سخنان تکاندهنده
28 subscribers
18 photos
38 videos
3 files
241 links
با ما همراه باشید.
ارتباط با ما جهت ارسال مطالب در تلگرام،
@em_amini

آدرس کانال دوم ما،
@omrane_amini

و در اینستاگرام مارا دنبال کنید.
https://www.instagram.com/rtsh4201
.
.درین کانال تبلیغ قرار داده نمیشود .
Download Telegram
🔹خانمی که به شوهرش شک داشت، نصف شب بیدار شد. گوشی شوهرش رو برداشت و اسامی مخاطبینش را چک کرد؛

🔸در میان اسامی مخاطبین به این اسامی بر خورد:
۱) دارنده آغوش نرم
۲) دارنده اشک لطیف
۳) سلطان رویاهام

🔹شدیدا از این موضوع عصبانی شد؛
به شماره اول زنگ زد، مادر شوهرش جواب داد
به شماره دوم زنگ زد، خواهر شوهرش جواب داد
به شماره سوم زنگ زد، گوشی خودش زنگ خورد

🔸از خدا طلب مغفرت کرد تا از گناهش بگذرد، چون به شوهرش شک کرده بود؛
تصمیم گرفت برای جبران، حقوق این ماه خود رو به شوهرش هدیه کند
مادرشوهر که موضوع رو شنید، یکی از النگوهاشو به پسرش هدیه کرد
خواهرشوهر هم با شنیدن خبر انگشتر خودشو به برادرش هدیه داد

🔻شوهر هم هر سه هدیه رو گرفت و آنها رو به پول تبدیل کرد؛
و برای دوست دخترش که در مخاطبین تلفن "رضا جوشکار" ثبت شده بود، هدیه ای مناسب و در خور شان خرید😌😂


@sokhananetekandahande
یکی از ثروتمندان ایران می‌گوید:

«زمان جوانی در شرکتی مهندسی مشغول به کار بودم.
آن قدر مسئولیت می‌پذیرفتم که تمام همکارانم پشت سر به من می‌گفتند جاروبرقی، چون همیشه در حال کار با کیفیت بودم و در دفتر، هر مسئولیتی را بر عهده می‌گرفتم. مثل جاروبرقی کارهای شرکت و مسئولیت‌ها را به سوی خودم می‌کشاندم.

به شدت کار می کردم، مهارت‌های جدید می‌آموختم و حتی زبان انگلیسی آموختم تا اینکه حلقه واسط شرکت خودمان با شرکای خارجی شدم.

خلاصه کوشیدم بهترین باشم. یک سال گذشت؛ ولی حقوقم با مهندسان دیگر فرقی نکرد و انگار رئیسان شرکت بدشان نمی‌آمد مرا نادیده بگیرند.

روزی از طرف شرکتی دیگر پیشنهاد کاری با دوبرابر حقوقم دریافت کردم. بعد از اطمینان از شغل جدید، استعفای خودم را تقدیم مدیر عامل کردم. شدت نگرانی و اضطراب را در چهره او دیدم. مشخص بود به هیچ وجه حاضر نبود مرا از دست بدهد. با رفتن من تقریبا شرکت می خوابید.

او گفت از چه چیزی ناراضی هستی؟ گفتم از حقوقم.
بعد از کمی صحبت حقوقم را 3 برابر کرد؛ یعنی 300 درصد افزایش حقوق و از آن زمان به بعد، مدیر عامل توجه بسیاری به من می‌کرد و فهمید که باید قدر من را عملاً بداند. جالب است بعد از 5 سال او خودش را بازنشسته کرد و من مدیر عامل شرکت او شدم.


🔘 بکوشیم در محل کار به فردی مفید و با مهارت تبدیل شویم تا در کارمان پیشرفت واقعی داشته باشیم. همواره ببینیم رئیس چه کارهایی انجام می‌دهد و چه مهارت‌هایی دارد. ما هم بکوشیم در همان کارها و مهارت‌ها استاد شویم. پول و پاداش حتماً خود به خود به سراغمان خواهد آمد.


