رمان های آنلاین
15K subscribers
694 photos
14 videos
12 files
35 links
کانال اصلی رمان های تکمیل شده :
@romansarairani

🔊درخواست لینک رمان آنلاین 👇
https://telegram.me/harfbemanbot?start=MTE1NDM0MDEx
Download Telegram
💛 @online_romans ❤️

نام رمان : #دوباره_سبز_میشویم
دوباره سبز می شویم

نویسنده: زهرا ارجمندنیا

خلاصه:
فلورا صدر، مهندس رشته ی گیاه پزشکی در سن نوجوونی، شیفته ی دوست برادرش می شه. عشقی یک طرفه که با مهاجرت اون مرد ناکام می مونه و فلورا، فقط به خاطر مهرش به اون پسر، همون رشته ای رو توی کنکور انتخاب می کنه که ونداد آژند از اون رشته فارغ التحصیل شده بود. حالا بعد از هشت سال، ونداد برگشته... به عنوان استاد توی همون دانشگاهی که فلورا داره طرح پایان نامه رو می گذرونه، غافل از این که شاگرد سخت کوشش، چه سال هایی رو پنهانی عاشقش بوده و حالا همکاریشون برای یک طرح تحقیقاتی، اون عشق و دوباره از نو زنده کرده.

https://tttttt.me/+4H9Ih4K-h7g4OTM8

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💛 @online_romans ❤️

نام رمان : #ایاز_و_ماه
ایاز و ماه

نویسنده: اکرم محمدی

خلاصه:
داستان در رابطه با دختری به اسم آیلاره که بعد از مرگ‌ مادرش زیر دست نامادری و برادر های سختگیر و سنتیش بزرگ‌ میشه..
بعد از مرگ‌ خواهر بزرگترش، نامادریش اون رو مجبور میکنه تا با شوهر خواهر زن‌باز و با داشتن سه تا بچه ازدواج کنه.. ولی آیلار که تحمل همچین چیزی و نداره با کمک یکی از خدمتکارای قدیمی خونه، همراه قباد فرار میکنه و به تهران میاد‌. اما زندگی اونجوری که فکر میکنه پیش نمیره.. همه‌چیز از جایی شروع میشه که آیلار برای فروش تخمک، به اجبار قباد، به مطب علا میره و پاش ناخواسته و با نقشه‌‌ی از پیش طراحی شده‌‌ ی اون به زندگی اَیاز و مهربان باز میشه و ناخواسته درگیر ماجرای انتقام علا میشه..

https://tttttt.me/+UjFvtYymQW9kNjA0

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💛 @online_romans ❤️

نام رمان : #مجنون_تمام_قصه_ها
مجنون تمام قصه ها

نویسنده: دلان موسوی

ژانر: #عاشقانه #معمایی

خلاصه:
همراهی حریر ارغوان طراح لباسی مطرح و معروف با معین فاطمی رئیس برند خانوادگی و قدرتمند کوک، برای پایین کشیدن رقیب ها و در دست گرفتن بازار موجب آشنایی آن‌ها میشود. باشروع این همکاری و نزدیک شدن معین و حریر کم کم احساسی میان این دو نفر شکل میگیرد. احساس و عشقی که می‌تواند مرهم برای زخم‌ های کهنه‌ ای شود که آن‌ها از گذشته با خود به همراه دارند. در حالی که آن‌ها دوشادوش هم پله‌ های ترقی را با سرعتی بیش از پیش طی میکنند غافل از این هستند که عشق نوپای خودشان هدف رقیبی قَدَر است که آن ها را زیر نظر دارد و بواسطه داشتن نفوذی‌ ای باورنکردنی از هر چیزی که در کوک و بین معین و حریر می‌گذرد مطلع است تا در زمان دلخواه زخم‌ کاری خود را بزند. طوفانی عاشقانه در راه است..

https://tttttt.me/+s-KSSq7ngv4zYTY0

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💛 @online_romans❤️

نام رمان: #مارتینی 🍸
مارتینی

نویسنده: طوفان خاموش( پریسا )

