🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸
🔸#تناسب_جنسی دختر و پسر😊 🔸#قبل_از_ازدواج
#قسمت_دوم
✅ برخی از نشانه ها در دوران آشنایی در مورد #گرم_مزاجی یا #سرد_مزاجی طرف مقابلتان:
🌻 طبیعت #مردانه و #زنانه
مردانی که از نظر #جنسی گرم هستند، خلق و خوی مردانه تری دارند.🤔 آنها شبیه به #تعاریف استعاری مردانگی، انگیزه پیشرفت، مبارزه و #اراده قوی دارند.😊غیرتمند هستند.🤩 ممکن است در مواجهه با برخی موقعیت ها #خشمگین شوند و در یک کلام، خونِ گرمی دارند. 😊
🔴در مقابل، زنانی که از این نظر گرم هستند روحیات #زنانه پررنگ تری دارند.🌺 آنها خموده نیستند و #ظرافت های رفتاری زنانه دارند. 😊
🌻 طب سنتی چه می گوید؟
در طب سنتی بر اساس #ظواهر افراد سرد مزاجی و گرم مزاجی آنها مشخص می شود.😊 این مشخصات البته قطعی و صد در صد نیستند اما می توانند تا حدود زیادی ر#وشنگر باشند:
💫 افراد گرم مزاج اغلب #لاغر، سبزه، علاقمند به خوردن ترشی ها🤩 و کم میل به خوردن #شیرینی ها، دارای موهای درشت و پرپشت و حالت دار، دارای چشم قهوه ای مایل به سیاه هستند. 😁
حرکات آنها #تند و تیز است. کم خوابند و خواب سبک دارند.❗️ #فعالیت فکری و فیزیکی زیاد، حرارت بالای بدن و بی #استعدادی در چاقی از دیگر علایم آنهاست.❗️ آنها ترجیح می دهند کارها را خودشان با #سرعت بیشتر انجام دهند، میانه ای با افراد تنبل ندارند و خیلی سریع فکر می کنند و تصمیم می گیرند.😌
💫 در مقابل، افراد سردمزاج عموما #چاق، سفیدپوست، علاقمند به خوردن شیرینی ها🤩، دارای #موهای نازک و کم پشت و بدون حالت، دارای رنگ چشم قهوه ای روشن هستند.❗️ #حرکات آرام و کند دارند. تنبل و کم حرف و پرخواب و #سنگین خواب هستند و از خوردن گرمی ها لذت می برند.😊 درست برخلاف گرم مزاج ها که با گرمیجات، جوش می زنند و گر می گیرند.😁 این افراد استعداد چاقی زیادی دارند.❗️
✅ نکته آخر: دختر و پسر با مراجعه به مشاوره قبل از ازدواج، با استفاده از تستهایی که در این زمینه از آنها گرفته میشود میتوانند از #تناسب یا عدم تناسب جنسی یکدیگر اطلاع پیدا کنند.😊️
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
@mojaradan
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
🔸#تناسب_جنسی دختر و پسر😊 🔸#قبل_از_ازدواج
#قسمت_دوم
✅ برخی از نشانه ها در دوران آشنایی در مورد #گرم_مزاجی یا #سرد_مزاجی طرف مقابلتان:
🌻 طبیعت #مردانه و #زنانه
مردانی که از نظر #جنسی گرم هستند، خلق و خوی مردانه تری دارند.🤔 آنها شبیه به #تعاریف استعاری مردانگی، انگیزه پیشرفت، مبارزه و #اراده قوی دارند.😊غیرتمند هستند.🤩 ممکن است در مواجهه با برخی موقعیت ها #خشمگین شوند و در یک کلام، خونِ گرمی دارند. 😊
🔴در مقابل، زنانی که از این نظر گرم هستند روحیات #زنانه پررنگ تری دارند.🌺 آنها خموده نیستند و #ظرافت های رفتاری زنانه دارند. 😊
🌻 طب سنتی چه می گوید؟
در طب سنتی بر اساس #ظواهر افراد سرد مزاجی و گرم مزاجی آنها مشخص می شود.😊 این مشخصات البته قطعی و صد در صد نیستند اما می توانند تا حدود زیادی ر#وشنگر باشند:
💫 افراد گرم مزاج اغلب #لاغر، سبزه، علاقمند به خوردن ترشی ها🤩 و کم میل به خوردن #شیرینی ها، دارای موهای درشت و پرپشت و حالت دار، دارای چشم قهوه ای مایل به سیاه هستند. 😁
حرکات آنها #تند و تیز است. کم خوابند و خواب سبک دارند.❗️ #فعالیت فکری و فیزیکی زیاد، حرارت بالای بدن و بی #استعدادی در چاقی از دیگر علایم آنهاست.❗️ آنها ترجیح می دهند کارها را خودشان با #سرعت بیشتر انجام دهند، میانه ای با افراد تنبل ندارند و خیلی سریع فکر می کنند و تصمیم می گیرند.😌
💫 در مقابل، افراد سردمزاج عموما #چاق، سفیدپوست، علاقمند به خوردن شیرینی ها🤩، دارای #موهای نازک و کم پشت و بدون حالت، دارای رنگ چشم قهوه ای روشن هستند.❗️ #حرکات آرام و کند دارند. تنبل و کم حرف و پرخواب و #سنگین خواب هستند و از خوردن گرمی ها لذت می برند.😊 درست برخلاف گرم مزاج ها که با گرمیجات، جوش می زنند و گر می گیرند.😁 این افراد استعداد چاقی زیادی دارند.❗️
✅ نکته آخر: دختر و پسر با مراجعه به مشاوره قبل از ازدواج، با استفاده از تستهایی که در این زمینه از آنها گرفته میشود میتوانند از #تناسب یا عدم تناسب جنسی یکدیگر اطلاع پیدا کنند.😊️
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
@mojaradan
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
مجردان انقلا✌بی
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے حــــــرمٺ_عشــق💞قسمـــٺ بیست_وهشت روز موعود فرارسید.... ١٣ فروردین بود. خانواده عمو محمد زودتر رسیده بودند. و بعد کوروش خان. یاشار و سمیرا حاضر نشدند بیایند.یوسف گل🌼 و شیرینی🍰 خریده بود. یک دسته گل نرگس🌼😍خرید. شیرینی را به مادرش…
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
حـــــــــرمٺ_عشــق💞قسمـــٺ بیست_ونه
همه در سکوتی محض بودند....
