اندوه را که از زمان جدا کنیم، درد بیپایان میشود.
آنچه همهچیز را قابل تحملتر کرده است، وجود زمان است.
زمانی فرضی در ذهن. زمانی که به صورت مختصر به خودمان اجازه میدهیم کمی "نبودنشان" را حس کنیم و بعد برمیگردیم به حس کردن آنچه که داریم و آنچه که هستیم.
خوب است که اندوه در زمان بیدار میشود و بعد از مدتی در زمان محو میشود.
خوب است که ما زمان را با ساعت و ثانیه خطکشی میکنیم.
خوب است که همه چیز موقت است.
خیلی خوب است.
زندگی، ناپایدار بودن را با وسواس خاصی رعایت میکند و این دلگرمی عمیقیست.
اندوهِ "نبودنشان" هم موقت است و میدانیم میرود و روزی دیگر، در جایی دیگر بیدار میشود.
تا آن لحظه، میتوانیم دوباره به آنچه داریم و هستیم، برگردیم.
و همین کافیست.
همین لحظههای کوتاهی که اندوه محو میشود و در خودمان غرق میشویم نه در دیگری.
برای من که مدتهاست، هر آنچه قابل تحمل باشد، کافیست.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
آنچه همهچیز را قابل تحملتر کرده است، وجود زمان است.
زمانی فرضی در ذهن. زمانی که به صورت مختصر به خودمان اجازه میدهیم کمی "نبودنشان" را حس کنیم و بعد برمیگردیم به حس کردن آنچه که داریم و آنچه که هستیم.
خوب است که اندوه در زمان بیدار میشود و بعد از مدتی در زمان محو میشود.
خوب است که ما زمان را با ساعت و ثانیه خطکشی میکنیم.
خوب است که همه چیز موقت است.
خیلی خوب است.
زندگی، ناپایدار بودن را با وسواس خاصی رعایت میکند و این دلگرمی عمیقیست.
اندوهِ "نبودنشان" هم موقت است و میدانیم میرود و روزی دیگر، در جایی دیگر بیدار میشود.
تا آن لحظه، میتوانیم دوباره به آنچه داریم و هستیم، برگردیم.
و همین کافیست.
همین لحظههای کوتاهی که اندوه محو میشود و در خودمان غرق میشویم نه در دیگری.
برای من که مدتهاست، هر آنچه قابل تحمل باشد، کافیست.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
اندوه را که از زمان جدا کنیم، درد بیپایان میشود.
آنچه همهچیز را قابل تحملتر کرده است، وجود زمان است.
زمانی فرضی در ذهن. زمانی که به صورت مختصر به خودمان اجازه میدهیم کمی "نبودنشان" را حس کنیم و بعد برمیگردیم به حس کردن آنچه که داریم و آنچه که هستیم.
خوب است که اندوه در زمان بیدار میشود و بعد از مدتی در زمان محو میشود.
خوب است که ما زمان را با ساعت و ثانیه خطکشی میکنیم.
خوب است که همه چیز موقت است.
خیلی خوب است.
زندگی، ناپایدار بودن را با وسواس خاصی رعایت میکند و این دلگرمی عمیقیست.
اندوهِ "نبودنشان" هم موقت است و میدانیم میرود و روزی دیگر، در جایی دیگر بیدار میشود.
تا آن لحظه، میتوانیم دوباره به آنچه داریم و هستیم، برگردیم.
و همین کافیست.
همین لحظههای کوتاهی که اندوه محو میشود و در خودمان غرق میشویم نه در دیگری.
برای من که مدتهاست، هر آنچه قابل تحمل باشد، کافیست.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
آنچه همهچیز را قابل تحملتر کرده است، وجود زمان است.
زمانی فرضی در ذهن. زمانی که به صورت مختصر به خودمان اجازه میدهیم کمی "نبودنشان" را حس کنیم و بعد برمیگردیم به حس کردن آنچه که داریم و آنچه که هستیم.
خوب است که اندوه در زمان بیدار میشود و بعد از مدتی در زمان محو میشود.
خوب است که ما زمان را با ساعت و ثانیه خطکشی میکنیم.
خوب است که همه چیز موقت است.
خیلی خوب است.
زندگی، ناپایدار بودن را با وسواس خاصی رعایت میکند و این دلگرمی عمیقیست.
