"زیرا خداوند به من چنین گفته است: «برو و دیدهبانی را بگمار تا آنچه را که بیند اعلام نماید.
او سوارانی را خواهد دید، سوارانی در کنار هم، سوارانی بر الاغها، سوارانی بر شترها و او به دقت تمام گوش فرا خواهد داد."
این آیات جزو اولین بخشهایی از بایبل بود که مسلمانان آن را به عربی ترجمه کردند –دست کم در میانه قرن هشتم میلادی [قرن دوم هجری]- وعموماً در آثاری که به منظور اثبات نبوت محمد (ص) با تکیه بر متون عهدینی نوشته میشدند، آمده است.
این متن عربی، تحریری است که ابنقتیبة دینوری (م. ۲۷۶ هـ.ق) از آیات اشعیا در کتاب دلائل النبوة خود ارائه کرده است:
"قیل لی قم نظّارًا فانظر ماذا تری تخبر به.
قلت: أری راکبینِ مقبلَینِ
أحدهما علی حمار والآخر علی جمل"
ترجمه:
"به من گفته شد: برو نگهبانی کن و آنچه را که می بینی اعلام نما!
گفتم: دو سوار میبینم که پیش میآیند،
یکی سوار بر الاغ و دیگری سوار بر شتر."
📌به تفاوت آشکار بین تحریر عربی و متن عبری بایبل توجه میکنید؟
متن عبری آیه جمع است: רֶ֣כֶב (rekhev) = سواران، اما متن عربی مفرد است: راكِب = سوار.
آیا باید فرض کنیم که متن اصلی توسط مترجمان عرب زبان تحریف شده است؟ عجله نکنید...
🔸 شواهد قدیمی بسیاری، مانند طومار معروف اشعیا [از طومارهای بحر المیت] در قُمران، مؤید ترجمه عربی و خوانش רוֹכֵב (rōkhev) به معنای "سوار" به جای רֶ֣כֶב (rekhev) به معنای "سواران" هستند.
قدیمیترین نسخه موجود از ترجمه یونانی عهدین در سنت سپتوآگینتا یا هَفتادگانی)، LXX، نیز این طور ثبت کرده است:
καὶ εἶδον ἀναβάτας ἱππεῖς δύο, ἀναβάτην ὄνου καὶ ἀναβάτην καμήλου (Isa. 21:7 LXXRH)
"دو سوار را دیدم و سواری بر الاغ و سواری بر شتر".
به هر حال تحریرهای عربی با خوانش "راکب جمل" یا "سوار شتر"، آنقدرها هم نادرست نیستند.
———————————-
- تا جایی که من میدانم اولین بار این مسئله را جان ریوز (استاد دانشگاه کارولینای شمالی) مورد توجه قرار داده است. (اینجا)
- برای مشاهده برخط طومار اشعیا، به اینجا رجوع کنید.
- همچنین در خصوص دلائل ابن قتیبه اینجا را ببینید.
@Inekas
Forwarded from مرتضی کریمینیا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ویدئویی کوتاه دربارۀ مصحف صنعاء1
دربارۀ مصحف صنعاء ۱ که از جهاتی مهمترین سند قرآنی باقیمانده از سدۀ نخست هجری به شمار میآید، سخنان بسیاری در فضای مجازی گفته شده است.
این اثر تنها نسخۀ دولایۀ پوستی (پالیمسست) از قرآن به شمار میآید، و لایۀ زیرین و قدیمیتر آن متنی غیر عثمانی و غیررسمی از قرآن را دربر دارد که از سوی برخی محققان غربی و نیز عموم مخالفان قرآن دستآویز طعن در تاریخیت متن قرآن قرار گرفته است (کافیست عبارت مصحف صنعا یا قرآن صنعا را در یوتیوب جستجو کنیم)
دو سال پیش که متن کامل لایۀ زیرین این نسخه بر اساس خوانش بهنام صادقی و محسن گودرزی را همراه با مقدمهای مفصل منتشر کردم (👈مصحف صنعاء1 و مسئلۀ خاستگاه قرآن، انتشارات هرمس، ۱۴۰۰، فهرست کتاب و مقدمۀ مترجم را از اینجا دریافت کنید)، این ویدئو را با همکاری دوستانم در مرکز پژوهشهای تاریخ اسلام در قم ساختیم تا برای عموم خوانندگان کمک کننده باشد، اما انتشار آن در فضای مجازی به تاخیر افتاد. اکنون امید دارم این توضیحات ویدئویی برای علاقمندان تاریخ قرآن سودمند افتد.
برای فایل باکیفیت بهتر و توضیحات بیشتر، این لینک را در یوتیوب پیشنهاد میکنم
@kariminiaa
دربارۀ مصحف صنعاء ۱ که از جهاتی مهمترین سند قرآنی باقیمانده از سدۀ نخست هجری به شمار میآید، سخنان بسیاری در فضای مجازی گفته شده است.