@sokhananetekandahande
‌ اگر پاسخ شما به این سؤال مثبت باشد،

که آیا باورها و اعتقاداتی که مثلا هم اکنون در سن 30، 40، 50، 60، 70 دارید، و یا داشتید،

همان باورها و اعتقادات دوران نوجوانی و جوانی شماست⁉️

این نشاندهنده این است که شما آسیب دیده اید و در آنجا یخ زد اید ، منجمد شده اید و دچار رکود روانی هستید.


@sokhananetekandahande
اگر سرعت اینترنت برخی از دوستان پایین می‌باشد و قادر به دانلود ویدیوهای دکتر آزمندیان نمی‌باشند، می‌توانند فایلهای صوتی را دانلود نمایند. اگر کیفیت پایین می‌باشد به این دلیل است که ما مجبوریم هنگام تبدیل ویدیو به mp3 و پایین آوردن حجم فایل، تنظیماتی را اعمال نماییم که موجب کیفیت پایین میشود.

.به زودی مشکل برطرف خواهد شد.
یه روز خوب میاد
@sokhananetekandahande
این موزیک تکان دهنده از طرف کانال سخنان تکان دهنده تقدیم به شما

@sokhananetekandahande
مهمترین 45 دقیقه روز

💫در پایان روز و قبل از اینکه بخوابید، باید موفقیتهای خود را تایید و تصدیق کنید، هدفهایتان را مرور کنید، به آینده موفقی که در پیش رو دارید چشم بدوزید و برای کارهای فردایتان برنامه ریزی کنید.
@sokhananetekandahande

چرا من پایان روز را پیشنهاد می کنم؟
زیرا آنچه در 45 دقیقه آخر روز بخوانید، ببینید، به آن گوش بدهید، درباره اش صحبت کنید، تاثیر بسیار زیادی روی خواب شما و روز بعد زندگی شما دارد.

 😴در خلال شب ذهن نیمه هشیار شما این برنامه های شبانه را پردازش می کند.
میزان این پردازش حدود شش برابر پردازش در ساعات دیگر روز است.

🔸به همین دلیل است که وقتی قبل از خواب یک فیلم ترسناک تماشا می کنید، البته کابوس می بینید.

🔷 به همین دلیل است ک خواندن یک قصه خوب برای بچه ها قبل از خوابیدنشان تا این حد مهم است.

 مسئله تنها این نیست که آنها به خواب می روند، بلکه نکات آموزنده و اخلاقی قصه ها در بچه ها تاثیر بسیار خوبی بر جای می گذارد.



🔹وقتی در شرف خوابیدن هستید، وارد حالت موج مغزی آلفا می شوید.

🔶 در این حالت بسیار تلفیق پذیر هستید، اگر در حالت گوش دادن به اخبار خواب آلوده شوید، خبرها را به ذهن خود راه می دهید- جنگ، جنایت، حوادث رانندگی، قتل، گروههای بزهکاری، تیراندازی، آدم ربایی و رسوایی و غیره
پس برای خوابی آرام این 45 دقیقه قبل از خواب را در آرامش بسر ببرید.

@sokhananetekandahande
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پس از لووِر، این‌بار مشکل تلفظ FATF در مجلس
مهرداد لاهوتی نماینده لنگرود در حال تلفظ FATF 😂




@sokhananetekandahande
من زنم!
با دست هایی که دیگر دلخوش به النگوهایی نیست
که زرق و برق شخصیتم باشد!
من زنم!
و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو سهم میبرد
مــی دانــی؟
درد آور است که من آزاد نباشم
که تو به گناه نیفتی...

#سیمین_دانشور

🍃 @sokhananetekandahande
@sokhananetekandahande
چرا یک معلول باید به دادگاه برود؟
: «تصور می‌کنند افراد دارای معلولیت همه بی‌گناهند و نمی‌توانند مرتکب جرمی شوند، کسی هم دلش نمی‌آید علیه‌شان جرمی مرتکب شود. برای همین هیچ امکانات ویژه‌ای در دادگاه‌ها برایشان در نظر گرفته نشده. آنها در این مکان‌ها کاملاً بی‌پناهند. تصور کنید یک مشکل جدی حقوقی دارید، نابینا هستید و نمی‌دانید چطور باید پرونده خود را بخوانید یا ناشنوا هستید و نمی‌دانید چطور باید با قاضی ارتباط برقرار کنید. فکر کنید چه شرایط دشواری است؟» اینها را ناصر سرگران حقوقدان به ما می‌گوید. او خود نیز نابیناست و تجربه‌های تلخی در این‌باره دارد.
او تأکید می‌کند:«این تصورات درباره معلولان کاملاً اشتباه است؛ اینکه آنها گذرشان به دادگاه‌ها نمی‌افتد یا کم می‌افتد. بگذارید به‌عنوان یک وکیل معلول، مشکلاتم را برایتان بگویم تا بفهمید کسانی که به‌عنوان معلول عادی به دادگاه‌ها مراجعه می‌کنند چه مشکلات جدیتری دارند. خیلی اوقات قضات می‌گویند به احترام تو قبول کرده‌ایم که منشی همراهت بیاید و برایت بنویسد. می‌پرسم مستند قانونی‌شان چیست؟ نمی‌توانند جواب بدهند. دراین زمینه خلأ قانونی داریم، قانون ساکت است و هرکس سلیقه‌ای عمل می‌کند. فکر کنید وقتی یک وکیل دادگستری که آسیب بینایی دارد، نمی‌تواند همیشه با خودش منشی بیاورد، پس تکلیف بقیه چیست؟»
«مجمومه مقررات مدونی برای دسترسی معلولان در شرایط برابر با بقیه شهروندان به عدالت وجود ندارد.» این را زیبا ملک‌خواه، فعال حقوق معلولان و وکیل دادگستری می‌گوید. او هم نابیناست: «اول اینکه اغلب مجتمع‌های قضایی از نظر فیزیکی مناسب‌سازی نشده. مثلاً آیا همه مجتمع‌های قضایی کشور آسانسور دارند و چقدر با ویلچر می‌توان وارد این آسانسورها شد؟ یک وکیل دادگستری که از دوستانم است و در شمال کشور کار می‌کند برایم تعریف کرد که موقع برگزاری جلسه دادگاهش مجبور شده از چند نفر کمک بگیرد تا ویلچرش را ۴۰ پله جابه جا کنند. درصورتی که دادگستری کشور باید دسترس پذیر باشد. مثلاً همه معلولان بتوانند از سرویس‌‌های بهداشتی استفاده کنند. بعد از این مرحله به دسترسی اطلاعات می‌رسیم. آیا نظام مشخصی وجود دارد که وقتی مثلاً فرد نابینا به دادگاه می‌آید، چه به‌عنوان وکیل و چه به‌عنوان طرف دعوا، شاهد یا هرعنوان دیگری، بتواند یک شخص مورد اعتماد را با خودش بیاورد که برایش پرونده را بخواند و صورتجلسه را برایش بنویسد؟»
او به برخوردهای نامناسب با خودش به‌عنوان یک وکیل دادگستری هم اشاره می‌کند: «رو به من می‌گویند تو با این وضعیتت برای چه می‌آیی دادگاه؟ برایت سخت نیست؟ در نهایت مجبور می‌شوم بگویم موکلی که به دفتر من می‌آید که فریب مرا نخورده! خودش دلش می‌خواهد پرونده‌اش را به من بسپارد.»