اندوهِ "نبودنشان" هم موقت است و میدانیم میرود و روزی دیگر، در جایی دیگر بیدار میشود.
تا آن لحظه، میتوانیم دوباره به آنچه داریم و هستیم، برگردیم.
و همین کافیست.
همین لحظههای کوتاهی که اندوه محو میشود و در خودمان غرق میشویم نه در دیگری.
برای من که مدتهاست، هر آنچه قابل تحمل باشد، کافیست.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
هرچقدر بیشتر در مورد رفتار آدمها نسبت به خودمان توضیح بخواهیم، صمیمیت کمتر میشود و رابطه سردتر میشود.
زیاد توضیح خواستن و زیاد سوالکردن و آدمها را مجبور به دفاع از خودشان کردن، یکی از مهمترین علتهای کم رنگ شدن صمیمیت است.
کمی بر روی ظرفیت درونیمان کار کنیم و سعی کنیم رفتارهای شخصیِ آدمها را تحمل کنیم.
صحبت کردن در رابطه برای حل مشکل با مدام توضیح خواستن و ایراد گرفتن فرق دارد. صحبت کردن برای حل مشکل در مورد تعارضات و رفتارهایی هست که در رابطه به وجود آمده است و از ویژگیهای شخصیتی فرد نیست. ما نمیتوانیم با مدام توضیح خواستن، شخصیت و ویژگی های فردی را تغییر دهیم.
تو چرا دیر جواب میدهی؟
تو چرا زیاد بامن مهمونی نمیای؟
تو چرا میری تو خودت حرف نمیزنی؟
تو چرا حواست نبود به من؟
تو چرا اینطوری حرف میزنی؟
تو چرا ...
حواسمان باشد، یا سوالهای ما به علت ویژگیهای فردی طرف مقابلمان است یا در راستای ترمیم مشکل؟
اگر در راستای ترمیمِ مشکل است بهتر است شکلِ آن توضیح خواستن و سوالی نباشد.
و اگر مربوط به ویژگیهای فردی طرف است باید از خودمان سوال کنیم که چرا با وجود دیدنِ این ویژگیها، اصرار به تغییر طرف و از همه مهمتر اصرار به ماندن در رابطه داریم؟
اگر زیاد توضیح میخواهیم، باید بدانیم که آدم حساس و پرتوقعی هستیم و این به آن معناست که تحملمان در پذیرش تفاوتها کم است و مانند کودکان دوست داریم آدمها در رابطهها شبیه به آنچه "ما" میخواهیم رفتار کنند. در غیر اینصورت عصبانی میشویم و سعی در کنترل و تغییر رفتارهایشان داریم و این در دراز مدت رابطهی صمیمانه را یا تمام میکند یا تبدیل به رابطهی برده و حاکم میکند.
وارد رابطهشدن و ماندن در یک رابطهی صمیمانه با هم بسیار متفاوتند. اگر احساس میکنید مدتهاست گفتگوهایتان سوال و جوابی شدهاست و اگر احساس میکند گفتگوها در طرف مقابلتان احساس فشار برای توضیح و توجیه خودش ایجاد میکند، یعنی رابطهتان دچار مشکلی جدی شده است. تا صمیمیت غیر قابل برگشت نشده، از نقش کودکِ پرسشگر و کنترلگر بیرون بیایید و اجازه دهید دوباره پذیرش و مهر به رابطه برگردد.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
زیاد توضیح خواستن و زیاد سوالکردن و آدمها را مجبور به دفاع از خودشان کردن، یکی از مهمترین علتهای کم رنگ شدن صمیمیت است.
کمی بر روی ظرفیت درونیمان کار کنیم و سعی کنیم رفتارهای شخصیِ آدمها را تحمل کنیم.
صحبت کردن در رابطه برای حل مشکل با مدام توضیح خواستن و ایراد گرفتن فرق دارد. صحبت کردن برای حل مشکل در مورد تعارضات و رفتارهایی هست که در رابطه به وجود آمده است و از ویژگیهای شخصیتی فرد نیست. ما نمیتوانیم با مدام توضیح خواستن، شخصیت و ویژگی های فردی را تغییر دهیم.
