طنزی زیبا از شاعر جوان و خوش آتیه بندرعباسی، تحت عنوان «غزل خداحافظی» از برنامه ی قندپهلو:
شرمگین و دست خالی سمت بندر میروم
گرچه با زحمت شدم اول از آخر! میروم
قندپهلو تا گلو شد غرقِ آبِ دیده ام
از محل ضبط تا خانه، شناور میروم!
بس که پشتِ بشکه بنشستم زمان های مدید
با کمردرد و کهیر و زخم بستر میروم!
استرس دارم به حدّ تیم ملی، دائماً
ناخنم را می جَوم با دکمه ام ور میروم
قول خواهم داد تحت این فشارِ اضطراب
پیش از آنکه بی هوا جایم شود تَر، میروم!
سنِّ من یک دومِ سنّ رقیبان هم نبود!
خسته دل از این جدالِ نابرابر میروم
یک دوتا سلفی بگیرم با رفیع و داوران
بعد مثل بچه ی آدم از آن در، میروم!
🚶🚶🚶🚶🚶🚶🚶🚶🚶
#فیروزه_دهقانی
شرمگین و دست خالی سمت بندر میروم
گرچه با زحمت شدم اول از آخر! میروم
قندپهلو تا گلو شد غرقِ آبِ دیده ام
از محل ضبط تا خانه، شناور میروم!
بس که پشتِ بشکه بنشستم زمان های مدید
با کمردرد و کهیر و زخم بستر میروم!
استرس دارم به حدّ تیم ملی، دائماً
ناخنم را می جَوم با دکمه ام ور میروم
قول خواهم داد تحت این فشارِ اضطراب
پیش از آنکه بی هوا جایم شود تَر، میروم!
سنِّ من یک دومِ سنّ رقیبان هم نبود!
خسته دل از این جدالِ نابرابر میروم
یک دوتا سلفی بگیرم با رفیع و داوران
بعد مثل بچه ی آدم از آن در، میروم!
🚶🚶🚶🚶🚶🚶🚶🚶🚶
#فیروزه_دهقانی