📚داستان من و شعر شاملو
کلاس سوم دبستان در مدرسه "پهلوی" شهر جیرفت که بعدها به "وحدت" تغییر نام یافت، درس میخواندم. یک روز پاییزی که برگهای زرد حیاط مدرسه زیر پامون قرچقرچ میکردن. فصلنامه پیک دانش آموزی بین بچههای مدرسه توزیع شد. پیکی که پر بود از مطالب جذاب و خواندنی.
خانم پارسا با یه لبخند پر ذوق گفت: «بچهها، هر کدومتون که این شعر قشنگ از احمد شاملو رو حفظ کنه، یه ۲۰ پیش من داره!»
از همون لحظه شروع کردم به حفظ کردن شعر.
زنگ آخر وقتی خانم پارسا آمد سرکلاس، گفتم: خانم اجازه؛ من شعر "دخترای ننه دریا" رو حفظ کردم.
خانم پارسا با تعجب گفت؛ به این زودی!؟ گفتم بله. بخونم؟
با لبخند گفت؛ اگه حفظ کردی، بخون.
شروع کردم بلند خوندن:
"یکی بود یکی نبود
جز خدا هیچی نبود
زیر این طاق کبود
نه ستاره
نه سرود.
عمو صحرا تپلی
با دو تا لپ گُلی
پا و دستش کوچولو
ریش و روحش دو قلو
چپقش خالی و سرد
دلکش دریای درد
در باغو بسه بود
دم باغ نشسه بود:
«عمو صحرا ! پسرات کو؟»
- لب دریان پسرام.
دخترای ننه دریا رو خاطر خوان پسرام!
طفلیا تنگ غلاغ پر، پا کشون
خسته و مرده، میان
از سر مزرعه شون.
تن شون خستهی کار
دلشون مردهی زار
دساشون پینه ترک
لباساشون نمدک
پاهاشون لخت و پتی
کج کلاشون نمدی،
میشینن با دل تنگ
لب دریا سر سنگ.
طفلیا شب تا سحر گریه کنون
خوابو از چشم به در دوخته شون پس میرونن
توی دریای نمور
میریزن اشکای شور"
و....
واژهها انگار پروانه بودن، تو دلم بالبال میزدن! ریتمش مثل لالاییها مادرم بود، پر از آهنگ و رنگ. حس میکردم خودم اونجا کنار عمو صحرا نشستم.
خانم پارسا که چشاش برق میزد، گفت: «آفرین، چقدر قشنگ میخونی، انگار شاعرش خودتی!»
همون لحظه قلبم یه جورایی تپید. انگار شاملو با اون شعر زیبا دستمو گرفت و برد به یه دنیای جادویی. از اون روز، هر کتاب شعری میدیدم، دنبال اسم احمد شاملو میگشتم. اون شعر ساده، منو عاشق شعر و دنیای پر رمز و رازش کرد!
@parniyaneh💐
کلاس سوم دبستان در مدرسه "پهلوی" شهر جیرفت که بعدها به "وحدت" تغییر نام یافت، درس میخواندم. یک روز پاییزی که برگهای زرد حیاط مدرسه زیر پامون قرچقرچ میکردن. فصلنامه پیک دانش آموزی بین بچههای مدرسه توزیع شد. پیکی که پر بود از مطالب جذاب و خواندنی.
خانم پارسا با یه لبخند پر ذوق گفت: «بچهها، هر کدومتون که این شعر قشنگ از احمد شاملو رو حفظ کنه، یه ۲۰ پیش من داره!»
از همون لحظه شروع کردم به حفظ کردن شعر.
زنگ آخر وقتی خانم پارسا آمد سرکلاس، گفتم: خانم اجازه؛ من شعر "دخترای ننه دریا" رو حفظ کردم.
خانم پارسا با تعجب گفت؛ به این زودی!؟ گفتم بله. بخونم؟
با لبخند گفت؛ اگه حفظ کردی، بخون.
شروع کردم بلند خوندن:
"یکی بود یکی نبود
جز خدا هیچی نبود
زیر این طاق کبود
نه ستاره
نه سرود.
عمو صحرا تپلی
با دو تا لپ گُلی
پا و دستش کوچولو
ریش و روحش دو قلو
چپقش خالی و سرد
دلکش دریای درد
در باغو بسه بود
دم باغ نشسه بود:
«عمو صحرا ! پسرات کو؟»
- لب دریان پسرام.
دخترای ننه دریا رو خاطر خوان پسرام!
طفلیا تنگ غلاغ پر، پا کشون
خسته و مرده، میان
از سر مزرعه شون.
تن شون خستهی کار
دلشون مردهی زار
دساشون پینه ترک
لباساشون نمدک
پاهاشون لخت و پتی
کج کلاشون نمدی،
میشینن با دل تنگ
لب دریا سر سنگ.
