مجردان انقلا✌بی
#دل_نوشته سلام به اعضای کانال👋 روز معلولین گذشت اما اعضای خوب کانال ما حتی یاد این امانتهای آسمونی هم نکردن!😔 بماند......فعلا که روز معلول گذشت میخوایم یه سوال از دختر خانوما🧕 بپرسیم؟ اگر یه پسر 👱♂بیاد به خواستگاریتون که متوجه بشید معلول تو خونه دارن…
#دل_نوشته_۶
#معلولیت
#ارسالی_از_کاربران
سلام به همه اعضای کانال
من به عنوان یک #مادر که هم فرزند #دختر و هم #پسر دارم عرض میکنم که هر کس برای #ازدواج_خودش یا فرزندش معیارهایی رو در نظر داره که هم بعد #معنوی و هم #ابعاد_مادی رو شامل میشه و باید حق داد به کسانی که به عنوان #خواستگار تشریف میارند با آزادی عمل انتخاب کنند مسئله مهم #نحوه_رفتار و آداب برخورد هست و متاسفانه بیشتر #دلخوریها از همین جا شروع میشود و باز هم متاسفانه #نداشتن_اطلاعات کافی و مناسب از نوع #بیماری_ها و یا #معلولیت باعث بروز بسیاری از رفتارها میشود.
🌸🌸🌸🌸
#پاسخ_ادمین_به_دلنوشته_۶
#قسمت_اول
سلام خدمت شما مادر گرامی
آرزوی قلبی ما این هست که پدر و مادر جوانها عضو کانال بشن و ما بتونیم دغدغه جوانها و مسائلی که بعضا به سبب نظرات اولیا در ازدواج مانع ایجاد کرده اینجا مطرح بشه.
#ممنون_که_نظرتون_را_برای_ما_ارسال_کردید.
ادامه دارد......
🍎 @mojaradan
#معلولیت
#ارسالی_از_کاربران
سلام به همه اعضای کانال
من به عنوان یک #مادر که هم فرزند #دختر و هم #پسر دارم عرض میکنم که هر کس برای #ازدواج_خودش یا فرزندش معیارهایی رو در نظر داره که هم بعد #معنوی و هم #ابعاد_مادی رو شامل میشه و باید حق داد به کسانی که به عنوان #خواستگار تشریف میارند با آزادی عمل انتخاب کنند مسئله مهم #نحوه_رفتار و آداب برخورد هست و متاسفانه بیشتر #دلخوریها از همین جا شروع میشود و باز هم متاسفانه #نداشتن_اطلاعات کافی و مناسب از نوع #بیماری_ها و یا #معلولیت باعث بروز بسیاری از رفتارها میشود.
🌸🌸🌸🌸
#پاسخ_ادمین_به_دلنوشته_۶
#قسمت_اول
سلام خدمت شما مادر گرامی
آرزوی قلبی ما این هست که پدر و مادر جوانها عضو کانال بشن و ما بتونیم دغدغه جوانها و مسائلی که بعضا به سبب نظرات اولیا در ازدواج مانع ایجاد کرده اینجا مطرح بشه.
#ممنون_که_نظرتون_را_برای_ما_ارسال_کردید.
ادامه دارد......
