مجردان انقلابی
2.15K subscribers
10.9K photos
3.52K videos
306 files
1.13K links
ارسال پیام به مدیرکانال👇
@mojaradan_bot


کانال سیاسی #تا_نابودی_اسرائیل 👇
@siasi_mojaradan

#تبلیغات_مجردان درکانال 👇
@mojaradan_bot
Download Telegram
#یک_تکه_کتاب
#هر_روز_با_هم_بخوانیم
👈💚پیغمبر در مقابل امر خدا تسلیم است، چون و چرا ندارد، و اصلا معنی ایمان همین است، 💎🌹

اگر آدم چون و چرا بکند که عبودیت نیست. آدم بفهمد خوب است اما چون و چرا بکند که من تا چون و چرایش را درک نکنم، نمی‌کنم [خلاف ایمان است.] به من گفته‌اند نماز بخوان، تا فلسفه‌اش را نفهمم من نمی‌خوانم! فلسفه‌اش را هم بفهمی و بخوانی، دیگر آن نماز نیست. اگر نماز را فقط به خاطر فهمیدن فلسفه‌اش می‌خوانی امر خدا را اطاعت نکرده‌ای. وقتی که فهمیدی نماز چنین فایده‌ای دارد [و فقط به خاطر این فایده نماز خواندی] آن فایده نماز، خدای توست. بندگی، تسلیم در مقابل امر مولا بودن است. گفتند برو مکه، بگو چَشم! گفتند دور آن سنگها حرکت کن، چشم! حجرالاسود را که یک سنگ بیشتر نیست استلام و تعظیم کن، چشم! بین صفا و مروه هفت نوبت برو و برگرد،
چشم! در آن قسمت معین هروله کن، چشم! گوسفند قربانی کن، چشم! اصلاً دین یعنی تسلیم امر خدا بودن. سنایی می‌گوید :
تو را یزدان همی گوید که در دنیا مخور باده تو را ترسا همی گوید که در صفرا مخور حلوا
می‌گوید طبیب به تو می‌گوید که چون صفرا داری حلوا نخور، دیگر چون و چرا نمی‌کنی، می‌گویی او طبیب است، می‌فهمد؛ یعنی من در مقابل امر او تسلیمم. تو به اندازه‌ای که در مقابل امر طبیب تسلیم هستی در مقابل امر خدا تسلیم نیستی؟ به ابراهیم می‌گویند: سر بچه‌ات را باید در راه خدا ببُری. ابراهیم از آن جهت ابراهیم است که نه فلسفه این کار را می‌فهمد و نه می‌داند برای چیست و چه حکمتی دارد. همین قدر که فهمید این رؤیا رؤیای صادقه و وحی الهی است گفت: چَشم! اسماعیل هم وقتی که فهمید چنین است، گفت: چشم! [نه اینکه بگویند] انسان است، انسان را که بی‌جهت نباید کشت. بی‌جهت نباید کشت ولی اگر امر خدا باشد، جهتش همان امر خداست.
یا بُنَی اِنّی اَری فِی الْـمَنامِ اَنّی اَذْبَحُک. پسرم در عالم رؤیا اینچنین دارم می‌بینم. (او هم می‌داند که رؤیای پدرش رؤیای ناشی از بخار معده نیست، پدرش اهل وحی است و قسمتی از وحیها در عالم رؤیا به او می‌رسد.) در عالم رؤیا به من وحی شده است که دارم تو را ذبح می‌کنم و باید تو را ذبح کنم. فَانْظُرْ ماذا تَری. حالا اسماعیل چه گفت؟ نگفت: پدر جان تو خواب دیده‌ای که داری مرا می‌کشی، عمر من زیاد می‌شود! بلکه گفت: یا اَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی اِنْ شاءَ اللهُ مِنَ الصّابرینَ[1]. امر خداست انجام بده، ان شاء الله در مقابل امر خدا صابر هستم. آنچه که مربوط به این دو بنده بود انجام دادند. اسماعیل درست مثل یک گوسفند
آمد در مذبح خوابید، ابراهیم هم درست مثل یک قصاب تمام کارهایش را کرد، کاردش را هم تیز کرد، آمد و کاردش را هم کشید. ولی واقع امر خدا تا اینجا بیشتر نبود، نه اینکه ابراهیم هم می‌دانست تا اینجا بیشتر نیست و صورت سازی می‌کرد. ابراهیم به قصد اینکه سر اسماعیل را ببُرد و اسماعیل هم به قصد اینکه سرش بریده بشود [این کارها را انجام دادند، زیرا از نظر آنها] چرا ندارد، خدا گفته است. ولی فَلمّا اَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبینِ. وَ نادَیناهُ اَنْ یا اِبْراهیمَ. قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا[1]. چون این دو تسلیم خودشان را نشان دادند فریاد کردیم :
ابراهیم بس است، کافی است، اطاعت شد، امر ما تا همین جا بیشتر نبود، ما می‌خواستیم مقام تسلیم تو و مقام عبودیت تو آشکار بشود.
با کدام منطق جور در می‌آید که انسان زن بی‌پناهش را، زنی که درد زاییدن گرفته است، در بیابان، شب تاریک زمستان رها کند و دنبال کار دیگری برود؟! ولی وقتی که در چنین شرایطی [منادی] به موسی می‌گوید: امر خداست، برو به سوی فرعون که طغیان کرده است، به سوی این طاغی برو، می‌گوید: چَشم! دیگر چون و چرا ندارد. حتی از خدا قول هم نمی‌گیرد. اگر بخواهد قول بگیرد که او دیگر پیغمبر نیست: خدایا پس تو قول بده به یک وسیله‌ای این زن من را حفظ بکنی، آن وقت من می‌روم؛ تو از آنجا مرا تأمین کن تا من از این طرف بروم. در مقابل امر خدا این حرفها مطرح نیست. تو گفتی، همان کافی است.

🍁استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج،11
ص،221،222،223🍁

💠 @mojaradan
#یک_تکه_کتاب
#هر_روز_با_هم_بخوانیم
(👹 حقیقت گناه)

گناه بعد از آنکه به وجود آمد و انسان مرتکب شد، بدیهی است که از بین نمی‌رود و می‌ماند، آن حرکات ظاهری گناه است که تمام می‌شود. وقتی که انسان یک دروغ می‌گوید یا یک غیبت می‌کند یا گناه دیگری مرتکب می‌شود، آن حرکات جسمانی‌اش مثلا یک دقیقه است ولی گناه تنها عمل جسمانی نیست، اگر تنها عمل جسمانی می‌بود، آدمی هم که مُرده است دستش را حرکت بدهند بشود گناه! یا آدمی که خواب است دستش حرکت کند بشود گناه! گناه ریشه‌اش در روان و روح انسان است، یعنی یک نوع تغذیه است. هر عملی که انسان مرتکب می‌شود تغذیه‌ای است برای روح و روان او.
می‌فرماید: گناه، همانی که در انسان باقی می‌ماند، خطایا، خطاها، لغزشها در حکم اسبهای چموش است که سواره‌ای بر آن سوار کنند، یعنی همین قدر که گناه مرتکب شدی یک حالت ناآرامی ـ که در قرآن کلمه لِلطّاغینَ آمده است (لِلطّاغینَ مَـاباً) ـ در وجودت پیدا می‌شود. گناه بذر طغیان و سرکشی در روح انسان است، بعد اصلا آدم حس می‌کند که مثل اینکه خودش از اختیار خودش بیرون است؛ ده بار تصمیم می‌گیرد دروغ نگوید، بعد می‌بیند بی‌اختیار شد و دروغ گفت؛ ده بار تصمیم می‌گیرد غیبت نکند، یک وقت حواسش را جمع می‌کند می‌بیند دو ساعت است که غیبت کرده. این بدان علت است که تخم چموشی را قبلا در روح خودش کاشته است و عقل و ایمان وقتی می‌خواهند سوار بر این روح و روان بشوند مثل سوارکاری هستند که می‌خواهد بر یک اسب چموش ِ لگدزن گازبگیر سوار شود که رام کردن او زحمت دارد؛ یعنی هر گناهی که مرتکب می‌شوی به منزله این است که تخم چموشی را در روان خودت کاشته‌ای و به هر نسبت که گناه مرتکب بشوی اختیار روان خودت را از دست عقل و اراده‌ات گرفته‌ای و مصداق لِلطّاغینَ شده‌ای. وقتی که اختیار را از عقل و اراده گرفتی، معلوم است، اسب چموش را سوار شدن و ناتوانی از کنترل کردن، به این طرف و آن طرف زدن و آخرش سقوط کردن و از بین رفتن است.
اما: اَلا وَ اِنَّ التَّقْوی مَطایا ذُلُلٌ و بر عکس، تقوا داشتن در حکم مرکبهای راهوار رام است. «مطایا» جمع مطیة است. مطیة یعنی مرکب
راهوار، مخصوصآ که کلمه «ذلل» هم هست: مَطایا ذُلُلٌ. [برای] مرکب راهوار رام یک اشاره کافی است، نه لگدی می‌زند نه کندی می‌کند و نه شلّاقی می‌خواهد. تو اشاره کن از این طرف برود از این طرف می‌رود، اشاره کن از آن طرف برود از آن طرف می‌رود. حتی اگر بخوابی، راه خودش را طی می‌کند و می‌رود.

