نشاط شهر بهار
❇️ دومین سالگرد شهادتت مبارک 🇮🇷 @ShahidMiladMostafavi 💠 @neshateshahr
🌷 شهادت شهید مدافع حرم پهلوان آقا سید میلاد مصطفوی 🌷
👇👇👇👇
@ShahidMiladMostafavi
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
#پرواز
💢یه مقدار آتیش دشمن کم شد .خواستیم بریم جلو روبه رومون درآهنی یک باغ بود .سید در رو باز کرد و رفت داخل ، یکباره درگیر شدیم .تیراندازی شدید شد ، همینطور به سمت ما شلیک می شد.
تا سید میلاد خواست سنگری برای خودش پیدا کند ،یکباره دیدم از #پشت_افتاد_روی_زمین!! سریع دویدم به طرفش ! توی اون حجم آتیش و دود نفهمیدم چی شد .
بالای سر سیدمیلاد نشستم. آنچه می دیدم باور کردنی نبود. سید آرام در کنار من خوابیده بود #گلوله_تک_تیرانداز خورده بود زیر چانه اش و از پشت سرش بیرون زده بود.
در همین چند ثانیه خون زیادی ازش رفته بود. چند بار صداش کردم تکونش دادم اما....
همیشه صدای سید آرامش بخش ما بود اما الان پیکر بی جان و غرق در خونش کنارم بود دنیا دور سرم چرخید
تمام #خاطراتش جلوی چشمم بود
بی تابی هاش که برای رفتن به عملیات داشت...
پیکرش رو نتونستم تکون بدم ،تروریست ها هر لحظه داشتن نزدیکتر می شدن لحظات سختی بود
اومدم گوشه ای سنگر گرفتم
اوضاع روحیم خیلی به هم ریخته بود اصلا تمرکز نداشتم فقط داشتم شلیک می کردم
#شهید_قدیر_سرلک گفت نباید اجازه بدیم پیکر سید دست اون #نامردها بیفته حتی اگه به قیمت جونمون تموم بشه
من هم موافق نظرش بودم ولی شرایط خیلی سختی بود از طرفی هم ما فقط سه نفر بودیم
هم باید می جنگیدیم ، هم پیکر رو جابه جا می کردیم
دشمن هم از بلندی بر ما مسلط بود
مقداری مقاومت کردیم ولی بی فایده بود
هر چقدر از پشت بی سیم فریاد زدیم کسی نتونست بیاد جلو
خسته و گرسنه بودیم
به سختی پیکر مطهر سید رو از منطقه خطر عقب آوردیم
شهید قدیر سرلک از ناحیه دست و پا #زخمی شد
دست و پاش رو بستیم خونش بند نمی اومد
#دشمن با شهادت سیدمیلاد #جرات بیشتری گرفته بود ،هر لحظه احتمال اسارت ما می رفت
لحظات پر اضطرابی بود دیگر رمقی نداشتیم
همان حوالی اتاقکی را دیدم #پیکر سید را آنجا #پنهان کردیم تا بعد از اینکه منطقه آرام شد برویم بیاریمش عقب
همان موقع پیکر بی جان شهید مجتبی کرمی را دیدم
دیگه توانی برام نمانده بود
برگشتیم عقب...
هر ثانیه منطقه رو بررسی می کردیم
بعد از چند روز که منطقه افتاد دست نیروهای سوری رفتیم که پیکر سید را بیاوریم در کمال #ناباوری_دیدیم_پیکر_سید_نیست
باورم نمیشد عین دیوانه ها همه جا را گشتیم ولی نبود #پیکر مطهر سید #افتاده_بود_دست_دشمن و ما نمی دانستیم به خانواده سید میلاد چه باید بگوییم.
شرایط خیلی سختی بود احساس می کردم کمرم شکسته
به هر سختی بزرگان شهر به خانواده سیدمیلاد خبر شهادتش را دادند و پدر سید بی تاب و بیقرار بود
سیدمیلاد بیست روز بعد به خواب یکی از همرزمان و دوست صمیمی اش رفت و گفت من می خواستم #گمنام بمانم ولی به خاطر #بیقراری_پدرم_و_خواهرم بیایید مرا ببرید و در خواب آدرس داده بود
با تعدادی از فرمانده هان و همرزمان سید به محلی که در خواب گفته بود رفتیم
یا زهرااااا
در کمال ناباوری محل پیکر مطهر سید را زیر یک درخت زیتون دیدیم
ولی #دشمن #سر و #دست و #پاهای مبارکش را جدا کرده بود و با خود برده بود.
بعد از بیست و یک روز #بیقراری و چشم انتظاری مردم کشور پیکر سیدمیلاد در میان عزاداران وارد کشور شد.
