کانال پَرنیــ🍁ـــان
168 subscribers
9.33K photos
1.59K videos
23 files
147 links
📚 شعر من آتش پنهان من است
روز و شب شعله کشـد در جانم
#فریدون_مشیرے

🌹رسالـت ما حفظ آثار و نشر اشعار اصلے از ادبیات کهن و معــاصر و صیانت از نام شاعر است.🌹

🍃کانال اصلی پرنیان🍃

🌹آنـــا🌹
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای فلک ای روزگار عمر جوانی میخرم
لحظه های عاشقی بر زندگانی میخرم
رفته ایامی ز دستم بس ستمها دیده ام
می دهم دار و ندارم مهربانی میخرم
شهره ی شهرم ولی سنگ صبور غصه ام
شهرتم را میدهم من بی نشانی میخرم
میشود سالی تمام و میرسد سالی دگر
من خزان را در بهارم رایگانی میخرم
میشود موی سیاهم تک به تک رنگش سفید
پس ببین این تجربه با چه گرانی میخرم
دل نمیبندم به این دنیا که پر از حیله است
پس کنم مغلوب نفسم ٬ قهرمانی میخرم
ماندگارند شاعران در جای جای این جهان
نام نیک از من بس است پس جاودانی میخرم
پس بسوز سنگ صبور بیهوده ازعمری که رفت
ای فلک ای روزگار عمر جوانی میخرم

@parniyaneh🌷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بزرگترین دارایی انسان ادبشه. کهنه نمیشه، خراب نمیشه و گم نمیشه!


🪷🪷🪷
خيلى سادست؛ اگه طلا زنگ زد طلا نبوده، اگه عشق تموم شد عشق نبوده، و اگه دوستا رفتن هیچوقت دوست نبودن..!
گرچه گاهی تُندبادی شاخه‌ای را هم شکست
سَروْ می‌مانَد ولی؛ توفان به پایان می‌رسد..

فاضل نظری
هیچ شب تاریکی تا ابد نمونده...هیچ جنگی همیشگی نیست...
مولانا میگه:"هرنفس نو می‌شود دنیا و ما"
دنیا میچرخه،نور دوباره برمیگرده و همیشه تاریخ به نفع اونایی تموم شده که به نور عشق و صلح باور داشتن.
میگذره؟
اره می‌گذره.
ولی به آدمی تبدیلت می‌کنه که خودت هم نمی‌شناسیش.
کیمیاگری تبدیل مس به طلا نیست،
بلکه تبدیل جهل به آگاهی،
دو چیز خیلی ترسناکه خشم کسی که مهربونه بی تفاوتی کسی که عاشقه..‌.!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مهستی اسیر
🆔 @KhatereeMusic
اسیر

بانو مهستی


🍃🌸ناب‌ترین‌ ترانه‌های قدیمے در پرنیان 🌸🍃

@parniyaneh💐
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روزي ملانصرالدین دست بچه اي را گرفته وارد سلماني شدوبه سلماني گفت:
چون من تعجيل دارم اول سرمرا بتراش وبعد موهاي بچه را بزن.
سلماني هم تقاضاي اورا انجام داد.
ملا بعد از اصلاح عمامه را برداشت و رفت و گفت:
تاچند دقيقه ديگر برمي گردم!
سلماني سر طفل را هم اصلاح کرد و خبري از آمدن ملا نشد!
سلماني رو به طفل نمود وگفت:پدرت نيامد!
بچه گفت : اوپدرم نبود.
سلمان گفت : پس که بود؟
بچه پاسخ داد:او مردي بود که در سر کوچه به من گفت بيا برويم دونفري مجانی اصلاح کنيم!

▫️انجمن بزرگان و اندیشمندان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گفتا زکه نالیم که

از_ماست_که_بر_ماست
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM