📙📙📙📙📙
دو مداد سیاه
از دو مرد دو خاطره متفاوت از گم شدن مداد سیاهشان در مدرسه شنیدم.
مرد اول میگفت:
«چهارم ابتدایی بودم. در مدرسه مداد سیاهم را گم کردم. وقتی به مادرم گفتم، سخت مرا تنبیه کرد و به من گفت که بیمسئولیت و بیحواس هستم. آن قدر تنبیه مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچ وقت دست خالی به خانه برنگردم و مدادهای دوستانم را بردارم. روز بعد نقشهام را عملی کردم. هر روز یکی دو مداد کش میرفتم تا اینکه تا آخر سال از تمامی دوستانم مداد برداشته بودم. ابتدای کار خیلی با ترس این کار را انجام میدادم، ولی کمکم بر ترسم غلبه کردم و از نقشههای زیادی استفاده کردم تا جایی که مدادها را از دوستانم میدزدیدم و به خودشان میفروختم. بعد از مدتی این کار برایم عادی شد. تصمیم گرفتم کارهای بزرگتر انجام دهم و کارم را تا کل مدرسه و دفتر مدیر مدرسه گسترش دادم. خلاصه آن سال برایم تمرین عملی دزدی حرفهای بود تا اینکه حالا تبدیل به یک سارق حرفهای شدم!»
مرد دوم میگفت:
«دوم دبستان بودم. روزی از مدرسه آمدم و به مادرم گفتم مداد سیاهم را گم کردم. مادرم گفت:«خوب چه کار کردی بدون مداد؟» گفتم:«از دوستم مداد گرفتم.» مادرم گفت خوبه و پرسید که دوستم از من چیزی نخواست؟ خوراکی یا چیزی؟ گفتم نه. چیزی از من نخواست. مادرم گفت:«پس او با این کار سعی کرده به دیگری نیکی کند، ببین چقدر زیرک است. پس تو چرا به دیگران نیکی نکنی؟» گفتم:«چگونه نیکی کنم؟» مادرم گفت:«دو مداد میخریم، یکی برای خودت و دیگری برای کسی که ممکن است مدادش گم شود. آن مداد را به کسی که مدادش گم میشود میدهی و بعد از پایان درس پس میگیریم.» خیلی شادمان شدم و بعد از عملی کردن پیشنهاد مادرم، احساس رضایت خوبی داشتم آنقدر که در کیفم مدادهای اضافی بیشتری میگذاشتم تا به نفرات بیشتری کمک کنم. با این کار، هم درسم خیلی بهتر از قبل شده بود و هم علاقهام به مدرسه چند برابر شده بود. وب کلاس شده بودم به گونهای که همه مرا صاحب مدادهای ذخیره میشناختند و همیشه از من کمک میگرفتند. حالا که بزرگ شدهام و از نظر علمی در سطح عالی قرار گرفتهام و تشکیل خانواده دادهام، صاحب بزرگترین جمعیت خیریه شهر هستم.
🌸به شکل گیری شخصیت ها توجه کنید. سعی کنیم در مقابل اتفاقات روزمره، بهترین عکس العمل ها را داشته باشیم چون فردای ما و دیگران را می سازد🌸
دو مداد سیاه
از دو مرد دو خاطره متفاوت از گم شدن مداد سیاهشان در مدرسه شنیدم.
مرد اول میگفت:
«چهارم ابتدایی بودم. در مدرسه مداد سیاهم را گم کردم. وقتی به مادرم گفتم، سخت مرا تنبیه کرد و به من گفت که بیمسئولیت و بیحواس هستم. آن قدر تنبیه مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچ وقت دست خالی به خانه برنگردم و مدادهای دوستانم را بردارم. روز بعد نقشهام را عملی کردم. هر روز یکی دو مداد کش میرفتم تا اینکه تا آخر سال از تمامی دوستانم مداد برداشته بودم. ابتدای کار خیلی با ترس این کار را انجام میدادم، ولی کمکم بر ترسم غلبه کردم و از نقشههای زیادی استفاده کردم تا جایی که مدادها را از دوستانم میدزدیدم و به خودشان میفروختم. بعد از مدتی این کار برایم عادی شد. تصمیم گرفتم کارهای بزرگتر انجام دهم و کارم را تا کل مدرسه و دفتر مدیر مدرسه گسترش دادم. خلاصه آن سال برایم تمرین عملی دزدی حرفهای بود تا اینکه حالا تبدیل به یک سارق حرفهای شدم!»
