آروم زد پشتش و گفت:
بریم مسجد!
با پرخاش پاسخ داد:
مگه دیوانه ام؟
بهایی و مسجد؟
بهشتی دستش رو گرفت و گفت:
چقدر خوبه آدم عقیده اش رو با صراحت بگه!
یک ربع با هم حرف زدند.
دیر رسیدند،
اما رسیدند به نمازجماعت!
هر دو با هم!
.
#راه_ناتمام
#چراغ_راه
#شهید_محمدحسین_بهشتی
#معرفی_کتاب
#صد_دقیقه_تا_بهشت
@tahkim_vahdat
www.hamedantahkim.ir
بریم مسجد!
با پرخاش پاسخ داد:
مگه دیوانه ام؟
بهایی و مسجد؟
بهشتی دستش رو گرفت و گفت:
چقدر خوبه آدم عقیده اش رو با صراحت بگه!
یک ربع با هم حرف زدند.
دیر رسیدند،
اما رسیدند به نمازجماعت!
هر دو با هم!
.
#راه_ناتمام
#چراغ_راه
#شهید_محمدحسین_بهشتی
#معرفی_کتاب
#صد_دقیقه_تا_بهشت
@tahkim_vahdat
www.hamedantahkim.ir