✋ یاد | شهر دوشنبههای اشک
👈 بازخوانی گزارشی از #شیده_لالمی درباره خرمشهر ۳۵ سال پساز آزادی خرمشهر
➕ «اصلا به زندگی در جای دیگری فکر نمیکردیم. خرمشهر همهچیز داشت. یک ایران بود و این بندر. از تمام ایران اینجا کار میکردند. خارجیها در محلههای مختلف خانه داشتند. این زمینها را میبینی؟ خشکند نه؟ میدانی... تمامشان زمین کشاورزی بود. همهها... تا چشم کار میکرد، سبز. آن طرف را میبینی؟ عراق است نه؟ میدانی... اصلا عراق از اینجا پیدا نبود. میدانی چرا؟ از بس نخلها بلند بودند و تنگِ هم. خرما میدادند چقدر. آب کارون که شور نبود... شیریییین. خرمشهر که ایجور نبود آباااااد...»
➕«همه یا مرده بودند یا رفته بودند... شهدا را روی دست میبردند... هیچچیز نمانده بود نه خانهای، نه نخلی. هیچچیز... تو که نمیدانی هیچچی یعنی چه... میدانی؟...»
«احمد» این «هیچچیز» را که میگوید نگاهش روی نقطهای خیره میماند. انگار میرود تا روزهای دور و برمیگردد به همان روزهایی که نام شهرش را با خون نوشتند و خرمشهرشان شد خونینشهر.
➕امروز سوم خرداد ۱۴۰۰، گزارشی از روزهای اشک و خون خرمشهر از شیده لالمی، روزنامهنگار فقید، را می خوانید. این گزارش را #فرشید_غضنفرپور، روزنامهنگار و دوست شیده، خوانده و در اسفند ۱۳۹۵ در مجله #شبکه_آفتاب منتشر شده بود.
➕این پادکست چهارمین اپیزود از مجموعه گزارشهای شیده لالمی است که به همت دوستانش خوانده و به مرور در آدرسهای زیر بارگذاری میشوند. گزارش شیده لالمی از خرمشهر ۳۵سال پس از آزادی خرمشهر را میتوانید در اینجاها گوش کنید:
در ساندکلاود👇
https://soundcloud.com/shideh-lalami/ttw7idgm5o1q
در شنوتو👇
https://shenoto.com/album/52202?lang=fa
@roozArooz_media
👈 بازخوانی گزارشی از #شیده_لالمی درباره خرمشهر ۳۵ سال پساز آزادی خرمشهر
➕ «اصلا به زندگی در جای دیگری فکر نمیکردیم. خرمشهر همهچیز داشت. یک ایران بود و این بندر. از تمام ایران اینجا کار میکردند. خارجیها در محلههای مختلف خانه داشتند. این زمینها را میبینی؟ خشکند نه؟ میدانی... تمامشان زمین کشاورزی بود. همهها... تا چشم کار میکرد، سبز. آن طرف را میبینی؟ عراق است نه؟ میدانی... اصلا عراق از اینجا پیدا نبود. میدانی چرا؟ از بس نخلها بلند بودند و تنگِ هم. خرما میدادند چقدر. آب کارون که شور نبود... شیریییین. خرمشهر که ایجور نبود آباااااد...»
➕«همه یا مرده بودند یا رفته بودند... شهدا را روی دست میبردند... هیچچیز نمانده بود نه خانهای، نه نخلی. هیچچیز... تو که نمیدانی هیچچی یعنی چه... میدانی؟...»
«احمد» این «هیچچیز» را که میگوید نگاهش روی نقطهای خیره میماند. انگار میرود تا روزهای دور و برمیگردد به همان روزهایی که نام شهرش را با خون نوشتند و خرمشهرشان شد خونینشهر.
➕امروز سوم خرداد ۱۴۰۰، گزارشی از روزهای اشک و خون خرمشهر از شیده لالمی، روزنامهنگار فقید، را می خوانید. این گزارش را #فرشید_غضنفرپور، روزنامهنگار و دوست شیده، خوانده و در اسفند ۱۳۹۵ در مجله #شبکه_آفتاب منتشر شده بود.
➕این پادکست چهارمین اپیزود از مجموعه گزارشهای شیده لالمی است که به همت دوستانش خوانده و به مرور در آدرسهای زیر بارگذاری میشوند. گزارش شیده لالمی از خرمشهر ۳۵سال پس از آزادی خرمشهر را میتوانید در اینجاها گوش کنید:
در ساندکلاود👇
https://soundcloud.com/shideh-lalami/ttw7idgm5o1q
در شنوتو👇
https://shenoto.com/album/52202?lang=fa
@roozArooz_media
SoundCloud
شهر دوشنبهها
آنچه میشنوید گزارشی است از او با نام «شهر دوشنبههای اشک» و درباره زندگی در خرمشهر سی و پنج سال پس از جنگ نوشته شده است. این گزارش در مهرماه سال نود و چهار در روزنامه شهروند منتشر شده است.