طفلیا شب تا سحر گریه کنون
خوابو از چشم به در دوخته شون پس میرونن
توی دریای نمور
میریزن اشکای شور"
و....
واژهها انگار پروانه بودن، تو دلم بالبال میزدن! ریتمش مثل لالاییها مادرم بود، پر از آهنگ و رنگ. حس میکردم خودم اونجا کنار عمو صحرا نشستم.
خانم پارسا که چشاش برق میزد، گفت: «آفرین، چقدر قشنگ میخونی، انگار شاعرش خودتی!»
همون لحظه قلبم یه جورایی تپید. انگار شاملو با اون شعر زیبا دستمو گرفت و برد به یه دنیای جادویی. از اون روز، هر کتاب شعری میدیدم، دنبال اسم احمد شاملو میگشتم. اون شعر ساده، منو عاشق شعر و دنیای پر رمز و رازش کرد!
@parniyaneh💐
با رستمِ شاهنامه بیشتر آشنا شویم:
رستم نماد یک ایرانی راستین است
با سلامت زندگی کرد
درستکار بود
شجاع بود
آزادی خواه بود
همه خوبی ها را برای مردم می خواست
آزمند نبود
هرگز دروغ نمی گفت
دیگران را در اولویت قرار میداد
حافظ جان و مال ملت ایران بود
دادگر بود و عدالت دوست...
جهان پهلوانی که در هیچ یک از اساطیر جهان مشابهی ندارد!
اما افسوس که:
"دیگه از شهرِ سرود
تکسواری نمیاد
دیگه مهتاب نمیاد
کرمِ شبتاب نمیاد
برکت از کومه رفت
رستم از شانومه رفت
رو زمین وقتی که دیب دنیارو پُرخون میکنه
سوارِ رخشِ قشنگش دیگه میدون نمیاد"
احمد شاملو
@parniyaneh💐
رستم نماد یک ایرانی راستین است
با سلامت زندگی کرد
درستکار بود
شجاع بود
آزادی خواه بود
همه خوبی ها را برای مردم می خواست
آزمند نبود
هرگز دروغ نمی گفت
دیگران را در اولویت قرار میداد
حافظ جان و مال ملت ایران بود
دادگر بود و عدالت دوست...
جهان پهلوانی که در هیچ یک از اساطیر جهان مشابهی ندارد!
اما افسوس که:
"دیگه از شهرِ سرود
تکسواری نمیاد
دیگه مهتاب نمیاد
کرمِ شبتاب نمیاد
برکت از کومه رفت
رستم از شانومه رفت
رو زمین وقتی که دیب دنیارو پُرخون میکنه
سوارِ رخشِ قشنگش دیگه میدون نمیاد"
احمد شاملو
@parniyaneh💐
گذری بر شبانه
داریوش
از صدا افتاده تار و کمونچه
مرده میبرن کوچه به کوچه
شعر: احمد شاملو
ترانه یی نایاب از داریوش
🍃🌸نابترین ترانههای قدیمے در پرنیان 🌸🍃
@parniyaneh💐
مرده میبرن کوچه به کوچه
شعر: احمد شاملو
ترانه یی نایاب از داریوش
🍃🌸نابترین ترانههای قدیمے در پرنیان 🌸🍃
@parniyaneh💐
ناصر مسعودی آلا تی تی
@navayegollha
💿ترانه:آ لا تی تی
🎙️خواننده: ناصر مسعودی
🎵آهنگساز: محلی گیلانی
🎶تنظیم: مرتضی حنانه
📜شعر: سروش گیلانی
🍃🌸نابترین ترانههای قدیمے در پرنیان 🌸🍃
@parniyaneh💐
🎙️خواننده: ناصر مسعودی
🎵آهنگساز: محلی گیلانی
🎶تنظیم: مرتضی حنانه
📜شعر: سروش گیلانی
🍃🌸نابترین ترانههای قدیمے در پرنیان 🌸🍃
@parniyaneh💐
نسيم باد صبا دوشم آگهی آورد
که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد
به مطربان صبوحی دهيم جامه چاک
بدين نويد که باد سحرگهی آورد
بيا بيا که تو حور بهشت را رضوان
در اين جهان ز برای دل رهی آورد
همیرويم به شيراز با عنايت بخت
زهی رفيق که بختم به همرهی آورد
به جبر خاطر ما کوش کاين کلاه نمد
بسا شکست که با افسر شهی آورد
چه نالهها که رسيد از دلم به خرمن ماه
چو ياد عارض آن ماه خرگهی آورد
رساند رايت منصور بر فلک حافظ
که التجا به جناب شهنشهی آورد
#حافظ
@parniyaneh💐
که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد
به مطربان صبوحی دهيم جامه چاک
بدين نويد که باد سحرگهی آورد
بيا بيا که تو حور بهشت را رضوان
در اين جهان ز برای دل رهی آورد
همیرويم به شيراز با عنايت بخت
زهی رفيق که بختم به همرهی آورد
به جبر خاطر ما کوش کاين کلاه نمد
بسا شکست که با افسر شهی آورد
چه نالهها که رسيد از دلم به خرمن ماه
چو ياد عارض آن ماه خرگهی آورد
رساند رايت منصور بر فلک حافظ
که التجا به جناب شهنشهی آورد
#حافظ
@parniyaneh💐
زیبایی جهان را نجات خواهد داد، اما تنها زمانی که خود دنیا یاد بگیرد که آن را در چیزهای ساده ببیند. در درون هر یک از ما نوری وجود دارد که با وجود تاریکی، میتواند آتش عشق و درک را شعلهور کند، اگر آنقدر شجاع باشیم که فراتر از تعصبات خود گام برداریم.