خلاصه:
پروا بعد از زندانی شدن پدرش طبق شرط اون به عقد دائم شایان بهرام در میاد، مردی قدرتمند و پر آوازه که پروا اصلا اون رو ندیده ولی پدرش تأکیدکرده از اون دور نشه چون شایان بهرام تنها کسیه که می‌تونه ازش مواظبت کنه! پروا بیخبر از همه چیز با ورود به خونه‌ی شایان بهرام ....

https://tttttt.me/+jhwpqoz3xs1lZDI0

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💛 @online_romans ❤️

نام رمان: #زیر_درخت_سیب
زیر درخت سیب

نویسنده: مهشید حسنی

خلاصه:
آیین نیکمنش! عجیب‌ترین و زیرک‌ترین سرگرد آگاهی که قاچاقچی و دزد و آدمکش هرچی بیشتر دنبال نقطه ضعفش می‌گردن، کمتر پیدا می‌کنن! هر پرونده‌ای زیر دستش اومده برای همیشه بسته شده، جز پرونده و معمای زندگیه اون عروسک ریزه ی چشم عسلی که هر وقت به آیین نگاه می‌کنه، کاسۀ چشماش پره و چونه ش لرزون! معما وقتی سخت‌تر میشه که اون عروسک چشم عسلی، یه روز صبح ترسون و گریون خودش رو دم در خونۀ آیین می‌رسونه و ازش می‌خواد نذاره پدرش مجبورش کنه، با یکی همسن خودش ازدواج کنه! حالا آیین بین دو راهی مونده! بین دو راهی دلش که برای گونه‌های سرخ و چشم‌های عسلی عروسک رفته و قولی که برای ازدواج به دختر خاله‌ش داده

https://tttttt.me/+8pwtLImgWkExMzE8

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💛 @online_romans ❤️

نام رمان: #حاتم
حاتم

نویسنده: غزاله جعفری

خلاصه:
آلا میثاقی دانشجوی پزشکی، درست وقتی که دوره‌ی کارورزی را در بیمارستان شروع می‌کند؛ با چالش جدیدی در خانواده روبرو می‌شود. این چالش آن ها را مجبور می‌کند تا به محله‌ی قدیمی برگردند جایی که حاتم سلطان‌زاده در آن بزرگی می‌کند...

https://tttttt.me/+gBCJBhfXxKM4YTJk

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💛 @online_romans❤️

نام رمان: #معجزه_من
معجزه من

نویسنده: نیلوفِری

خلاصه:
دختر داستان مون یه دخترِ در ظاهر آروم و مودب، ولی در باطن رسما خل و چل به اسم نیلوفر هستش، که دانشگاه قبول شده و خوابگاه زندگی میکنه و بعد از چند ترم به دلیل مشکلات مالی، تصمیم میگیره بره سر کار!!! حالا چی میشه اگه صاحبکارش اردلانی بشه که همسرش رو تو تصادف از دست داده و خودش آسیب نخاعی دیده و متاسفانه از کمر به پایین دچار معلولیت شده بعد از این اتفاق به شدت افسرده و عصبی میشه و نیاز به پرستار داره چون بجز خودش یه پسر کوچولوی ِ شیطون هم داره!!! باید دید نیلوفر ِ خل و چل چطور میتونه کنار آقای ِ افسرده ِ از دنیا بریده دووم بیاره؟

https://tttttt.me/+yWeCjf9OrQ9iNGU0

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💛 @online_romans❤️

نام رمان : #آرزوی_عروسک
آرزوی عروسک

نویسنده : شبنم

خلاصه رمان:
سارا دختری با روحیه ی لطیف وظاهری آروم.. ناخواسته و به اجبار پا به دنیایی میذاره که باید گرگ بودن رو در آن تجربه کرد... دنیایی پراز اتفاق های تلخ وشیرین!
وآرش پسری هوس باز، بدجنس و بی احساس که موقعیت خانوادگی وشرایط زندگیش ازش آدمی ساخته که نمیشه اسمشو آدم گذاشت!! دست سرنوشت آرش و سارا رو سر راهم قرار میده و اتفاق های جالبی میوفته که باهم شاهد خوندن آن هستیم...
ژانر: #عاشقانه #ازدواج_اجباری

