بهار...
سروده: راشدانصاری(خاوراشد)
گفتم که خدای مهر و احساسی تو
آغوش منم، بغل بغل یاسی تو
از راه نیامده چرا رفتی؟ حیف
مانند بهارِ بندرعباسی تو ....!
https://chat.whatsapp.com/GQ4dptYDHMtLYoAku4lkxT
سروده: راشدانصاری(خاوراشد)
گفتم که خدای مهر و احساسی تو
آغوش منم، بغل بغل یاسی تو
از راه نیامده چرا رفتی؟ حیف
مانند بهارِ بندرعباسی تو ....!
https://chat.whatsapp.com/GQ4dptYDHMtLYoAku4lkxT
بداهه ای برای رونمایی از کتاب...
طنزپرداز و نازنین و ناز
سینه اش معدن هزاران راز
خالوی شاعران و راشد هست
شعرهایش همیشه در پرواز
با قلم انس و خلوتی دارد
فی البداهه سراید و بی ساز
طنزهایش کنایه از درد است
اشک وخنده به همدگر پرداز
عشق وی از وطن پر و گوید
از شمال و ز شرق و تا اهواز
خود جنوبی و اهل لارستان
فارس استان، که مرکزش شیراز
شهرتش خوان جناب انصاری
بندرعباس ساکن و ساناز(۱)
روزنامه نگار و اهل سخن
پر ز آوازه و چنان طناز
می نویسد، سراید و خواند
عندلیبی که سردهد آواز
خالو راشد به قلب ها جایت
دشت شعر و ادب تویی شهباز
افتخاری برای کل وطن
با سمند قلم ز جان می تاز
شعرهایت همه بود شاخص
طبع سرشار و صنعت ایجاز
روشنایی پیام و بیداری
خفتگان را به خوابشان ننواز
بیست و هشت جلد کتاب صد احسن
کور بادا دو چشم هر ناساز
یاد پیر سخن که فردوسی
کل شاهنامه و حماسه ساز
در سخن سعدی و غزل حافظ
مولوی را که شمس شد دمساز
من به عشقت همیشه می بالم
چون تو سالار و من یکی سرباز
در بهاری که فصل رویش باد
بر شما هم خجسته این آغاز
پی نوشت:
۱- بی همتا، بی مانند...
(بالاده) کازرون- داریوش صادقی
تقدیم به استاد گرانقدر راشد انصاری
https://chat.whatsapp.com/GQ4dptYDHMtLYoAku4lkxT
طنزپرداز و نازنین و ناز
سینه اش معدن هزاران راز
خالوی شاعران و راشد هست
شعرهایش همیشه در پرواز
با قلم انس و خلوتی دارد
فی البداهه سراید و بی ساز
طنزهایش کنایه از درد است
اشک وخنده به همدگر پرداز
عشق وی از وطن پر و گوید
از شمال و ز شرق و تا اهواز
خود جنوبی و اهل لارستان
فارس استان، که مرکزش شیراز
شهرتش خوان جناب انصاری
بندرعباس ساکن و ساناز(۱)
روزنامه نگار و اهل سخن
پر ز آوازه و چنان طناز
می نویسد، سراید و خواند
عندلیبی که سردهد آواز
خالو راشد به قلب ها جایت
دشت شعر و ادب تویی شهباز
افتخاری برای کل وطن
با سمند قلم ز جان می تاز
شعرهایت همه بود شاخص
طبع سرشار و صنعت ایجاز
روشنایی پیام و بیداری
خفتگان را به خوابشان ننواز
بیست و هشت جلد کتاب صد احسن
کور بادا دو چشم هر ناساز
یاد پیر سخن که فردوسی
کل شاهنامه و حماسه ساز
در سخن سعدی و غزل حافظ
مولوی را که شمس شد دمساز
من به عشقت همیشه می بالم
چون تو سالار و من یکی سرباز
در بهاری که فصل رویش باد
بر شما هم خجسته این آغاز
پی نوشت:
۱- بی همتا، بی مانند...
(بالاده) کازرون- داریوش صادقی
تقدیم به استاد گرانقدر راشد انصاری
https://chat.whatsapp.com/GQ4dptYDHMtLYoAku4lkxT
WhatsApp.com
کانال طنز راشد انصاری
WhatsApp Group Invite
📚 شبی به افتخار خالو راشد و ۲۸ بچهاش
✍️ راحله بهادر
📚 با رونمایی از سه کتاب تازه راشد انصاری در گراش، تا امروز ۲۸ کتاب از مجموعه طنز تا پژوهشهای ادبی در کارنامهی این طنزنویس پرکار ثبت شده است.
