Forwarded from عکس نگار
🌹خواب یکی از همرزمان صمیمی شهید مدافع حرم محمد اتابه🌹
وقتی خبر شهادت محمد رو یکی از دوستان و همرزمان شهید بهم داد بخاطر اون رابطه ی عمیقی که با شهید داشتم اول بهم
گفت:مریضه😔
بعد گفت:زخمی شده😞
و در آخر گفت:محمد شهید شده😢
من سه روز فقط گریه میکردم،فقط گریه😭
یعنی سه روز هیچ کاری نداشتم،نه محل کار و نه خونه🚶
روز سوم شبی تو خواب محمد رو دیدم💤
همون لباس سبز چریکی رزمش بر تنش بود و توی یک جایی مثله باغ گردو بودش و یدونه گردو بهم داد.
🔺 گفت:بیا این گردو رو بخور،اینقدر ناراحت نباش.
🔹با بغض و گریه گفتم من گردو نمیخوام،محمد مگه تو شهید نشدی؟؟؟😢
🔺محمد خندید(خنده ای کههمیشه چهره اش رو صد برابر زیباتر میکرد) و همونجوری که سلاح دستش بود راه میرفت و گفت چرا شهید شدم.
🔹گفتم:خوب الان کجا داری میری آخه؟تو شهید شدی الان باید لباسِت یه لباسِ دیگه ای باشه چرا لباسِ رزم داری ؟؟؟
🔺گفت:من شهید شدم ولی جنگ که تموم نشده دارم میرم جنگ
🔹گفتم:یعنی تو شهیدم که شدی بازم تو منطقه ای؟؟؟هنوز تو جنگی ؟؟؟😳
🔺گفت:بله 🌹الانم دارم میرم لبنان بهمون گفتن بیایید اونجا.
🔸وقتی داشت میرفت گفت:ما شهید شدیم جنگ که تموم نشده،هممون توی جنگ هستیم(منظورش همه شهدا بود)
#خاطره #داستان_کوتاه #خواب
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAD7oCQ1NKNA7JWoe1w
وقتی خبر شهادت محمد رو یکی از دوستان و همرزمان شهید بهم داد بخاطر اون رابطه ی عمیقی که با شهید داشتم اول بهم
گفت:مریضه😔
بعد گفت:زخمی شده😞
و در آخر گفت:محمد شهید شده😢
من سه روز فقط گریه میکردم،فقط گریه😭
یعنی سه روز هیچ کاری نداشتم،نه محل کار و نه خونه🚶
روز سوم شبی تو خواب محمد رو دیدم💤
همون لباس سبز چریکی رزمش بر تنش بود و توی یک جایی مثله باغ گردو بودش و یدونه گردو بهم داد.
🔺 گفت:بیا این گردو رو بخور،اینقدر ناراحت نباش.
🔹با بغض و گریه گفتم من گردو نمیخوام،محمد مگه تو شهید نشدی؟؟؟😢
🔺محمد خندید(خنده ای کههمیشه چهره اش رو صد برابر زیباتر میکرد) و همونجوری که سلاح دستش بود راه میرفت و گفت چرا شهید شدم.
🔹گفتم:خوب الان کجا داری میری آخه؟تو شهید شدی الان باید لباسِت یه لباسِ دیگه ای باشه چرا لباسِ رزم داری ؟؟؟
🔺گفت:من شهید شدم ولی جنگ که تموم نشده دارم میرم جنگ
🔹گفتم:یعنی تو شهیدم که شدی بازم تو منطقه ای؟؟؟هنوز تو جنگی ؟؟؟😳
🔺گفت:بله 🌹الانم دارم میرم لبنان بهمون گفتن بیایید اونجا.
🔸وقتی داشت میرفت گفت:ما شهید شدیم جنگ که تموم نشده،هممون توی جنگ هستیم(منظورش همه شهدا بود)
#خاطره #داستان_کوتاه #خواب
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAD7oCQ1NKNA7JWoe1w
💙❤️داستاڹ شب❤️💙
یک روز از مدرسه من را خواستند و معلمش به من گفت:«پسرشما خیلی راحت سر کلاس به من می گوید من دیشب زیادبازی کردم و خسته شدم و نتوانستم مشق بنویسم.»نگاهی به معلمش کردم و گفتم:«شما متأسفانه به دروغ شنیدن عادت کرده ای؟ولی خوشبختانه بچه ی من دروغ نمی گویدواین از خصلت های خوب بچه ی من است.بعد پرسیدم:مگر درسش ضعیف است؟»
#خاطره_ای_از_شهید_علی_بلورچی_به_روایت_از_مادر_بزرگوارش
#هدیه_ای_به_روح_بزرگ_شهید_علی_بلورچی_و_مادربزرگوارش_صلوات
@mojaradane_mazhabii
کپی بدون منبع پیگرد الهی دارد...
