راشد انصاری
799 subscribers
271 photos
24 videos
95 files
283 links
خالو راشد
Download Telegram
کامبیز درم بخش کاریکاتوریست برجسته ی ایران و جهان امروز بر اثر ابتلا به بیماری کرونا درگذشت. این ضایعه را به جامعه ی هنری ایران تسلیت عرض می کنم.
سلفی با کرونا.
اثر استاد کامبیز درم بخش😔
خالو راشد
***
مگه می شه از شعر طنز گفت و از راشد انصاری متخلص به خالو یاد نکرد؟
خالو رو از هفت هشت سال پیش می شناسم هرچند قدمتش به قدمت خیلی هاست!
اوایل که دیدم استعدادکی و ذوقکی در شعر طنز دارم زنگ زدم به اداره ارشاد شیراز و گفتم من طبع شعر طنز دارم، چکارش کنم؟ گفتند این شماره آقای رحیم پیمان دبیر انجمن رندکده هست. رفتم پیش ایشون و کلی صحبت کردیم، ایشون که خودشونم طنزسرای خوبی هستند، منو راهنمایی کردند به جلسات انجمن و بعد چند تا کتاب طنز خوب به من معرفی کردند. یکی کتاب "شاعران طنزپرداز فارس" از مرحوم "صمدکریمی فام" که اون موقع زنده بودند و یکی هم کتاب "قندپهلو" گردآوری "امیدمهدی نژاد".
در کتاب شاعران طنزپرداز فارس ، از خیلی ها شعرهای خوبی خوندم اما از همه بیشتر از شعرهای اسد الله فهندژ خوشم اومد، کتاب قندپهلو رو هم تا آخر خوندم و ازش عین کتابهای دیگه به حسب عادتم ، یادداشت برداری کردم، اونجا میشه گفت اولین شعر خالو راشد رو خوندم، که بیت مطلعش این بود:
روز و شب با خودت نرو هی ور
با تو هستم ، بله ، شما ... دختر
که از قضا گویا توی دهها جشنواره مدال آورده! و
بعدها در گروهی مجازی یافتمشون و شعری با مطلع:
شبی تیره چون زلف محبوب من
تهمتن به تهمینه گفت این سخن...
ارسال کردند.
شعر طنزی که در اون داستان شکست خوردن رستم در بیابانهای بندر از گرمای خورشید به طرز جالبی بیان شده بود و باز خیلی چسبید.
بعدها از ایشون بیشتر خوندم تا اینکه از طرف دانشگاه شیراز برای شعرخوانی دعوت شدند، در اون محفل، چند شاعر معروف جدسرا هم دعوت شده بودند، سالن مملو از جمعیت بود جدسراهای عزیز شعرهاشونو خوندند و نوبت به خالو راشد رسید، اما راشد کجا و بقیه کجا؟ این را نه من بعنوان یک طنز دوست که تشویق حضار و به وجد آمدنشان میگفت‌، این تشویقها و خنده ها و همهمه ها نشون میداد که مخاطب امروز بیش از هر چیز به شعر طنز نیاز داره و عصر، عصر طنزه، این مفهوم به خوبی برای من قابل درک بود. عکسی خاطره انگیز هم گرفتیم تا اینکه با دکتر قیصری عزیز و تنی چند از دوستان، انجمن خندیشه حوزه هنری رو راه انداختیم، خالو رو چند بار برای شعرخوانی دعوت کردیم و از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون؟
هدیه خوبی بهشون دادیم! هرچند عرض و طول هنر و مخارج خالو کجا و هدیه ما کجا؟
و نهایتا در سفر به اراک برای شرکت در جشنواره ای که به همت شهرداری اونجا برپاشده بود و آثار مان منتخب، همسفر شدیم و کلی خاطرات رو رقم زدیم.
شرح سفرنامه اراک البته مجال مفصل تری می طلبه.چون غیر از ماجراهای جالب سفر ما، خود جشنواره اراک ، سوژه خوبی برای بیان کم و کیف جشنواره های کشوری ست.
در این مورد هم سر وقت مناسب سخن خواهم راند.
خالو راشد نماد شعر طنز جنوب است، هم روزنامه نگار هم شاعر طنز، هم صاحب دهها جلد کتاب شعری و تحقیقاتی، همچنین کارهای زیاد دیگه ای که کرده و ما خبر نداریم.
همینو بگم که از بالا بلندی رزومه ایشون سردرد میگیرید!
در سفر اراک برای ما از عشق قدیمی اش به شعر طنز گفت از موقعی که به عشق دیدن طنازان تهران از جمله عمران صلاحی و منوچهر احترامی و زرویی نصرآباد و خیلی های دیگه و ارائه اشعارش راهی تهران میشده و کلی خاطرات ریز و درشت و جالب دیگه.
خالو وزنه سنگینی برای شعر طنز هست، علیرغم انتقادات گاه و بیگاهی که به آثار ایشون و هر هنرمند دیگه ای میتونه وارد باشه، از سترگی همت و تلاش و نقششون در رونق شعرطنز نمیشه غافل شد و چشم پوشی کرد.
در دوره زمونه ای که هر کس پیج و کانال و صفحه ای برای دیده شدن داره و صالح و طالح، متاع خودش رو ارائه میده حیفه و بلکه ناسپاسی و قدرنشناسیه که قلم و آثار این بزرگان تحت الشعاع امواج سهمگین ابتذال امروزی، نادیده گرفته بشه یا بهش کم توجه بشه....هر چند آستان خالو بالاتر از این گرد و خاکهاست.
صحبت زیاده ادامه شاید وقتی دیگر.
چند سال پیش من باب شوخی و عرض ارادت یک بداهه در مورد خالو گفتم‌ با آلبالو به استقبالم آمدند! میفرستمش و تمام.

از عنایتهای آن یار تپل
مانده روی قامت من پوستی

بر خلاف ظاهر با هیبتش
قلب او نازکتر از یک موستی

توی دنیای مجازی ، لایک او
دائما ارسال آلبالوستی

گر چه در دنیای واقع ، عاری از
بذلِ برگِ خشکِ یک کاهوستی!

ما همه نالان ز گرگان زمان
همزمان او در پی آهوستی!

ما همه مستغرق چشم طرف
او ولی غرق خم ابروستی!

شاخ و‌ شانه می کشد اینجا ولی
توی خانه تابع بانوستی!

یا که خودکار است در دستان او
یا فقط در دست او جاروستی!

احتمالا چونکه اهل بندر است
کار او لمباندن میگوستی

آری آری خوب دانستی رفیق!
« راشد» است او یا همان «خالو»ستی!

رضا زارعی، شاعر و طنزپرداز - شیراز
بداهه های لرزشی!
مفهوم گل و بهار خالو راشد
اسطوره ی افتخار خالوراشد

بازلزله هم تکان نخورد ازجایش
این چهره ی ماندگار خالو راشد
مسلم حسنشاهی - رفسنجان
هم عاشق آدمی ست خالو راشد
هم پیرو خاتمی ست خالو راشد

از زلزله مشکلی به بندر نرسد
چون وزنه ی محکمی ست خالو راشد
روح الله سرطاوی
بداهه یهویی در ادامه شعر خالو راشد

در بندرتان زلزله آمد ناگاه
گردید بلند جیغ و هم ناله و آه

هر مومن خشک و بدعنق هم ز تکان
یک بندری قشنگ رقصد ناگاه

محسن مردانی
طناز و پر از گِله است خالوراشد
گهگاهی پی صله است خالو راشد

بازلزله هم تکان نخورده، زیرا
خود باعث زلزله است خالو راشد
جمشیدمقدم- کرج
این آدمِ بی قرار خالو راشد

باهیکل و مایه دار خالو راشد !


هر چند که گاه بندری می رقصد

هدیه ست ز شهرِ لار خالو راشد

رحیم پیمان - شیراز
دبیر انجمن طنز فارس ۲۳ / ۸ / ۱۴۰۰
در حالت انتظار خالو راشد

از زلزله شد نزار خالو راشد


رقصید به پای زلزله در بندر

از خود شده بی قرار خالو راشد!

بداهه کمال سام از شیراز
افتاده پی دو چشم آهو راشد
در زلزله با شور و هیاهو راشد

گردید مشخص که خسارت بار است
سی ثانیه بندری(*) خالو راشد

بندری:رقص بندری



اسماعیل ملایی - عنبرآباد
گفتند بگو تو با زبانی ساده
این زلزله را چه کس به بندر داده

گفتم به یقین جناب راشد امروز
خوابیده و ناگهان ز تخت افتاده!
جمشید مقدم
گفتند که قشم و کوه تشگر* لرزید
کشتی به فغان آمد و لنگر لرزید

انگار که پا شده است خالو راشد
دریا به تکان آمد و بندر لرزید
بداهه
علی دلفاردی - دلفارد

تشگر *نام کوهی است در غرب بندر
خالو که ز هر حادثه مطلب می چید
چون سوژه ی طنز خود مهیا می دید

طنز از سر و کله اش پرید آن وقتی
کز زلزله چون بید به خود می لرزید
عبدالرسول محسنی - چاهورز
تا شاعر شهر تکه نانی بخورد
یک لقمه برنج استخوانی بخورد

بندر دو سه بار بی گمان می‌لرزد
خالو اگر از جاش تکانی بخورد!!
مصطفی دهقانی
سنگين شده وزن و بار خالو راشد
يك كوسه فقط نهار خالو راشد

گفتند كه زلزله نگاري گفته است
اين زلزله بوده كار خالو راشد

پرويز خسروي (پنجلوك)
آرامش آدمی‌ست خالو راشد
بامزه و گندمی‌ست خالو راشد

هم‌چهره ی ماندگار بندر شده است
هم شاعر مردمی‌ست خالو راشد
ایمان مرصعی - مشهد
درودها بر خالوی گرامی و بزرگوار 🌹
👌👏👏🙏👏👏👌

چون زلزله شد دچار خالوراشد
گویا شده بخت، یار خالوراشد

اکنون شب و روز، بندری رقصیدن
گردیده همیشه کار خالوراشد

رفیع
برای خالو

یک تحفه ز شهر لار خالو راشد
بر طنز شده سوار خالو راشد

در گرمی و شرجی هوای بندر
مانند اطو بخار خالو راشد

محمد جاوید-شیراز