کتابخانه عمومی
1 subscriber
29 photos
1 video
1 link
One-menits stady

کانالی برای افزایش سرانه مطالعه در کشور عزیزمان ایران

#یک_دقیقه_مطالعه

#یک_دقیقه_برای_خودم
Download Telegram
📖 #یک_دقیقه_مطالعه

در زندگی بعدی، کاش می شد مسیر را وارونه طی کنم. در آغاز، پیکری بیجان و مرده باشم و آنگاه راه آغاز شود.
در خانه ای از انسانهای سالمند، زندگی را آغاز کنم و هرروز همه چیز، بهتر و بهتر شود. به خاطرِ بیش از حد سالم بودن، از خانه بیرونم کنند. بروم و حقوق بازنشستگی ام را جمع کنم.و سپس، کار کردن را آغاز کنم.
روز اول، یک ساعتِ طلایی خواهم خرید و به مهمانی و پایکوبی خواهم رفت. سپس چهل سال پیوسته کار خواهم کرد و هرروز ، جوان تر خواهم شد. آنگاه برای دبیرستان آماده ام؛ و سپس به دبستان می روم و آنگاه کودک می شوم و بازی می کنم. هیچ مسئولیتی نخواهم داشت. آنقدر جوان و جوان تر می شوم تا به یک نوزاد تبدیل شوم. و آنگاه نه ماه ، در محیطی زیبا و لوکس ، چیزی شبیه استخر ، غوطه ور خواهم شد ... و سپس با یک لحظه برانگیختگیِ شورانگیز ، زندگی را در اوج به پایان برسانم !

📙 مرگ در می زند
✍🏻 #وودی_آلن

@public_Librarytop
#برشی_از_یک_کتاب

آیا اگر پول کسی را از دستش بگیرند دیگر از آن لحظه وجود وی بی مصرفی می شود؟!
خیر الزاما اینطور نیست. اگر همت داشته باشيد همواره به زندگی و روش خود ادامه خواهی داد، فقیر یا غنی بودن شرط لازم تفکر نیست. می توانى در همه حال با کتاب و افکار خود سرگرم باشی.
کافیست به خود تلقین کنی که مغزم آزاد است تا نیروهای پنهانت بکار افتند.

📙 آس و پاس ها
✍🏻 #جورج_اورول

@public_Librarytop
#تلنگر

پسری مادرش را بعد از درگذشت پدرش، به خانه سالمندان برد و هر لحظه از او عیادت می کرد.
یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است پس باشتاب رفت تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود، او را ببیند.
از مادرش پرسید: مادر چه می خواهی برایت انجام دهم؟
مادر گفت: از تو می خواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند و در یخچال غذاهای خوب بگذاری، چه شب‌ها که بدون غذا خوابیدم. فرزند باتعجب گفت: داری جان می دهی و از من اینها را درخواست می کنی؟
و قبلا به من گلایه نکردی.
مادر پاسخ داد: بله فرزندم من با این گرما و گرسنگی خو گرفتم و عادت کردم ولی می ترسم تو وقتی فرزندانت در پیری تورا به اینجا می آورند، به گرما و گرسنگی عادت نکنی.

«مراقب رفتارمون باشیم»

@public_Librarytop
با مطالعه و بررسی هرچه بیشتر در مورد مردان و زنانی که درآمد بهتری داشته و سریع‌تر پیشرفت کرده‌اند ویژگی عمل‌گرایی به عنوان بارزترین و پایدارترین رفتاری که آنها در هر کاری از خود نشان می دهند خودنمایی می کند.

افراد موفق و مؤثر کسانی هستند که مستقیماً به سراغ کارهای اصلی خود می‌روند و خود را موظف می کنند تا به طور مداوم و بدون آنکه ذهنشان منحرف شود به انجام آن کارها ادامه دهند تا آنها را به اتمام برسانند.

📙 قورباغه را قورت بده
✍🏻 #برایان_تریسی
@public_Librarytop
#یک_دقیقه_مطالعه

ما در محله ی ناامنی زندگی میکردیم. یک شب که مجبور بودم برای رسیدن به اتومبیلم از کوچه پشت خانه عبور کنم، از شوهرم خواستم تا از پنجره طبقه دوم مواظب باشد، تا برایم اتفاقی رخ ندهد.

به دور از امنیت خانه و در دل تاریکی شب، احساس ترس بر من مستولی شد. برگشتم و شوهرم را پشت پنجره دیدم.
او از پشت پنجره مرا نگاه می کرد، او آنجا بود و بلافاصله ترسم ناپدید شد و احساس امنیت و آرامش کردم.