مرد دوم میگفت:
«دوم دبستان بودم. روزی از مدرسه آمدم و به مادرم گفتم مداد سیاهم را گم کردم. مادرم گفت:«خوب چه کار کردی بدون مداد؟» گفتم:«از دوستم مداد گرفتم.» مادرم گفت خوبه و پرسید که دوستم از من چیزی نخواست؟ خوراکی یا چیزی؟ گفتم نه. چیزی از من نخواست. مادرم گفت:«پس او با این کار سعی کرده به دیگری نیکی کند، ببین چقدر زیرک است. پس تو چرا به دیگران نیکی نکنی؟» گفتم:«چگونه نیکی کنم؟» مادرم گفت:«دو مداد میخریم، یکی برای خودت و دیگری برای کسی که ممکن است مدادش گم شود. آن مداد را به کسی که مدادش گم میشود میدهی و بعد از پایان درس پس میگیریم.» خیلی شادمان شدم و بعد از عملی کردن پیشنهاد مادرم، احساس رضایت خوبی داشتم آنقدر که در کیفم مدادهای اضافی بیشتری میگذاشتم تا به نفرات بیشتری کمک کنم. با این کار، هم درسم خیلی بهتر از قبل شده بود و هم علاقهام به مدرسه چند برابر شده بود. وب کلاس شده بودم به گونهای که همه مرا صاحب مدادهای ذخیره میشناختند و همیشه از من کمک میگرفتند. حالا که بزرگ شدهام و از نظر علمی در سطح عالی قرار گرفتهام و تشکیل خانواده دادهام، صاحب بزرگترین جمعیت خیریه شهر هستم.
🌸به شکل گیری شخصیت ها توجه کنید. سعی کنیم در مقابل اتفاقات روزمره، بهترین عکس العمل ها را داشته باشیم چون فردای ما و دیگران را می سازد🌸
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عادت های اشتباه که باعث زوال عقل می شوند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فیلم از طرف Abbas Moghtaderi
دانشگاه سیدنی استرالیا تازگی فهمیدن که آتش سوزی در جنگلهای آنجا کار این پرنده آتش زا می باشد. سبحان الله
📌به طور کلی انسان ها در رسیدن به هدف ها به چند دسته تقسیم میشوند 👇
🔍خنثی ها
به کسانی گفته میشود که خالی از هرگونه رویایی هستند و فقط زندگی می کنند که زنده بمانند☺️
🔍پر از خالی ها
آدم هایی که پر از رویاهای رنگارنگ هستن ولی هیچ موقع کاری برای آنها انجام نمیدهند ، این افراد تا آخرین لحظه عمر منتظرند که رویایشان در خانه شان را بزند و سلام کند
🔍بی انگیزه ها
اینا آدم هایی هستن که هم رویا دارن هم اقدام میکنن برا رویا هاشون اما خیلی زود باتری ها Low میشه😁 و از رویا ها دست می کشند. این افراد در زندگی یا دچار افسردگی می شوند یا دائما در حال از این شاخه به آن شاخه پریدن هستد.
🔍اما دسته آخر موفق ها
کسایی که هم رویا دارند هم برا رسیدن به رویاها شون حرکت میکنند هم تو این راه شکست می خورند هم دوباره بلند میشن هم دوباره شکست می خورند هم دوباره ادامه میدن و هی شکست می خورند و ادامه میدن تا آخر به خواسته های بزرگشون می رسند و موفقیتشون رو جشن می گیرن
🧨و حال سوال بزرگ
❓❓ تو جز کدوم دسته هستی
🔍خنثی ها
به کسانی گفته میشود که خالی از هرگونه رویایی هستند و فقط زندگی می کنند که زنده بمانند☺️
🔍پر از خالی ها
آدم هایی که پر از رویاهای رنگارنگ هستن ولی هیچ موقع کاری برای آنها انجام نمیدهند ، این افراد تا آخرین لحظه عمر منتظرند که رویایشان در خانه شان را بزند و سلام کند
🔍بی انگیزه ها
اینا آدم هایی هستن که هم رویا دارن هم اقدام میکنن برا رویا هاشون اما خیلی زود باتری ها Low میشه😁 و از رویا ها دست می کشند. این افراد در زندگی یا دچار افسردگی می شوند یا دائما در حال از این شاخه به آن شاخه پریدن هستد.
🔍اما دسته آخر موفق ها
کسایی که هم رویا دارند هم برا رسیدن به رویاها شون حرکت میکنند هم تو این راه شکست می خورند هم دوباره بلند میشن هم دوباره شکست می خورند هم دوباره ادامه میدن و هی شکست می خورند و ادامه میدن تا آخر به خواسته های بزرگشون می رسند و موفقیتشون رو جشن می گیرن
🧨و حال سوال بزرگ
❓❓ تو جز کدوم دسته هستی
*نوکیا، شرکتی که قربانی موفقیت خود شد!*
■شرکت نوکیا یكی از قدرتمندترین شرکت های دنیا و بزرگترین تولید کننده گوشی های تلفن همراه در جهان بود که اخیراً پس از کاهش ۹۹ درصدی ارزش سهامش، توسط شرکت مایكروسافت خریداری شد.
□در طول برگزاری نشست خبری اعلام فروش این شرکت به مایكروسافت، رییس این شرکت گفت: "ما بهترین تیم مدیریتی و اجرایی را در اختیار داشتیم، ما هیچ اقدام اشتباهی انجام ندادیم، سخت تلاش کردیم اما علیرغم همه این ها شكست خوردیم."