🍎 @mojaradan
اسپانسرمون #موسسه_فرهنگی_شهر_بهشت
تقدیم می کند؛🌹🌹💐💐👇👇
❤️ اهدای 8 سفر رایگان به مشهد مقدس ❤️
هرکه دارد هوس صحن رضا بسم الله ✋
✅ جهت اطلاع از #اعلام_جزئیات و #نحوه_شرکت در قرعه کشی #اهدای_سفر_رایگان_به_مشهد_مقدس؛
کانال ما را تا ساعت 22 شب فردا چهارشنبه به دوستان خود معرفی کنید 👇👇👇👌
http://eitaa.com/joinchat/3628269569Ccf77725a0b
هرچه بیشتر معرفی کنید شانس بیشتری دارید 👏
#ارزانترین_مرکز_رزرو_هتل_در_مشهد_مقدس 🌹
شما هم میتوانید اسپانسر باشید و خدمتتون رو رایگان تبلیغ کنید 👌
منتظر خبرهای خوب باشید
@mojaradan
تقدیم می کند؛🌹🌹💐💐👇👇
❤️ اهدای 8 سفر رایگان به مشهد مقدس ❤️
هرکه دارد هوس صحن رضا بسم الله ✋
✅ جهت اطلاع از #اعلام_جزئیات و #نحوه_شرکت در قرعه کشی #اهدای_سفر_رایگان_به_مشهد_مقدس؛
کانال ما را تا ساعت 22 شب فردا چهارشنبه به دوستان خود معرفی کنید 👇👇👇👌
http://eitaa.com/joinchat/3628269569Ccf77725a0b
هرچه بیشتر معرفی کنید شانس بیشتری دارید 👏
#ارزانترین_مرکز_رزرو_هتل_در_مشهد_مقدس 🌹
شما هم میتوانید اسپانسر باشید و خدمتتون رو رایگان تبلیغ کنید 👌
منتظر خبرهای خوب باشید
@mojaradan
#زندگی_به_سبک_شهدا
📝کم کم با جلسات #آیتالله_ناصری آشنا شد. #جمعهها زمان رفتنمان به تختفولاد را با ساعت کلاس⌚️ اخلاق آیتالله ناصری تنظیم میکردیم. مدام #نکتهبرداری میکرد. از آن زمان بیشتر به خودش سخت میگرفت. #روزههای مستحبیاش شروع شد؛ مخصوصا در ایام خاص👌
📝سال آخر #مجردیاش #کل_ماه شعبان را روزه گرفت. جمعهها بعد از نمازظهر راه میافتادیم🚖 سمت #تختفولاد و سر خاک حاجاحمد افطار میکرد. لابهلای این کلاسهای اخلاق آقای خلیلی به مناسبت هفته دفاعمقدس✌️ #حاجحسینیکتا را دعوت کرد موسسه.
📝حاجحسین آن شب دربارهی "انقطاع الی الله" صحبت کرد که وقتی به #انقطاع رسیدی خدا تو را میخرد😃 و وقتی خدا تو را بخرد #شهید_میشوی. #محسن افتاد دنبال انقطاع. جرقهاش💥 از آن روز خورد.
📝چقدر بابت این حرف گریه کرد😭. روی پایش بند نبود که #رمزانقطاع را پیدا کند. کتاب میخواند📖 و وبگردی میکرد بلکه چیز جدیدی بفهمد و راهی به سویش باز شود💫از بس مطلب پیدا کرد به ذهنش رسید💬 که اینها را برای بقیه هم به اشتراک بگذارد📲
📝وبلاگی راهاندازی کرد به اسم #مصباح که این آخریها تبدیل شد به وبسایت ⇜میثاق خودم این #سایت📱 را برایش راه انداختم. تمرکزش روی #نحوه_شهادت شهدا🌷 بود؛ چهکار کردند که به این درجه رسیدند🕊
#شهید_محسن_حججی
#برشی_از_کتاب_سر_بلند
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
📝کم کم با جلسات #آیتالله_ناصری آشنا شد. #جمعهها زمان رفتنمان به تختفولاد را با ساعت کلاس⌚️ اخلاق آیتالله ناصری تنظیم میکردیم. مدام #نکتهبرداری میکرد. از آن زمان بیشتر به خودش سخت میگرفت. #روزههای مستحبیاش شروع شد؛ مخصوصا در ایام خاص👌
📝سال آخر #مجردیاش #کل_ماه شعبان را روزه گرفت. جمعهها بعد از نمازظهر راه میافتادیم🚖 سمت #تختفولاد و سر خاک حاجاحمد افطار میکرد. لابهلای این کلاسهای اخلاق آقای خلیلی به مناسبت هفته دفاعمقدس✌️ #حاجحسینیکتا را دعوت کرد موسسه.
📝حاجحسین آن شب دربارهی "انقطاع الی الله" صحبت کرد که وقتی به #انقطاع رسیدی خدا تو را میخرد😃 و وقتی خدا تو را بخرد #شهید_میشوی. #محسن افتاد دنبال انقطاع. جرقهاش💥 از آن روز خورد.