https://tttttt.me/+UC3MwVS_fsCnKscw

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💛 @online_romans❤️

نام رمان: #ماه_نشان
ماه نشان

نویسنده: گلوریا

خلاصه:
اصلان پادشاه قدرتمند و خشن گرگینه‌ها سال‌ها جذب هیچ دختری نمی‌شد و هیچ جفتی برای خودش انتخاب نمی‌کرد؛ اما با دیدن دختری ریزه میزه و خجالتی دلش لرزید...خواست جفتش بشه ، ملکه‌اش بشه ولی نمی‌دونست که اون دختر در واقع...🔞
#ممنوعه #باستانی #دارای‌محدودیت‌سنی

https://tttttt.me/+WSwKIUNk0KNiNTdk

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from رمان های آنلاین (🇸 🇴 🇳 🇮 🇾 🇦)
#پادشاه_عقربها

#نویسنده_گلوریا


خلاصه رمان جذابمون🔥

طبق افسانه ای باستانی از تمدن ِ بابِل اولین
نیمه خدا حاصل پیوند دختر پادشاه و خدای عقرب بوجود اومد...نیمه خدایی که به پادشاه عقربها معروف شد و شهری عظیم و پیشرفته در بیابانی پهناور بنا نهاد که از دید انسانهای فانی مخفی بود...
پادشاهی قدرتمند و پُرابهت که با مرگ همسر محبوبش ، قلب خودشم همراهش دفن میکنه
و هزاران سال بدون عواطف و احساسات به فرمانرواییش ادامه میده تا اینکه ارتعاشات قلب دفن شده دختری صاف و زلال رو به سمت خودش میکشونه...

https://tttttt.me/+ioNvK65B9A80Nzg0

#ممنوعه #باستانی #تناسخ #فول_عاشقانه
🦋امروز که روز عشقه

🌻روز گل و بهشته

🦋روز، روز ما دختراست

🌻دنیا با ما بهشته

🦋روز دختر بر دخترای گل کانال مبارک

ܥ‌ܝ‌❟ܥ‌ࡅߺ߲ܝ‌ܝܝ݅ܝܩߊ‌‌ܥ‌❟ࡄࡅߺ߳ߊ‌‌ࡍ߭ ࡏަࡋܩܢ‌‌ܝ‌❟ܝ‌‌ࡅߺ߳❟ࡍ߭ ܝ‌‌ࡅ࡙ߺࡅߺ߲ߊ‌‌
سلام عزیزان

کیا لاهیجان زندگی میکنن و میشناسن؟
این لیست پر از رمان های عاشقانه و جذابی است که تنها امروز اعتبار دارد❤️🖤

قانون بی قانون
https://tttttt.me/+NQCbDItCtz82YzQ0
❤️
جامانده
https://tttttt.me/+EetWHACuYEA0YzA0
🎀
بی گناه
https://tttttt.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk
🕊
بن بست واهیلا
https://tttttt.me/+wOEbmzMd5INiYjRk
🧊
کافه دارچین
https://tttttt.me/+v7ssTInLxvw3OTA0
☕️
قاب سوخته
https://tttttt.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi
🔮
منشورعشق
https://tttttt.me/+2yp68a4xG0xlOTc0
🎼
فودوشین
https://tttttt.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0
🎾
کلبه رمان های عاشقانه
https://tttttt.me/+4R6qpgXBinUxOTg0
📚
سونای
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ
🍷
آشوب
https://tttttt.me/+JA_ztMH7bANkMWRk
💝
وصله ناجور دل
https://tttttt.me/+nFRZT8EaFUgzMGZk
☕️
سایه ی سرخ
https://tttttt.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0
🌰
پناهگاه طوفان
https://tttttt.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh
🍕
لوتی اماجذاب
https://tttttt.me/joinchat/VT1nRkXbjMJlNTRk
🎷
منتهی به خیابان عشق
https://tttttt.me/+R11OsZffKMoo-Uk4
🎲
سنجاقک آبی
https://tttttt.me/+vepQpY2KCoJhOWM8
🧩
یک روز به شیدایی
https://tttttt.me/+zifHrlN32FIyYTVk
💔
آناشه
https://tttttt.me/+FttMneQYDEU0MmNk
🎭
روزهای سفید
https://tttttt.me/+gnJ8IOwmdd45Yjdk
🦋
شب های پاریس ماه نداشت
https://tttttt.me/+znZrAk1TDUZhNzk0
🌜
طنین تنهایی
https://tttttt.me/+5DRQtVmZeQg2YTBk
💕
ماهرو
https://tttttt.me/+wBeUk_vb119hNjc0
🍒
مودت نوشکفته
https://tttttt.me/+4s9jFl58EpgyYzE0