●بعد از گفتن این جمله، تمام تیم مدیریتی نوکیا و خود رییس آن شرکت به طور غم انگیزی گریه کردند. از اوایل سال ۱۹۹۰ تا سال ۲۰۱۱، نوکیا یكی از قدرتمندترین کمپانی های دنیا و بزرگترین تولیدکننده گوشی های تلفن همراه در جهان با در اختیار داشتن ۸۰ درصد سهم بازار بود.
○قیمت هر سهم این شرکت ۴۲ دلار و ارزش این شرکت ۲۵۰ میلیارد یورو بود. نوکیا یک شرکت فوق العاده قوی با مدیرانی کاربلد و حرفه ای بود که کارشان را به خوبی انجام می دادند. اما متاسفانه امروزه به خوبی کار کردن(انجامِ درستِ کار) و حفظ وضع موجود برای موفقیت، کافی نیست، بلكه باید به دنبال انجام "کارِ درست" باشید.
■رهبران نوکیا، به دنبال یادگیری مداوم و تغییر و نوآوری سریع نبودند. آنها نتوانستند "تغییـــرات مداوم و سریع صنعت تلفن همراه" را که به واسطه شرکت های سامسونگ و اَپل آورده شدند را پیش بینی کنند و یا در آن راه قدم بگذارند.
_____________________ تا چند سال قبل، هرگز گوشی موبایل تولید نمی کردند. اما آنها شرکت های یادگیرنده ای بودند و مدام به دنبال یادگیری، تغییر و نوآوری می گشتند.
خیلی سریع iPhone و Galaxy، گوشی های نوکیا را در بازار کنار زده و سهم قابل توجهی از بازار گوشی های تلفن همراه را به خود اختصاص دادند.
□از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳، نوکیا از رتبه اول بازار به رتبه دهم سقوط کرد. سهم بازار ۸۰ درصدی نوکیا به ۳ درصد رسید. ارزش هر سهم نوکیا از ۴۲ دلار به ۲.۵ دلار کاهش پیدا کرد. هزاران کارمند سخت کوش نوکیا از کار برکنار شدند. ارزش شرکت نوکیا با کاهشی ۹۹ درصدی، از ۲۵۰ میلیارد یورو به ۳.۷۹ میلیارد یورو رسید.
○شرکت نوکیا هیچ اشتباهی نداشت. آنها هیچ کار خطایی انجام ندادند. اما "جهان به سرعت در حال تغییر" است. ضعف آنها در عدم یادگیری، رشد و تغییر مداوم و سریع بود. آنها به این خاطر که یادگیری مداوم را فراموش کردند، نه تنها شانس خود برای رسیدن به موفقیت را از دست دادند، بلكه شانس بقا را نیز از دست دادند. امروزه اگر به دنبال رشد و پیشرفت نباشید و از موفقیت امروز خود راضی بوده و به دنبال حفظ وضع فعلی باشید شكست خواهید خورد. نوکیا به واسطه موفقیت چشمگیری که داشت شكست خورد....
_____________________
■شرکت نوکیا یكی از قدرتمندترین شرکت های دنیا و بزرگترین تولید کننده گوشی های تلفن همراه در جهان بود که اخیراً پس از کاهش ۹۹ درصدی ارزش سهامش، توسط شرکت مایكروسافت خریداری شد.
□در طول برگزاری نشست خبری اعلام فروش این شرکت به مایكروسافت، رییس این شرکت گفت: "ما بهترین تیم مدیریتی و اجرایی را در اختیار داشتیم، ما هیچ اقدام اشتباهی انجام ندادیم، سخت تلاش کردیم اما علیرغم همه این ها شكست خوردیم."
●بعد از گفتن این جمله، تمام تیم مدیریتی نوکیا و خود رییس آن شرکت به طور غم انگیزی گریه کردند. از اوایل سال ۱۹۹۰ تا سال ۲۰۱۱، نوکیا یكی از قدرتمندترین کمپانی های دنیا و بزرگترین تولیدکننده گوشی های تلفن همراه در جهان با در اختیار داشتن ۸۰ درصد سهم بازار بود.
○قیمت هر سهم این شرکت ۴۲ دلار و ارزش این شرکت ۲۵۰ میلیارد یورو بود. نوکیا یک شرکت فوق العاده قوی با مدیرانی کاربلد و حرفه ای بود که کارشان را به خوبی انجام می دادند. اما متاسفانه امروزه به خوبی کار کردن(انجامِ درستِ کار) و حفظ وضع موجود برای موفقیت، کافی نیست، بلكه باید به دنبال انجام "کارِ درست" باشید.
■رهبران نوکیا، به دنبال یادگیری مداوم و تغییر و نوآوری سریع نبودند. آنها نتوانستند "تغییـــرات مداوم و سریع صنعت تلفن همراه" را که به واسطه شرکت های سامسونگ و اَپل آورده شدند را پیش بینی کنند و یا در آن راه قدم بگذارند.
_____________________ تا چند سال قبل، هرگز گوشی موبایل تولید نمی کردند. اما آنها شرکت های یادگیرنده ای بودند و مدام به دنبال یادگیری، تغییر و نوآوری می گشتند.
خیلی سریع iPhone و Galaxy، گوشی های نوکیا را در بازار کنار زده و سهم قابل توجهی از بازار گوشی های تلفن همراه را به خود اختصاص دادند.