ناصر سرگران می‌گوید: «وقتی قانون را چک می‌کنیم می‌بینیم مناسب‌سازی به دستگاه‌های اجرایی واگذار شده و قوه قضائیه گویی الزامی در این باره ندارد. من در نقاط مختلف کشور چیزی از مناسب‌سازی نشنیده‌ام و قطعاً کسانی که روی ویلچر هستند امکان رفت و آمد مناسب ندارند.»
او تأکید می‌کند قانونگذار تصویب کرده معلولان تحت پوشش بهزیستی از هزینه دادگستری معافند. شاید اگر بسترهای لازم فراهم بود از این معافیت مفیدتر بود. چراکه این نگاه ادامه همان نگاهی است که می‌گوید معلولان افرادی فقیرند و نیاز به کمک مالی دارند. ممکن است همه در دادگاه‌ها مشکل داشته باشند، اما بدانید که مشکل ما معلولان چند برابر دیگران است.»
او از الفاظ تحقیر‌آمیز و ناآگاهی‌ها هم سخن می‌گوید: «یک بار موکلم نیامده بود؛ بحث چک بود و مسأله خیانت در امانت. قاضی رو به من گفت چرا شما زحمت کشیده‌اید و آمده‌اید که جواب دادم من وکیلم و کارم را انجام می‌دهم و بابتش پول می‌گیرم. الفاظ تحقیرآمیز هم زیاد است؛ مثلاً اینکه اگر سؤالی را دوبار بپرسید احتمالاً بگویند شما چشمتان نمی‌بیند، گوشتان هم انگار نمی‌شنود.»
ایمان طوسی، کم‌شنواست و این روزها در شهر مشهد مدیریت یک کلینیک مددکاری را به عهده دارد؛ کلینیکی که مددکاران و روانشناسان آن هم ناشنوا هستند. او بارها شاهد بوده که ناشنوایان برای دسترسی به عدالت قضایی با مشکلات و مسائل زیادی روبه رو بوده‌اند: «مسأله ما همان زبان اشاره و استفاده از مترجم است درحالی که باید در ادارات مهم دولتی، بیمارستان‌ها و دادگاه‌ها مترجم رسمی زبان اشاره وجود داشته باشد. گاهی بهزیستی مترجمی را به‌عنوان نماینده به برخی مراکز می‌فرستد ولی دسترسی به چنین امکانی در دادگاه‌ها به شکل ثابت و منظم وجود ندارد. اگر در سازمان‌های مرتبط با مراکز قضایی یک فرد کم شنوا مسلط به زبان اشاره وجود داشته باشد و مورد صلاحیت و تأیید قوه قضائیه قرار بگیرد، می‌تواند به‌دلیل شناخت کامل و درک درست از کلمات بسیار مفید باشد. همین کاری که ما این روزها در کلینیک انجام می‌دهیم؛ وکیل و مترجم رایگان در
اختیار جامعه ناشنوایان و کم شنوایان می‌گذاریم تا بتوانیم سهمی در کاهش مشکلات قضایی‌شان داشته باشیم.»
او برایم تعریف می‌کند که بارها در پروسه‌های قضایی همچون طلاق، اتفاق افتاده که به‌دلیل نبود آگاهی کافی و درک درست مفهوم جملات و کلمات، افراد برگه‌هایی امضا کرده‌اند که نمی‌بایست امضا می‌کرده‌اند و شخص انتظارش را نداشته یا افراد سودجو به بهانه‌های مختلف و به‌دلیل پایین بودن درک ناشنوایان از معنای جملات موقع گرفتن وام و کمک مسکن از آنها کلاهبرداری کرده‌اند.»
حسین خسروی ۲۷ ساله را به یاد می‌آورم، ناشنوایی که از روستاهای تربت حیدریه به جرم قتل به قصاص محکوم شده بود. خیلی‌ها معتقد بودند عمده‌ترین دلیل زندانی شدن و بعد حکم او ناشنوایی‌اش بوده است. طرفداران این تحلیل معتقد بودند حسین به‌دلیل ناشنوایی نتوانسته منظورش را بدرستی بفهماند و سر از زندان و گرفتن چنین حکمی درآورده تا اینکه با تلاش فعالان اجتماعی و حوزه معلولیت و درنهایت با پرداخت دیه از زندان آزاد شد.