▫️ به گزارش هفتبرکه، پنجشنبهشب، ۲۱ فروردین ۱۴۰۴ در برنامهی «روی خط کتاب» از سه کتاب راشد انصاری، طنزپرداز و نویسندهی دیدهبانی و ساکن بندرعباس، معروف به خالوراشد، با عنوانهای «برادرانههای شاعرانه» «دیوان متفرقه» و «جهانِ طنز» رونمایی شد. مهمانانی از شهرهای مختلف جنوب ایران در این برنامه حضور داشتند و راشد در صحبتهایی، ثروت اصلی خودش را همین دوستان و مردم دانست.
💬 عبدالعلی صلاحی، مدیر بنیاد کهن پارسیان جنوب، در سخنان کوتاهی پس از خوشامد به مهمانان از منطقهی جنوب مرکزی ایران گفت: «از شیراز، بندرعباس، بیرم، قشم، لار، لامرد، کوره، گلهدار، مُهر، قلات، پارسیان، چاورز، اوز، بستک، گلار و قلات دوستانی آمدهاند.»
🔻 معرفی کتابهای راشد انصاری از زبان محمد خواجهپور
📌 در بخش «خالو و ۲۸ بچهاش» محمد خواجهپور، مدیر رسانههای هفتبرکه، و از دوستان قدیم راشد انصاری به معرفی کتابهای او پرداخت و ۲۸ کتاب منتشرشده از راشد را یک به یک مرور کرد. خواجهپور در ابتدا گفت: «راشد بیش از هر چیز با طنزپردازی شناخته میشود اما روزنامهنگار هم است و در این شغل بازنشسته شده است. الان در حوزهی پژوهش طنز بیشتر کار میکند و تدریس و شعرهای جدی خوبی هم دارد. جای شعرهای محلی او که به زبان اشمی سروده و طرفداران خاص خودش را دارد، در بین کتابهایش خالی است.»
▫️ خواجهپور سپس بخشی از زندگینامه و کارهای او را مرور کرد و گفت خالو راشد ۳۷ بار برندهی جوایز از جشنوارههای مختلف شده است.
🔻 شعرخوانی مفتوحی به زبان لاری
🎤 در بخش «شعرخوانی به زبان لاری» که عبدالرضا مفتوحی شاعر لاری آن را گشود، او اشعاری برای راشد انصاری خواند.
🔻 احمد حبیبی: «که راشد شیخ ما شوریده باشد»
💬 حبیبی، پژوهشگر و نویسنده از بستک، دربارهی راشد انصاری گفت: «باعث افتخار ما است که آثار راشد انصاری به ظهور رسیده است و بزرگان طنزپرداز ایشان را قبول دارند و بر کتابهای ایشان مقدمه نوشتهاند.»
🔻 احمد اکبرپور: طنز راشد رواج دموکراسی است
▫️ اکبرپور اهل چاهورز که این سالها در شیراز ساکن است، مهمان بعدی برنامه بود. او طنزپرداز و نویسندهی مطرح کشوری در حوزهی کودک و نوجوان است.
💬 او به تشریح ارتباط بین سلامت یک جامعه و سطح رواج طنز در آنجا پرداخت و راه رواج دموکراسی را رواج طنز در میان اقشار مختلف جامعه دانست: «در خود جامعه این طنز لازم است و کاری که خالو میکند همین است و اگر از سطح پایین جامعه شروع کنیم و دموکراسی از طبقات پایین حاکم شود، جامعه درست میشود. هر جا پای طنز وسط است به دموکراسی نزدیکتریم و هر جا پای دیکتاتوری است همش حالت تَعبُدی است... کار مهم خالو، رواج دموکراسی در طبقات پایین با استفاده از طنز است.»
🖌 مسعود غفوری، مجری برنامه، سپس متنی از حسن تقیزاده، رماننویس گراشی، را که برای راشد انصاری نوشته بود به نمایندگی از او خواند که میگفت: «من خواستار کاندیداتوری این شاعر بزرگ برای شهروندی افتخاری گراش هستم....»
🔻 برادران طاهری و فریدوننژاد و اشعاری در مدح راشد انصاری
▫️ محمدرفیع طاهری، نویسندهی اهل گلهدار از شهرستان مُهر، سخنران بعدی بود و اشعاری در مدح خالو راشد خواند.