□از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳، نوکیا از رتبه اول بازار به رتبه دهم سقوط کرد. سهم بازار ۸۰ درصدی نوکیا به ۳ درصد رسید. ارزش هر سهم نوکیا از ۴۲ دلار به ۲.۵ دلار کاهش پیدا کرد. هزاران کارمند سخت کوش نوکیا از کار برکنار شدند. ارزش شرکت نوکیا با کاهشی ۹۹ درصدی، از ۲۵۰ میلیارد یورو به ۳.۷۹ میلیارد یورو رسید.
○شرکت نوکیا هیچ اشتباهی نداشت. آنها هیچ کار خطایی انجام ندادند. اما "جهان به سرعت در حال تغییر" است. ضعف آنها در عدم یادگیری، رشد و تغییر مداوم و سریع بود. آنها به این خاطر که یادگیری مداوم را فراموش کردند، نه تنها شانس خود برای رسیدن به موفقیت را از دست دادند، بلكه شانس بقا را نیز از دست دادند. امروزه اگر به دنبال رشد و پیشرفت نباشید و از موفقیت امروز خود راضی بوده و به دنبال حفظ وضع فعلی باشید شكست خواهید خورد. نوکیا به واسطه موفقیت چشمگیری که داشت شكست خورد....
_____________________
📌 #مشاوره ----- والدین
۱. نتیجه کنکور برآیند عوامل مختلف است. بخشی از آن آمادگی جسمی و ذهنی، و بخش دیگر مربوط به آمادگی روحی_روانی است.
۲. دانشآموزی که سلامت روح و روان نداشته باشد، بدون تردید آمادگی لازم را در روز کنکور نخواهد داشت و نتیجه هم نمیگیرد. سلامت و آمادگی روحی_روانی، یک روزه و یک ماهه فراهم نمیشود.
۳. آیا کنکور مهم است؟ بله.
آیا کل زندگی فرزندان ما، به آن وابسته است؟ قطعا خیر!
آیا ممکن آسیبهای سالِ کنکور، تا سالهای سال، روح و روان فرزندان ما را آزار دهد؟ بله
آیا والدین به فرزندان خود آسیب میزنند؟ خواسته یا ناخواسته، بله
آیا منطقیست که هر نوع برخورد با فرزند کنکوری را به بهانهی "ما خیر تو رو میخوایم"، توجیه کرد؟ هرگز!
۴. یک کنکوری، متوجه رقابت و اهمیت کنکور است. اما بخشی از آنچه مانع پیشرفت اوست، آشنا نبودن به شیوههای صحیح مطالعه و تستزنی یا اجرا نکردن آنها، علاقه نداشتن به درسها، عدم تمرکز در کلاس درس و حین مطالعه، کُند بودن، ضعف در درسهای پایه، استرس و نگرانی زیاد، کمبود اعتماد بهنفس و... است.
۵. این نقصها با توهین و تحقیر توسط والدین، برطرف نمیشود. جالب است بدانید حتی از راه مقایسه او با فرزند همکار، فامیل و همسایه و خواهر و برادرش نیز، رفع نمیشود. این نقصها و موانع پیشرفت، یک شبه به وجود نیامدهاند که با یک جلسه مشاوره، رفع شوند.
۶. کسب رشتههای درجه یک و پرطرفدار، نیازمند مقدار قابل قبولی از این موارد است:
تمرکز زیاد، پشتکار زیاد، مقداری هوش، اعتماد به نفس کافی، آرامش زیاد، نظم به مقدار متوسط، تغذیه مناسب، تحرک کافی، علاقه متوسط یا زیاد به درس خواندن و میل به یادگیری، ارتباط سالم با والدین و بهرهمندی از فضای آموزشی مناسب است.
کمبود یا نبود هر یک از موارد ذکر شده، روی نتیجه نهایی دانشآموز، اثر منفی خواهد گذاشت.
۷. والدین چگونه میتوانند به فرزند کنکوری خود کمک کنند؟
پاسخ به این سوال آسان نیست، چون شرایط در هر خانوادهای متفاوت است. اما اگر بخواهم به مهمترین نکات اشاره کنم:
الف) همه دانشآموزان، مناسب فضای رقابتی کنکور نیستند. هرچند پذیرش این نکته برای والدین دشوار است ولی بایستی با توجه به شرایط گذشته و فعلی فرزندتان، از او توقع داشته باشید.
ب) ایجاد محیط آرام و مناسب برای مطالعه
ج) پرهیز از هرگونه بحث و مشاجره در زمان حضور دانشآموزان در منزل
د) عدم دخالت، تحقیر، سرکوب، مقایسه و هر نوع رفتاری که حسّ منفی در نوجوان ایجاد کند.
ه) مطالعه و شناخت ویژگیهای رفتاری افراد ۱۵ تا ۲۰ سال برای تعامل بهتر (طبق تجربه بیش از ۸۰% والدین سواد برقرار ارتباط با فرزند خود را ندارند)
پایدار باشید.
