رمان های آنلاین
14.3K subscribers
691 photos
15 videos
12 files
30 links
کانال اصلی رمان های تکمیل شده :
@romansarairani

🔊درخواست لینک رمان آنلاین 👇
https://telegram.me/harfbemanbot?start=MTE1NDM0MDEx
Download Telegram
بچه که بودیم
بهتر میدانستیم چطور باید از
داشته هایمان مواظبت کنیم و برایشان بجنگیم
بهتر بلد بودیم دوست داشتن واقعی را…
شاید اندازه ی سن مان نبود اما عشق و وفاداری را خوب می شناختیم …
فرقی نمیکرد آنچه داشتیم
پدر و مادر باشد
دوست باشد، دوچرخه یا عروسک
توپ یا مداد رنگی …
Your life doesn't get better by chance it gets better by change.


زندگیت شانسی بهتر نمیشه. زندگی با تغییر هست که بهتر میشه.
💛 @online_romans❤️

نام رمان : #همیشه_ناشناس
همیشه ناشناس

مترجم : سودی. ت

خلاصه :
لورلن, موزیسین زیبا و بیست و دوساله آمریکایی برای فرار از مشکلات عاطفی اخیر زندگیش, به همراه دوست صمیمیش برای سه ماه به استرالیا سفر می کنه ... اما خبر نداره, مرد ناشناسی که خودش رو به اون نزدیک کرده و حتی حاضر نیست اسم واقعیش رو به اون بگه, نه تنها حلال مشکلاتش نیست .... بلکه قراره براش مشکلات خیلی بزرگتری درست کنه.....

https://tttttt.me/joinchat/AAAAAE8e1LfY_DV9hW1xRQ

🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
💛 @online_romans❤️

نام رمان : #عشق_نفرت
عشق نفرت

قلب های شکسته

نویسنده : زهرا الهه ناز و عسلیz.k

خلاصه :
من کیان محمدی پسری که به خاطر انتقام از قاتل خواهرم، به یه گرگ تبدیل شدم. خواهری که به خاطر تجاوز یه نامرد خودش رو کشت گرگی که می دره، گرگی که رحم نمی کنه‼️ حالا من موندم و دختر بی_گناهی که این وسط باید تقاص تجاوز برادرش رو می داد
#انتقامی

https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEodBivgYFvoeclm0Q

🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
Every day may not be good,
But there's something good in every day...

شايد همه ى روزها خوب نباشن ، اما تو هر روزى يه چيز خوب هست...
💛 @online_romans❤️

نام رمان: #سوءظن
سوءظن

نویسنده : ناشناس

خلاصه:
عماد و ماهرخ ۷ سال زندگی عاشقانه رو تجربه کردند که با ورود کاوه دوست عماد به زندگیشون همه چیز تغییر میکنه
کاوه که بخاطر خیانت همسرش از همه زنها متنفر شده بود عماد رو نسبت به ماهرخ بدبین میکنه تا جایی که عماد با ضرب و شتم ماهرخ ناخواسته باعث سقط بچشون میشه این پایان ماجرا نیست چون کاوه با دیدن ماهرخ و تعهد و وفاداریش به عماد عاشق ماهرخ میشه و..‌..‌.‌

https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEHzdLkF5iDN0xrfGg

🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
❤️❤️❤️

سلام گلا

اگه میبینید اینجا لینک کم گذاشته میشه دلیل داره 😁😁

من یه نفرم و سخته برام
چون کانال ها اول باید خلاصه اشو پیدا کنم
بعد داخل کانال برم ببینم تبادل غیراخلاقی نداشته باشه و خود رمان مورد دار نباشه

بیشتر درخواستی هایی که تو ربات بهم فرستاده میشه متاسفانه ۹۸ درصدشون درخواست کانال های مورد دار هست که من همچین کانال هایی رو نمیزارم


لطفا لطفا خلاصه رمان برام نفرستید که نمیتونم کمکی کنم

رمانی که میخواهید اول سرچ کنید بدون هشتگ

کانال سونات مهتاب خصوصی شده و نویسنده لینک به کسی نمیده پس لطفا درخواست نکنید

کانالی که دوست دارین ترک نکنید چون ممکنه نویسنده لینک رو خصوصی کنه و دیگه نشه به کانال دسترسی پیدا کرد

لینک رمان کانال های بالای ۳ هزار نفر لینکشون رایگان گذاشته میشه
پایین تر از ۳ هزار نفر پولیه

فعلا همینا بود 😁❤️
💛 @online_romans❤️

نام رمان: #برف_می_یاد_رو_شهر_و_کوچه_ها
برف میاد رو شهر و کوچه ها

نویسنده : مارال بانو

خلاصه :
خلاصه:سارا دختری که از خودکشی جون سالم به در می بره و برای فرار از یه ازدواج به دکتری پناه می بره که شرطش رفتن به خونه اشه و...

https://tttttt.me/joinchat/AAAAAFXuCEe5xyeTC2mn0A

🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
Prove yourself,
to yourself,
not others.