فئودور داستایفسکی
کتاب: ابله
@parniyaneh💐
فئودور داستایفسکی
کتاب: ابله
@parniyaneh💐
در سفرِ بیپایانِ زندگی،
کولهباری بر دوش داریم…
پر از خاطرههایی که لبخند زدند
زخمهایی که بیصدا گریستند،
و تجربههایی که ما را ساختند.
هر چه كولهبارت سنگينتر باشد،
سختتر به پيش میروی
در كلوخ راهها و سراشيبیها!
ای انسان!
سبکتر سفر كن.....
مارگوت_بیکل
@parniyaneh💐
کولهباری بر دوش داریم…
پر از خاطرههایی که لبخند زدند
زخمهایی که بیصدا گریستند،
و تجربههایی که ما را ساختند.
هر چه كولهبارت سنگينتر باشد،
سختتر به پيش میروی
در كلوخ راهها و سراشيبیها!
ای انسان!
سبکتر سفر كن.....
مارگوت_بیکل
@parniyaneh💐
•
ایرانم! ای از خونِ یاران، لالهزاران!
ای لالهزارِ بیخزان از خونِ یاران!
ایرانم! ای معشوقِ ناب! ای نابِ نایاب!
وی عاشقانت بیشمارِ بیشماران!
یک چشمِ تو خندان و یک چشمِ تو گریان
چون شادخواران در کنارِ سوگواران
ایرانِ من! آه ای زده از شعرِ حافظ
زیباترین گُل را به گیسویِ بهاران
ای خونِ دامنگیرِ بابک در رگانت
جاریترین سیلابِ سُرخِ روزگاران
پیشِ بهارِ تو، بهشت از جلوه اُفتاد
ای باغها پیشِ کویرت شرمساران
ای رودهایت رهشناسانِ رسیدن
وز شوقِ پیوستن به دریا، بیقراران
ایرانِ من! لختی بمان تا باز پیچد
در گوشت آوازِ بلندِ سربهداران
لَختی بمان تا آن سوارانِ سرآمد
همراهیات را سر برآرند از غباران
میخوانم آوازی برایت عاشقانه
همراهیام با رعد و برق و باد و باران
از این شکستنها مکن پروا که آخر
پیروزی ای ایران! به رغمِ نابهکاران
نامِ تو را بر صخره ای بی مرگ کندند
ایرانِ من! ای یادگارِ یادگاران
#حسین_منزوی
@parniyaneh💞
ایرانم! ای از خونِ یاران، لالهزاران!
ای لالهزارِ بیخزان از خونِ یاران!
ایرانم! ای معشوقِ ناب! ای نابِ نایاب!
وی عاشقانت بیشمارِ بیشماران!
یک چشمِ تو خندان و یک چشمِ تو گریان
چون شادخواران در کنارِ سوگواران
ایرانِ من! آه ای زده از شعرِ حافظ
زیباترین گُل را به گیسویِ بهاران
ای خونِ دامنگیرِ بابک در رگانت
جاریترین سیلابِ سُرخِ روزگاران
پیشِ بهارِ تو، بهشت از جلوه اُفتاد
ای باغها پیشِ کویرت شرمساران
ای رودهایت رهشناسانِ رسیدن
وز شوقِ پیوستن به دریا، بیقراران
ایرانِ من! لختی بمان تا باز پیچد
در گوشت آوازِ بلندِ سربهداران
لَختی بمان تا آن سوارانِ سرآمد
همراهیات را سر برآرند از غباران
میخوانم آوازی برایت عاشقانه
همراهیام با رعد و برق و باد و باران
از این شکستنها مکن پروا که آخر
پیروزی ای ایران! به رغمِ نابهکاران
نامِ تو را بر صخره ای بی مرگ کندند
ایرانِ من! ای یادگارِ یادگاران
#حسین_منزوی
@parniyaneh💞
سخت و شکوهمند اما هولناک است که یکدیگر را وقت مخاطره و تردید هم دوست بداریم، در قعر دنیایی که فرو میپاشد و در تاریخی که زندگی انسان پشیزی نمیارزد.
از نامههای آلبر کامو
@parniyaneh💐
از نامههای آلبر کامو
@parniyaneh💐