این اثر تنها نسخۀ دولایۀ پوستی (پالیمسست) از قرآن به شمار میآید، و لایۀ زیرین و قدیمیتر آن متنی غیر عثمانی و غیررسمی از قرآن را دربر دارد که از سوی برخی محققان غربی و نیز عموم مخالفان قرآن دستآویز طعن در تاریخیت متن قرآن قرار گرفته است (کافیست عبارت مصحف صنعا یا قرآن صنعا را در یوتیوب جستجو کنیم)
دو سال پیش که متن کامل لایۀ زیرین این نسخه بر اساس خوانش بهنام صادقی و محسن گودرزی را همراه با مقدمهای مفصل منتشر کردم (👈مصحف صنعاء1 و مسئلۀ خاستگاه قرآن، انتشارات هرمس، ۱۴۰۰، فهرست کتاب و مقدمۀ مترجم را از اینجا دریافت کنید)، این ویدئو را با همکاری دوستانم در مرکز پژوهشهای تاریخ اسلام در قم ساختیم تا برای عموم خوانندگان کمک کننده باشد، اما انتشار آن در فضای مجازی به تاخیر افتاد. اکنون امید دارم این توضیحات ویدئویی برای علاقمندان تاریخ قرآن سودمند افتد.
برای فایل باکیفیت بهتر و توضیحات بیشتر، این لینک را در یوتیوب پیشنهاد میکنم
@kariminiaa
Forwarded from مرتضی کریمینیا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مصحف مشهد رضوی:
کاملترین دستنویس قرآنی به خط حجازی از سدۀ نخست هجری
مصحف مشهد رضوی / مصحف المشهد الرضوي / یا Codex Mashhad عنوانی است برای مجموع دو نسخۀ قرآنی با خط حجازی کهن به شمارههای 18 و 4116 در کتابخانۀ آستان قدس رضوی (مشهد). این اثر با 252 برگ، کاملترین مجموعه اوراق از یک قرآن کامل از سدۀ نخست هجری در سراسر جهان به شمار میآید که بیش از 95% متن قرآن را در بر دارد. با توجه به ویژگیهای متنی این مصحف، ویژگیهای رسم، غرائب املائی، اختلاف قرائات، چینش یا ترتیب بندی سورهها، و نهایتاً بر پایۀ آزمایشهای متعدد کربن 14، روشن شده است که بخش اصلی این نسخه در سدۀ نخست هجری کتابت شده است.
مجموع ویژگیهای این مصحف، در کمتر نسخهای از قرآنهای کهن به خط حجازی یافت میشود. از این رو، «مصحف مشهد رضوی» یکی از مهمترین اسناد عینی در شناخت ما از تحولات تاریخ متن قرآن کریم در سدۀ نخست هجری است.
مراسم رونمایی و معرفی:
مشهد، کتابخانۀ آستان قدس رضوی، تالار قدس
پنجشنبه 25 آبان 1402/ ساعت 9-11
t.me/kariminiaa
کاملترین دستنویس قرآنی به خط حجازی از سدۀ نخست هجری
مصحف مشهد رضوی / مصحف المشهد الرضوي / یا Codex Mashhad عنوانی است برای مجموع دو نسخۀ قرآنی با خط حجازی کهن به شمارههای 18 و 4116 در کتابخانۀ آستان قدس رضوی (مشهد). این اثر با 252 برگ، کاملترین مجموعه اوراق از یک قرآن کامل از سدۀ نخست هجری در سراسر جهان به شمار میآید که بیش از 95% متن قرآن را در بر دارد. با توجه به ویژگیهای متنی این مصحف، ویژگیهای رسم، غرائب املائی، اختلاف قرائات، چینش یا ترتیب بندی سورهها، و نهایتاً بر پایۀ آزمایشهای متعدد کربن 14، روشن شده است که بخش اصلی این نسخه در سدۀ نخست هجری کتابت شده است.
مجموع ویژگیهای این مصحف، در کمتر نسخهای از قرآنهای کهن به خط حجازی یافت میشود. از این رو، «مصحف مشهد رضوی» یکی از مهمترین اسناد عینی در شناخت ما از تحولات تاریخ متن قرآن کریم در سدۀ نخست هجری است.