🍁 استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج11، ص187 ، 186🍁
@mojaradan
#یک_تکه_کتاب
#هر_روز_با_هم_بخوانیم
👈غرور.جاهلیت

وَ اِذا قیلَ لَهُمُ ارْکعوا لا یرْکعونَ.

یکی از شئون تکذیبها را بیان می‌کند: به اینها گفته می‌شود رکوع کنید خضوع کنید برای خدا، یعنی عبادت کنید، نمی‌کنند. بعضی اهل تفسیر نوشته‌اند که این اشاره به داستان قوم ثقیف است که وقتی آمدند حضور پیغمبر اکرم تا مسلمان بشوند نماز را بر آنها عرضه داشت، گفتند: همه دین تو خوب است ولی نماز را ما قبول نمی‌کنیم چون معنی نماز منحنی شدن و خم شدن است و این دون شأن ماست؛ ما خم بشویم؟! کسی که غرور جاهلیت به او اجازه نمی‌داد که اگر از دری وارد می‌شد که کوتاه بود سرش را خم کند و می‌گفت: سردر را خراب کنید، آیا من گردنم را کج کنم؟! چنین کسانی به پیغمبر می‌گویند: تو حالا به ما می‌گویی رکوع کنید، سجود کنید، پیشانی به خاک بگذارید؟! وَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُکذِّبینَ. وای در چنین روزی برای تکذیب کنندگان و دروغ پنداران! بعد در آخرین آیه می‌فرماید: فَبِاَی حَدیثٍ بَعْدَهُ یؤْمِنونَ. این بیچارگانی که چنین سخن تازه‌ای را که قرآن است تکذیب می‌کنند، آیا غیر از قرآن چیز دیگری پیدا خواهد شد که بتوانند به آن ایمان بیاورند؟ یعنی آن کسی که به قرآن ایمان نیاورد دیگر به هیچ چیز نمی‌تواند ایمان بیاورد
و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین.

🍁 استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج11، ص165🍁

@mojaradan 💠
#یک_تکه_کتاب
#هر_روز_با_هم_بخوانیم
💕استاد مطهری : امکان ندارد که نیکی پاسخ نداشته باشد...💕