کسی حرفی نمیزد.کوروش خان با خشم😠به یوسف زل زده بود. و بانگاهش به او می فهماند.
که اشتباه کرده این مهمانی را ترتیب داده..
که حسابش را خواهد رسید..
که اجازه نمیدهد به مراد دلش برسد...
که تلافی میکند...
گرچه خود کوروش خان..
حرفی نداشت برای این مهمانی. #مخالف_نبود. اما حالا که در شرایطش قرار گرفته بود، پشیمان شده بود.
آقابزرگ باید تیرخلاص را میزد.! رو به پسرش محمد کرد.
_ خب بابا نظرت چیه!؟ اگه راضی هستی بی پرده بگو. همه همدیگه رو میشناسیم. کسی غریبه بین ما نیس..!قراره یک عمر این دوتا جوون باهم زندگی کنن. نظر یوسف و ریحانه شرط اصلی ماجراست. اونو بعدا.. گرچه الانم مشخص شده.😊و همه تقریبا میدونیم. اما اول از همه باید تکلیف شما دوتا روشن بشه. هم کوروش و هم تو. خب چی میگی!
محمد_والا نمیدونم چی بگم آقاجون.حقیقت امر اینه من هیچ مشکلی با این ازدواج ندارم.
عمو محمد نگاهی به یوسف کرد.
_یوسف رو #میشناسم مث کف دستم ولی..
نگاه محمد به برادرش گره خورد.
محمد_ ولی نگران ارتباطم با #خان_داداش هس. اگه خان داداش مخالفه. تا راضی نشه منم راضی نیستم.
کوروش خان گره ابروهایش باز شد..نگاهی به برادرش کرد.اما چیزی نگفت.
آقابزرگ..
پسرش کوروش را فراخواند. درگوشه ای #خلوت. آرام و #مردانه سخن گفت. تا راه چاره ای پیدا کند.
خانم بزرگ..
نزد فخری خانم رفت. بااشاره طاهره خانم را فراخواند. که صحبت کند. شاید نرم میشد دل مادرشوهری که به این وصلت راضی نبود..!
مرضیه آرام درگوش ریحانه میخواند..
#بزرگی خدا را، #عظمت و #حکمت ✨کارهای خدا✨را برایش میگفت. تا کمتر کند استرس😥 و غم😞 دل خواهر کوچکش را.
علی بلند شد و کنار یوسف نشست...
✍نام نویسنده؛ بانو خادمـ کوےیار
@mojaradan
حـــــــــرمٺ_عشــق💞قسمـــٺ بیست_ونه
همه در سکوتی محض بودند....
کسی حرفی نمیزد.کوروش خان با خشم😠به یوسف زل زده بود. و بانگاهش به او می فهماند.
که اشتباه کرده این مهمانی را ترتیب داده..
که حسابش را خواهد رسید..
که اجازه نمیدهد به مراد دلش برسد...
که تلافی میکند...
گرچه خود کوروش خان..
حرفی نداشت برای این مهمانی. #مخالف_نبود. اما حالا که در شرایطش قرار گرفته بود، پشیمان شده بود.
آقابزرگ باید تیرخلاص را میزد.! رو به پسرش محمد کرد.
_ خب بابا نظرت چیه!؟ اگه راضی هستی بی پرده بگو. همه همدیگه رو میشناسیم. کسی غریبه بین ما نیس..!قراره یک عمر این دوتا جوون باهم زندگی کنن. نظر یوسف و ریحانه شرط اصلی ماجراست. اونو بعدا.. گرچه الانم مشخص شده.😊و همه تقریبا میدونیم. اما اول از همه باید تکلیف شما دوتا روشن بشه. هم کوروش و هم تو. خب چی میگی!
محمد_والا نمیدونم چی بگم آقاجون.حقیقت امر اینه من هیچ مشکلی با این ازدواج ندارم.
عمو محمد نگاهی به یوسف کرد.
_یوسف رو #میشناسم مث کف دستم ولی..
نگاه محمد به برادرش گره خورد.
محمد_ ولی نگران ارتباطم با #خان_داداش هس. اگه خان داداش مخالفه. تا راضی نشه منم راضی نیستم.
کوروش خان گره ابروهایش باز شد..نگاهی به برادرش کرد.اما چیزی نگفت.
آقابزرگ..
پسرش کوروش را فراخواند. درگوشه ای #خلوت. آرام و #مردانه سخن گفت. تا راه چاره ای پیدا کند.
خانم بزرگ..
نزد فخری خانم رفت. بااشاره طاهره خانم را فراخواند. که صحبت کند. شاید نرم میشد دل مادرشوهری که به این وصلت راضی نبود..!
مرضیه آرام درگوش ریحانه میخواند..
#بزرگی خدا را، #عظمت و #حکمت ✨کارهای خدا✨را برایش میگفت. تا کمتر کند استرس😥 و غم😞 دل خواهر کوچکش را.
علی بلند شد و کنار یوسف نشست...
✍نام نویسنده؛ بانو خادمـ کوےیار
@mojaradan