تو چرا دیر جواب میدهی؟
تو چرا زیاد بامن مهمونی نمیای؟
تو چرا میری تو خودت حرف نمیزنی؟
تو چرا حواست نبود به من؟
تو چرا اینطوری حرف میزنی؟
تو چرا ...
حواسمان باشد، یا سوالهای ما به علت ویژگیهای فردی طرف مقابلمان است یا در راستای ترمیم مشکل؟
اگر در راستای ترمیمِ مشکل است بهتر است شکلِ آن توضیح خواستن و سوالی نباشد.
و اگر مربوط به ویژگیهای فردی طرف است باید از خودمان سوال کنیم که چرا با وجود دیدنِ این ویژگیها، اصرار به تغییر طرف و از همه مهمتر اصرار به ماندن در رابطه داریم؟
اگر زیاد توضیح میخواهیم، باید بدانیم که آدم حساس و پرتوقعی هستیم و این به آن معناست که تحملمان در پذیرش تفاوتها کم است و مانند کودکان دوست داریم آدمها در رابطهها شبیه به آنچه "ما" میخواهیم رفتار کنند. در غیر اینصورت عصبانی میشویم و سعی در کنترل و تغییر رفتارهایشان داریم و این در دراز مدت رابطهی صمیمانه را یا تمام میکند یا تبدیل به رابطهی برده و حاکم میکند.
وارد رابطهشدن و ماندن در یک رابطهی صمیمانه با هم بسیار متفاوتند. اگر احساس میکنید مدتهاست گفتگوهایتان سوال و جوابی شدهاست و اگر احساس میکند گفتگوها در طرف مقابلتان احساس فشار برای توضیح و توجیه خودش ایجاد میکند، یعنی رابطهتان دچار مشکلی جدی شده است. تا صمیمیت غیر قابل برگشت نشده، از نقش کودکِ پرسشگر و کنترلگر بیرون بیایید و اجازه دهید دوباره پذیرش و مهر به رابطه برگردد.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
هرچقدر بیشتر در مورد رفتار آدمها نسبت به خودمان توضیح بخواهیم، صمیمیت کمتر میشود و رابطه سردتر میشود.
زیاد توضیح خواستن و زیاد سوالکردن و آدمها را مجبور به دفاع از خودشان کردن، یکی از مهمترین علتهای کم رنگ شدن صمیمیت است.
کمی بر روی ظرفیت درونیمان کار کنیم و سعی کنیم رفتارهای شخصیِ آدمها را تحمل کنیم.
صحبت کردن در رابطه برای حل مشکل با مدام توضیح خواستن و ایراد گرفتن فرق دارد. صحبت کردن برای حل مشکل در مورد تعارضات و رفتارهایی هست که در رابطه به وجود آمده است و از ویژگیهای شخصیتی فرد نیست. ما نمیتوانیم با مدام توضیح خواستن، شخصیت و ویژگی های فردی را تغییر دهیم.
تو چرا دیر جواب میدهی؟
تو چرا زیاد بامن مهمونی نمیای؟
تو چرا میری تو خودت حرف نمیزنی؟
تو چرا حواست نبود به من؟
تو چرا اینطوری حرف میزنی؟
تو چرا ...
حواسمان باشد، یا سوالهای ما به علت ویژگیهای فردی طرف مقابلمان است یا در راستای ترمیم مشکل؟
اگر در راستای ترمیمِ مشکل است بهتر است شکلِ آن توضیح خواستن و سوالی نباشد.
و اگر مربوط به ویژگیهای فردی طرف است باید از خودمان سوال کنیم که چرا با وجود دیدنِ این ویژگیها، اصرار به تغییر طرف و از همه مهمتر اصرار به ماندن در رابطه داریم؟
اگر زیاد توضیح میخواهیم، باید بدانیم که آدم حساس و پرتوقعی هستیم و این به آن معناست که تحملمان در پذیرش تفاوتها کم است و مانند کودکان دوست داریم آدمها در رابطهها شبیه به آنچه "ما" میخواهیم رفتار کنند. در غیر اینصورت عصبانی میشویم و سعی در کنترل و تغییر رفتارهایشان داریم و این در دراز مدت رابطهی صمیمانه را یا تمام میکند یا تبدیل به رابطهی برده و حاکم میکند.