مراسم رونمایی و معرفی:
مشهد، کتابخانۀ آستان قدس رضوی، تالار قدس
پنجشنبه 25 آبان 1402/ ساعت 9-11
t.me/kariminiaa
Forwarded from Inekas | انعکاس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎞 معرفی مصحف مشهد رضوی: سندی تازه در تاریخ قرآن از قرن نخست
🟣 بخشی از ارائهٔ مرتضی کریمینیا در مدرسهٔ تابستانی دوم انعکاس
🗂 فهرست مطالب ویدئو
0:00 : معرفی کلی مصحف مشهد رضوی
2:43 : وقفنامهٔ محصف
4:05 : چگونگی نامگذاری به مصحف مشهد رضوی
5:02 : ویژگیهای خاص مصحف
6:45 : نحوهٔ رسم و نگارش
8:30 : چگونگی ورود مصحف به ایران
⭐️ چکیدهٔ ارائه
مصحف مشهد رضوی | مصحف المشهد الرضوي | یا Codex Mashhad در کتابخانه آستان قدس رضوی، متشکل از نسخههای خطی کهن به شمارههای ۱۸ و ۴۱۱۶ است که در اصل یک قرآن کامل را تشکیل میدادهاند اما به دلایلی نامعلوم از هم جدا افتادهاند. این کهنترین اثر قرآنی در ایران، و حجیمترین نسخۀ حجازی در قطع عمودی (با ۲۵۲ برگ) در سراسر جهان است که تاکنون میشناسیم؛ به همین خاطر، این مصحف احتمالاً یکی از مهمترین اسناد برای درک ما از تحولات تاریخ متقدم متن قرآن است. ترکیبی از تمام ویژگیهای این مصحف بهطور کلی در چند نسخه از قرآنهای اولیه که به سبک حجازی نوشته شده است، یافت میشود.
با توجه به متن، قواعد املایی، قرائتهای گوناگون، ویژگیهای رسمالخطی و ترتیب سورهها، میتوان به این نتیجه رسید که بخش عمدهٔ این مصحف در دوران بسیار متقدم، احتمالاً در قرن اول/هفتم، رونویسی شده است. با این حال، برخلاف سایر نسخههای خطی متقدم قرآن، کل قرآن در وضعیت اولیهٔ مصحف مشهد، بر اساس نسخهٔ رسمی عثمانی، اما بر اساس ترتیب ابنمسعود، رونویسی شده است.
🖋 مرتضی کریمینیا اولین بار این مصحف را با انتشار مقالهٔ زیر در مجلهٔ مخطوطات اسلامی بریل معرفی کرد:
Karimi-Nia, Morteza. "A New Document in the Early History of the Qurʾān: Codex Mashhad, an ʿUthmānic Text of the Qurʾān in Ibn Masʿūd’s Arrangement of Sūras." Journal of Islamic Manuscripts 10.3 (2019): 292-326.
⬇️ دریافت فایل مقاله
⬇️ دریافت ترجمه عربی مقاله
⭐️ متن کامل «مصحف مشهد رضوی» با اجازه و همکاری کتابخانۀ آستان قدس رضوی وبا تحقیق و توضیحات و مقدمۀ مرتضی کریمینیا، از سوی «مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث» در سال ۱۴۰۱-۱۴۰۲ به صورت فاکسیمیله به دو زبان عربی و انگلیسی منتشر شده است.
▶️ ویدئوی معرفی اثر
🔹 مراسم رونمایی:
۲۵ آبان ۱۴۰۲ | ۹-۱۱ صبح | مشهد، کتابخانۀ آستان قدس رضوی، تالار قدس
#انعکاس_کتاب
#ارائههای_مدرسه_انعکاس
@kariminiaa
@inekas
0:00 : معرفی کلی مصحف مشهد رضوی
2:43 : وقفنامهٔ محصف
4:05 : چگونگی نامگذاری به مصحف مشهد رضوی
5:02 : ویژگیهای خاص مصحف
6:45 : نحوهٔ رسم و نگارش
8:30 : چگونگی ورود مصحف به ایران
مصحف مشهد رضوی | مصحف المشهد الرضوي | یا Codex Mashhad در کتابخانه آستان قدس رضوی، متشکل از نسخههای خطی کهن به شمارههای ۱۸ و ۴۱۱۶ است که در اصل یک قرآن کامل را تشکیل میدادهاند اما به دلایلی نامعلوم از هم جدا افتادهاند. این کهنترین اثر قرآنی در ایران، و حجیمترین نسخۀ حجازی در قطع عمودی (با ۲۵۲ برگ) در سراسر جهان است که تاکنون میشناسیم؛ به همین خاطر، این مصحف احتمالاً یکی از مهمترین اسناد برای درک ما از تحولات تاریخ متقدم متن قرآن است. ترکیبی از تمام ویژگیهای این مصحف بهطور کلی در چند نسخه از قرآنهای اولیه که به سبک حجازی نوشته شده است، یافت میشود.
با توجه به متن، قواعد املایی، قرائتهای گوناگون، ویژگیهای رسمالخطی و ترتیب سورهها، میتوان به این نتیجه رسید که بخش عمدهٔ این مصحف در دوران بسیار متقدم، احتمالاً در قرن اول/هفتم، رونویسی شده است. با این حال، برخلاف سایر نسخههای خطی متقدم قرآن، کل قرآن در وضعیت اولیهٔ مصحف مشهد، بر اساس نسخهٔ رسمی عثمانی، اما بر اساس ترتیب ابنمسعود، رونویسی شده است.