شاهزاده یخ زده
https://tttttt.me/+KtcFzv-ZFeAxODQ0
🧀
ازطهران‌تاتهران
https://tttttt.me/+-ddAMSs9929iOGQ0
🍍
گود من
https://tttttt.me/+6kO-xJZMHKpjODc8
🧛
عاشق بی گناه
https://tttttt.me/+ZX0tzSCYlTQyNmZk
💄
جاری خواهم ماند
https://tttttt.me/+iltXh72SRbs4NDI8
🐙
بیا عشق را معنا کنیم
https://tttttt.me/+OCmbm9KmMnBkMTFk
🐠
جدال دو عین
https://tttttt.me/+hyLm_LlT8dVhM2Vk
🤡
ترفنج
https://tttttt.me/+3Azy9WBF1D83ZTU0
🐝
دخترتخس من
https://tttttt.me/+dQRIjE_N8ZMzZWNk
🦠
مودت نوشکفته
https://tttttt.me/+Vyde_aMYHJA0NWI0

ماه عمارت
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAFaErq53HiQz5KGbPg
🍀
دنیای تاریک
https://tttttt.me/+NZJC-Zf4oIA2YjJk
🍓
لیرا
https://tttttt.me/+FYXL5jrHy-hmZjE0
🦊
ویرانه های سکوت
https://tttttt.me/joinchat/UxeH-D3sAnJO3mDX
🥝
باران عشق وغرور
https://tttttt.me/+tzq53_IQjbZjNjRk
🪴
سبوی شکسته
https://tttttt.me/+9YhXOZ1bfwg0NzI8
👀
شبیخون‌نیرنگ
https://tttttt.me/+zON_gzksXTRhNDY8

سرنوشت ما
https://tttttt.me/+LUgE9CRE6MhkNDlk
🥃
مضطر
https://tttttt.me/joinchat/Vp4khXQ1LcEhqe8f
☃️
ارباب هوسباز
https://tttttt.me/+Z-asO2bh_NczMTQ0
🔻
قلب‌ها هرگز نمی‌میرند
https://tttttt.me/+jHupb8WZil8yMzhk
🌊
لمس تنهایی ماه
https://tttttt.me/+SF0c0RYHKVqt-OUs
🌙
تاب رخ‌ او
https://tttttt.me/+1IDAUcrDvvBhNGQ0
🌒
سی سالگی
https://tttttt.me/+GkymMdrhpaAxNTE0
🎯
قرار نبود عاشق شیم
https://tttttt.me/+m3ELnbYGyV8xMTlk
💝
خواب
https://tttttt.me/+hG88MA7KVnY2ZWM0
💀
شیطان مظلوم من
https://tttttt.me/+kEW8pz0DGhYyY2Vk
🐈
آن سوی چشمان رنگ شبت
https://tttttt.me/+i-AULEBzIu9jMjNk
🎁
هایش
https://tttttt.me/+xAk9TVbRn5Y3NzQ0
🦋
ازجنس طلا
https://tttttt.me/+l7OIXTpNitY2M2E0
🦚
چشمآهو
https://tttttt.me/+FscYk1fAp6llYzVk
🌺
جوخه‌ ی‌تقلا
https://tttttt.me/+n342BLRGbCYwM2Fk
🧶
چشم های آهیل
https://tttttt.me/+EQ36tGfAf380M2M0
👀
برزخ عشق
https://tttttt.me/+Oe0BXmaR0L83NGU0
🐦🔥
شهربند گرگ سیاه
https://tttttt.me/+Ijr5wTMZt0AzMDFk