وارد رابطهشدن و ماندن در یک رابطهی صمیمانه با هم بسیار متفاوتند. اگر احساس میکنید مدتهاست گفتگوهایتان سوال و جوابی شدهاست و اگر احساس میکند گفتگوها در طرف مقابلتان احساس فشار برای توضیح و توجیه خودش ایجاد میکند، یعنی رابطهتان دچار مشکلی جدی شده است. تا صمیمیت غیر قابل برگشت نشده، از نقش کودکِ پرسشگر و کنترلگر بیرون بیایید و اجازه دهید دوباره پذیرش و مهر به رابطه برگردد.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
زیاد توضیح خواستن و زیاد سوالکردن و آدمها را مجبور به دفاع از خودشان کردن، یکی از مهمترین علتهای کم رنگ شدن صمیمیت است.
کمی بر روی ظرفیت درونیمان کار کنیم و سعی کنیم رفتارهای شخصیِ آدمها را تحمل کنیم.
صحبت کردن در رابطه برای حل مشکل با مدام توضیح خواستن و ایراد گرفتن فرق دارد. صحبت کردن برای حل مشکل در مورد تعارضات و رفتارهایی هست که در رابطه به وجود آمده است و از ویژگیهای شخصیتی فرد نیست. ما نمیتوانیم با مدام توضیح خواستن، شخصیت و ویژگی های فردی را تغییر دهیم.
تو چرا دیر جواب میدهی؟
تو چرا زیاد بامن مهمونی نمیای؟
تو چرا میری تو خودت حرف نمیزنی؟
تو چرا حواست نبود به من؟
تو چرا اینطوری حرف میزنی؟
تو چرا ...
حواسمان باشد، یا سوالهای ما به علت ویژگیهای فردی طرف مقابلمان است یا در راستای ترمیم مشکل؟
اگر در راستای ترمیمِ مشکل است بهتر است شکلِ آن توضیح خواستن و سوالی نباشد.
و اگر مربوط به ویژگیهای فردی طرف است باید از خودمان سوال کنیم که چرا با وجود دیدنِ این ویژگیها، اصرار به تغییر طرف و از همه مهمتر اصرار به ماندن در رابطه داریم؟
اگر زیاد توضیح میخواهیم، باید بدانیم که آدم حساس و پرتوقعی هستیم و این به آن معناست که تحملمان در پذیرش تفاوتها کم است و مانند کودکان دوست داریم آدمها در رابطهها شبیه به آنچه "ما" میخواهیم رفتار کنند. در غیر اینصورت عصبانی میشویم و سعی در کنترل و تغییر رفتارهایشان داریم و این در دراز مدت رابطهی صمیمانه را یا تمام میکند یا تبدیل به رابطهی برده و حاکم میکند.
وارد رابطهشدن و ماندن در یک رابطهی صمیمانه با هم بسیار متفاوتند. اگر احساس میکنید مدتهاست گفتگوهایتان سوال و جوابی شدهاست و اگر احساس میکند گفتگوها در طرف مقابلتان احساس فشار برای توضیح و توجیه خودش ایجاد میکند، یعنی رابطهتان دچار مشکلی جدی شده است. تا صمیمیت غیر قابل برگشت نشده، از نقش کودکِ پرسشگر و کنترلگر بیرون بیایید و اجازه دهید دوباره پذیرش و مهر به رابطه برگردد.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
در جستجوی مدامِ توام
در جستجوی تو در آدمها و رابطه ها
در موقعیت ها و شرایط
در سکوت و در هیاهو
در جستجوی مدامِ توام
در تمام شکستها
تمام ناکامیها
تمام اشکها و لبخندها
تمامِ این مسیر تا به امروز
درجستجوی تو و در حالِ پیدا کردنِ بخشهای بیشتری از تو.
روزی که تلاش برای جستجویِ نداشتههایم را متوقف کردم متوجه شدم میتوانم در هر اتفاق و رابطه به "تو" نزدیکتر شومو تو را داشته باشم.
در همان لحظه بود که فهمیدم تمام شعرهای عاشقانه،
تمام اندوهای جاویدان برای از دست دادن های عمیق و تمام خشمهای کشنده برای تعرض به حریم میتواند برای تو باشد.
معنای به دست آوردن در عاشقانه ها برای به دست آوردن بخشهای جدیدی از توست.
معنای از دست دادن در غمها، در سوگِ از دست دادنِ هویت و احترام و دوست داشتنِ توست.