Karimi-Nia, Morteza. "A New Document in the Early History of the Qurʾān: Codex Mashhad, an ʿUthmānic Text of the Qurʾān in Ibn Masʿūd’s Arrangement of Sūras." Journal of Islamic Manuscripts 10.3 (2019): 292-326.
۲۵ آبان ۱۴۰۲ | ۹-۱۱ صبح | مشهد، کتابخانۀ آستان قدس رضوی، تالار قدس
#انعکاس_کتاب
#ارائههای_مدرسه_انعکاس
@kariminiaa
@inekas
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from مقالات بانوان و دین
اعتبارسنجی_النساء_نواقص_العقول_در_نهج_البلاغة.pdf
739.2 KB
🔖 اعتبارسنجی «النساء نواقص العقول» در نهجالبلاغه
-(آینه پژوهش، آذر و دی ۱۴۰۲)
🔴 خطبۀ ۸۰ نهجالبلاغه از دیرباز محل بحث بود ولی در دوران معاصر که نهجالبلاغه از منظر اجتماعی برای شیعیان محوریت یافت، بیش از پیش جدالانگیز شد. در برخی پژوهشها تلاش شد تا منبع خطبه شناسایی و نقد گردد، اما از آنجا که این خطبه نیز مانند اکثر خطبههای نهجالبلاغه بدون اسناد و منبع نقل شده، پژوهشها به سرانجام نمیرسید. برخی محققان حدس زدند که سید رضی خطبۀ ۸۰ را از نامهای منسوب به امام علی ع در کتاب المسترشد برگرفته است، ولی این حدس با چند اشکال مواجه است و نمیتوانیم پژوهش پیرامون منبع خطبه را خاتمهیافته تلقی کنیم.
این نوشتار، گام به گام، با سیر تدوین نهجالبلاغه همراه میشود و با روش «نقد منبع» نشان میدهد که چگونه این خطبه، حاصل ادغام دو سخن کوتاهتر است که اولی آنها، شامل عبارت «النساء نواقص العقول»، برگرفته از تحریری ساختگی از نامهای منسوب به امام علی ع است.
در گام نخست خواهیم دید که سیدرضی این خطبه را از اثر پیشین خود، خصائصالائمه، برگرفته و در بخش خطبههای نهجالبلاغه گنجانده است. نتیجۀ این کار، ادغام دو سخن مستقل پیاپی از خصائصالائمه و ارائۀ آنها در قالب خطبۀ ۸۰ است.
در گام بعدی، با کنار هم گذاشتن شواهد گوناگون خواهیم دید که سخن اول در کتاب خصائصالائمه، که بعدتر نیمۀ اول خطبۀ ۸۰ را شکل داده، از تحریر بلند نامهای منسوب به امام علی ع در کتاب رسائل الائمة کلینی برگرفته شده است. پس برای اعتبارسنجی خطبۀ ۸۰ نیاز است که به سراغ منبع اصلی سیدرضی برویم. آنجاست که مقایسۀ تحریر منبع سیدرضی با دیگر تحریرهایی که از آن نامه در دست است، کمک میکند تا دربارۀ میزان اعتبار بخش اول خطبۀ ۸۰ به قضاوت نهایی دست یابیم.
حاصل این تحقیق نشان میدهد که نامهای که منبع سیدرضی به آن رجوع کرده، متنی تحریفشده بوده و عبارت «النساء نواقص العقول» از جملۀ زیاداتی است که در طی زمان به متن اولیة آن راه یافته است.
در گام آخر، به جستجوی منبع عبارت مشهور این تحریر دربارۀ زنان میپردازیم و با این مطلب مواجه میشویم که این بخش -که در تحریرهای کهن نامه وجود ندارد- نقل به مضمون روایتی منسوب به صحابه است که در منابع اهل سنت رواج داشته و سیدرضی با تقطیع این بخش تحریفشده از نامه، آن را به طور مستقل آورده و عنوانی نادرست، بر آن نهاده است.
@Archive_fem
-(آینه پژوهش، آذر و دی ۱۴۰۲)
🔴 خطبۀ ۸۰ نهجالبلاغه از دیرباز محل بحث بود ولی در دوران معاصر که نهجالبلاغه از منظر اجتماعی برای شیعیان محوریت یافت، بیش از پیش جدالانگیز شد. در برخی پژوهشها تلاش شد تا منبع خطبه شناسایی و نقد گردد، اما از آنجا که این خطبه نیز مانند اکثر خطبههای نهجالبلاغه بدون اسناد و منبع نقل شده، پژوهشها به سرانجام نمیرسید. برخی محققان حدس زدند که سید رضی خطبۀ ۸۰ را از نامهای منسوب به امام علی ع در کتاب المسترشد برگرفته است، ولی این حدس با چند اشکال مواجه است و نمیتوانیم پژوهش پیرامون منبع خطبه را خاتمهیافته تلقی کنیم.
