Forwarded from سعدیِ شیرازی
حكيمی را پرسيدند: چندين درختِ نامور که خدای عَزَّوَجَلَّ، آفريده است و برومند هيچ يک را آزاد نخواندهاند مگر سرو را که ثمره ای ندارد؛
درين چه حکمت است؟
گفت: هردرختی را ثمرهای مُعيّن است که به وقتی معلوم به وجودِ آن تازه آيد و گاهی به عدمِ آن پژمرده شود
و سرو را هيچ ازين نيست و همه وقتی خوش است و اين صفتِ آزادگان است.
به آنچه مىگذرد دل مَنِه، كه دجله بسی
پس از خليفه بخواهد گذشت در بغداد
گرت ز دست برآيد، چو نخل باش كريم
ورت ز دست نيايد، چو سرو باش آزاد
#گلستان_سعدی
#باب_هشتم #آداب_صحبت
@takbeyte_nab c🌙
.
@saadishirazi c🌙
درين چه حکمت است؟
گفت: هردرختی را ثمرهای مُعيّن است که به وقتی معلوم به وجودِ آن تازه آيد و گاهی به عدمِ آن پژمرده شود
و سرو را هيچ ازين نيست و همه وقتی خوش است و اين صفتِ آزادگان است.
به آنچه مىگذرد دل مَنِه، كه دجله بسی
پس از خليفه بخواهد گذشت در بغداد
گرت ز دست برآيد، چو نخل باش كريم
ورت ز دست نيايد، چو سرو باش آزاد
#گلستان_سعدی
#باب_هشتم #آداب_صحبت
@takbeyte_nab c🌙
.
@saadishirazi c🌙