معنای خشم در تعرض به تو و حقوق تو و آسیب زدن به توست.
درست زمانی که جستجو برای پیدا کردن و راضی نگه داشتنِ آدمها را متوقف کردم، با تو برخورد کردم.
و در هر حادثه بیشتر تو را میشناسم.
من در جهانی مملو از خشم و آسیب و تنهایی، قدم میزنم.
اما امیدی در قلبم مرا با آدمهایی آرامتر، مهربانتر و امنتر آشنا میکند و این دیدارها را مدیونِ پیدا شدنِ بخشهای دیگری از تو هستم.
از تمام جهان استقبال میکنم. از تمام اتفاقهایش، از تمام رابطههای بیسرانجامش و تمام خشمها و قضاوتهایش. از جهان استقبال میکنم اگر در هر اتفاق تو پنهان باشی و با هر تجربه بخشی از تو را پیدا کنم.
از زندگی راضی ام، چون تو را به من هدیه داد و همین به من کمک میکند که هیچگاه از جستجوی تو دست نکشم.
ازت ممنونم که وجود داری و در هر اتفاق خودت را به من نشان میدهی.
ممنونم "خودم".
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
در جستجوی تو در آدمها و رابطه ها
در موقعیت ها و شرایط
در سکوت و در هیاهو
در جستجوی مدامِ توام
در تمام شکستها
تمام ناکامیها
تمام اشکها و لبخندها
تمامِ این مسیر تا به امروز
درجستجوی تو و در حالِ پیدا کردنِ بخشهای بیشتری از تو.
روزی که تلاش برای جستجویِ نداشتههایم را متوقف کردم متوجه شدم میتوانم در هر اتفاق و رابطه به "تو" نزدیکتر شومو تو را داشته باشم.
در همان لحظه بود که فهمیدم تمام شعرهای عاشقانه،
تمام اندوهای جاویدان برای از دست دادن های عمیق و تمام خشمهای کشنده برای تعرض به حریم میتواند برای تو باشد.
معنای به دست آوردن در عاشقانه ها برای به دست آوردن بخشهای جدیدی از توست.
معنای از دست دادن در غمها، در سوگِ از دست دادنِ هویت و احترام و دوست داشتنِ توست.
معنای خشم در تعرض به تو و حقوق تو و آسیب زدن به توست.
درست زمانی که جستجو برای پیدا کردن و راضی نگه داشتنِ آدمها را متوقف کردم، با تو برخورد کردم.
و در هر حادثه بیشتر تو را میشناسم.
من در جهانی مملو از خشم و آسیب و تنهایی، قدم میزنم.
اما امیدی در قلبم مرا با آدمهایی آرامتر، مهربانتر و امنتر آشنا میکند و این دیدارها را مدیونِ پیدا شدنِ بخشهای دیگری از تو هستم.
از تمام جهان استقبال میکنم. از تمام اتفاقهایش، از تمام رابطههای بیسرانجامش و تمام خشمها و قضاوتهایش. از جهان استقبال میکنم اگر در هر اتفاق تو پنهان باشی و با هر تجربه بخشی از تو را پیدا کنم.
از زندگی راضی ام، چون تو را به من هدیه داد و همین به من کمک میکند که هیچگاه از جستجوی تو دست نکشم.
ازت ممنونم که وجود داری و در هر اتفاق خودت را به من نشان میدهی.
ممنونم "خودم".
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
.
من نمیدانم هدفِ کلیِ زندگیِ ما انسانها چیست. حتی نمیدانم اصلا هدفی وجود دارد یا نه!
هر چه بیشتر جلو میروم، نمیدانمهایم بیشتر میشوند.
ولی انسانها در تکامل روی پاهای خودشان ایستادند و دستهایشان از زمین آزاد شد.
دستهایی که میتوانند در آغوش بگیرند و مهر بورزند.
هیچ حیوانی به غیر از میمونها و گوریلها مانند انسان نمیتوانند در آغوش بگیرند.