خودتو ثابت کن؛
به خودت،
نه دیگران.
💛 @online_romans❤️

نام رمان: #دل _دار_شاه
دل دار شاه

خلاصه :
پیش خاله ام زندگی می کردم، از بچگی از جسارتم و حاضر جوابیم متنفر بودن. به زور من و نامزد پسر خاله ام، آتاش کردن در حالی که می دونستن عاشق همکلاسیم شدن. می خواستم با سعید فرار کنم و از این جهنم برم، اما درست همون شبی که هیچ کس خونه نبود، آتاش اومد خونه، مست بود و عصبی. می گفت کس دیگه ای رو دوست داشته اما من وبالش شدم، می گفت حالا که تو دستشم چرا ازم استفاده نکنه،استفاده کرد، به راحتی همه چیزمو گرفت... دو ماه طول کشید تا به خودم بیام، وقتی رفتم دانشگاه از آتاش جدا شده بودم اما دیگه نمی تونستم با سعید باشم، دقیقا همون روز آتاش به عنوان استاد جایگزین اومد دانشگاه مغرور و عصبی! وقتی که سعید میخواست باهام حرف بزنه برگه ی آزمایشم رو بهش نشون داد...من بچه ی آتاش و توی شکم داشتم!

https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEeJrxvJJOG7lEhxqg

🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
💛 @online_romans❤️

نام رمان: #سایه_رویا
سایه رویا

نویسنده : لیلا حمید

خلاصه :
درباره یه پسری هست که تصادف می کنه با نامزدش وقتی تو کما بوده نامزدش میره ولش می کنه ولی این هنوز عاشقش هست یه دختری معرفی می کنن برای کاراموزی که پیشش کار کنه و ادامه ماجرا...

@yaddashthaye_manvato

🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
💛 @online_romans❤️

نام رمان: #به_شیرینی_مرگ
به شیرینی مرگ

نویسنده : ملی. ر

خلاصه :
پسری خشن، خلافکار،بدون هیچ وابستگی، ملقب به جلاد ،اسم کورش کوردنژاد لرزه به تن همه می اندازد.کسی که جنس مونث را فقط برای لذت میخواهد و دختری که از هر چه جنس مذکر است بیزار و دختر مافیای مشهوره

@MaLi_R_official

🌻🌻🌻🌻🌻🌻
Never let your past decisions determine your future outcome.

هیچ وقت اجازه نده تصميماي گذشتت برای آینده ات تصمیم بگیره.
💛 @online_romans❤️

نام رمان: #نقش_منفی
نقش منفی

نویسنده : ریحانه‌ محمود

خلاصه :
امیرارسلان‌زند مدیرعامل‌شرکت‌تولیده‌کننده‌ی‌حبوبات، روزهاست که در پیِ انتقام از سیدکیان‌یوسفی، اولین پسرِ حاجی بازاریِ آبرودار که به گفته‌ی خودش، مردیست عیاش و خوش‌گذرون، با یکتا دختری هنرمند شاد و سرزنده آشنا می‌شه و اون‌رو تو مسیرِ انتقام از کیانِ متاهل قرار می‌ده.. در طرفی از ماجرا، کیانی که در ظاهرِ قضیه باآبرو و محجوبه، آیا با دیدنِ یکتا آروم می‌گیره؟ رها چطور؟ همسرِ عاشق و سربه‌زیرِ کیانی که در مقابلِ عاشق بودنش زیادی مغروره، می‌تونه مقابلِ این آبروریزی سکوت کنه؟ کیان از یکتا می‌گذره؟ یکتا چطور؟ دل می‌ده به کیانی که متاهله یا ارسلانی که غرور و تکبرش شهره‌ی‌شهر شده؟ میونِ این دوئل، کیانِ همیشه‌مغرور برنده می‌شه، یا ارسلان‌‌همیشه‌قدرتمند؟

https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEiq_Ts4H-FJxGyN2A

🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
Be careful who you trust, the devil was once an angel.

مراقب باش که به کی اعتماد میکنی، شیطان یه زمانی فرشته بود
A champion is someone who gets up when he can't!

قهرمان به کسی می گن که از جاش بلند می شه، حتی وقتی نمی تونه!
💛 @online_romans❤️

نام رمان: #از_یاد_رفته
از یاد رفته

نویسنده: رزی شهریاری

خلاصه :
داستان درباره دختری‌ است به نام باران که در دوران دانشگاه با هم کلاسی‌اش به نام سامان آشنا می‌شود و سامان به او وعده ازدواج می‌دهد اما ناگهان او را رها می‌کند و به دنبال عشق دیگری می‌رود. باران در صدد انتقام برمی‌آید و در این مسیر با استادش پرهام آشتیانی همراه می‌شود که پرهام دریچه جدیدی از زندگی را به روی او می‌گشاید. اما زندگی بالا و پائین‌های بسیار دارد و ...

@novelist_of_love

🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
💛 @online_romans❤️

اسم رمان: #ساعت_تَبَتْلُ
ساعت تبتل

به قلم: مهتاج و پری دخت

خلاصه:
من ثمینم، دختری که از وقتی چشم باز کرد دید تو پرورشگاه با چندتا دختر مثل خودش داره زندگی می کنه، روزها گذشت تا اینکه من بزرگ شدم و طبق قانون باید از پرورشگاه می رفتم، من از پرورشگاه اومدم بیرون چندسال بعد مردی رو دیدم که از همه چیز و همه کس خسته شده بود، من پرستار دخترش شدم اما نمی‌دونستم قراره چه اتفاقی بیوفته، من شدم زن دوم آشور فلاح، مردی که هیچکس زن اولش رو ندیده بود، اما بعد از مدتی فرار کردم اونم وقتی از سامیار از رفیق شوهرم حامله بودم اما...

https://tttttt.me/joinchat/AAAAAFFJW1BIERGhXS4jUQ

🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
If you don't move forward, you'll always remain in the same place!

اگه به جلو حرکت نکنی، همیشه تو یه نقطه باقی میمونی!