۱. نتیجه کنکور برآیند عوامل مختلف است. بخشی از آن آمادگی جسمی و ذهنی، و بخش دیگر مربوط به آمادگی روحی_روانی است.
۲. دانشآموزی که سلامت روح و روان نداشته باشد، بدون تردید آمادگی لازم را در روز کنکور نخواهد داشت و نتیجه هم نمیگیرد. سلامت و آمادگی روحی_روانی، یک روزه و یک ماهه فراهم نمیشود.
۳. آیا کنکور مهم است؟ بله.
آیا کل زندگی فرزندان ما، به آن وابسته است؟ قطعا خیر!
آیا ممکن آسیبهای سالِ کنکور، تا سالهای سال، روح و روان فرزندان ما را آزار دهد؟ بله
آیا والدین به فرزندان خود آسیب میزنند؟ خواسته یا ناخواسته، بله
آیا منطقیست که هر نوع برخورد با فرزند کنکوری را به بهانهی "ما خیر تو رو میخوایم"، توجیه کرد؟ هرگز!
۴. یک کنکوری، متوجه رقابت و اهمیت کنکور است. اما بخشی از آنچه مانع پیشرفت اوست، آشنا نبودن به شیوههای صحیح مطالعه و تستزنی یا اجرا نکردن آنها، علاقه نداشتن به درسها، عدم تمرکز در کلاس درس و حین مطالعه، کُند بودن، ضعف در درسهای پایه، استرس و نگرانی زیاد، کمبود اعتماد بهنفس و... است.
۵. این نقصها با توهین و تحقیر توسط والدین، برطرف نمیشود. جالب است بدانید حتی از راه مقایسه او با فرزند همکار، فامیل و همسایه و خواهر و برادرش نیز، رفع نمیشود. این نقصها و موانع پیشرفت، یک شبه به وجود نیامدهاند که با یک جلسه مشاوره، رفع شوند.
۶. کسب رشتههای درجه یک و پرطرفدار، نیازمند مقدار قابل قبولی از این موارد است:
تمرکز زیاد، پشتکار زیاد، مقداری هوش، اعتماد به نفس کافی، آرامش زیاد، نظم به مقدار متوسط، تغذیه مناسب، تحرک کافی، علاقه متوسط یا زیاد به درس خواندن و میل به یادگیری، ارتباط سالم با والدین و بهرهمندی از فضای آموزشی مناسب است.
کمبود یا نبود هر یک از موارد ذکر شده، روی نتیجه نهایی دانشآموز، اثر منفی خواهد گذاشت.
۷. والدین چگونه میتوانند به فرزند کنکوری خود کمک کنند؟
پاسخ به این سوال آسان نیست، چون شرایط در هر خانوادهای متفاوت است. اما اگر بخواهم به مهمترین نکات اشاره کنم:
الف) همه دانشآموزان، مناسب فضای رقابتی کنکور نیستند. هرچند پذیرش این نکته برای والدین دشوار است ولی بایستی با توجه به شرایط گذشته و فعلی فرزندتان، از او توقع داشته باشید.
ب) ایجاد محیط آرام و مناسب برای مطالعه
ج) پرهیز از هرگونه بحث و مشاجره در زمان حضور دانشآموزان در منزل
د) عدم دخالت، تحقیر، سرکوب، مقایسه و هر نوع رفتاری که حسّ منفی در نوجوان ایجاد کند.
ه) مطالعه و شناخت ویژگیهای رفتاری افراد ۱۵ تا ۲۰ سال برای تعامل بهتر (طبق تجربه بیش از ۸۰% والدین سواد برقرار ارتباط با فرزند خود را ندارند)
پایدار باشید.
*آلکسی تایمیا*
□ * یعنی " فقر کلمات در بیان احساسات" یا " کمبود کلمات در ابراز احساسات" می گویند. آلکسی تایمیا alexithymia یا نارسایی هیجانی، نوعی ساختار شخصیتی است که مشخصه اصلی آن، ناتوانی در تشخیص و تحویل احساسات خود به دیگران است.
●در فرهنگ ما این مریضی یک رسم شده، ولی ناپسند است که: احساساتت را پنهان کن و نشان نده. و در جواب تعجب ما می گویند: لوس می شود. از یک طرف در خلوت، دل مان برای این و آن میسوزد و تنگ میشود، از طرفی وقتی به هم میرسیم انگار لال مونی گرفته ایم. انگار یک نیروی نامرئی، فراتر از ما وجود دارد که دهان مان را می بندد تا مبادا چیزی در مورد دل تنگیمان بگوییم!
○یکدیگر را دوست داریم اما آن قدر شهامت نداریم که دوست داشتنمان را ابراز کنیم! ما، بله ما یعنی من و جناب عالی، آدمهای فقیری هستیم! فقیری که در کلماتش، احساساتش را پنهان میکند. آن قدر در بیان احساسات مان، آلکسی تایمیک ( فقیر در بیان احساسات و ابراز علاقه)، هستیم که صبر میکنیم تا وقتی عزیزی از دست رفت، آن وقت برایش شعر بگوییم و نوحه بخوانیم.