شخصا مایلم فکر کنم هدفِ روی پا ایستادن و رها شدنِ دستانِ ما انسانها برای در آغوش گرفتنِ کُلِ هستی ست؛
برای در آغوش گرفتن حیوانات، گیاهان، اقیانوسها، درختان
و درنهایت در آغوش گرفتنِ انسانهایی که در مسیر زندگیمان قرار میگیرند.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
من نمیدانم هدفِ کلیِ زندگیِ ما انسانها چیست. حتی نمیدانم اصلا هدفی وجود دارد یا نه!
هر چه بیشتر جلو میروم، نمیدانمهایم بیشتر میشوند.
ولی انسانها در تکامل روی پاهای خودشان ایستادند و دستهایشان از زمین آزاد شد.
دستهایی که میتوانند در آغوش بگیرند و مهر بورزند.
هیچ حیوانی به غیر از میمونها و گوریلها مانند انسان نمیتوانند در آغوش بگیرند.
شخصا مایلم فکر کنم هدفِ روی پا ایستادن و رها شدنِ دستانِ ما انسانها برای در آغوش گرفتنِ کُلِ هستی ست؛
برای در آغوش گرفتن حیوانات، گیاهان، اقیانوسها، درختان
و درنهایت در آغوش گرفتنِ انسانهایی که در مسیر زندگیمان قرار میگیرند.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
.
من نمیدانم هدفِ کلیِ زندگی
ِ ما انسانها چیست. حتی نمیدانم اصلا هدفی وجود دارد یا نه!
هر چه بیشتر جلو میروم،
نمیدانمهایم بیشتر میشوند.
ولی انسانها در تکامل روی پاهای خودشان ایستادند و دستهایشان از زمین آزاد شد.
دستهایی که میتوانند در آغوش بگیرند و مهر بورزند.
هیچ حیوانی به غیر از میمونها و گوریلها مانند انسان نمیتوانند در آغوش بگیرند.
شخصا مایلم فکر کنم هدفِ روی پا ایستادن و رها شدنِ دستانِ ما انسانها برای در آغوش گرفتنِ کُلِ هستی ست؛
برای در آغوش گرفتن حیوانات، گیاهان، اقیانوسها، درختان
و درنهایت در آغوش گرفتنِ انسانهایی که در مسیر زندگیمان قرار میگیرند.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
من نمیدانم هدفِ کلیِ زندگی
ِ ما انسانها چیست. حتی نمیدانم اصلا هدفی وجود دارد یا نه!
هر چه بیشتر جلو میروم،
نمیدانمهایم بیشتر میشوند.
ولی انسانها در تکامل روی پاهای خودشان ایستادند و دستهایشان از زمین آزاد شد.
دستهایی که میتوانند در آغوش بگیرند و مهر بورزند.
هیچ حیوانی به غیر از میمونها و گوریلها مانند انسان نمیتوانند در آغوش بگیرند.
شخصا مایلم فکر کنم هدفِ روی پا ایستادن و رها شدنِ دستانِ ما انسانها برای در آغوش گرفتنِ کُلِ هستی ست؛
برای در آغوش گرفتن حیوانات، گیاهان، اقیانوسها، درختان
و درنهایت در آغوش گرفتنِ انسانهایی که در مسیر زندگیمان قرار میگیرند.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
تو را به زندگی
تو را به زمان
تو را به خاطراتم
تو را به خودت سپردم.
و در یکی از سختترین روزها، رهایت کردم.
رهایت کردم تا بتوانم اعتمادم را دوباره به دست آورم.
اعتمادم به جریان زندگی را.
روزی که تلاش برای داشتنت را متوقف کردم، اجازه دادم زندگی با تمام مبهم بودنش در درونم بپیچد و به این دلپیچه و دلآشوبه اعتماد کردم.
روزی که تصمیم گرفتم به تمام بخشهای زندگی اعتماد کنم هم بخشهای خوشآیندش، هم بخشهای ناخوشآیندش، توانستم حتی عمیقترین دردها را هم تحمل کنم. توانستم، بپذیرم، نداشتنت را.
نمیگویم هیچگاه به یادت نمیافتم. به هر حال گاهی در خاطراتم به تو سر میزنم اما اتفاقِ بعد از پذیرش، اتفاقِ عجیبیست. بعد از پذیرش حتی اگر بخواهی هم نمیتوانی دیگر واقعیت را انکار کنی و برگردی به گذشته.
تو سهمِ من نبودی و این را هزاران بار زندگی به من نشان داد اما میدانی، پذیرشِ "نداشتنها و از دست دادنها"، سختترین اتفاق جهان است.