▫️ برادر محمدرفیع، دکتر احمد طاهری، و محمدصادق فریدوننژاد، نویسنده و پژوهشگر از مُهر و گلهدار، اشعارشان را در مدح خالو راشد خواندند.
🔻 راشد انصاری: ثروت من شما هستید
💰 سپس نوبت راشد انصاری شد. او گفت: «باور بفرمایید من یکی از ثروتمندترین آدمهای کل ایران هستم. ثروت من با هیچ موجودی بانکی قبال قیاس نیست، و آن چیز شما عزیزان و دوستان و بزرگوارانی مثل شما هستید.»
📌 او سپس خاطراتی پراکنده و شیرین از سالها کار در نشریهی صبح ساحل ندای هرمزگان را تعریف کرد که همگی محتوایی طنز داشت.
💬 او در مورد نحوهی نوشتن و انتشار آثارش هم گفت: «من نه کامپیوتر دارم و نه کامپیوتر بلدم. تمام این آثار را من با گوشی تایپ میکنم. ویراستاری این کارها هم با گوشی است. حدود سی سال است هر روز طنز مینویسم و گاها برای دوازده روزنامه و ماهنامه و هفتهنامه با اسامی مستعار به طور همزمان مینوشتم.»
🔻 اهدا لوح تقدیر، فروش کتابهای خالو راشد و عکس یادگاری
▫️ در بخش پایانی برنامه، کتابهای جدید خالو راشد برای حاضران رونمایی شد. در بخش جانبی این برنامه، سه کتاب راشد انصاری با امضای خودش به فروش رسید.
✍️ راحله بهادر
📚 با رونمایی از سه کتاب تازه راشد انصاری در گراش، تا امروز ۲۸ کتاب از مجموعه طنز تا پژوهشهای ادبی در کارنامهی این طنزنویس پرکار ثبت شده است.
▫️ به گزارش هفتبرکه، پنجشنبهشب، ۲۱ فروردین ۱۴۰۴ در برنامهی «روی خط کتاب» از سه کتاب راشد انصاری، طنزپرداز و نویسندهی دیدهبانی و ساکن بندرعباس، معروف به خالوراشد، با عنوانهای «برادرانههای شاعرانه» «دیوان متفرقه» و «جهانِ طنز» رونمایی شد. مهمانانی از شهرهای مختلف جنوب ایران در این برنامه حضور داشتند و راشد در صحبتهایی، ثروت اصلی خودش را همین دوستان و مردم دانست.
💬 عبدالعلی صلاحی، مدیر بنیاد کهن پارسیان جنوب، در سخنان کوتاهی پس از خوشامد به مهمانان از منطقهی جنوب مرکزی ایران گفت: «از شیراز، بندرعباس، بیرم، قشم، لار، لامرد، کوره، گلهدار، مُهر، قلات، پارسیان، چاورز، اوز، بستک، گلار و قلات دوستانی آمدهاند.»
🔻 معرفی کتابهای راشد انصاری از زبان محمد خواجهپور
📌 در بخش «خالو و ۲۸ بچهاش» محمد خواجهپور، مدیر رسانههای هفتبرکه، و از دوستان قدیم راشد انصاری به معرفی کتابهای او پرداخت و ۲۸ کتاب منتشرشده از راشد را یک به یک مرور کرد. خواجهپور در ابتدا گفت: «راشد بیش از هر چیز با طنزپردازی شناخته میشود اما روزنامهنگار هم است و در این شغل بازنشسته شده است. الان در حوزهی پژوهش طنز بیشتر کار میکند و تدریس و شعرهای جدی خوبی هم دارد. جای شعرهای محلی او که به زبان اشمی سروده و طرفداران خاص خودش را دارد، در بین کتابهایش خالی است.»
▫️ خواجهپور سپس بخشی از زندگینامه و کارهای او را مرور کرد و گفت خالو راشد ۳۷ بار برندهی جوایز از جشنوارههای مختلف شده است.
🔻 شعرخوانی مفتوحی به زبان لاری
🎤 در بخش «شعرخوانی به زبان لاری» که عبدالرضا مفتوحی شاعر لاری آن را گشود، او اشعاری برای راشد انصاری خواند.
