Forwarded from اتچ بات
همسر معزز #شهید_مهدی_نوروزی🌷
🌺آقامهدی نیرویی نبودند که یک جا باشند و یک جا خدمت کنند. اوایل آشناییمان در قوه قضائیه خدمت میکرد و میگفت احساس میکنم باید به سیستان و بلوچستان بروم، اینجا کار خیلی آبکی است.
🌺 اوایل کارش هم بود و افتاد در وادی اختلاسها و پروندههای فساد مالی. در یکی از اداراتِ جزء حفاظت ـ اطلاعات قوه قضائیه چند کار ایشان را روی پروندهها دیدند و ایشان را به اداره کل حفاظت ـ اطلاعات قوه قضائیه بردند. دست آقامهدی پروندههای قطوری افتاد. جوری بود که #جان_خانواده و حتی #اطرافیان آقامهدی را هم به خطر میانداخت. یکی از تکلیفهای سنگین به عهده آقامهدی #پیگیری_قضات_مسئله_دار بود.
🌺آقامهدی میگفت روزی که به آن اداره رفتم با یک اتاق دربسته روبهرو شدم که وقتی درش را باز کردم پر از پروندههای چندین سال خاکخورده بود. آن موقع اوج کارهای ایشان بود و همزمان خبرهایی مبنی بر آوردن شهید از سوریه میرسید که جبهه مقاومت سوریه بسیار تضعیف شده است و نیاز به نیرو دارند و در حال اعزام نیرو هستند.
🌺تا اینکه اوایل سال 1392 پیامکهای مختلفی میآمد مثلاً #ختم_سوره_حشر برای نجات #حرم_حضرت_زینب(س) یا خبر میرسید که به پنج کیلومتری حرم حضرت زینب(س) حمله شده است.
🌺با این خبرها ایشان تصمیم گرفتند خودشان را به #سوریه برسانند، اما با #مخالفت_مسئولین روبهرو شدند و استخاره گرفتند که سنگر شما جای دیگری است فعلاً این کار را انجام ندهید.
🌺اوج کارهایشان در #قوه_قضائیه، اوایل سال 1393 بود که در خانه که بحث میشد به من میگفتند احساس میکنم در قوه کار دارد فرسایشی میشود. یکسری متهمها را میگرفتند، به جرمشان رسیدگی میشد، چند ماه در زندان بودند، تخلفاتشان پیگیری میشد، بعد از آزادی باز هم تخلفات و جرایمشان را دنبال میکردند. میگفتند دستام به جایی بند نیست و هر کاری میکنم اینها دو باره آزاد میشوند. به همین دلیل احساس میکنم کار دارد فرسایشی میشود، من تکلیفام را انجام دادهام و حالا باید به #عراق بروم.
✅ @Modafeharam_zeynab
🌺آقامهدی نیرویی نبودند که یک جا باشند و یک جا خدمت کنند. اوایل آشناییمان در قوه قضائیه خدمت میکرد و میگفت احساس میکنم باید به سیستان و بلوچستان بروم، اینجا کار خیلی آبکی است.
🌺 اوایل کارش هم بود و افتاد در وادی اختلاسها و پروندههای فساد مالی. در یکی از اداراتِ جزء حفاظت ـ اطلاعات قوه قضائیه چند کار ایشان را روی پروندهها دیدند و ایشان را به اداره کل حفاظت ـ اطلاعات قوه قضائیه بردند. دست آقامهدی پروندههای قطوری افتاد. جوری بود که #جان_خانواده و حتی #اطرافیان آقامهدی را هم به خطر میانداخت. یکی از تکلیفهای سنگین به عهده آقامهدی #پیگیری_قضات_مسئله_دار بود.
🌺آقامهدی میگفت روزی که به آن اداره رفتم با یک اتاق دربسته روبهرو شدم که وقتی درش را باز کردم پر از پروندههای چندین سال خاکخورده بود. آن موقع اوج کارهای ایشان بود و همزمان خبرهایی مبنی بر آوردن شهید از سوریه میرسید که جبهه مقاومت سوریه بسیار تضعیف شده است و نیاز به نیرو دارند و در حال اعزام نیرو هستند.
🌺تا اینکه اوایل سال 1392 پیامکهای مختلفی میآمد مثلاً #ختم_سوره_حشر برای نجات #حرم_حضرت_زینب(س) یا خبر میرسید که به پنج کیلومتری حرم حضرت زینب(س) حمله شده است.
🌺با این خبرها ایشان تصمیم گرفتند خودشان را به #سوریه برسانند، اما با #مخالفت_مسئولین روبهرو شدند و استخاره گرفتند که سنگر شما جای دیگری است فعلاً این کار را انجام ندهید.
🌺اوج کارهایشان در #قوه_قضائیه، اوایل سال 1393 بود که در خانه که بحث میشد به من میگفتند احساس میکنم در قوه کار دارد فرسایشی میشود. یکسری متهمها را میگرفتند، به جرمشان رسیدگی میشد، چند ماه در زندان بودند، تخلفاتشان پیگیری میشد، بعد از آزادی باز هم تخلفات و جرایمشان را دنبال میکردند. میگفتند دستام به جایی بند نیست و هر کاری میکنم اینها دو باره آزاد میشوند. به همین دلیل احساس میکنم کار دارد فرسایشی میشود، من تکلیفام را انجام دادهام و حالا باید به #عراق بروم.
✅ @Modafeharam_zeynab
Telegram
attach 📎