آرام آرام هم اتفاق میافتد. با زمان، با صبر، با غم. این سه کنار هم پذیرش را شکل میدهند و سخت است که در زمان بنشینی و در اندوه صبور باشی.
به زندگی که اعتماد کردم فهمیدم تلاش برای داشتنِ آدمها تلاشی بیهوده است. کسی که بخواهد بماند، میماند و کسی که نخواهد و به اجبار بماند در نهایت، احساسش میرود.
احساسش میرود و جایی دیگر درگیر میشود.
و تو درگیر تر از این حرفها بودی.
رهایت کردم
و با از دست دادنِ تو، اعتماد به جریان زندگیام را به دست آوردم. از دستآوردم راضیام. .
...
پ.ن: هر آنچه که از دست میرود را به جریان زندگی بسپاریم. رابطه ای که دیگر نیست، سلامتی که دیگر مانند گذشته نیست، پولی که رفته است و زمانی که دیگر برنمیگردد. هر آنچه از دست رفته است را رها کنیم تا بتوانیم دوباره اعتماد کنیم.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
تو را به زمان
تو را به خاطراتم
تو را به خودت سپردم.
و در یکی از سختترین روزها، رهایت کردم.
رهایت کردم تا بتوانم اعتمادم را دوباره به دست آورم.
اعتمادم به جریان زندگی را.
روزی که تلاش برای داشتنت را متوقف کردم، اجازه دادم زندگی با تمام مبهم بودنش در درونم بپیچد و به این دلپیچه و دلآشوبه اعتماد کردم.
روزی که تصمیم گرفتم به تمام بخشهای زندگی اعتماد کنم هم بخشهای خوشآیندش، هم بخشهای ناخوشآیندش، توانستم حتی عمیقترین دردها را هم تحمل کنم. توانستم، بپذیرم، نداشتنت را.
نمیگویم هیچگاه به یادت نمیافتم. به هر حال گاهی در خاطراتم به تو سر میزنم اما اتفاقِ بعد از پذیرش، اتفاقِ عجیبیست. بعد از پذیرش حتی اگر بخواهی هم نمیتوانی دیگر واقعیت را انکار کنی و برگردی به گذشته.
تو سهمِ من نبودی و این را هزاران بار زندگی به من نشان داد اما میدانی، پذیرشِ "نداشتنها و از دست دادنها"، سختترین اتفاق جهان است.
آرام آرام هم اتفاق میافتد. با زمان، با صبر، با غم. این سه کنار هم پذیرش را شکل میدهند و سخت است که در زمان بنشینی و در اندوه صبور باشی.
به زندگی که اعتماد کردم فهمیدم تلاش برای داشتنِ آدمها تلاشی بیهوده است. کسی که بخواهد بماند، میماند و کسی که نخواهد و به اجبار بماند در نهایت، احساسش میرود.
احساسش میرود و جایی دیگر درگیر میشود.
و تو درگیر تر از این حرفها بودی.
رهایت کردم
و با از دست دادنِ تو، اعتماد به جریان زندگیام را به دست آوردم. از دستآوردم راضیام. .
...
پ.ن: هر آنچه که از دست میرود را به جریان زندگی بسپاریم. رابطه ای که دیگر نیست، سلامتی که دیگر مانند گذشته نیست، پولی که رفته است و زمانی که دیگر برنمیگردد. هر آنچه از دست رفته است را رها کنیم تا بتوانیم دوباره اعتماد کنیم.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
تو را به زندگی
تو را به زمان
تو را به خاطراتم
تو را به خودت سپردم.
و در یکی از سختترین روزها، رهایت کردم.
رهایت کردم تا بتوانم اعتمادم را دوباره به دست آورم.
اعتمادم به جریان زندگی را.
روزی که تلاش برای داشتنت را متوقف کردم، اجازه دادم زندگی با تمام مبهم بودنش در درونم بپیچد و به این دلپیچه و دلآشوبه اعتماد کردم.
روزی که تصمیم گرفتم به تمام بخشهای زندگی اعتماد کنم هم بخشهای خوشآیندش، هم بخشهای ناخوشآیندش، توانستم حتی عمیقترین دردها را هم تحمل کنم. توانستم، بپذیرم، نداشتنت را.