این نوشتار، گام به گام، با سیر تدوین نهجالبلاغه همراه میشود و با روش «نقد منبع» نشان میدهد که چگونه این خطبه، حاصل ادغام دو سخن کوتاهتر است که اولی آنها، شامل عبارت «النساء نواقص العقول»، برگرفته از تحریری ساختگی از نامهای منسوب به امام علی ع است.
در گام نخست خواهیم دید که سیدرضی این خطبه را از اثر پیشین خود، خصائصالائمه، برگرفته و در بخش خطبههای نهجالبلاغه گنجانده است. نتیجۀ این کار، ادغام دو سخن مستقل پیاپی از خصائصالائمه و ارائۀ آنها در قالب خطبۀ ۸۰ است.
در گام بعدی، با کنار هم گذاشتن شواهد گوناگون خواهیم دید که سخن اول در کتاب خصائصالائمه، که بعدتر نیمۀ اول خطبۀ ۸۰ را شکل داده، از تحریر بلند نامهای منسوب به امام علی ع در کتاب رسائل الائمة کلینی برگرفته شده است. پس برای اعتبارسنجی خطبۀ ۸۰ نیاز است که به سراغ منبع اصلی سیدرضی برویم. آنجاست که مقایسۀ تحریر منبع سیدرضی با دیگر تحریرهایی که از آن نامه در دست است، کمک میکند تا دربارۀ میزان اعتبار بخش اول خطبۀ ۸۰ به قضاوت نهایی دست یابیم.
حاصل این تحقیق نشان میدهد که نامهای که منبع سیدرضی به آن رجوع کرده، متنی تحریفشده بوده و عبارت «النساء نواقص العقول» از جملۀ زیاداتی است که در طی زمان به متن اولیة آن راه یافته است.
در گام آخر، به جستجوی منبع عبارت مشهور این تحریر دربارۀ زنان میپردازیم و با این مطلب مواجه میشویم که این بخش -که در تحریرهای کهن نامه وجود ندارد- نقل به مضمون روایتی منسوب به صحابه است که در منابع اهل سنت رواج داشته و سیدرضی با تقطیع این بخش تحریفشده از نامه، آن را به طور مستقل آورده و عنوانی نادرست، بر آن نهاده است.
@Archive_fem
Forwarded from کانال رسمی پویافکر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📌تیزر نشست تخصصی:
بازخوانی یک اتهام،
غارت کاروانهای تجاری قریش پیش از جنگ بدر
🕙 زمان: دوشنبه ۱۴ اسفند، ساعت: ۱۰ الی ۱۲
📍 مکان: دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، سالن شهید مفتح
با حضور:
🔹دکتر غلامحسین زرگری نژاد
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
🔹دکتر علی بیات
عضو هیئت علمی گروه تاریخ و ملل اسلامی دانشگاه تهران
🔹دکتر مهدیه پاکروان
دکتری تاریخ اسلام دانشگاه الزهرا
نویسنده کتاب "پنهان در تاریخ، اعزامهای دیپلماتیک پیامبر(ص) پیش از بدر "
مدیر نشست: دکتر یحیی صباغچی
عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف
و مدیر گروه پژوهشی پویافکر
لینک حضور مجازی در نشست:
https://www.skyroom.online/ch/parsisun_academy/pooyafekr
@pooyafekr
بازخوانی یک اتهام،
غارت کاروانهای تجاری قریش پیش از جنگ بدر
🕙 زمان: دوشنبه ۱۴ اسفند، ساعت: ۱۰ الی ۱۲
📍 مکان: دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، سالن شهید مفتح
با حضور:
🔹دکتر غلامحسین زرگری نژاد
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
🔹دکتر علی بیات
عضو هیئت علمی گروه تاریخ و ملل اسلامی دانشگاه تهران
🔹دکتر مهدیه پاکروان
دکتری تاریخ اسلام دانشگاه الزهرا
نویسنده کتاب "پنهان در تاریخ، اعزامهای دیپلماتیک پیامبر(ص) پیش از بدر "
مدیر نشست: دکتر یحیی صباغچی
عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف
و مدیر گروه پژوهشی پویافکر
لینک حضور مجازی در نشست:
https://www.skyroom.online/ch/parsisun_academy/pooyafekr
@pooyafekr
Forwarded from Inekas | انعکاس
Inekas_Sinai_When_did_the_consonantal_skeleton_of_the_Quran_reac.pdf
1.3 MB
«رسم قرآن چه زمانی تثبیت شد؟ - بخش نخست»
نیکلای ساینای
دومین اثر از فروست «انعکاس ادبیات»، به مقالهٔ دو بخشی نیکلای ساینای، استاد برجسته مطالعات اسلامی در دانشگاه آکسفورد، اختصاص یافته است. این مقاله در سال ۲۰۱۴ در دو شمارهٔ پیاپی از بولتن مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی (دانشگاه لندن) منتشر شده است. این فایل به ترجمهٔ بخش اول آن اختصاص دارد. ترجمهٔ بخش دوم نیز به زودی در انعکاس منتشر خواهد شد. ترجمهٔ گروهی این اثر به همت جمعی از مترجمان و ویراستاران و در ۳۹ صفحه به انجام رسیده است.