امیر سپهبد
https://tttttt.me/+6yJS8TJ_aeA4Njhk
🐦🔥
اسپار
https://tttttt.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0
🪐
رمانسرای ایرانی
https://tttttt.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0

رمان های آنلاین
https://tttttt.me/+UUWMVgclpmc0YzA0
🧶
جال
https://tttttt.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk
👓
طلا
https://tttttt.me/+kC7FObK-LxphMWY0
💄
منفصل
https://tttttt.me/+jBtyLurwbX9mODM0
🌈
اغوا وعشق
https://tttttt.me/+d0Klnq7MLTgxNDZk
🌻
به جهنم خواهم رفت
https://tttttt.me/+NQ_gl30fwgBkOTRk
🐾
وکیل تسخیری
https://tttttt.me/+6mLM_NORp1Q0ZmU8
🌸
فگار
https://tttttt.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0
👽
کوارا
https://tttttt.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk
🪵
دیافراگم
https://tttttt.me/+B2CA8Os4wWwwN2Y0
🌹
عروسک آرزو
https://tttttt.me/+UC3MwVS_fsCnKscw
💝
شبی در پروجا
https://tttttt.me/+ae03USXeFIo3M2Zk
🌵
گلاویژ
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ
🍂
دل بی‌جان
https://tttttt.me/+YYRpeXha_xw0ZDM0
🐝
راز مبهم
https://tttttt.me/+-47jRFH3qFJmYTVk
⭕️
اختران
https://tttttt.me/+jnB5gd1qIkU0OTI0
Forwarded from ...
پلاستیک خرید هایم را کنار در میگذارم و در را باز میکنم

صدای ظریف ناله ای را می‌شنوم که بی شک متعلق به آرسام نیست!...احتمالا تلویزیون است!

اما هرچه نزدیک تر می‌شوم صدا واضح تر می‌شود

_آرسامم! آروم ترر..اییی

در لحظه احساس میکنم قلبم از کار می‌افتد..

شوهرم با زنی در خانه‌مان در حال معاشقه است که من نیستم!
https://tttttt.me/+NQCbDItCtz82YzQ0

پلاستیک در دستم شل می‌شود اما به زور آن را در دستم نگه میدارم تا صدای افتادنش آنها را متوجه من نکند

در اتاق نیمه باز است..با پاهای لرزان جلو می‌روم..

دلم میخواهد همین الان فرار کنم اما مغزم میخواهد ببیند تا بفهمد کسی که اسم شوهرم را یدک می‌کشد سهم من نیست..مال من نیست..

پشت در میمانم..و چیزی را میبینم که تمام وجودم را می‌شکند..

دقیقا بعد از دیشب که من با او روی آن تخت بودیم حالا دختر دیگری را به جای من آورده است؟!

انقدر دیشب بد بودم؟!...

در لحظه نگاه آرسام به سمت در کشیده می‌شود که من خودم را کنار میکشم

می‌شنوم که صدایشان قطع می‌شود و بعد صدای پای او...

پلاستیک را همانجا رها میکنم و به سمت در میدوم.. اهمیتی نمیدهم که احساساتم را متوجه می‌شود...

می‌شنوم که صدایم میکند:

_پانیزز

اما من قرار نیست در آن خانه بمانم..حداقل نه حالا..

https://tttttt.me/+NQCbDItCtz82YzQ0
https://tttttt.me/+NQCbDItCtz82YzQ0
https://tttttt.me/+NQCbDItCtz82YzQ0
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥


🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟


🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...


🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و


🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت


🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...


🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست


🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه


🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه


🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...


🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت


🍒عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی


🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه


🥕برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...


🥥دوست داشتنش ساده نیست


🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...


🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...


🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه



🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!


🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند...


🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود


🍋دختری که باید برای نجات قبلیه‌اش یاد بگیره بجنگه



🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره


🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...


🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم


🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم


🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی


🍉عشق تا بینهایت


🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...


🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش


🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی


🍍عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه


🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی


🍋اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....


🍋🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت



🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..


🥭ازدواج اجباری با قاتل زنم.


🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.


🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره


🍉مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم


🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی


🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...


🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود


🫐من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند!


🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد


🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....


🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته


🍑بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام


🥭دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...


🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک


🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد


🍎عشقم بهم خیانت کرد


🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون


🍒رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز


🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که...


🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...


🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود


🍋🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!


🥝عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم


🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
Forwarded from ...
_داری چیکار میکنی؟!

شنیدن صدایش باعث شد فکر کنم کسی هستم.

صورتم که در اثر ضربه اش به چپ متمایل شده بود را صاف میکنم

دستم را بالا می برم تا در صورتش فرود آورم

اما دستم در هوا توسط دستی مردانه گرفته میشود..

صدای خش دارش به گوشم میرسد

_چیکار میکنی پانیز؟

گفتم که!
شنیدن صدایش باعث شد فکر کنم کسی هستم، اما این به این معنا نیست که واقعا کسی هستم!

بغض کرده ام اما تصمیم ندارم بگذارم بفهمد.

_بد کرد داره جواب میگیره!

دستم را با فشاری پایین می آورد و با جدیتش دلم را آشوب میکند:

_من باهاش حرف میزنم، تو حق نداری دست روش بلند کنی پانیز!
https://tttttt.me/+NQCbDItCtz82YzQ0
پانیز..پانیز..پانیز..

دِ لعنتی وقتی میخواهی قلبم را بشکنی انقدر زیبا اسمم را تلفظ نکن!

_معذرت میخوام که خواستم دست روی زنت بلند کنم آرسام اما من حقم رو میگیرم..چه از زن تو باشه چه هرکس دیگه ای

و دلم میخواست که اندکی از این حقی که میخواستم از زنش بگیرم خود او باشد اما خب؛

او حق من نبود و نخواهد بود..

این را از همان اولش میدانستم.
https://tttttt.me/+NQCbDItCtz82YzQ0
https://tttttt.me/+NQCbDItCtz82YzQ0
https://tttttt.me/+NQCbDItCtz82YzQ0
Forwarded from 🩵بنر اخلاقی ⱽᵃʳᵉˢʰ🩵
یه مرد تنها بودم هیچ زنی نمی‌تونست منو عاشقه خودش بکنه، یه روز چشمم افتاد به یه دختر کوچولوی ریزه میزه که دکتر یه بیمارستان بود دلم لرزید براش، میخواستم باهاش حرف بزنم ولی بهم رو نمی‌داد یه روز تو دفترش گیرش انداختم منو نمیخواست گفت دوستم نداره، ماله خودم کردمش ولی اون....

https://tttttt.me/+txPCChHxcDg5NDI0
https://tttttt.me/+txPCChHxcDg5NDI0
https://tttttt.me/+txPCChHxcDg5NDI0

💢عاشق دختری میشه که دوستش نداره ولی با زور اون و برای خودش میکنه حتی....💢
Forwarded from 🩵بنر اخلاقی ⱽᵃʳᵉˢʰ🩵
‌- میگن رابطه با دخترای باکره خیلی سخته؟🔞💯

https://tttttt.me/+I1NA8ihUBoZjNDY0
https://tttttt.me/+I1NA8ihUBoZjNDY0

سرم رو پایین انداخته بودم که با خشم چونم رو توی مشتش گرفت غرید:

- کری مگه خانم روانشناس؟ جواب سوالمو بده آهوی وحشی!

- چیه هوس کردی؟!
نکنه با دختر باکره نخوابیدی شاهر خان؟

چونمو توی مشتش فشرد و با چشمهایی که آتیش ازشون میزد بیرون گفت:

- امشب جوری تیکه پارت میکنم که نتونی از روی تخت تکون بخوره...

پوزخندی به صورتش میزنم آروم بهش نزدیک میشم جوری که بهش می‌چسبم.