📝چقدر بابت این حرف گریه کرد😭. روی پایش بند نبود که #رمزانقطاع را پیدا کند. کتاب میخواند📖 و وبگردی میکرد بلکه چیز جدیدی بفهمد و راهی به سویش باز شود💫از بس مطلب پیدا کرد به ذهنش رسید💬 که اینها را برای بقیه هم به اشتراک بگذارد📲
📝وبلاگی راهاندازی کرد به اسم #مصباح که این آخریها تبدیل شد به وبسایت ⇜میثاق خودم این #سایت📱 را برایش راه انداختم. تمرکزش روی #نحوه_شهادت شهدا🌷 بود؛ چهکار کردند که به این درجه رسیدند🕊
#شهید_محسن_حججی
#برشی_از_کتاب_سر_بلند
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
💞💞💍💍💞💞
#اتچه_مجردان_باید_بدانند
#اختلاف_فرهنگی_در_ازدواج
بهترین راه این است که برای #ازدواج حدالامکان به #خودشناسی رسیده باشید و به کسانی که بیشتر به شما شباهت دارند نزدیک شوید
قبل از ازدواج لازم است که با آگاهی، #هوشیاری و بدون هیچ تعارف یا ملاحظهای درباره این مسائل صحبت کنید. به طور کلی با #اختلافها و تفاوتها به سه شکل میتوان برخورد کرد.
✅صحبت و توافق بین ارزشها و #تفاوتهای فرهنگی مهمترین راه برای حل اختلافات فرهنگی است. کانال دکتر آذرتاش به این صورت که دو طرف بپذیرند که به تفاوتهای فرهنگی هم #احترام بگذارند.
برای این مرحله میتوان به شرکت در #آداب و رسوم همسر، دادن هدیه در جشنهای فرهنگی یا مذهبی همسر، شوخی مودبانه (نه تمسخر) با تفاوتها که #باعث کاهش حساسیت آن میشود، برخی از راههایی است که میتوان بر سر تفاوتها به توافق رسید.
برخی از اختلافات کاملا قابل حل هستند. اختلافاتی مثل #نحوه پوشش، کار کردن زن در بیرون یا مرد در منزل، محدوده ارتباطات، #تفریحات شخصی و مشترک و روابط با خانوادهها همگی مشکلاتی قابل بحث هستند.
مهمترین #علت درگیریها و جداییها، تفاوتهای حل نشده است. میتوان بخشهایی از تفاوتها را به عنوان حد و #مرزهای شخصی فرد در نظر گرفت. اما ازدواج یک رابطه دو طرفه است و نمیتوان تمام اختلافات را به عنوان #مرزهای شخصی در نظر گرفت و باید تا میتوان از این بخش از #اختلافات جلوگیری کرد.
✅مشاوره پیش از ازدواج امری بسیار مهم است که حتما باید توسط خانوادهها جدی گرفته شود. این نکته هم قابل ذکر است که مشاور به شما، فقط حقایق را به شما نشان میدهد و در نهایت تصمیم با خودتان است.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#اتچه_مجردان_باید_بدانند
#اختلاف_فرهنگی_در_ازدواج
بهترین راه این است که برای #ازدواج حدالامکان به #خودشناسی رسیده باشید و به کسانی که بیشتر به شما شباهت دارند نزدیک شوید
قبل از ازدواج لازم است که با آگاهی، #هوشیاری و بدون هیچ تعارف یا ملاحظهای درباره این مسائل صحبت کنید. به طور کلی با #اختلافها و تفاوتها به سه شکل میتوان برخورد کرد.
✅صحبت و توافق بین ارزشها و #تفاوتهای فرهنگی مهمترین راه برای حل اختلافات فرهنگی است. کانال دکتر آذرتاش به این صورت که دو طرف بپذیرند که به تفاوتهای فرهنگی هم #احترام بگذارند.
برای این مرحله میتوان به شرکت در #آداب و رسوم همسر، دادن هدیه در جشنهای فرهنگی یا مذهبی همسر، شوخی مودبانه (نه تمسخر) با تفاوتها که #باعث کاهش حساسیت آن میشود، برخی از راههایی است که میتوان بر سر تفاوتها به توافق رسید.
برخی از اختلافات کاملا قابل حل هستند. اختلافاتی مثل #نحوه پوشش، کار کردن زن در بیرون یا مرد در منزل، محدوده ارتباطات، #تفریحات شخصی و مشترک و روابط با خانوادهها همگی مشکلاتی قابل بحث هستند.
مهمترین #علت درگیریها و جداییها، تفاوتهای حل نشده است. میتوان بخشهایی از تفاوتها را به عنوان حد و #مرزهای شخصی فرد در نظر گرفت. اما ازدواج یک رابطه دو طرفه است و نمیتوان تمام اختلافات را به عنوان #مرزهای شخصی در نظر گرفت و باید تا میتوان از این بخش از #اختلافات جلوگیری کرد.
