Forwarded from روزنه
#نقاشی
#سورئالیسم
#فلسفه_در_اتاق_خواب
#رنه_ماگریت
| @haft_eghlim |
در نقاشي "فلسفه در اتاق خواب" رنگ هاي اطراف سينه و حد فاصل حاشيه ي سينه و لباس نشان مي دهد كه اين لباس ها دارند جان مي گيرند، پوست مي اندازند و تبديل مي شوند و زنده مي شوند . در ذهن ما يك انيميشن شكل مي گيرد. انساني كه آرام آرام از اين لباس بيرون مي زند (نه اين كه بيرون بيايد) . توهم برخاسته از اين نقاشي شما را هم در جايگاه نقاش قرار مي دهد و هم در جايگاه نقاشي. در جايگاه نقاش به اين معنا كه اين گونه هم مي شود به اطراف نگاه كرد و اشيا را به تصوير كشيد و به آن ها حجمي و شخصيتي وابسته داد، در جايگاه نقاشي يعني جاي آن كسي قرار بگيريد كه در اين نقاشي و در اين اتاق خواب حضوري پنهان دارد ،كسي كه روي لبه ي تخت نشسته است و دچار توهم شده و فكر مي كند اين لباس و اين كفش ها با اين رنگ هاي خاصي كه دارند و هماهنگي شان با رنگ ميز و رنگ ديوار دارند جان مي گيرند و تبديل به موجودي مي شوند كه ديگر نيست يا اينجا نيست. موجودي كه مشاهده گرش را اين جا ساعتي ميخكوب كرده است در حالي كه نشسته و دستش را زير چانه گذاشته به فكر فرو رفته و دارد با خيالات خودش به اين اشيا جان مي دهد. اين "خيال و رويا" ي تماشاگر است، تماشاگري كه ما هستيم يا آن كه در همين نقاشي حضوري پنهان دارد. شايد فلسفه در اتاق خواب يعني همين: حضور كسي كه در بخش ناپيداي اين تصوير به بخش پيدا و در حال تغيير نقاشي زل زده است و دارد آن را به پيش مي برد. يعني اين نقاشي ِ يك نقاش نيست بلكه تصور يك انسان و به احتمال زياد يك مرد از لباس و كفش زنانه است. ماگريت از معدود نقاشاني ست كه به فلسفه نيز علاقه داشت و از نشانه شناسي و روانشناسي به طور خاص سر در مي آورد.
🍃 @rozaneoja
#سورئالیسم
#فلسفه_در_اتاق_خواب
#رنه_ماگریت
| @haft_eghlim |
در نقاشي "فلسفه در اتاق خواب" رنگ هاي اطراف سينه و حد فاصل حاشيه ي سينه و لباس نشان مي دهد كه اين لباس ها دارند جان مي گيرند، پوست مي اندازند و تبديل مي شوند و زنده مي شوند . در ذهن ما يك انيميشن شكل مي گيرد. انساني كه آرام آرام از اين لباس بيرون مي زند (نه اين كه بيرون بيايد) . توهم برخاسته از اين نقاشي شما را هم در جايگاه نقاش قرار مي دهد و هم در جايگاه نقاشي. در جايگاه نقاش به اين معنا كه اين گونه هم مي شود به اطراف نگاه كرد و اشيا را به تصوير كشيد و به آن ها حجمي و شخصيتي وابسته داد، در جايگاه نقاشي يعني جاي آن كسي قرار بگيريد كه در اين نقاشي و در اين اتاق خواب حضوري پنهان دارد ،كسي كه روي لبه ي تخت نشسته است و دچار توهم شده و فكر مي كند اين لباس و اين كفش ها با اين رنگ هاي خاصي كه دارند و هماهنگي شان با رنگ ميز و رنگ ديوار دارند جان مي گيرند و تبديل به موجودي مي شوند كه ديگر نيست يا اينجا نيست. موجودي كه مشاهده گرش را اين جا ساعتي ميخكوب كرده است در حالي كه نشسته و دستش را زير چانه گذاشته به فكر فرو رفته و دارد با خيالات خودش به اين اشيا جان مي دهد. اين "خيال و رويا" ي تماشاگر است، تماشاگري كه ما هستيم يا آن كه در همين نقاشي حضوري پنهان دارد. شايد فلسفه در اتاق خواب يعني همين: حضور كسي كه در بخش ناپيداي اين تصوير به بخش پيدا و در حال تغيير نقاشي زل زده است و دارد آن را به پيش مي برد. يعني اين نقاشي ِ يك نقاش نيست بلكه تصور يك انسان و به احتمال زياد يك مرد از لباس و كفش زنانه است. ماگريت از معدود نقاشاني ست كه به فلسفه نيز علاقه داشت و از نشانه شناسي و روانشناسي به طور خاص سر در مي آورد.
🍃 @rozaneoja