🍂🍃شعر پارسی...
تا شدم بی خبر از خویش
خبرها دارم
بی خبر شو که خبرهاست
در این بی خبری...
#فروغی_بسطامی
@shereparsii
تا شدم بی خبر از خویش
خبرها دارم
بی خبر شو که خبرهاست
در این بی خبری...
#فروغی_بسطامی
@shereparsii
🏴 شعر پارسی...
شام نمی شود دگر صبح کسی که هر سحر
زان خمِ طره بنگرد صبح دمیده ی تو را...
#فروغی_بسطامی
@shereparsii
شام نمی شود دگر صبح کسی که هر سحر
زان خمِ طره بنگرد صبح دمیده ی تو را...
#فروغی_بسطامی
@shereparsii
بیداری ام چه دانی؟
ای خُفته ای که شب ها
ننشسته ای به حَسرت،
نشمُرده ای سِتاره...
#فروغی_بسطامی
شبتون به خیر ✨
@shereparsii
ای خُفته ای که شب ها
ننشسته ای به حَسرت،
نشمُرده ای سِتاره...
#فروغی_بسطامی
شبتون به خیر ✨
@shereparsii
شام نمی شود دگر صبح کسی که هر سحر
زان خم طره بنگرد صبح دمیده تو را ..
#فروغی_بسطامی
صبح به خیر🌸
@shereparsii
زان خم طره بنگرد صبح دمیده تو را ..
#فروغی_بسطامی
صبح به خیر🌸
@shereparsii
🍂🍃 شعر پارسی ...
کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را؟
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را؟
غیبت نکرده ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته ای که هویدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را …
چشمم به صد مجاهده آیینه ساز شد
تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را
بالای خود در آینه ى چشم من ببین
تا با خبر ز عالم بالا کنم تو را !
مستانه کاش در حرَم و دِیر بگذری
تا قبله گاه مومن و ترسا کنم تو را !
خواهم شبی نقاب ز رویت بر افکنم
خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم تو را
گر افتد آن دو زلف چلیپا به چنگ من
چندین هزار سلسله در پا کنم تو را
طوبی و سدره گر به قیامت به من دهند
یک جا فدای قامت رعنا کنم تو را
زیبا شود به کارگه عشق، کار من
هر گه نظر به صورت زیبا کنم تو را
رسوای عالمی شدم از شور عاشقی
ترسم خدا نخواسته رسوا کنم تو را …
با خیل غمزه گر به وثاقم گذر کنی
میر سپاه، شاه صف آرا کنم تو را
جم دستگاه ناصردین شاه تاجور
کز خدمتش سکندر و دارا کنم تو را
شعرت ز نام شاه، فروغی، شرف گرفت
زیبد که تاج تارک شعرا کنم تو را …
#فروغی_بسطامی
@shereparsii
کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را؟
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را؟
غیبت نکرده ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته ای که هویدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را …
چشمم به صد مجاهده آیینه ساز شد
تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را
بالای خود در آینه ى چشم من ببین
تا با خبر ز عالم بالا کنم تو را !
مستانه کاش در حرَم و دِیر بگذری
تا قبله گاه مومن و ترسا کنم تو را !
خواهم شبی نقاب ز رویت بر افکنم
خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم تو را
گر افتد آن دو زلف چلیپا به چنگ من
چندین هزار سلسله در پا کنم تو را
طوبی و سدره گر به قیامت به من دهند
یک جا فدای قامت رعنا کنم تو را
زیبا شود به کارگه عشق، کار من
هر گه نظر به صورت زیبا کنم تو را
رسوای عالمی شدم از شور عاشقی
ترسم خدا نخواسته رسوا کنم تو را …
با خیل غمزه گر به وثاقم گذر کنی
میر سپاه، شاه صف آرا کنم تو را
جم دستگاه ناصردین شاه تاجور
کز خدمتش سکندر و دارا کنم تو را
شعرت ز نام شاه، فروغی، شرف گرفت
زیبد که تاج تارک شعرا کنم تو را …
#فروغی_بسطامی
@shereparsii