✅مشاوره پیش از ازدواج امری بسیار مهم است که حتما باید توسط خانوادهها جدی گرفته شود. این نکته هم قابل ذکر است که مشاور به شما، فقط حقایق را به شما نشان میدهد و در نهایت تصمیم با خودتان است.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#شوخی_با_نامحرم_🚫
✍شوخی با #نامحرم_ممنوع🚫
🔔تو فامیل، تو دانشگاه، تو محلِ کار و .... همهى افراد سالم نيستند.❌
⚠️بعضیا قلبشون بیماره، به خاطر همین در #نامحرم طمع میکنند.‼️
👈فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَض
📛به خاطر همین باید طورى حرف بزنیم كه👇
✅ هم #نحوه_بیان ما خوب باشه.
✅ هم #محتوای_حرف ما خوب باشه که حریمِ محرم و نامحرم حفظ بشه.
یعنی👇
✅ با ناز و کرشمه حرف نزنیم ❌
✅ با نامحرم هر حرفی رو هم نزنیم❌
🔸این سفارش قرآنه:
🕋 «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً(احزاب/۳۲)
✨پس به ناز سخن مگویید تا آنكه در دلش بیمارى است طمعی پیدا کند و نیکو و شایسته سخن بگویید.
✨✨✨✨✨
🔚هر چند که در واقع، كسى كه قلبش بيماره مشکل داره و ایراد از اون هست، ولی ما هم نبايد كارى كنیم كه اونو تحريك كنیم❌🔔
👌باید طوری #حرف بزنیم که حتی باعث #گناه یک نفر هم نشیم❌
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
✍شوخی با #نامحرم_ممنوع🚫
🔔تو فامیل، تو دانشگاه، تو محلِ کار و .... همهى افراد سالم نيستند.❌
⚠️بعضیا قلبشون بیماره، به خاطر همین در #نامحرم طمع میکنند.‼️
👈فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَض
📛به خاطر همین باید طورى حرف بزنیم كه👇
✅ هم #نحوه_بیان ما خوب باشه.
✅ هم #محتوای_حرف ما خوب باشه که حریمِ محرم و نامحرم حفظ بشه.
یعنی👇
✅ با ناز و کرشمه حرف نزنیم ❌
✅ با نامحرم هر حرفی رو هم نزنیم❌
🔸این سفارش قرآنه:
🕋 «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً(احزاب/۳۲)
✨پس به ناز سخن مگویید تا آنكه در دلش بیمارى است طمعی پیدا کند و نیکو و شایسته سخن بگویید.
✨✨✨✨✨
🔚هر چند که در واقع، كسى كه قلبش بيماره مشکل داره و ایراد از اون هست، ولی ما هم نبايد كارى كنیم كه اونو تحريك كنیم❌🔔
👌باید طوری #حرف بزنیم که حتی باعث #گناه یک نفر هم نشیم❌
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
💞💞💍💍💞💞
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_دوم
🔰"هفت مرحله در انتخاب #همسر!"
4⃣ وقتی با کسی به #قصد ازدواج دوست شدید یا از او خواستگاری کردید، فکرتان فقط #مشغول ظواهر امر، مانند کافی شاپ رفتن و کادوهای رمانتیک دادن یا #نحوه چای آوردن عروس خانم موقع خواستگاری و مراسم عروسی نباشد و #عاقلانه فکر و رفتار کنید.
5⃣ شناخت بهتر همسر #احتمالیتان از طریق برقراری ارتباط کلامی یا غیر کلامی میباشد. شما میتوانید با معاشرت در #دوران نامزدی و یا پرسش سوالات اساسی در طول #جلسات خواستگاری ، صحبت نمودن با طرف مقابل و... #شناخت زیادی از او به دست آورید.
#ادامه_دارد....
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_دوم
🔰"هفت مرحله در انتخاب #همسر!"
4⃣ وقتی با کسی به #قصد ازدواج دوست شدید یا از او خواستگاری کردید، فکرتان فقط #مشغول ظواهر امر، مانند کافی شاپ رفتن و کادوهای رمانتیک دادن یا #نحوه چای آوردن عروس خانم موقع خواستگاری و مراسم عروسی نباشد و #عاقلانه فکر و رفتار کنید.
5⃣ شناخت بهتر همسر #احتمالیتان از طریق برقراری ارتباط کلامی یا غیر کلامی میباشد. شما میتوانید با معاشرت در #دوران نامزدی و یا پرسش سوالات اساسی در طول #جلسات خواستگاری ، صحبت نمودن با طرف مقابل و... #شناخت زیادی از او به دست آورید.
#ادامه_دارد....