ساینای، ن. (۱۴۰۲). «رسم قرآن چه زمانی تثبیت شد؟» (حامد علیا، مترجم.). ویراست اول. مجموعه آنلاین «انعکاس ادبیات» (https://tttttt.me/inekas/430).
#انعکاس_ادبیات
@inekas
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Inekas | انعکاس
آسیب شناسی تاریخ صدر اسلام
Inekas_Sinai_When_did_the_consonantal_skeleton_of_the_Quran_reac.pdf
💎 معرفی مقالهٔ «رسم قرآن چه زمانی تثبیت شد؟» از نیکلای ساینای
✔️ از دههٔ ۷۰ میلادی، گروهی از پژوهشگران تجدیدنظرطلب تلاش کردند این باور رایج را که قرآن زمان عثمان تدوین شده است به چالش بکشند. بیشتر پژوهشگران غربی و نیز مسلمانان بر این باورند که قرآن در زمان خلیفهٔ سوم، عثمان تدوین شده است. امّا با انتشار آثار تجدیدنظرطلبان، مانند مطالعات قرآنی ونزبرا، ایدهٔ تدوین متأخر قرآن –زمان عبدالملک مروان (م. ۸۶ ق)– مطرح شد. در سالهای بعد، این ایدهٔ تدوین متأخر قرآن از سوی برخی پژوهشگران توسعه یافت و در میان طیفی از تجدیدنظرطلبان جا افتاد. اما به طور همزمان، از همان روزها، این ایدهٔ چالشبرانگیز، واکنشهای متعددی را برانگیخت.
✅ یکی از مهمترین تحقیقات علمی که ایده تدوین متأخر قرآن را به چالش کشیده است، مقالهٔ دو بخشی «رسم قرآن چه زمانی تثبیت شد؟» از نیکلای ساینای، استاد برجستهٔ مطالعات اسلامی در دانشگاه آکسفورد است. نیکلای ساینای در این مقالهٔ پر ارجاع به داوری این ایده مینشیند. هدف اصلی ساینای در این مقاله نشان دادن سازگاری شواهد اصلی مورد استفادهٔ تجدیدنظرطلبان با ادعای مخالف ایشان است. به باور ساینای، شواهد ادبی و مادی مورد استناد تجدیدنظرطلبان، با ادعای رایجتر تدوین قرآن در زمان عثمان نیز کاملاً سازگار است و دلالتی بر مدعای ارائه شده ندارد و لذا نتیجهگیری برای به تعویق انداختن تاریخ تدوین قرآن موجه نیست. البته ساینای بر این نکته تأکید میکند که رد استدلال تجدیدنظرطلبانه بدان معنا نیست که بحثهای تجدیدنظرطلبان را از جنس بحثهای صرفا جدلی بدانیم؛ بلکه تنها استدلال آنان است که مورد نقد قرار میگیرد.
✔️ نیکلای ساینای، از برجستهترین اساتید و پژوهشگران مطالعات قرآنی در آکادمیای غرب است. وی در سال ۲۰۰۷ از دکترای خود زیر نظر آنگلیکا نویورث در دانشگاه آزاد برلین دفاع کرد و از سال ۲۰۱۱ استاد مطالعات اسلامی در دانشکده مطالعات خاورمیانه و آسیایی (با نام سابق مطالعات شرقشناسانه) در دانشگاه آکسفورد بوده و از امسال به عضویت فرهنگستان بریتانیا درآمده است. وی تا کنون بیش از ۶ کتاب و مجموعه مقالات و بیش از ۲۰ مقاله در مطالعات قرآنی منتشر کرده (فهرست آثار) که مهمترین آنها، کتاب «اصطلاحات کلیدی قرآن»، چند ماه پیش انتشار یافت و در آکادمیای قرآنپژوهی، به طور گسترده از آن استقبال شد. اما در این میان، مقالهٔ «رسم قرآن چه زمانی تثبیت شد؟» از ساینای، شاید بیشترین توجه را به خود جلب کرده باشد. این مقاله تاثیر بسزایی در تحقیقات پس از خود داشته و تا کنون بیش از ۱۰۰ بار مورد ارجاع قرار گرفته است.
✔️ این مقاله، در دو بخش در سال ۲۰۱۴ در بولتن مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی (دانشگاه لندن) منتشر شد که بخش اول آن به ارزیابی شواهدی میپردازد که برای نهاییشدن متن قرآن در اواخر قرن هفتم میلادی/ دوم هجری به آن استشهاد شده است؛ در این مقاله نشان داده میشود که شواهدی که مورد استناد تجدیدنظرطلبان قرار میگیرد، مانند کتیبههای قبةالصخرة و متون مکتوبی از دورههای نخستین (مثل نوشتههای عبدالمسیح کندی و یوحنای دمشقی)، با تاریخگذاری سنتی تدوین قرآن ناسازگار نبوده و بر مدعای تجدیدنظرطلبان دلالتی ندارند. بخش آخر مقاله، استنادات پاتریشا کرونه به تفاوت تشریع قرآن با فقه متقدم اسلامی برای اثبات تاخر تدوین قرآن را به محک نقد میگذارد.