معصومه عطایی، به‌خاطر اسیدپاشی بینایی دو چشمش را از دست داده و بعد از این حادثه بارها به‌دادگاه و دادگستری رفته، نه فقط برای شکایت از اسیدپاشش که برای گرفتن حضانت پسرش: «راستش را بخواهی من تنهایی هیچ کدام از کارهایم را در دادگاه نمی‌توانستم انجام دهم و برای همه کارهایم وکیل داشتم و هرچه هم امضا کردم، اصلاً نفهمیدم چه چیزی است. در یکی از جلسات دادگاه قاضی گفت یکسری برگه را امضا کنم و وکیلم هم نبود و من بدون اینکه بدانم آن برگه‌ها چه چیزی هستند امضایشان کردم. متن صورتجلسه هم برای من قرائت نشد و فقط گفتند همین‌ها هست که شنیدی. این مشکلات را برای باز کردن یک حساب بانکی هم دارم. من خودم نمی‌توانم حساب بانکی افتتاح کنم و باید حتماً کسی را همراه خودم ببرم. درحالی که قصدم افتتاح یک حساب شخصی است و اصلاً دلم نمی‌خواهد کسی بداند قصد دارم حساب باز کنم. من هم به‌عنوان یک معلول حق دارم حوزه شخصی داشته باشم.»
معصومه می‌گوید این همه تناقض را در قوانین متوجه نمی‌شود اینکه یک فرد نابینا در اداره ثبت احوال اگر کاری دارد تنها به‌دلیل اینکه نمی‌تواند متن را بخواند، حتماً باید دو نفر امضایش را گواهی کنند و درعین حال همین آدم وقتی می‌خواهد حساب بانکی باز کند، حتماً باید شخصی همراهیش کند. این یعنی به قوه تشخیص و درک فرد دارای معلولیت اهمیتی نمی‌دهند.
همه مشکلات حقوقی و قضایی معلولان را در این گزارش نمی‌توانم بیاورم؛ چراکه آنها حرف‌های زیادی برای گفتن دارند و مشکلات‌شان هم ازیکدیگر متفاوت است. یک نابینا، ناشنوا، معلول جسمی و حرکتی و حتی یک معلول اعصاب و روان هرکدام حرف‌های متفاوتی برای گفتن دارند. اما همه آنها بر یک نکته تأکید دارند؛ اینکه گذراندن پروسه پیچیده دادگاه و سیستم قضایی برای همه آدم‌ها دشوار است و شما به همه اینها تبعیض و نابرابری را هم اضافه کنید. اینکه نتوانید حتی حرف‌هایتان را به قاضی پرونده منتقل کنید، اینکه نتوانید برگه‌هایی را که برایتان مهم است بخوانید، اینکه نتوانید راحت از این اتاق به اتاق دیگر بروید. تحمل چنین شرایطی برای آنها واقعاً سخت و دشوار است.

@sokhananetekandahande
اگر من آدم تنهایی هستم و فردی هستم که خشم و قهری نسبت به دیگران دارم،

کسی هستم که به اندازه کافی انگیزه برای رسیدن به هدفها ندارم،

اگر فردی هستم که احتیاجات خودم را چه فیزیکی و چه روانی نادیده میگیرم،

اگر موجودی هستم که حرمت نفس من با قضاوت و نظر و برخورد دیگران بهم میریزد،

اگر کسی هستم که زمینه های خودآزاری یا دگرآزاری دارم،

همه اینها دست به دست هم میدهد و شرایطی را به وجود می آورد که من

دچار خشم فرو خورده و همیشگی شوم و در نتیجه به حرمت نفس من آسیب میزند.
@sokhananetekandahande
تا زمانی که دریا
راهی به درون کشتی پیدا نکرده است،
خطری ندارد!

افکار منفی دیگران نیز برای ما خطری ندارند؛
مگر این‌که اجازه دهیم
وارد ذهنمان شوند...


@sokhananetekandahande