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :صد و سی و هفتم
#فصل_نوزدهم
دلم می خواست خم شوم و به یاد آخرین دیدارمان پیشانی اش را ببوسم. زیر لب گفتم: «خداحافظ» همین. دیگر فرصت حرف بیشتری نبود. چند نفر آمدند و صمدم را بردند. صمدی که عاشقش بودم. او را بردند و از من جدایش کردند. سنگ لحد را که گذاشتند و خاک ها را رویش ریختند، یک دفعه یخ کردم. آن پاره آتشی که از دیشب توی قلبم گر گرفته بود، خاموش شد. پاهایم بی حس شد. قلبم یخ کرد. امیدم ناامید شد. احساس کردم بین آن همه آدم، تنهای تنها هستم؛ بی یار و یاور، بی همدم و هم نفس. حس کردم یک دفعه پرت شدم توی یک دنیای دیگر، بین یک عده غریبه، بی تکیه گاه و بی اتکا. پشتم خالی شده بود. داشتم از یک بلندی می افتادم ته یک دره عمیق.
کمی بعد با پنج تا بچه قد و نیم قد نشسته بودم سر خاکش. باورم نمی شد صمد آن زیر باشد؛ زیر یک خروار خاک. هر کاری کردم بگذارند کمی کنارش بنشینم، نگذاشتند. دستم را گرفتند و سوار ماشین کردند. وقتی برگشتیم، خانه پر از مهمان بود. دوستانش می آمدند. از خاطراتشان با صمد می گفتند. هیچ کس را نمی دیدم. هیچ صدایی نمی شنیدم. باورم نمی شد صمد من آن کسی باشد که آن ها می گفتند. دلم می خواست زودتر همه بروند. خانه خالی بشود. من بمانم و بچه ها. مهدی را بغل کنم. زهرا را ببوسم. موهای خدیجه را ببافم. معصومه را روی پاهایم بنشانم. در گوش سمیه لالایی بخوانم
بچه هایم را بو کنم. آن ها بوی صمد را می دادند. هر کدامشان نشانی از صمد توی صورتشان داشتند. همه رفتند. تنها شدم. تنها ماندم. تنها ماندیم. مهدیِ سه ساله مرد خانه ما شد.
اما نه، صمد هم بود؛ هر لحظه، هر دقیقه. می دیدمش. بویش را حس می کردم.
آن پیراهن قشنگی را که از مکه آورده بود، اتو کردم و به جا لباسی زدم؛ کنار لباس های خودمان. بچه ها که از بیرون می آمدند، دستی روی لباس بابایشان می کشیدند. پیراهن بابا را بو می کردند. می بوسیدند. بوی صمد همیشه بین لباس های ما پخش بود. صمد همیشه با ما بود.
بچه ها صدایش را می شنیدند: «درس بخوانید. با هم مهربان باشید. مواظب مامان باشید. خدا را فراموش نکنید.»
گاهی می آمد نزدیکِ نزدیک. در گوشم می گفت: «قدم! زود باش. بچه ها را زودتر بزرگ کن. سر و سامان بده. زود باش. چقدر طولش می دهی. باید زودتر از اینجا برویم. زود باش. فقط منتظر تو هستم. به جان خودت قدم، این بار تنهایی به بهشت هم نمی روم. زود باش. خیلی وقت است اینجا نشسته ام. منتظر توام. ببین بچه ها بزرگ شده اند.
دستت را به من بده. بچه ها راهشان را بلدند. بیا جلوتر. دستت را بگذار توی دستم. تنهایی دیگر بس است. بقیه راه را باید با هم برویم...»
#نحوه_شهادت_شهیدستارابراهیمی
در عملیات کربلای ۵ زمانی که ماموریت گردان حاج ستار در عملیات تمام شده بود و در حال برگشت بودند، فرمانده گردان بعدی به علّت پاتک دشمن به شهادت رسید. ستار به عنوان جایگزین فرمانده گردان برای ادامه عملیات رفت. از کانال در حال تیراندازی بود که ترکش به سرش اصابت کرد و به شهادت رسید. بچهها جنازهاش را به عقب آوردند تا به دست دشمن نیفتد. بعد از شهادت حاج ستار از رادیوی عراق اعلام شده بود که ستار ابراهیمی کشته شده است.