■باید این سکوت خطرناک و طولانی را بشکنیم. باید پدر به فرزندش بگوید که چقدر دوستش دارد. باید فرزند، دست پدر و مادر را بگیرد و با هم قدم بزنند و شوخی کنند و بخندند. و ... بخندند. باید مادر فرزندش را به یک شام دونفره در خانه یا جای دیگری دعوت کند. زن باید به همسرش بگوید: عزیزم از این که دیر کردی، نگرانت شدم. دلم برایت تنگ شده بود. مرد باید به همسرش بگوید: عزیزم روز پر کاری داشتی. خدا قوت. من از تو متشکرم. باید فرزندان در گوش مادرشان بگویند: چقدر خوب است که تو را داریم مامان!
□باید کسی که دوستش داریم بداند که چقدر با بودنش حال ما را خوب کرده و دوستش داریم و بداند که دوستش داریم. بیاییم در بیان احساساتمان فقیر، ناتوان، بخیل و خسیس نباشیم. محبت را باید ابراز کنیم و الّا در دلمان می پوسد.
____________________
□ * یعنی " فقر کلمات در بیان احساسات" یا " کمبود کلمات در ابراز احساسات" می گویند. آلکسی تایمیا alexithymia یا نارسایی هیجانی، نوعی ساختار شخصیتی است که مشخصه اصلی آن، ناتوانی در تشخیص و تحویل احساسات خود به دیگران است.
●در فرهنگ ما این مریضی یک رسم شده، ولی ناپسند است که: احساساتت را پنهان کن و نشان نده. و در جواب تعجب ما می گویند: لوس می شود. از یک طرف در خلوت، دل مان برای این و آن میسوزد و تنگ میشود، از طرفی وقتی به هم میرسیم انگار لال مونی گرفته ایم. انگار یک نیروی نامرئی، فراتر از ما وجود دارد که دهان مان را می بندد تا مبادا چیزی در مورد دل تنگیمان بگوییم!
○یکدیگر را دوست داریم اما آن قدر شهامت نداریم که دوست داشتنمان را ابراز کنیم! ما، بله ما یعنی من و جناب عالی، آدمهای فقیری هستیم! فقیری که در کلماتش، احساساتش را پنهان میکند. آن قدر در بیان احساسات مان، آلکسی تایمیک ( فقیر در بیان احساسات و ابراز علاقه)، هستیم که صبر میکنیم تا وقتی عزیزی از دست رفت، آن وقت برایش شعر بگوییم و نوحه بخوانیم.
■باید این سکوت خطرناک و طولانی را بشکنیم. باید پدر به فرزندش بگوید که چقدر دوستش دارد. باید فرزند، دست پدر و مادر را بگیرد و با هم قدم بزنند و شوخی کنند و بخندند. و ... بخندند. باید مادر فرزندش را به یک شام دونفره در خانه یا جای دیگری دعوت کند. زن باید به همسرش بگوید: عزیزم از این که دیر کردی، نگرانت شدم. دلم برایت تنگ شده بود. مرد باید به همسرش بگوید: عزیزم روز پر کاری داشتی. خدا قوت. من از تو متشکرم. باید فرزندان در گوش مادرشان بگویند: چقدر خوب است که تو را داریم مامان!
□باید کسی که دوستش داریم بداند که چقدر با بودنش حال ما را خوب کرده و دوستش داریم و بداند که دوستش داریم. بیاییم در بیان احساساتمان فقیر، ناتوان، بخیل و خسیس نباشیم. محبت را باید ابراز کنیم و الّا در دلمان می پوسد.
____________________
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تاثیر ذهنیت بر عملکرد
■دانشکده اسمیت، دانشکده دخترانهای در ماساچوست، برنامهای به نام «خوب شکست خوردن» ایجاد کرده است تا به دانشآموزانش آموزش دهد که همه ما باید برای یادگیری، ایستادگی به خرج دهیم.
ریچل سیمونز که این برنامه را راهاندازی کرده است، در مقالهای در نیویورک تایمز میگوید: «آنچه در تلاش هستیم تا یاد بگیریم این است که شکست اِشکال یادگیری نیست، بلکه ویژگی آن است.»
□در واقع، وقتی دانشآموزان در این برنامه ثبتنام میکنند، یک *گواهی شکست* دریافت میکنند که اظهار میکند آنها به این وسیله در یک رابطه، پروژه، تست یا هر ابتکار دیگری برای خرابکاری یا شکست مجاز هستند!
●دانشآموزانی که برای مدیریت شکست آماده هستند، کمتر ضعیفند و نسبت به کسانی که انتظار عملکرد بینقص را دارند جسورانهتر رفتار میکنند.
○این درسی است که ارزش بهکارگیری در کسبوکار را نیز دارد. پاتریک دایل، مدیر ارشد اجرایی پیتزا دومینو از سال ۲۰۱۰، یکی از موفقترین دورههای هفت ساله رهبری کسبوکار را در هر زمینهای داشته است. اما او معتقد است که همه پیروزیهای شرکتش بهخاطر میل او برای مواجهه و به چالش کشیدن احتمال اشتباهات و گامهای غلط است.