🔗 اطلاعات کتابشناختی مقاله:
Nicolai Sinai (2014), "When did the consonantal skeleton of the Quran reach closure? Part I", Bulletin of the School of Oriental and African Studies, University of London Vol. 77, No. 2. pp. 273-292
🔵 انعکاس برای اولین بار، این مقاله را مطابق نسخهٔ انگلیسی و در دو بخش، به فارسی ترجمه کرده است که بخش نخست آن، از اینجا قابل دریافت است و بخش دوم نیز به زودی منتشر خواهد شد. این مقاله پیشتر در حلقهٔ مطالعاتی انعکاس همخوانی شده بود که همزمان با این مطالعه، با همت برخی از شرکتکنندگان، مقاله به صورت گروهی ترجمه و سپس ویراستاری شد. انعکاس از تمامی دوستانی که در این فرآیند مشارکت داشتند سپاسگزار است.
🔗 اطلاعات کتابشناختی ترجمه:
ساینای، ن. (۱۴۰۲). «رسم قرآن چه زمانی تثبیت شد؟ - بخش نخست» (حامد علیا، مترجم.). ویراست اول. مجموعه آنلاین «انعکاس ادبیات». (https://tttttt.me/inekas/430)
🔴 نیکلای ساینای به مناسبت ترجمهٔ فارسی این اثر توسط انعکاس، مقدمهای اختصاصی بر آن نگاشته است. ترجمهٔ این مقدمه را در اینجا و متن انگلیسی و ترجمهٔ کامل با ارجاعات را در فایل ترجمه بخوانید.
🎞 پیش از این، فرهاد قدوسی در سلسه جلسات «مباحث قرآنی: جمعآوری و تدوین قرآن»، در انجمن ذکر، به ارائهٔ این مقاله پرداخته است. بخش اصلی جلسهٔ پنجم، به ارائهٔ بخش نخست مقاله اختصاص دارد. ویدئوی آن را در آپارات و یوتوب مشاهده کنید.
#انعکاس_مقاله
@inekas
Nicolai Sinai (2014), "When did the consonantal skeleton of the Quran reach closure? Part I", Bulletin of the School of Oriental and African Studies, University of London Vol. 77, No. 2. pp. 273-292
ساینای، ن. (۱۴۰۲). «رسم قرآن چه زمانی تثبیت شد؟ - بخش نخست» (حامد علیا، مترجم.). ویراست اول. مجموعه آنلاین «انعکاس ادبیات». (https://tttttt.me/inekas/430)
#انعکاس_مقاله
@inekas
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Inekas | انعکاس
هنگامی که فهمیدم انعکاس در حال آماده کردن ترجمهٔ فارسی مقالهٔ ۲۰۱۴ من «رسمالخط قرآن چه زمانی تثبیت شد؟» برای انتشار است، بسیار مفتخر و خوشحال شدم. هنوز ارتباط و گفتگو بین دانشجویان و قرآنپژوهان مستقر در جهان اسلام از یک سو و دانشجویان و قرآنپژوهان مستقر در اروپا و آمریکای شمالی از سوی دیگر بسیار کم است. بدیهی است ترجمهها راهی عالی برای تغییر تدریجی این وضعیتاند و من از همهٔ کسانی که برای ارائهٔ مقالهٔ من به فارسی زحمت کشیدهاند سپاسگزارم.