حاج ستار ابراهیمی هژیر، فرمانده گردان ۱۵۵ لشکر انصارالحسین (ع) در کربلای ۵ منطقه عملیاتی شلمچه در تاریخ ۱۲ اسفند ۶۵ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
#پایان
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :صد و سی و هفتم
#فصل_نوزدهم
دلم می خواست خم شوم و به یاد آخرین دیدارمان پیشانی اش را ببوسم. زیر لب گفتم: «خداحافظ» همین. دیگر فرصت حرف بیشتری نبود. چند نفر آمدند و صمدم را بردند. صمدی که عاشقش بودم. او را بردند و از من جدایش کردند. سنگ لحد را که گذاشتند و خاک ها را رویش ریختند، یک دفعه یخ کردم. آن پاره آتشی که از دیشب توی قلبم گر گرفته بود، خاموش شد. پاهایم بی حس شد. قلبم یخ کرد. امیدم ناامید شد. احساس کردم بین آن همه آدم، تنهای تنها هستم؛ بی یار و یاور، بی همدم و هم نفس. حس کردم یک دفعه پرت شدم توی یک دنیای دیگر، بین یک عده غریبه، بی تکیه گاه و بی اتکا. پشتم خالی شده بود. داشتم از یک بلندی می افتادم ته یک دره عمیق.
کمی بعد با پنج تا بچه قد و نیم قد نشسته بودم سر خاکش. باورم نمی شد صمد آن زیر باشد؛ زیر یک خروار خاک. هر کاری کردم بگذارند کمی کنارش بنشینم، نگذاشتند. دستم را گرفتند و سوار ماشین کردند. وقتی برگشتیم، خانه پر از مهمان بود. دوستانش می آمدند. از خاطراتشان با صمد می گفتند. هیچ کس را نمی دیدم. هیچ صدایی نمی شنیدم. باورم نمی شد صمد من آن کسی باشد که آن ها می گفتند. دلم می خواست زودتر همه بروند. خانه خالی بشود. من بمانم و بچه ها. مهدی را بغل کنم. زهرا را ببوسم. موهای خدیجه را ببافم. معصومه را روی پاهایم بنشانم. در گوش سمیه لالایی بخوانم
بچه هایم را بو کنم. آن ها بوی صمد را می دادند. هر کدامشان نشانی از صمد توی صورتشان داشتند. همه رفتند. تنها شدم. تنها ماندم. تنها ماندیم. مهدیِ سه ساله مرد خانه ما شد.
اما نه، صمد هم بود؛ هر لحظه، هر دقیقه. می دیدمش. بویش را حس می کردم.
آن پیراهن قشنگی را که از مکه آورده بود، اتو کردم و به جا لباسی زدم؛ کنار لباس های خودمان. بچه ها که از بیرون می آمدند، دستی روی لباس بابایشان می کشیدند. پیراهن بابا را بو می کردند. می بوسیدند. بوی صمد همیشه بین لباس های ما پخش بود. صمد همیشه با ما بود.
بچه ها صدایش را می شنیدند: «درس بخوانید. با هم مهربان باشید. مواظب مامان باشید. خدا را فراموش نکنید.»
گاهی می آمد نزدیکِ نزدیک. در گوشم می گفت: «قدم! زود باش. بچه ها را زودتر بزرگ کن. سر و سامان بده. زود باش. چقدر طولش می دهی. باید زودتر از اینجا برویم. زود باش. فقط منتظر تو هستم. به جان خودت قدم، این بار تنهایی به بهشت هم نمی روم. زود باش. خیلی وقت است اینجا نشسته ام. منتظر توام. ببین بچه ها بزرگ شده اند.
دستت را به من بده. بچه ها راهشان را بلدند. بیا جلوتر. دستت را بگذار توی دستم. تنهایی دیگر بس است. بقیه راه را باید با هم برویم...»
#نحوه_شهادت_شهیدستارابراهیمی
در عملیات کربلای ۵ زمانی که ماموریت گردان حاج ستار در عملیات تمام شده بود و در حال برگشت بودند، فرمانده گردان بعدی به علّت پاتک دشمن به شهادت رسید. ستار به عنوان جایگزین فرمانده گردان برای ادامه عملیات رفت. از کانال در حال تیراندازی بود که ترکش به سرش اصابت کرد و به شهادت رسید. بچهها جنازهاش را به عقب آوردند تا به دست دشمن نیفتد. بعد از شهادت حاج ستار از رادیوی عراق اعلام شده بود که ستار ابراهیمی کشته شده است.
حاج ستار ابراهیمی هژیر، فرمانده گردان ۱۵۵ لشکر انصارالحسین (ع) در کربلای ۵ منطقه عملیاتی شلمچه در تاریخ ۱۲ اسفند ۶۵ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
#پایان
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