🔻 احمد حبیبی: «که راشد شیخ ما شوریده باشد»
💬 حبیبی، پژوهشگر و نویسنده از بستک، دربارهی راشد انصاری گفت: «باعث افتخار ما است که آثار راشد انصاری به ظهور رسیده است و بزرگان طنزپرداز ایشان را قبول دارند و بر کتابهای ایشان مقدمه نوشتهاند.»
🔻 احمد اکبرپور: طنز راشد رواج دموکراسی است
▫️ اکبرپور اهل چاهورز که این سالها در شیراز ساکن است، مهمان بعدی برنامه بود. او طنزپرداز و نویسندهی مطرح کشوری در حوزهی کودک و نوجوان است.
💬 او به تشریح ارتباط بین سلامت یک جامعه و سطح رواج طنز در آنجا پرداخت و راه رواج دموکراسی را رواج طنز در میان اقشار مختلف جامعه دانست: «در خود جامعه این طنز لازم است و کاری که خالو میکند همین است و اگر از سطح پایین جامعه شروع کنیم و دموکراسی از طبقات پایین حاکم شود، جامعه درست میشود. هر جا پای طنز وسط است به دموکراسی نزدیکتریم و هر جا پای دیکتاتوری است همش حالت تَعبُدی است... کار مهم خالو، رواج دموکراسی در طبقات پایین با استفاده از طنز است.»
🖌 مسعود غفوری، مجری برنامه، سپس متنی از حسن تقیزاده، رماننویس گراشی، را که برای راشد انصاری نوشته بود به نمایندگی از او خواند که میگفت: «من خواستار کاندیداتوری این شاعر بزرگ برای شهروندی افتخاری گراش هستم....»
🔻 برادران طاهری و فریدوننژاد و اشعاری در مدح راشد انصاری
▫️ محمدرفیع طاهری، نویسندهی اهل گلهدار از شهرستان مُهر، سخنران بعدی بود و اشعاری در مدح خالو راشد خواند.
▫️ برادر محمدرفیع، دکتر احمد طاهری، و محمدصادق فریدوننژاد، نویسنده و پژوهشگر از مُهر و گلهدار، اشعارشان را در مدح خالو راشد خواندند.
🔻 راشد انصاری: ثروت من شما هستید
💰 سپس نوبت راشد انصاری شد. او گفت: «باور بفرمایید من یکی از ثروتمندترین آدمهای کل ایران هستم. ثروت من با هیچ موجودی بانکی قبال قیاس نیست، و آن چیز شما عزیزان و دوستان و بزرگوارانی مثل شما هستید.»
📌 او سپس خاطراتی پراکنده و شیرین از سالها کار در نشریهی صبح ساحل ندای هرمزگان را تعریف کرد که همگی محتوایی طنز داشت.
💬 او در مورد نحوهی نوشتن و انتشار آثارش هم گفت: «من نه کامپیوتر دارم و نه کامپیوتر بلدم. تمام این آثار را من با گوشی تایپ میکنم. ویراستاری این کارها هم با گوشی است. حدود سی سال است هر روز طنز مینویسم و گاها برای دوازده روزنامه و ماهنامه و هفتهنامه با اسامی مستعار به طور همزمان مینوشتم.»
🔻 اهدا لوح تقدیر، فروش کتابهای خالو راشد و عکس یادگاری
▫️ در بخش پایانی برنامه، کتابهای جدید خالو راشد برای حاضران رونمایی شد. در بخش جانبی این برنامه، سه کتاب راشد انصاری با امضای خودش به فروش رسید.
