کانال پَرنیــ🍁ـــان
160 subscribers
9.26K photos
1.59K videos
23 files
146 links
📚 شعر من آتش پنهان من است
روز و شب شعله کشـد در جانم
#فریدون_مشیرے

🌹رسالـت ما حفظ آثار و نشر اشعار اصلے از ادبیات کهن و معــاصر و صیانت از نام شاعر است.🌹

🍃کانال اصلی پرنیان🍃

🌹آنـــا🌹
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم
که پیش چشم بیمارت بمیرم
نصاب حسن در حد کمال است
زکاتم ده که مسکین و فقیرم
چو طفلان تا کی ای زاهد فریبی
به سیب بوستان و شهد و شیرم
چنان پر شد فضای سینه از دوست
که فکر خویش گم شد از ضمیرم
قدح پر کن که من در دولت عشق
جوان بخت جهانم گر چه پیرم
قراری بسته‌ام با می فروشان
که روز غم به جز ساغر نگیرم
مبادا جز حساب مطرب و می
اگر نقشی کشد کلک دبیرم
در این غوغا که کس کس را نپرسد
من از پیر مغان منت پذیرم
خوشا آن دم کز استغنای مستی
فراغت باشد از شاه و وزیرم
من آن مرغم که هر شام و سحرگاه
ز بام عرش می‌آید صفیرم
چو حافظ گنج او در سینه دارم
اگر چه مدعی بیند حقیرم

#حضرت_حافظ

#درودتان ياران شوروشیدایی
شنبه تون معطربه شکوفه های ترنج
مهرتون به زلالگی نم نم باران.....
شادباشیدسرافراز💐💐💐
@parniyaneh💐
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی
این ره که تو می‌روی به ترکستان است


سعدی
@parniyaneh💐
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from ربات حذف ✂️
ابتدا فکر می‌کردم مملکت وزیر دانا می‌خواهد.
بعد فکر کردم شاه دانا می‌خواهد.
در آخر اما فهمیدم، مملکت مردم دانا می‌خواهد!



امیر کبیر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تا زمانی که توده ی مردم
برای بهبود حال یکدیگر
احساس مسئولیت نمی‌کنند
در آن جامعه هرگز عدالت اجتماعی
تحقق نخواهد یافت ... !


هلن کلر


▫️انجمن بزرگان و اندیشمندان
▫️
@parniyaneh💞
زمانی که شهریار برای خواندن درس پزشکی به تهران آمد، عاشق دختر صاحبخانه می شود.

صحبتی بین مادران آنها مطرح می شود و یک حالت نامزدی بوجود می آید. قرار بر این می شود  دکترای پزشکی را گرفت با دختر عروسی کند.
بعد از دوره پزشکی متوجه میشود پدر دختر او را به یک سرهنگ داده و با هم ازدواج کرده اند.

شهریار دچار ناراحتی روحی شدیدی می شود و حتی مدتی هم بستری می شود و در این دوران غزل های خوب شهریار سروده می شوند.

بهجت آباد سابق بر این تفرجگاه تهران بود و مثل امروز آپارتمان سازی نشده بود. این محل، جایی بود که بیشتر اوقات شهریار با دختر برای گردش به آنجا می رفت. بعد از اینکه دختر ازدواج می کند، شهریار یک روز سیزده بدر برای زنده کردن خاطرات آنجا می رود و دختر هم با شوهر و بچه آنجا می آیند. شهریار با دختر روبرو می شود و این غزل را آنجا می سراید:


یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم


▫️انجمن بزرگان و اندیشمندان
▫️
@parniyaneh💐
خود را درگیر طوفان هایی که دیگران برایتان میسازند نکنید، شما آنقدر وقت ندارید که به هر کسی که به سوی شما سنگ پرتاب میکند واکنش نشان دهید.

💙🍃
شازده کوچولو: وفاداری یعنی چی؟
روباه: یعنی اگه تو سیارت یه گل دیگه بود، تو عاشق گل خودت باشی ..
تو با زیاد از حد فکر کردن،تو ذهن خودت بحران تولید میکنی
از رنج دادن خودت دست بردار....
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با آدم‌هایی وقت بگذرونید که دست هر کسی بهشون نمیرسه، به آدم‌های سطح پایینی که خودشون، وقتشون، روحشون رو حاضرن برای هر کسی خرج کنن نمیشه اعتماد کرد.



💐💐💐💐💐💐