بعد به این فکر افتادم که اعتقاد به خدا، همان احساس آرامش و امنیتی را که به آن احتیاج دارم به من می دهد.
با علم به این موضوع که او همیشه حاضر و ناظر بر اعمال ماست، کوشیدم تا به این منبع امنیت بیشتر تکیه کنم.

📙 وابستگی متقابل
✍🏻 #ملودی_بیتی
@public_Librarytop
📖 #برشی_از_یک_کتاب

زوربا: چرا جوون ها می‌میرن؟ چرا آدم باید بمیره؟ بگو دیگه!
بازیل: نمی‌دونم!
زوربا: پس فایده‌ این همه کتاب‌هایی که خوندی چیه!؟ اگه این همه کتاب به این سؤال جواب نمیدن، پس درباره‌ چی حرف می‌زنن!؟
بازیل: درباره‌ی رنجِ آدم‌هایی که نمی‌تونن به این سؤال‌ها جواب بدن!

✍🏻 #نیکوس_کازانتزاکیس
📙 زوربای یونانی

@public_Librarytop
#برشی_از_یک_کتاب

وقتی شروع میکنی به صبر کردن تا مدتی همه چیز آرام است. بعد اضطراب می آید. احساس میکنی چیزی زیر پوستت میخزد و آزارت می دهد. قلبت تند و تند میتپد، احساس نفس تنگی میکنی، اما این فقط آغاز ماجراست.

نباید تسلیم شوی... وقتی فهمیدی که دیگر کاری از دستت بر نمی آید کم کم آرامش دل پذیری در دلت می نشیند.

ناتوانی ات را می پذیری و سعی میکنی در ناتوانی، توانایی های کوچکت را پیدا کنی. احساس میکنی از زمین بلند شده ای و دیگر وزن خودت را حس نمیکنی. چشمهایت را میبندی و خودت را در حال پرواز میبینی ...


📙 شاهدخت سرزمین ابدیت
✍🏻 #آرش_حجازی

@public_Librarytop
📖 #یک_دقیقه_مطالعه

زنی بود روستایی،
تنها زن باسواد دهکده اش.
درتمام عمر بدبختی به سرش باریده بود.
یک روز از او پرسیدم مامان بزرگ چه چیزی در زندگی از همه مهم تر است؟
جوابش را فراموش نکرده ام،
فقط یک چیز در زندگی به حساب می آید آن نشاط است.
هیچ وقت اجازه نده کسی آن را از تو بگیرد.


📙 دیوانه وار
✍🏻 #کریستین_بوبن

@public_Librarytop
#یک_دقیقه_مطالعه

می‌گویند گاهی عشق دو انسان نسبت بهم می‌میرد.
این درست نیست. عشق نمی‌میرد،
تنها اگر آنچنان که باید لایق و شایسته‌ی آن نباشید،
شما را ترک می‌گوید و می‌رود.
عشق نمی‌میرد؛ خود آدم است که می‌میرد.
عشق به مانند دریایی‌ست:
اگر لایق آن نباشید،
اگر باعث تعفن آن شوید،
شما را به جایی پس خواهد زد تا بمیرید.
آدم که آخرش می‌میرد،
منتها من دلم می‌خواد غرق در دریا بمیرم...

📙 نخل‌های وحشی
✍🏻 #ویلیام_فاکنر
@public_Librarytop
#یک_دقیقه_مطالعه

من چیزی از گناه، سر درنمی آورم.
و تازه مطمئن نیستم که اعتقادی هم به آن داشته باشم...
شاید کشتنِ ماهی، گناه باشد.
به گمانم گناه بوده، حتّی اگر برای این کشته باشمش که خودم را زنده نگه دارم و شکمِ چند نفرِ دیگر را سیر کنم.

اگر اینجور باشد، هر کاری گناه است؛ به فکر گناه نباش!!

حالا برای فکر کردن به گناه، خیلی دیر شده،
تازه بعضی از مردم پول می گیرند تا به گناه فکر کنند.

بگذار همان ها به فکرِ گناه باشند.
تو برای این به دنیا آمده ای که ماهیگیر شوی...

📙 پیرمرد و دریا
✍🏻 #ارنست_همینگوی

@public_Librarytop
📖 #برشی_از_یک_کتاب

مردم باید گشنه و محتاج و بی سواد و خرافی بمانند تا مطیعِ ما باشند..!

هیچ می دانید ما بیشتر به گدا احتیاج داریم تا گدا به ما؟!

چون ما باید تصدیق بدهیم، اعانه جمع کنیم، غصه خوری بکنیم تا نمایش داده باشیم، و بعلاوه وجدانِ خودمان را راحت بکنیم ...