- سگه کی باشی تو!

وحشیانه لباشو روی لبام قرار داد در همین حین کلتش رو از کمرش کشیدم بیرون و به سمته عقب هولش دادم...بهت زده داشت نگاهم میکرد که گفتم:

- من عاشقت نیستم شاهر شمس!
هیچ وقت هم نمیتونی منو به دست بیاری

نیشخندی به من که داشتم قالب تهی میکردم زد و یک قدم بهم نزدیک شد:

- ماشه رو بکش و خودتو از شر من خلاص کن!
چون اگه من زنده بمونم دیگه ضررش به تو میرسه...

انگشتم روی ماشه تکون میخورد که یهو در یک آن کلت رو از دستم گرفت و هولم داد روی تخت، جیغی کشیدم و خواستم هولش بدم که با لباش خفم کرد...

https://tttttt.me/+I1NA8ihUBoZjNDY0
https://tttttt.me/+I1NA8ihUBoZjNDY0

#شاهر🔥

پسری که طی اتفاقاتی #دیونه میشه(خیلی پسره #خشنیه دسته به زن داره و جوری طرفو #میزنه که تا یک ماه تو #بیمارستان بستری بشه) و #خانوادش تصمیم میگیرن اونو بفرستن #تيمارستان و اونجا با #اومدن یه خانم #روانشناس که از قضا #سردسته #مافیاس همه چیز #عوض میشه و با #فرار شاهر از تیمارستان....
و بقیه ی داستان....😱


https://tttttt.me/+I1NA8ihUBoZjNDY0
https://tttttt.me/+I1NA8ihUBoZjNDY0

برای ادامه ی داستان بکوب رو لینک😉👆


این رمان دارای صحنه های دلخراش و ارتوتیک هست
Forwarded from 🩵بنر اخلاقی ⱽᵃʳᵉˢʰ🩵
تو کارخونه بهش پیشنهاد...😶🔞

دستشو گذاشت بغل صورتم و خم شد تا هم قدم شه.

_کوچولو...هزار تا مثل تو هر روز جلوی من عشوه و کرشمه میان تا فقط با نوک انگشتم لمس بشن اون وقت تو داری برای من ناز میکنی که دختری؟ بابا وا بده...

با بغض به هیکل بزرگ و ترسناکش نگاه کردم
چیکار میکردم.
_ب..برید اون ور..من نمیخوام که زیر دست شما باشم.

بلند و با حرص خندید.
_فکر کردی این خجالت و نقش بازی کردناتو باور میکنم؟...هیچکس باور نمیکنه دختر یتیم و بی کِس و کاری مثل تو باکره باشه...حداقلش با دو نفر خوابیدی تا الان.

بدون هیچ فکری سیلی محکمی به صورتش زدم و داد زدم:
_من خیلی ساله دارم از خودم در برابر مرد های هیز و کثیفی مثل تو ماک نگه میدارم اون وقت تو میگی چون یتیمم حتما خرابم؟...انصافتون کجا رفته.

هنو تو بهت سیلی که بهش زدم بود.
کم کم چشماش قرمز شدن و صورتش کبود شد.

ترسیده نگاهش کردم و خواستم فاصله بگیرم که دستمو محکم کشید و هرچی وسایل رو میزش بود رو ریخت پایین و با یه حرکت انداختتم روی میز.
_الان بهت نشون میدم دست بلند کردن رو من چه تاوانی داره هرزه کوچولو.

جیغ بلندی کشیدم و تا خواستم جلوشو بگیرم دکمه های مانتوم به اطراف پرت شدن و او محکم هلم داد و روی میز پخشم کرد.
_نههه تروخدااا....

اما اون صدامو نشنید و....

https://tttttt.me/+ig3ZVrCo7lJiNjZk

نیلی دختر یتیم و مظلومی که قربانی علاقه ی رئیسش میشه و درست موقعی که داره برا خودش رندگی آرومی میسازه امیر رادش مفوذ ناپذیر ترین مرد خاور میانه...یه شب تو کارخونه...آبروی اونو میبره و...⚠️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM