شعراومداحان تبریز
235 subscribers
223 photos
11 videos
72 files
367 links
لطفا کانال رابه دوستان خودمعرفی کنید@shoaravamadahantabriz

ادمین جهت تبادل لینک کانال. وپوسترمراسمات هیئات مذهبی ودریافت اشعارشعرای گرامی

@vahidhabibi6567
Download Telegram
مرحوم استاد محمد #عابد


یا زینب سلام الله علیها

زهی ز قامت ِرعنات ، داغ بر دلِ طوبی
بدیده جلوهٔ آن همعنان سایهٔ عنقا

ستونِ خیمهٔ زر زد به طاقِ قبّهٔ نیلی
به شوقِ سِیر جمالت نگارِ غرفهٔ خضرا

زند حجابِ سحابی به رخ ز شرم ، گر افتد
ز ابرِ عصمت تو قطره ای به ساحتِ دریا

چه صبح بود جمالت که برقِ لامعِ تیغش
نکرد چاک گریبان ظلمت ِشبِ یلدا

به روت ، شائبهٔ آفتاب ، دیده نیابد
نشانِ پای صبا دید اگر به صخرهٔ صمّا

نسیمِ صبح برآرد مگر شمامهٔ زلفت
به نفخه های جنان زد شمیمِ عنبرِ سارا

چه جوهری ، که نظیرت نیافت ناقدِ گیتی
به بحرِ گنبدِ وارون ، به کانِ تودهٔ غبرا

گهی شوی به سلوک خورِ سپهرِ هدایت
چو سایه همقدمِ پیک ِباد ، بادیه پیما

عزیزِ مصر وفایی که گشته با تو مسلّم
حجاب ِعصمت یوسف ، چراغ ِحُسنِ زلیخا

کلاهِ حسرتِ رویت به فرقِ ویسه و رامین
کمند ِحلقهٔ مویت به پای وامق و عذرا

نه بی سبب ز رخت ، پرده ، رویِ میل نتابد
که آفتاب ، پرستیدن است شیوهٔ حربا

ز مِهر ماهِ رخت هر که شمعِ جان بفروزد
سنای بزم جلالش رسد به مشعلِ بیضا

چه کعبه ایست جمالت که از نواحی گیتی
به تارِ جذبه کشد سوی خویش رشتهٔ دلها

هر آنچه جامهٔ عصمت و هر آنچه حُلّهٔ عفّت
همه به قدّ تو شایا ، همه به شکلِ تو شیوا

ز اطلسِ فلکی ، پوشِ بزمِ عیش برآرد
به ذیلِ قدر تو زد هر کسی که دستِ تمنّا

چه نغمه در صفتت عندلیبِ طبع سُراید
همین بس است که هستی گُلِ حدیقهٔ زهرا

نه من به وصف ِتو غرقِ تموّجاتِ خیالم
که ره به ساحل از این یَم نیارد اخطل و اعشیٰ

هوای ماریه دارد چو دید طایرِ جانت
فشاند دانهٔ غم دامیارِ عشق بِدانجا

گرفت در افقِ نینوا به پردهٔ ماتم
مَهی که مَطلعِ آن بود شرقِ یثرب و بطحا

ز بار محنت و دردی که عشق هِشت به دوشت
به سانِ قدّ تو خم گشت پشت ِچرخِ مُعلّا

سواد آه تو پیمود چون معارجِ علوی
نمود تیره فروغِ چراغِ خرگهِ والا

جهان به حالِ تو گریان به سانِ دیدهٔ مجنون
زمان به یادِ تو نالان مثالِ خاطرِ لیلا

پیِ نظر به نجومِ سرشگ ، در مهِ رویت
به شب سپهر گشاید هزار چشمِ تماشا

مگر حکایتِ تابِ دلت کند به بیانی
ز صُنع ِماشطه زلفِ سمن شده است مُطرّا

ز نقشِ سوط ِجفا خصم بر رقیمهٔ جسمت
نمود نقشهٔ نیلوفری به پردهٔ دیبا

جفا که این همه نبود مگر ز اشکِ تو باشد
به جامِ چرخ ، زجاجی ، شرابِ عیش مهنّا

به سانِ جوهری از کانِ دل هماره دو چشمت
کشد به رشتهٔ مژگان عقودِ لوءلوءِ لالا

پیاله ها بشکستند تا شکست جبینت
قدح کشان سپهری به هفت حلقهٔ مینا

خیالِ نقشهٔ بازوت ، حلقه های مصیبت
سِوار وار در آورده بر سواعدِ دنیا

شکافِ زخم درونت رفوپذیر نباشد
کِشند رشتهٔ مریم به سوزنِ عیسیٰ

مگر ز آتش ِآهِ تو برگرفته شراری
که لاله داغ به دل آرمیده در برِ صحرا

صریرِ خامه ، ترنّم به طبعِ طبع درآرد
چنانکه نالهٔ نی شور در طبایعِ شیدا

ولی به پیچ ، عنان (عابد) از شَموس مدیحت
که خنگ فهم به راهی چنین فتاده شده از پا.

التماس دعای فرج

@shoaravamadahantabriz