■دایل در یک ارائه برای مدیران ارشد اجرایی دیگر، دو چالش بزرگ را توصیف کرد که در مسیر شرکتها و افرادی وجود دارد که نسبت به شکست صادقتر هستند:
▪️اولین چالش آن چیزی است که او «سوگیری حذف» مینامد؛ واقعیتی که اکثر افراد با یک ایده جدید، پیگیری ایدهشان را دنبال نمیکنند چون اگر آنها چیزی را امتحان کنند و آن کار به سرانجام نرسد، این عقبنشینی ممکن است به شغل آنها آسیب برساند.
▪️دومین چالش فائق آمدن بر آن چیزی است که او «ضررگریزی» مینامد؛ گرایشی که موجب میشود افراد ترجیح دهند بهجای تلاش برای برنده شدن، چیزی را از دست ندهند؛ چون برای اکثر ما «درد از دست دادن دو برابر لذت بهدست آوردن است.»
□دایل میگوید: «اجازه برای شکست خوردن، انرژیبخش و شرط ضروری برای موفقیت است» و شاید این مهمترین درس برای همه باشد:
"بدون شکست خوردن هیچ نوع یادگیری وجود ندارد و بدون شکست هیچ موفقیتی ممکن نخواهد بود."
_________________________
ریچل سیمونز که این برنامه را راهاندازی کرده است، در مقالهای در نیویورک تایمز میگوید: «آنچه در تلاش هستیم تا یاد بگیریم این است که شکست اِشکال یادگیری نیست، بلکه ویژگی آن است.»
□در واقع، وقتی دانشآموزان در این برنامه ثبتنام میکنند، یک *گواهی شکست* دریافت میکنند که اظهار میکند آنها به این وسیله در یک رابطه، پروژه، تست یا هر ابتکار دیگری برای خرابکاری یا شکست مجاز هستند!
●دانشآموزانی که برای مدیریت شکست آماده هستند، کمتر ضعیفند و نسبت به کسانی که انتظار عملکرد بینقص را دارند جسورانهتر رفتار میکنند.
○این درسی است که ارزش بهکارگیری در کسبوکار را نیز دارد. پاتریک دایل، مدیر ارشد اجرایی پیتزا دومینو از سال ۲۰۱۰، یکی از موفقترین دورههای هفت ساله رهبری کسبوکار را در هر زمینهای داشته است. اما او معتقد است که همه پیروزیهای شرکتش بهخاطر میل او برای مواجهه و به چالش کشیدن احتمال اشتباهات و گامهای غلط است.
■دایل در یک ارائه برای مدیران ارشد اجرایی دیگر، دو چالش بزرگ را توصیف کرد که در مسیر شرکتها و افرادی وجود دارد که نسبت به شکست صادقتر هستند:
▪️اولین چالش آن چیزی است که او «سوگیری حذف» مینامد؛ واقعیتی که اکثر افراد با یک ایده جدید، پیگیری ایدهشان را دنبال نمیکنند چون اگر آنها چیزی را امتحان کنند و آن کار به سرانجام نرسد، این عقبنشینی ممکن است به شغل آنها آسیب برساند.
▪️دومین چالش فائق آمدن بر آن چیزی است که او «ضررگریزی» مینامد؛ گرایشی که موجب میشود افراد ترجیح دهند بهجای تلاش برای برنده شدن، چیزی را از دست ندهند؛ چون برای اکثر ما «درد از دست دادن دو برابر لذت بهدست آوردن است.»
□دایل میگوید: «اجازه برای شکست خوردن، انرژیبخش و شرط ضروری برای موفقیت است» و شاید این مهمترین درس برای همه باشد:
"بدون شکست خوردن هیچ نوع یادگیری وجود ندارد و بدون شکست هیچ موفقیتی ممکن نخواهد بود."
_________________________
*رویاهایت را بساز*
■"كِيت وينسلِت" بازيگر نقش "رُز" در فيلم "تايتانيک"، وقتی به خاطر بازی زیباش جايزه اسكار رو میگيره، میگه: "وقتی بچه بودم و میرفتم حمام، شامپومو بغل میكردم و تصور میكردم جايزه اسكاره!"
□اشک از چشمهاش سرازير میشه و میگه: "اما اين یکی ديگه واقعاً شامپو نيست؛ جايزه اسكاره!"
●چند وقت پيش داشتم يه روزنامهٔ انگليسی میخوندم. از قول "زِلاتان اِبراهيموويچ" بازيكن مشهور تيم ملی سوئد، كه جديداً يه خيابون مهم تو سوئد به نامش زدن نوشته بود: "باور کنید من رؤیای تمام موفقيتهايم را در بچگیهايم ديده بودم...!"
○آقای "هیلتون" سرایدار یک هتل بود و تمام جوانی و نوجوانیاش را صرف سرایداری کرده بود...؛ اما الان ۸۴ تا "هتل هیلتون" تو دنیا داریم! او بیشک بزرگترین هتلدار زنجیرهای در دنیا است. در مصاحبه از ایشون سؤال میشه: تمام نوجوانی و جوانی سرایدار بودی...؛ چی شد که این شدی؟! جواب میده:
"من هتلبازی کردم!"