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAD7oCQ1NKNA7JWoe1w
یک روز از مدرسه من را خواستند و معلمش به من گفت:«پسرشما خیلی راحت سر کلاس به من می گوید من دیشب زیادبازی کردم و خسته شدم و نتوانستم مشق بنویسم.»نگاهی به معلمش کردم و گفتم:«شما متأسفانه به دروغ شنیدن عادت کرده ای؟ولی خوشبختانه بچه ی من دروغ نمی گویدواین از خصلت های خوب بچه ی من است.بعد پرسیدم:مگر درسش ضعیف است؟»
#خاطره_ای_از_شهید_علی_بلورچی_به_روایت_از_مادر_بزرگوارش
#هدیه_ای_به_روح_بزرگ_شهید_علی_بلورچی_و_مادربزرگوارش_صلوات
@mojaradane_mazhabii
کپی بدون منبع پیگرد الهی دارد...
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAD7oCQ1NKNA7JWoe1w
zakergram
akbari
✅ صوتی / رسیدی به کربلا خیره شو|مهدی اکبری
#خاطره_اربعین
#بسیار_زیبا
🔴 https://tttttt.me/joinchat/AAAAAD7oCQ0uK10QWczvwg
#خاطره_اربعین
#بسیار_زیبا
🔴 https://tttttt.me/joinchat/AAAAAD7oCQ0uK10QWczvwg
📝 #خاطره_شهدا1⃣
❗️مادر شهید مدافع حرمی که خواب شهادت فرزندش را دید...
💠شب قبل از شهادت محمدرضا احساس کردم مهر محمدرضا از دلم جدا شده است.
آن موقع نیمهشب از خواب بیدار شدم.
حالت غریبی داشتم،
آن شب برادر شهیدم در خواب به من گفت خواهر نگران نباش محمدرضا پیش من است.
صبح که از خواب بیدار شدم حالم منقلب بود.
به بچهها و همسرم گفتم شما بروید بهشت زهرا(س) من خانه را مرتب کنم.
احساس میکردم مهمان داریم.
عصر بود که همسرم، دخترم و محسن پسر کوچکم از بهشت زهرا(س)آمدند.
🔸صدای زنگ در بلند شد.
به همسرم گفتم حاجی قویباش خبر شهادت محمدرضا را آوردهاند.
وقتی حاجی به اتاق بازگشت به من گفت فاطمه محمدرضا زخمی شده است.
من میدانستم محمدرضا به آرزویش رسیده است...
🌷شهید محمدرضا دهقان امیری در تاریخ ۲۱ آبان ۱۳۹۴ و در سن بیست سالگی به قافله شهدای مدافع حرم پیوست.
🌷 @shahidAtabe 🌷
❗️مادر شهید مدافع حرمی که خواب شهادت فرزندش را دید...
💠شب قبل از شهادت محمدرضا احساس کردم مهر محمدرضا از دلم جدا شده است.
آن موقع نیمهشب از خواب بیدار شدم.
حالت غریبی داشتم،
آن شب برادر شهیدم در خواب به من گفت خواهر نگران نباش محمدرضا پیش من است.
صبح که از خواب بیدار شدم حالم منقلب بود.
به بچهها و همسرم گفتم شما بروید بهشت زهرا(س) من خانه را مرتب کنم.
احساس میکردم مهمان داریم.
عصر بود که همسرم، دخترم و محسن پسر کوچکم از بهشت زهرا(س)آمدند.
🔸صدای زنگ در بلند شد.
به همسرم گفتم حاجی قویباش خبر شهادت محمدرضا را آوردهاند.
وقتی حاجی به اتاق بازگشت به من گفت فاطمه محمدرضا زخمی شده است.
من میدانستم محمدرضا به آرزویش رسیده است...