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
#قلم_در_دستانم_سنگینی_می_کند_برای_نوشتن_نحوه_شهادتت
#غریب_گیر_آوردنت
#روخاکها_کشیدنت
#سر_از_قفا_بریدنت
راوی : همرزم شهید
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
🇮🇷شما دعوتید به کانال شهید مدافع حرم پهلوان آقا سید میلاد مصطفوی🇮🇷
👇👇👇👇
@ShahidMiladMostafavi
💠 @neshateshahr
👇👇👇👇
@ShahidMiladMostafavi
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
#پرواز
💢یه مقدار آتیش دشمن کم شد .خواستیم بریم جلو روبه رومون درآهنی یک باغ بود .سید در رو باز کرد و رفت داخل ، یکباره درگیر شدیم .تیراندازی شدید شد ، همینطور به سمت ما شلیک می شد.
تا سید میلاد خواست سنگری برای خودش پیدا کند ،یکباره دیدم از #پشت_افتاد_روی_زمین!! سریع دویدم به طرفش ! توی اون حجم آتیش و دود نفهمیدم چی شد .
بالای سر سیدمیلاد نشستم. آنچه می دیدم باور کردنی نبود. سید آرام در کنار من خوابیده بود #گلوله_تک_تیرانداز خورده بود زیر چانه اش و از پشت سرش بیرون زده بود.
در همین چند ثانیه خون زیادی ازش رفته بود. چند بار صداش کردم تکونش دادم اما....
همیشه صدای سید آرامش بخش ما بود اما الان پیکر بی جان و غرق در خونش کنارم بود دنیا دور سرم چرخید
تمام #خاطراتش جلوی چشمم بود
بی تابی هاش که برای رفتن به عملیات داشت...
پیکرش رو نتونستم تکون بدم ،تروریست ها هر لحظه داشتن نزدیکتر می شدن لحظات سختی بود
اومدم گوشه ای سنگر گرفتم
اوضاع روحیم خیلی به هم ریخته بود اصلا تمرکز نداشتم فقط داشتم شلیک می کردم
#شهید_قدیر_سرلک گفت نباید اجازه بدیم پیکر سید دست اون #نامردها بیفته حتی اگه به قیمت جونمون تموم بشه
من هم موافق نظرش بودم ولی شرایط خیلی سختی بود از طرفی هم ما فقط سه نفر بودیم
هم باید می جنگیدیم ، هم پیکر رو جابه جا می کردیم
دشمن هم از بلندی بر ما مسلط بود
مقداری مقاومت کردیم ولی بی فایده بود
هر چقدر از پشت بی سیم فریاد زدیم کسی نتونست بیاد جلو
خسته و گرسنه بودیم
به سختی پیکر مطهر سید رو از منطقه خطر عقب آوردیم
شهید قدیر سرلک از ناحیه دست و پا #زخمی شد
دست و پاش رو بستیم خونش بند نمی اومد
#دشمن با شهادت سیدمیلاد #جرات بیشتری گرفته بود ،هر لحظه احتمال اسارت ما می رفت
لحظات پر اضطرابی بود دیگر رمقی نداشتیم
همان حوالی اتاقکی را دیدم #پیکر سید را آنجا #پنهان کردیم تا بعد از اینکه منطقه آرام شد برویم بیاریمش عقب
همان موقع پیکر بی جان شهید مجتبی کرمی را دیدم
دیگه توانی برام نمانده بود
برگشتیم عقب...
هر ثانیه منطقه رو بررسی می کردیم
بعد از چند روز که منطقه افتاد دست نیروهای سوری رفتیم که پیکر سید را بیاوریم در کمال #ناباوری_دیدیم_پیکر_سید_نیست
باورم نمیشد عین دیوانه ها همه جا را گشتیم ولی نبود #پیکر مطهر سید #افتاده_بود_دست_دشمن و ما نمی دانستیم به خانواده سید میلاد چه باید بگوییم.
شرایط خیلی سختی بود احساس می کردم کمرم شکسته
به هر سختی بزرگان شهر به خانواده سیدمیلاد خبر شهادتش را دادند و پدر سید بی تاب و بیقرار بود
سیدمیلاد بیست روز بعد به خواب یکی از همرزمان و دوست صمیمی اش رفت و گفت من می خواستم #گمنام بمانم ولی به خاطر #بیقراری_پدرم_و_خواهرم بیایید مرا ببرید و در خواب آدرس داده بود
با تعدادی از فرمانده هان و همرزمان سید به محلی که در خواب گفته بود رفتیم
یا زهرااااا
در کمال ناباوری محل پیکر مطهر سید را زیر یک درخت زیتون دیدیم
ولی #دشمن #سر و #دست و #پاهای مبارکش را جدا کرده بود و با خود برده بود.
بعد از بیست و یک روز #بیقراری و چشم انتظاری مردم کشور پیکر سیدمیلاد در میان عزاداران وارد کشور شد.
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
#قلم_در_دستانم_سنگینی_می_کند_برای_نوشتن_نحوه_شهادتت
#غریب_گیر_آوردنت
#روخاکها_کشیدنت
#سر_از_قفا_بریدنت
راوی : همرزم شهید
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
🇮🇷شما دعوتید به کانال شهید مدافع حرم پهلوان آقا سید میلاد مصطفوی🇮🇷
👇👇👇👇
@ShahidMiladMostafavi
💠 @neshateshahr