برای دوستم راشدانصاری(خالوراشد):
الا خالو، که خوب و نازنینی
به شیرینی، شبیه انگبینی
چه گویم وصفت ای آکنده از مهر
که هم خوش مشربی، هم دل نشینی
تمام شاعران انگشترند و
تو در این جمع مانند نگینی
تویی استادِ شعر و، طنزپرداز
که با طنزت، شگفتی آفرینی
تمام شاعران، خوبند اما
تو در خلق چکامه برترینی
چو تألیفات تو بگذشته از بیست۱
به جمع شاعران کرسی نشینی
شدی برتر تو افزون از چهل بار۲
ندارد کس مقامی این چنینی
تو هستی پیرو سعدی و حافظ
که در شعر و ادب هم این چنینی
شده عمر تو از پنجاه افزون
الهی میوهی صد هم بچینی
تو هستی افتخار آریایی
نجیبی، زادهی ایران زمینی
قلم در دست تو چون تیر آرش
زنی بر سینهی خصم لعینی
به هیبت همچو سهراب و تهمتن
به گیسو همچو زالِ نازنینی
«فریدون» هرچه در وصف تو گوید
بدون شک تو خود بهتر از اینی
سروده ی: محمدصادق فریدون نژاد، محقق و نویسنده ی جنوب
الا خالو، که خوب و نازنینی
به شیرینی، شبیه انگبینی
چه گویم وصفت ای آکنده از مهر
که هم خوش مشربی، هم دل نشینی
تمام شاعران انگشترند و
تو در این جمع مانند نگینی
تویی استادِ شعر و، طنزپرداز
که با طنزت، شگفتی آفرینی
تمام شاعران، خوبند اما
تو در خلق چکامه برترینی
چو تألیفات تو بگذشته از بیست۱
به جمع شاعران کرسی نشینی
شدی برتر تو افزون از چهل بار۲
ندارد کس مقامی این چنینی
تو هستی پیرو سعدی و حافظ
که در شعر و ادب هم این چنینی
شده عمر تو از پنجاه افزون
الهی میوهی صد هم بچینی
تو هستی افتخار آریایی
نجیبی، زادهی ایران زمینی
قلم در دست تو چون تیر آرش
زنی بر سینهی خصم لعینی
به هیبت همچو سهراب و تهمتن
به گیسو همچو زالِ نازنینی
«فریدون» هرچه در وصف تو گوید
بدون شک تو خود بهتر از اینی
سروده ی: محمدصادق فریدون نژاد، محقق و نویسنده ی جنوب
برای راشد انصاری دیده بانی:
بیشتر اندوه دارد هر کسی داناتر است
گونههای دانش از خون دلِ دانا، تر است
در گلویش استخوان، در چشمهایش نیش خار
بر لبانش زخم کاری، بر زبانش نشتر است
خون دلها میخورد آموزگار پر خرد
آن که دارای ستایش از سوی پیغمبر است
صدهزاران غنچه و گل در میان بوستان
تشنه و پژمرده، از نامهربانی پرپر است
صدهزاران درد و افسوس است از امروز و دی
باز هم تلواسهی آینده او را در سر است
در دل او خرمنِ خاشاکِ خشکِ خودخوری
نیشخند دشمنان بر خرمنش چون اخگر است
دشمنِ او تندرست و، کامِ بدخواهان روا
دیریِ درمانِ دردِ دوستان، دردآور است
گرچه کردارش درست و گرچه گفتارش به جاست
آن که میباید ببیند، بشنود، کور و کر است
میهن ما دیده آسیب فراوان بارها
ای بسا راز مگو در سینهی این کشور است
هرچه دارا بود شد نادار و بس دلها شکست
تنگدستی ها که در این کشور پهناور است
دانش اندوزی که خورده سالها دود چراغ
صدهزار افسوس، دست ناامیدی بر سر است
بس پرستار و پزشک و نیز، داروخانه دار
بسته و دلخسته از اندوه و زخم بستر است
کاستی را با خردمندی نمایان میکند
تلخی گفتار او، چون انگبین و شکّر است
گر که نادانی شبیخون زد به فرهنگ و سخن
نیست اندوهی، که شیر دیدهبان در سنگر است
۲۱فروردین ۱۴٠۴
بیرم
دکتر احمد طاهری - دشت لاله گله دار
بیشتر اندوه دارد هر کسی داناتر است
گونههای دانش از خون دلِ دانا، تر است
در گلویش استخوان، در چشمهایش نیش خار
بر لبانش زخم کاری، بر زبانش نشتر است
خون دلها میخورد آموزگار پر خرد
آن که دارای ستایش از سوی پیغمبر است
صدهزاران غنچه و گل در میان بوستان
تشنه و پژمرده، از نامهربانی پرپر است
صدهزاران درد و افسوس است از امروز و دی
باز هم تلواسهی آینده او را در سر است
در دل او خرمنِ خاشاکِ خشکِ خودخوری
نیشخند دشمنان بر خرمنش چون اخگر است
دشمنِ او تندرست و، کامِ بدخواهان روا
دیریِ درمانِ دردِ دوستان، دردآور است
گرچه کردارش درست و گرچه گفتارش به جاست
آن که میباید ببیند، بشنود، کور و کر است
میهن ما دیده آسیب فراوان بارها
ای بسا راز مگو در سینهی این کشور است
هرچه دارا بود شد نادار و بس دلها شکست
تنگدستی ها که در این کشور پهناور است
دانش اندوزی که خورده سالها دود چراغ
صدهزار افسوس، دست ناامیدی بر سر است
بس پرستار و پزشک و نیز، داروخانه دار
بسته و دلخسته از اندوه و زخم بستر است
کاستی را با خردمندی نمایان میکند
تلخی گفتار او، چون انگبین و شکّر است
گر که نادانی شبیخون زد به فرهنگ و سخن
نیست اندوهی، که شیر دیدهبان در سنگر است
۲۱فروردین ۱۴٠۴
بیرم
دکتر احمد طاهری - دشت لاله گله دار
من چه کنم؟ تو خودت قصد جدایی داری!
نوشته ی: راشدانصاری
هرازگاهی می شنویم که سفیر یا رییس جمهور یا پادشاه فلان کشور حامل پیام آمریکا، وارد ایران شد. و یا مذاکرات آمریکا و ایران توسط کشوری ثالث، مثلاً عمان یا....در فلان کشور آغاز شد.
این قضیه بنده را به یاد خاطره ای طنزآمیز از دوستی می اندازد. این دوست می گفت: «روزی بین دو همشهری که یکی گوش چپ اش سنگین بود و دیگری گوش راستش مشکل شنوایی داشت، گیر کرده بودم. دعوای لفظی بین شان پیش آمده بود و هر دو عصبانی. به طوری که مجبور بودم همه ی صحبت و فحش های سمت چپی ام را برای سمت راستی ترجمه کنم. بعد که با هزار گرفتاری و مصیبت کار ترجمه را تمام می کردم، بلافاصله دوست سمت راستی شروع می کرد به حرف زدن و بایستی همه ی حرف های ایشان را مو به مو برای دوست جناح چپی ام(یعنی کسی که سمت چپ بنده نشسته بود) ترجمه می کردم. گاهی هم مشت و چک های هر دو را نوش جان می کردم! اجازه هم نمی دادند که جا به جای شان کنم و....
این دوست می گفت، در ضمن این دو نفر هیچ گاه به پزشک مراجعه نکرده، و تلاشی برای بهبود وضع شنوایی شان نمی کنند. و یا این که نمی آیند مثل بچه ی آدم قشنگ رو به روی هم بی آن که احتیاج به شخص ثالث داشته باشند، بنشینند و به صورت رو در رو و مستقیم گفتگو کنند...
- خودمانیم راست می گوید، رو در رو دیگر حرف های یکدیگر را با همان یک گوش سالم نیز می شنوند!
https://chat.whatsapp.com/GQ4dptYDHMtLYoAku4lkxT
نوشته ی: راشدانصاری
هرازگاهی می شنویم که سفیر یا رییس جمهور یا پادشاه فلان کشور حامل پیام آمریکا، وارد ایران شد. و یا مذاکرات آمریکا و ایران توسط کشوری ثالث، مثلاً عمان یا....در فلان کشور آغاز شد.
این قضیه بنده را به یاد خاطره ای طنزآمیز از دوستی می اندازد. این دوست می گفت: «روزی بین دو همشهری که یکی گوش چپ اش سنگین بود و دیگری گوش راستش مشکل شنوایی داشت، گیر کرده بودم. دعوای لفظی بین شان پیش آمده بود و هر دو عصبانی. به طوری که مجبور بودم همه ی صحبت و فحش های سمت چپی ام را برای سمت راستی ترجمه کنم. بعد که با هزار گرفتاری و مصیبت کار ترجمه را تمام می کردم، بلافاصله دوست سمت راستی شروع می کرد به حرف زدن و بایستی همه ی حرف های ایشان را مو به مو برای دوست جناح چپی ام(یعنی کسی که سمت چپ بنده نشسته بود) ترجمه می کردم. گاهی هم مشت و چک های هر دو را نوش جان می کردم! اجازه هم نمی دادند که جا به جای شان کنم و....
این دوست می گفت، در ضمن این دو نفر هیچ گاه به پزشک مراجعه نکرده، و تلاشی برای بهبود وضع شنوایی شان نمی کنند. و یا این که نمی آیند مثل بچه ی آدم قشنگ رو به روی هم بی آن که احتیاج به شخص ثالث داشته باشند، بنشینند و به صورت رو در رو و مستقیم گفتگو کنند...
- خودمانیم راست می گوید، رو در رو دیگر حرف های یکدیگر را با همان یک گوش سالم نیز می شنوند!
https://chat.whatsapp.com/GQ4dptYDHMtLYoAku4lkxT