مقالهٔ بازنشر شده در اینجا البته دیگر به طور کامل وضعیت فعلی بحثهای دانشگاهی در این موضوع را منعکس نمیکند. البته ادعای اصلی من —یعنی اینکه رسم استاندارد قرآن تا حدود ۳۰ هجری به وجود آمد و عثمان آن را به عنوان متن استاندارد اعلام کرد— همچنان مورد اتفاق اکثر قرآنپژوهانی است که به زبانهای انگلیسی، فرانسوی یا آلمانی مینویسند؛ اما در دههٔ گذشته کارهای مهم بیشتری در مورد نسخههای خطی متقدم قرآن و نخستین روایتهای مکتوب قرآن، سنتهای قرائت قرآن، و پیامدهای رسمالخط تثبیتشدهٔ قرآن برای فهم ویژگیهای زبانی عربی قرآنی انجام شده است. برای مثال، مارین فانپوتن نحوهٔ املای عبارت «نعمة/نعمت الله» را در چهارده نسخۀ خطی متقدم قرآن بررسی کرده و دریافته است که استفادهٔ یکپارچهٔ آنها از «ت» یا «ة» در جاهای یکسانی از متن، دلالت بر این دارد که همهٔ این نسخهها از یک کهنالگوی مکتوب نشأت گرفتهاند (نک. فانپوتن، «"نعمة/نعمت الله" به مثابۀ شاهدی برای یک نسخۀ اولیه عثمانی مکتوب»). به طور کلی، حتی در پرتو آثار جدیدتر، من همچنان اکثر استدلالهای ارائه شده در مقالۀ ۲۰۱۴ خود را معتبر میدانم؛ از جمله تلاشم برای نشان دادن اینکه برخی ویژگیهای درونی قرآن به راحتی با این فرضیه سازگار نیست که متن قرآن در اواخر سلطنت عبدالملک تثبیت شده باشد. اما چنانکه در مقالهٔ ۲۰۱۴ هم گفتم، این نکته را نیز میافزایم که پژوهش تاریخی نمیتواند این فرضیه را رد کند که ممکن است برخی اصلاحات و اضافات در متن قرآن در حوالی دههٔ اول پس از مرگ پیامبر انجام شده باشد. (مثلاً در این باره نک: ساینای، اصطلاحات کلیدی قرآن). شایسته ذکر است که «نمیتوان رد کرد» به این معناست که من مطمئن نیستم که بتوان برای این ایده، استدلال ایجابی ارائه کرد؛ [تنها] میتوان گفت «الله اعلم».
مطمئناً رواست که بگویم مقالهٔ من همه را قانع نکرده است. همانطور که من در مقالهٔ در حال انتشارم —که از جهات خاصی دنبالهٔ مقاله حاضر است— با جزئیات بیشتر بحث خواهم کرد (ساینای، «فیل مسیحی در اتاق مکی»، در حال انتشار)، محققانی مانند استیون شومیکر همچنان معتقدند که متن استاندارد قرآن احتمالاً در زمان عبدالملک مدوّن و منتشر شده و بسیاری از محتوای آن بازتاب کلمهبهکلمهٔ پیامهای محمد در نخستین دهههای [دعوت او] نیست. تکنگاری اخیر شومیکر با عنوان تکوین قرآن، تلاشی جامع برای بازگو کردن ایدهٔ تاریخگذاری قرآن در دورهٔ امویان است که برخی جاهایش در گفتوگوی صریح با مقالهٔ حاضر است. اگرچه اینجا جای پرداختن به جزئیات نیست، اما همچنان معتقدم که الگوی شومیکر مشکلات عمدهای را به دنبال دارد؛ بدین معنا که چارچوب تبیینیای که این الگو برای پیدایی قرآن فراهم میآورد به اندازهٔ سناریوی سنتی رضایتبخش نیست؛ بر اساس سناریوی سنتی، متن قرآن عمدتاً پیش از دورهٔ فتوحات در مکه و مدینه ابلاغ شده بود و تا حدود ۳۰ هجری یکسانسازی شد. (به ویژه برای اشکالاتی که به شومیکر و دیگرانی که به طور کلی با او موافقاند شدهاند، نک. ساینای، «فیل مسیحی در اتاق مکی»، در حال انتشار و لیتل، «در دفاع از رسمیسازی عثمانی»، در حال انتشار.)
با این حال، به همان اندازه مهم است که تأکید کنیم اصولاً پژوهش تاریخی صرفاً میتواند تقریبی باشد و جنبههایی از مدل سنتی پیدایی قرآن وجود دارد که دستکم ناهنجاری جزئی در تبیین ایجاد میکند. با توجه به عدم قطعیت موجود در هر بازسازی تاریخی، مناسب است در مورد پژوهشهایی که پیشنهاد میکنند مفروضات تاریخیِ عموماً پذیرفتهشده را تحت بررسی انتقادی قرار دهند، ذهنی باز داشته باشیم. حتی اگر در نهایت معلوم شود که مفروضات مورد بحث همچنان معتبرند، این احتمال وجود دارد که در پی این بحث، بینش تاریخی ما به نحوی پیشرفت کرده باشد. بنابراین من این اتهام را رد میکنم که آثاری که جنبههای روایت استاندارد ظهور قرآن را زیر سؤال میبرند، لزوماً چیزی بیش از حملاتی با انگیزههای جدلی علیه اعتقادات عمیق اسلامی نباشند.
@inekas
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegram
Inekas | انعکاس
💠 خلاصه مقاله «نعمة/نعمت الله» به مثابه شاهدی برای یک نسخه اولیه عثمانی مکتوب: اهمیت خصیصههای املایی مشترک
[بخش 1 از 3]
نویسنده: ماراین فانپوتن (دانشگاه لایدن)
ترجمه و خلاصه از: امیر اشرفواقفی
محل انتشار: بولتن مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی، ۲۰۱۹
Marijn…
[بخش 1 از 3]
نویسنده: ماراین فانپوتن (دانشگاه لایدن)
ترجمه و خلاصه از: امیر اشرفواقفی
محل انتشار: بولتن مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی، ۲۰۱۹
Marijn…