🌷شهید محمدرضا دهقان امیری در تاریخ ۲۱ آبان ۱۳۹۴ و در سن بیست سالگی به قافله شهدای مدافع حرم پیوست.
🌷 @shahidAtabe 🌷
.:: شهید محمد اتابه ::.
امروز روز میلاد توست برادر ... روز چشم گشودن بر این دنیای فانی روزی که شدی عصایی برای دستان پدر چشم روشنی برای مادر همدمی برای برادر دلدادهای برای همسر تکیه گاهی برای امیرحسین الگویی برای رفیق محمد جان بهترین برادرم... 🥀 [مرد خدا تولدت مبارک] 🕊 …
#خاطره
#یک_مرد
🌱 شهریور ۹۳ بود. تازه یکی از همرزمانمان به نام «موسی کاظمی» در سوریه به شهادت رسیده بود. مشغول برگزاری مراسم ها و یادواره شهید بودیم. همان زمان محسن وارد گردان ما شد. محسن وارد همان تانکی شد که قبلاً شهید کاظمی خدمه اش بود. واقعاً در کارش جدی و با انگیزه بود. خیلی زود جای خالی شهید موسی را برایمان پر کرد و یک مرد، جایگزین مردی دیگر شد.
#شهید #محسن_حججی
#شهید #موسی_کاظمی
🌷 @ShahidAtabe 🌷
دانلود اپلیکیشن شهید👇👇👇
https://cafebazaar.ir/app/ir.shahid.atabe
#یک_مرد
🌱 شهریور ۹۳ بود. تازه یکی از همرزمانمان به نام «موسی کاظمی» در سوریه به شهادت رسیده بود. مشغول برگزاری مراسم ها و یادواره شهید بودیم. همان زمان محسن وارد گردان ما شد. محسن وارد همان تانکی شد که قبلاً شهید کاظمی خدمه اش بود. واقعاً در کارش جدی و با انگیزه بود. خیلی زود جای خالی شهید موسی را برایمان پر کرد و یک مرد، جایگزین مردی دیگر شد.
#شهید #محسن_حججی
#شهید #موسی_کاظمی
🌷 @ShahidAtabe 🌷
دانلود اپلیکیشن شهید👇👇👇
https://cafebazaar.ir/app/ir.shahid.atabe
🖌 #خاطره
نوروزی با اشاره به #ویژگی های #شهید_نوری، بیان کرد: |بابک بسیار شوخ طبع و در حین آموزش بسیار جدی بود، در زمان آنتراکبسیار شوخ و خنده رو بود و نسبت به سنی که داشت و شیطنت های مقتضی این سن بسیار
رفتار مناسب و سنجیده ای داشت.
مسئول آموزش شهید نوری با اشاره به #خاطره ای از این شهید،گفت:
یک روز برای آموزش حضور نداشتم، و جانشین خودم را برای برگزاری کلاس فرستادم، روز بعد جانشین آموزش گفت "بابکنوری دیروز در کلاس من را به چالش کشید و
یکسوالی پرسید که من نتوانستم جواب بدهم"، دوست ما با وجود سابقه بالایی که داشت نتوانسته بود جواب بدهد.
#شهید #بابک_نوری
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
🌷 @ShahidAtabe 🌷
دانلود اپلیکیشن شهید👇👇👇
https://cafebazaar.ir/app/ir.shahid.atabe
نوروزی با اشاره به #ویژگی های #شهید_نوری، بیان کرد: |بابک بسیار شوخ طبع و در حین آموزش بسیار جدی بود، در زمان آنتراکبسیار شوخ و خنده رو بود و نسبت به سنی که داشت و شیطنت های مقتضی این سن بسیار
رفتار مناسب و سنجیده ای داشت.
مسئول آموزش شهید نوری با اشاره به #خاطره ای از این شهید،گفت:
یک روز برای آموزش حضور نداشتم، و جانشین خودم را برای برگزاری کلاس فرستادم، روز بعد جانشین آموزش گفت "بابکنوری دیروز در کلاس من را به چالش کشید و
یکسوالی پرسید که من نتوانستم جواب بدهم"، دوست ما با وجود سابقه بالایی که داشت نتوانسته بود جواب بدهد.
#شهید #بابک_نوری
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
🌷 @ShahidAtabe 🌷
دانلود اپلیکیشن شهید👇👇👇
https://cafebazaar.ir/app/ir.shahid.atabe