غزل #وال_های_پیر
از مجموعه شعر
#بمب_های_خنثی_شده_در_خواب انتشارات #فصل_پنجم تهران1389
شاعر #سعیدـجلیلی_هنرمند
دست می کشم به تو، بهار می رسد به
ایستگاهِ بیست و چندمِ گل و ... سبد به
دست می روم به پیشوازِ ماه. سالِ
از تو رشد کردن است. می شوم بلد به
آشیان چشم های میشی ات؛ سلام.
پای چشمه بود آن نگاه مستند به
راه خیره مانده خیس شد. کسی که لاف-
زد که دوست دارمت دوباره دست رد به
سینه اش بزن، زمین همیشه گرد نیست.
دم دمای عصر پنج شنبه می شود به
دید تازه ای رسید، در خلاف رود-
خانه غرق شد و یا ... شروع جزر و مد به
نفع وال های پیر این کرانه نیست.
ایستاده ام نسیم دست می برد به
پیچ و تاب زلف تو کجای من گمی که
حالم از ندیدنت به هم نمی خورد، به
شکل من نگاه کن، جوانی ام گذشت.
https://tttttt.me/BaharFarhangh
از مجموعه شعر
#بمب_های_خنثی_شده_در_خواب انتشارات #فصل_پنجم تهران1389
شاعر #سعیدـجلیلی_هنرمند
دست می کشم به تو، بهار می رسد به
ایستگاهِ بیست و چندمِ گل و ... سبد به
دست می روم به پیشوازِ ماه. سالِ
از تو رشد کردن است. می شوم بلد به
آشیان چشم های میشی ات؛ سلام.
پای چشمه بود آن نگاه مستند به
راه خیره مانده خیس شد. کسی که لاف-
زد که دوست دارمت دوباره دست رد به
سینه اش بزن، زمین همیشه گرد نیست.
دم دمای عصر پنج شنبه می شود به
دید تازه ای رسید، در خلاف رود-
خانه غرق شد و یا ... شروع جزر و مد به
نفع وال های پیر این کرانه نیست.
ایستاده ام نسیم دست می برد به
پیچ و تاب زلف تو کجای من گمی که
حالم از ندیدنت به هم نمی خورد، به
شکل من نگاه کن، جوانی ام گذشت.
https://tttttt.me/BaharFarhangh