علوم پزشکی همدان (تحکیم ‌وحدت)
3.95K subscribers
3K photos
608 videos
206 files
1.51K links
تشکل تحکیم وحدت دانشگاه علوم‌ پزشکی همدان

عضویت در تشکل
https://formafzar.com/form/dlqym

عضویت در گروه نمایندگان کلاس‌ها
@Hh_Taheri

روابط عمومی، ارتباط، پیشنهاد و همکاری
@Umsha_Tahkim

آدرس صفحات تحکیم‌وحدت در اینستاگرام:
tahkim_vahdat و tahkim_umsha
Download Telegram
🔵 #کتاب_هفته

💡 کشتی پهلو گرفته

هیچ کس آیا توانسته است غم فاطمه(س) را در سوگ پدر به تصویر بکشد، جز ناله های بیت الاحزان فاطمه؟
در اندوه جگر سوز علی(ع) در مواجهه با فاطمه ی میان در و دیوار و گاه شستن صورت نیلی و بازوی کبود فاطمه، هیچ هنرمند عارفی توانسته است مرثیه بسراید آن چنان که از عمق رنج آدمی در چروک های پیشانی علی خبر دهد و وسعت غم های خلقت را در پهنای اشک علی بشناسد و بشناساند جز با اشک پنهانی علی؟
...
این ها درد هایی که نویسنده را، اگر احساس داشته باشد، خاکستر می کند و قلم را می سوزاند....و این قلم تنها کاری که می تواند بکند، اقرار و اعتراف به عجز است در مسیر شناخت الفبای این کتاب مظلومیت، چه رسد به شناساندن و تقریر و تصویر کردن آن.
🖋سید مهدی شجاعی


🔵 گزیده کتاب

روزگار غریبی است دخترم! دنیا از آن غریب تر!
این چه دنیایی است که دختر رسول خدا را در خویش تاب نمی آورد؟
این چه عالمی است که دردانه ی خدا را از خویش می راند؟
آنجا جای تو نیست، دنیا هرگز جای تو نبوده است. بیا دخترم، بیا، تو از آغاز هم دنیایی نبودی. تو از بهشت آمده بودی....


آن روز ها که مرا در حرا با خدا خلوتی دوست داشتنی بود، جبرئیل پیام آورد که معبود، چهل شبانه روز تو را می خواند...
بال درآوردم و جانم را در التهاب آن پیام عاشقانه گداختم.
جز خدا و جبرئیل و شوی تو، چه کسی می دانست حرا یعنی چه؟ ....
اما...اما کسی بود در این دنیا که بسیار دوستش می داشتم، خدا همیشه دوستش بدارد، دل نازکش را نمی توانستم نگران خویش ببینم. همان که در وقت بی پناهی پناهم شد و در وقت تنگ دستی، گشایشم و در سرمای سوزنده تکذیب دشمنان، تن پوش تصدیقم؛ مادرت خدیجه.
خدا هم نمی خواست او را دل نگران و مشوش ببیند.
در آن پیام شیرین آمده بود که این چهل روز مفارقت از خدیجه را برایش پیغام کنم. و کردم، عمار، آن صحابی فداکار را گسیل کردم:

"جان من! خدیجه! دوری ام از تو، نه به واسطه کراهت و عداوت و اندوه است، خدا تو را دوست دارد و من نیز، خدا هر روز، بارها و بارها، تو را به رخ ملائک خویش می کشد، به تو مباهات می کند و من نیز. این دیدار چهل روزه من با آفریدگار و... ضمنا فراق تو، هم فرمان اوست. این چهل شبانه روز را تاب بیاور، آرام و قرار داشته باش و در خانه را به روی هیچ کس نگشای. من چهل افطار در خانه ی فاطمه بنت اسد می گشایم تا وعده الهی سرآید و دیدار تازه گردد."

پیام که به مادرت خدیجه رسید، اشک در چشم هایش حلقه زد و آن حلقه بر در چشم ها ماند تا من در شام چهلم، حلقه از در برداشتم و وقتی صدای دلنشین خدیجه از پشت پنجره انتظار برآمد که:
-کیست؟
-محمدم.
...
افطار آن شب از بهشت به ارمغان آمده بود، طرف های غروب جبرئیل با طبقی در دست، آمد و کنارم نشست. سلام حیات آفرین خدا را به من رساند و گفت که افطار این آخرین روز دیدار را محبوب از بهشت برایت هدیه کرده است.
در پی او میکائیل و اسرافیل هم آمدند. جبرئیل آب بر دست هایم می ریخت، میکائیل شست و شویشان می داد و اسرافیل آب از دست هایم می سترد.

ببین دخترم! ،جان پدرت به فدایت، مقدمات ولادت تو قدم به قدم از بهشت تکوین می یافت.
...

این را اکنون که تو مهیای خروج از این دنیای بی وفا می شوی نمی گویم، این را اکنون که تو وضوی وفات می گیری نمی گویم، همیشه گفته ام، در همه جا گفته ام که من از فاطمه بوی بهشت را می شنوم....

فاطمه جان بیا! بیا که سخت در اشتیاق دیدار تو می سوزم، بیا، بیا که دنیا جای تو نیست و بهشت بی تو بهشت نیست.
🌺🌺🌺

@tahkim_vahdat