▪︎آقای هیلتون، هتلبازی دیگه چیه؟! بگو ما هم به جای خالهبازی، هتلبازی کنیم!
▪︎"در تمام اون دوره که همه میدونن من سرایدار بودم و کیف مشتریها رو جابهجا میکردم، شبها که رییس هتل میرفت خونه، من میرفتم تو اتاقش؛ لباسهامو درمیآوردم، لباسهای رییس رو میپوشیدم، پشت میز مینشستم و هتلبازی میکردم و مدام تصور ذهنی من این بود که یکی از بزرگترین هتلداران دنیا هستم...!"
■حالا بعضی از ما تو خلوتمون سرطانبازی میکنیم! بعضیها تو ذهنشون روزی چند بار دادگاه خانواده میرن! روزی چند بار ورشکست میشن! روزی چند بار چاقو تو شکمشون میره. رابطه زيبا و عاشقانهشون رو تموم شده میبينن
بچهها و عزيزانشون رو از دست رفته احساس میكنن!
□خيلی وقتها نقش يک آدم شكستخورده، بیمسئوليت، نالايق، طَرد شده، زشت و غيردوستداشتنی رو بازی میكنن!
●به قول آلبرت اینشتين: *"انسان در نهایت شبیه رؤیاهایش میشود."* رؤیاهای زیبا و نیکخواهی برای خود و ديگران بسازید، همين!
________________________________________
🟨🟩🟦🟪⬛⬜🟫🟥🟧
■"كِيت وينسلِت" بازيگر نقش "رُز" در فيلم "تايتانيک"، وقتی به خاطر بازی زیباش جايزه اسكار رو میگيره، میگه: "وقتی بچه بودم و میرفتم حمام، شامپومو بغل میكردم و تصور میكردم جايزه اسكاره!"
□اشک از چشمهاش سرازير میشه و میگه: "اما اين یکی ديگه واقعاً شامپو نيست؛ جايزه اسكاره!"
●چند وقت پيش داشتم يه روزنامهٔ انگليسی میخوندم. از قول "زِلاتان اِبراهيموويچ" بازيكن مشهور تيم ملی سوئد، كه جديداً يه خيابون مهم تو سوئد به نامش زدن نوشته بود: "باور کنید من رؤیای تمام موفقيتهايم را در بچگیهايم ديده بودم...!"
○آقای "هیلتون" سرایدار یک هتل بود و تمام جوانی و نوجوانیاش را صرف سرایداری کرده بود...؛ اما الان ۸۴ تا "هتل هیلتون" تو دنیا داریم! او بیشک بزرگترین هتلدار زنجیرهای در دنیا است. در مصاحبه از ایشون سؤال میشه: تمام نوجوانی و جوانی سرایدار بودی...؛ چی شد که این شدی؟! جواب میده:
"من هتلبازی کردم!"
▪︎آقای هیلتون، هتلبازی دیگه چیه؟! بگو ما هم به جای خالهبازی، هتلبازی کنیم!
▪︎"در تمام اون دوره که همه میدونن من سرایدار بودم و کیف مشتریها رو جابهجا میکردم، شبها که رییس هتل میرفت خونه، من میرفتم تو اتاقش؛ لباسهامو درمیآوردم، لباسهای رییس رو میپوشیدم، پشت میز مینشستم و هتلبازی میکردم و مدام تصور ذهنی من این بود که یکی از بزرگترین هتلداران دنیا هستم...!"
■حالا بعضی از ما تو خلوتمون سرطانبازی میکنیم! بعضیها تو ذهنشون روزی چند بار دادگاه خانواده میرن! روزی چند بار ورشکست میشن! روزی چند بار چاقو تو شکمشون میره. رابطه زيبا و عاشقانهشون رو تموم شده میبينن
بچهها و عزيزانشون رو از دست رفته احساس میكنن!
□خيلی وقتها نقش يک آدم شكستخورده، بیمسئوليت، نالايق، طَرد شده، زشت و غيردوستداشتنی رو بازی میكنن!
●به قول آلبرت اینشتين: *"انسان در نهایت شبیه رؤیاهایش میشود."* رؤیاهای زیبا و نیکخواهی برای خود و ديگران بسازید، همين!
________________________________________
🟨🟩🟦🟪⬛⬜🟫🟥🟧
جناب آقای مهندس مهدی عابدینی
انتصاب شما را بعنوان معاون مدیرکل و مدیر آموزش و پرورش ملایر تبریک و تهنیت عرض نموده و از خداوند متعال موفقیت روز افزون شما و بهبود و شکوفایی آموزش و پرورش ملایر را با مدیریت جنابعالی آرزومندیم.
انتصاب شما را بعنوان معاون مدیرکل و مدیر آموزش و پرورش ملایر تبریک و تهنیت عرض نموده و از خداوند متعال موفقیت روز افزون شما و بهبود و شکوفایی آموزش و پرورش ملایر را با مدیریت جنابعالی آرزومندیم.
به سفارش جناب كوليوند از دانش آموزان دبيرستان نمونه سيفيه