در نهج‌البلاغه جمله‌ای هست که ابتدا ممکن است انسان آن را یک جمله اخلاقی ساده تلقی کند ولی همین کلمه را شما از جنبه معارفی، شناختی و بینش جهانی بسنجید. می‌فرماید : لایزْهِدَنَّک فِی الْمَعْروفِ مَنْ لا یشْکرُهُ لَک، فَقَدْ یشْکرُک عَلَیهِ مَنْ لا یسْتَمْتِعُ بِشَیءٍ مِنْهُ وَ قَدْ تُدْرِک مِنْ شُکرِ الشّاکرِ أکثَرَ مِمّا أضاعَ الْکافِرُ، وَ اللهُ یحِبُّ الْـمُحْسِنینَ[1]. اگر به کسی نیکی کردی و او نیکی تو را به نیکی پاسخ نگفت، تو به او نیکی کردی او در عوض به تو نیکی نکرد و احیاناً به جای نیکی بدی کرد، این سبب نشود که تو در نیکی کردن بی رغبت شوی و میل به نیکی کردن از تو گرفته شود، بگویی ای آقا! این دنیا یک دنیایی است! به هر کسی خوبی می‌کنی به تو بدی می‌کند، بهتر این است که به کسی خوبی نکنی. نه، هیچ وقت این طور فکر نکنید. امکان ندارد که نیکی پاسخ نداشته باشد، منتها تو نباید انتظار داشته باشی که به هر کس که نیکی می‌کنی از همان نیکی پاسخ بگیری. اشتباهت این است. تو نیکی کن بدون آنکه چشم‌داشت از آن کسی که به او نیکی می‌کنی داشته باشی. بعد می‌بینی یک کسی که تو اصلا به او نیکی نکرده‌ای به تو نیکی می‌کند، یعنی پاسخی که از این باید بگیری از جای دیگر به تو می‌دهند. تو در این نقطه نیکی می‌کنی، چشمهایت را دوخته‌ای که این بذری که اینجا کاشته‌ای از همین جا سبز شود. بعد می‌بینی اینجا سبز نشد بلکه اینجا نقطه مقابل آن سبز شد. [آنگاه نتیجه می‌گیری که بهتر است به کسی نیکی نکنی.] نه، تو تخم نیکی را اینجا بکار، یک وقت می‌بینی صد فرسخ آن طرف‌تر نتیجه داد. بعد می‌فرماید: خدا نیکوکاران را دوست دارد. تو چرا وقتی به بشر می‌دهی از همان بشر هم می‌خواهی؟ تو به خدا بسپار، از خدا بخواه، «جهان را صاحبی باشد خدا نام». خدا عالم را این گونه ساخته که تخم نیکی هرگز ضایع نمی‌شود.
(1) حکمت 204

👈 استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج11، ص149ص👋

💠@mojaradan 💠
#یک_تکه_کتاب
#هر_روز_با_هم_بخوانیم
👈اگر شتر بخاهی ، پشم و پشگل هم هست ....🐫

یعنی معنویت چیزی است که اگر کسی آن را بگیرد مادیت در ضمن پیدا می‌شود و آن را به دنبال خود می‌آورد. مولوی ـ که همیشه بهترین مَثَلها را برای این گونه قضایا می‌آورد ـ می‌گوید :
آخرت قطّار اشتر دان عمو در تبع دنیاش همچون پشک و مو
می‌گوید مَثَل دنیا و آخرت این است: یک وقت انسان پشم و پشگل می‌خواهد. آدمی که فقط پشم و پشگل می‌خواهد ناچار باید برود از این شتر خانه‌ای قدیم پشمی یا پشگلی برای سوختش گیر بیاورد. یک وقت انسان شتر می‌خواهد. اگر شتر بخواهی، پشک و مو هم خود به خود هست، نمی‌خواهد دنبالش بروی. شتر که داشته باشی پشم و پشگل شتر هم داری. اما اگر آنچه که می‌خواهی فقط پشگل شتر و موی و پشم شتر است تو هیچ وقت شتر نخواهی داشت. می‌گوید اگر آخرت بخواهید دنیا هست، نمی‌شود انسان آخرت بخواهد و وظایفی که در موضوع آخرت [وجود دارد انجام بدهد و دنیا به دنبالش نباشد.] وقتی که همه کارها به صورت وظیفه برای انسان در آمد، دنیا هم خود به خود تأمین می‌شود. ولی اگر انسان دنیا را بخواهد آخرت گیرش نمی‌آید. تضادِّ یک طرفی است.

🍃 استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج11، ص159🍃

💠 @mojaradan 💠