📙 حاجی آقا
✍🏻 #صادق_هدایت

@public_Librarytop
📖 #یک_دقیقه_مطالعه

ﻳﮏ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ ﺍﺳﺘﺮﺍﻟﻴﺎﻳﻲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ۵ ﺳﺎﻝ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺗﺶ در خانه هاى سالمندان، ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺣﺴﺮﺗﻬﺎﻱ ﺁﺩﻣﻬﺎﻱ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ۵ ﺣﺴﺮﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻴﻦ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺑﻮﺩﻩ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺣﺴﺮﺕ: ﮐﺎﺵ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺤﺒﺖ ﻣﻰ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ.

ﺣﺴﺮﺕ ﺩﻭم: ﮐﺎﺵ ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩﻡ.

ﺣﺴﺮﺕ ﺳﻮﻡ: ﮐﺎﺵ ﺷﺠﺎﻋﺘﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﮕﻢ.

ﺣﺴﺮﺕ ﭼﻬﺎﺭم: ﮐﺎﺵ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻣﻲ ﮐﺮﺩﻡ.

ﺣﺴﺮﺕ ﭘﻨﺠﻢ: ﮐﺎﺵ ﺷﺎﺩﺗﺮ ﻣﻲ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺑﻴﺸﺘﺮﻯ ﻣﻰ ﺧﻨﺪﻳﺪﻡ.

@public_Librarytop
📖 #یک_دقیقه_مطالعه

من فهرستی از آنچه در مدرسه
به ما یاد نمی‌دهند را تهیه کرده‌ام:

آنها به ما یاد نمی‌دهند
که چگونه کسی را دوست بداریم.

آنها به ما یاد نمی‌دهند
که چگونه در شهرت
به درستی زندگی کنیم.

آنها به ما یاد نمی‌دهند
که چگونه در گمنامی،
از زندگی لذت ببریم.

آنها به ما یاد نمی‌دهند
که چگونه از کسی که
دوستش نداریم جدا شویم.

آنها به ما یاد نمی‌دهند
که به آنچه در ذهن دیگری می‌گذرد
فکر کنیم.

آنها به ما یاد نمی‌دهند
که به کسی که در حال مرگ است
چه بگوییم.

آنها به ما هیچ چیزی را که
ارزش یاد گرفتن داشته باشد،
یاد نمی‌دهند ...

📙 مرد ماسه ای
✍🏻 #نیل_گیمن

@public_Librarytop
جذابیت سفر اتفاقا گاهی به این است که چیزی را پیدا کنی که اصلا انتظارش را نداری. آن موقع ارزش داشته هایت را بیشتر می فهمی.


📙 سباستین
✍🏻 #منصور_ضابطیان

@public_Librarytop
🛑 #تلنگر

بیایید تهِ دل هم را خالی نکنیم ...

به کسی که تازه خانه خریده به جای ترساندن از قسط هایِ عقب مانده ای که ممکن است برایش اتفاق بیفتد ؛ تبریک بگوییم و آرزوی خانه ی بزرگتر بکنیم.

به زنی که تازه باردار شده به جای ترس از زایمان و دردسر های بزرگ کردن بچه قدمِ نو رسیده اش را تبریک بگوییم.

باور کنید قشنگ تر است اگر به دوستمان که تازه ازدواج کرده به جای اینکه بگوییم همه مثل هم اند بگوییم "برایت آرزوی خوشبختی میکنم"

بیایید تهِ دل هم را خالی نکنیم ...

نزنیم تویِ ذوقِ عزیزترین کسانمان وقتی خبری را با شوق به ما می دهد.

@public_Librarytop
#یک_دقیقه_مطالعه

مادربزرگم نظریه ی بسیار جالبی داشت. می گفت هریک از ما با یک قوطی کبریت در وجودمان متولد می شویم اما خودمان قادر نیستیم کبریت ها را روشن کنیم. برای این کار، محتاجِ اکسیژن و شعله هستیم. در این مورد، به عنوان مثال، اکسیژن از نفسِ کسی می آید که دوستش داریم؛ شعله می تواند هر نوع موسیقی، نوازش، کلاک یا صدایی باشد که یکی از چوب کبریت ها را مشتعل می کند..
آدم باید به این کشف و شهود برسد که چه عاملی آتش درونش را پیوسته شعله ور نگه می دارد.. آن آتش، غذای روح است. اگر کسی به موقع در نیابد که چه چیزی آتشِ درون را شعله ور می کند، قوطی کبریت وجودش، نم بر میدارد و هیچ یک از چوب کبریت هایش هیچ وقت روشن نمی شود ...

