.
گر شبِ هجر ِ مرا صبحِ وصالی باشد،
صدق و کذبیست که از مُحتملاتِ خبر است...
@takbeyte_nab c🌙
#تأثیر_تبریزی
گر شبِ هجر ِ مرا صبحِ وصالی باشد،
صدق و کذبیست که از مُحتملاتِ خبر است...
@takbeyte_nab c🌙
#تأثیر_تبریزی
في الفراق لستُ بحاجةٍ الى ساعتي ،
الليل والنهار لونهم أسود .
در هجران مرا به ساعتم نیازی نیست ،
روز و شب ،
همگی رنگشان سیاه است .
@takbeyte_nab c🌙
#محمود_درويش
الليل والنهار لونهم أسود .
در هجران مرا به ساعتم نیازی نیست ،
روز و شب ،
همگی رنگشان سیاه است .
@takbeyte_nab c🌙
#محمود_درويش
چشمان روشنت غزلی از بهار داشت
فصلی که عشق با دلِ تنگم قرار داشت
من کودکانه چشم به چشم تو دوختم
چون شیرِ کوچکی که خیال شکار داشت
از روزگار گفتی و با هم قدم زدیم
اما نه آنقَدَر که دلم انتظار داشت
من حرف میزدم که تو لب وا کنی، ولی
لبهای کوچکت هوسِ اختصار داشت
با تو چه قصهها که نمیگفت زندگی
با من چه غصهها که بدِ روزگار داشت
رفتی شبیه آمدنت، ساده و غریب
چشمت نگفت با دلم آخر چه کار داشت
@takbeyte_nab c🌙
#پوریا_شیرانی
فصلی که عشق با دلِ تنگم قرار داشت
من کودکانه چشم به چشم تو دوختم
چون شیرِ کوچکی که خیال شکار داشت
از روزگار گفتی و با هم قدم زدیم
اما نه آنقَدَر که دلم انتظار داشت
من حرف میزدم که تو لب وا کنی، ولی
لبهای کوچکت هوسِ اختصار داشت
با تو چه قصهها که نمیگفت زندگی
با من چه غصهها که بدِ روزگار داشت
رفتی شبیه آمدنت، ساده و غریب
چشمت نگفت با دلم آخر چه کار داشت
@takbeyte_nab c🌙
#پوریا_شیرانی
C🌙
تا چند نهد روی به رو آن کف پا را ؟
می ریزم اگر دست دهد، خون حنا را ..!
#صائب_تبريزی
@takbeyte_nab c🌙
تا چند نهد روی به رو آن کف پا را ؟
می ریزم اگر دست دهد، خون حنا را ..!
#صائب_تبريزی
@takbeyte_nab c🌙
إِذا رامَ كِتمانَ الهَوى نَمَّ دَمعُهُ..
هرگاه خواست
عشق را پنهان كند،
اشك هايش
پراكنده شدند!
@takbeyte_nab c🌙
#قيسبنالملوح
هرگاه خواست
عشق را پنهان كند،
اشك هايش
پراكنده شدند!
@takbeyte_nab c🌙
#قيسبنالملوح
به دست آور دل من را
چه کارت با دل مردم!
تو واجب را به جا آور
رها کن مستحبها را...
@takbeyte_nab
#نجمه_زارع
چه کارت با دل مردم!
تو واجب را به جا آور
رها کن مستحبها را...
@takbeyte_nab
#نجمه_زارع