📙 مثل آب برای شکلات
✍🏻 #لورا_اسکوئیل

@public_Librarytop
#هر_صبح #يك_جرعه_كتاب

مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد. ماه ها بود كه ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشه‏‌های یك نمایشگاه به سختی توجه‌اش را جلب كرده‌بود و از ته دل آرزو می‌كرد كه روزی صاحب آن ماشین شود.

مرد جوان، از پدرش خواسته‌بود كه برای هدیه فارغ التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد. او می‌دانست كه پدر توانایی خرید آن را دارد.

بلأخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی‌اش فراخواند و به او گفت: من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر كس دیگری در این دنیا دوست دارم.

سپس یك جعبه به دست او داد. پسر، كنجكاو ولی ناامید، جعبه را گشود و در آن یك انجیل زیبا، كه روی آن نام او طلاكوب شده بود، یافت. با عصبانیت فریادی بر سر پدر كشید و گفت: با تمام مال و دارایی كه داری، یك انجیل به من می‌دهی؟ كتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را برای همیشه ترك كرد.

سال‌ها گذشت و مرد جوان در كار و تجارت موفق شد. خانه زیبایی داشت و خانواده‌ای فوق العاده.

یك روز به این فكر افتاد كه پدرش، حتمن خیلی پیر شده و باید سری به او بزند. از روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود. اما قبل از اینكه اقدامی بكند، تلگرامی به دستش رسید كه خبر فوت پدر در آن بود و حاكی از این بود كه پدر، تمام اموال خود را به او بخشیده است. بنابراین لازم بود فوراً خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید.

هنگامی كه به خانه پدر رسید، در قلبش احساس غم و پشیمانی كرد. اوراق و كاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا، همان انجیل قدیمی را باز یافت. در حالی‌كه اشك می‌ریخت انجیل را باز كرد و صفحات آن را ورق زد و كلید یك ماشین را پشت جلد آن پیدا كرد. در كنار آن، یك کارت با نام همان نمایشگاه كه ماشین مورد نظر او را داشت، وجود داشت. روی کارت تاریخ روز فارغ التحصیلی‌اش بود و روی آن نوشته شده بود: تمام مبلغ پرداخت شده است.

#پائولو_كوئليو
@public_Librarytop
در جنگ ها برنده مفهومی ندارد، جنگ يعنی باختنِ محض ...


📙 جنگ و صلح
✍🏻 #لئو_تولستوی

@public_Librarytop
#برشی_از_یک_کتاب

صبح های یکشنبه اسکوئیلر طومارهای بلندبالایی با خود می آورد، برای حیوانات می خواند و اعلام می کرد میزان تولید محصول در مزرعه تا پانصد درصد افزایش یافته است!
حیوانات دلیلی نمی دیدند که حرف او را باور نکنند، خصوصا که حالا خیلی دقیق به خاطر نمی اوردند اوضاع قبل از شورش چگونه بود.
حیوانات احساس می کردند به غذا نیاز دارند نه به این اعداد و ارقام و آمارها.

📙 قلعه حیوانات
✍🏻 #جرج_اورول

@public_Librarytop
🛑 فرهنگ یعنی ...

- فرهنگ یعنی: عذرخواهی نشانه‌ی ضعف نیست.
- فرهنگ یعنی: کینه‌ها وبال گردن خودمان هستند.
- فرهنگ یعنی: لباس گران‌قیمت نشانه‌ی برتر بودن نیست.
- فرهنگ یعنی: به جای قدرت صدا، قدرتِ کلاممان را بالاتر ببریم
- فرهنگ یعنی: القاب ناپسند گذاشتن برای دوست، نشان صمیمیت نیست
- فرهنگ یعنی: هر کتاب یک تجربه است، تجربه‌هایمان را به اشتراک بگذاریم
- فرهنگ یعنی: وجدان کاری داشته باشیم.
- فرهنگ یعنی: چشم و هم‌چشمی را کنار بگذاریم.
- فرهنگ یعنی: تفاوت نسل‌ها را درک کنیم
- فرهنگ یعنی: آزادی ما نباید مانع آزادی دیگران شود.
- فرهنگ یعنی: به دیگران زُل نزنیم!
- فرهنگ یعنی: برای دیگران دعا کنیم
- فرهنگ یعنی: به اندازه از دیگران سوال بپرسیم تا دروغ نشنویم
- فرهنگ یعنی: در دورهمی‌ها کسی را سوژه‌ی غیبت کردنمان قرار ندهیم
- فرهنگ یعنی: در جمع از کسی سوال شخصی نپرسیم
- فرهنگ یعنی: کتاب بخوانیم...!

@public_Librarytop