نمیگویم هیچگاه به یادت نمیافتم. به هر حال گاهی در خاطراتم به تو سر میزنم اما اتفاقِ بعد از پذیرش، اتفاقِ عجیبیست. بعد از پذیرش حتی اگر بخواهی هم نمیتوانی دیگر واقعیت را انکار کنی و برگردی به گذشته.
تو سهمِ من نبودی و این را هزاران بار زندگی به من نشان داد اما میدانی، پذیرشِ "نداشتنها و از دست دادنها"، سختترین اتفاق جهان است.
آرام آرام هم اتفاق میافتد. با زمان، با صبر، با غم. این سه کنار هم پذیرش را شکل میدهند و سخت است که در زمان بنشینی و در اندوه صبور باشی.
به زندگی که اعتماد کردم فهمیدم تلاش برای داشتنِ آدمها تلاشی بیهوده است. کسی که بخواهد بماند، میماند و کسی که نخواهد و به اجبار بماند در نهایت، احساسش میرود.
احساسش میرود و جایی دیگر درگیر میشود.
و تو درگیر تر از این حرفها بودی.
رهایت کردم
و با از دست دادنِ تو، اعتماد به جریان زندگیام را به دست آوردم. از دستآوردم راضیام. .
.
.
.
پ.ن: هر آنچه که از دست میرود را به جریان زندگی بسپاریم. رابطه ای که دیگر نیست، سلامتی که دیگر مانند گذشته نیست، پولی که رفته است و زمانی که دیگر برنمیگردد. هر آنچه از دست رفته است را رها کنیم تا بتوانیم دوباره اعتماد کنیم.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
تو را به زمان
تو را به خاطراتم
تو را به خودت سپردم.
و در یکی از سختترین روزها، رهایت کردم.
رهایت کردم تا بتوانم اعتمادم را دوباره به دست آورم.
اعتمادم به جریان زندگی را.
روزی که تلاش برای داشتنت را متوقف کردم، اجازه دادم زندگی با تمام مبهم بودنش در درونم بپیچد و به این دلپیچه و دلآشوبه اعتماد کردم.
روزی که تصمیم گرفتم به تمام بخشهای زندگی اعتماد کنم هم بخشهای خوشآیندش، هم بخشهای ناخوشآیندش، توانستم حتی عمیقترین دردها را هم تحمل کنم. توانستم، بپذیرم، نداشتنت را.
نمیگویم هیچگاه به یادت نمیافتم. به هر حال گاهی در خاطراتم به تو سر میزنم اما اتفاقِ بعد از پذیرش، اتفاقِ عجیبیست. بعد از پذیرش حتی اگر بخواهی هم نمیتوانی دیگر واقعیت را انکار کنی و برگردی به گذشته.
تو سهمِ من نبودی و این را هزاران بار زندگی به من نشان داد اما میدانی، پذیرشِ "نداشتنها و از دست دادنها"، سختترین اتفاق جهان است.
آرام آرام هم اتفاق میافتد. با زمان، با صبر، با غم. این سه کنار هم پذیرش را شکل میدهند و سخت است که در زمان بنشینی و در اندوه صبور باشی.
به زندگی که اعتماد کردم فهمیدم تلاش برای داشتنِ آدمها تلاشی بیهوده است. کسی که بخواهد بماند، میماند و کسی که نخواهد و به اجبار بماند در نهایت، احساسش میرود.
احساسش میرود و جایی دیگر درگیر میشود.
و تو درگیر تر از این حرفها بودی.
رهایت کردم
و با از دست دادنِ تو، اعتماد به جریان زندگیام را به دست آوردم. از دستآوردم راضیام. .
.
.
.
پ.ن: هر آنچه که از دست میرود را به جریان زندگی بسپاریم. رابطه ای که دیگر نیست، سلامتی که دیگر مانند گذشته نیست، پولی که رفته است و زمانی که دیگر برنمیگردد. هر آنچه از دست رفته است را رها کنیم تا بتوانیم دوباره اعتماد کنیم.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
در جستجوی یک فرد خاص نباشیم.
وقتی در جستجوی فردی خاص هستیم بسیاری از آدمها را نمیبینیم. حتی به سمت یک صحبت ساده با آنها هم حرکت نمیکنیم.
در جستجو بودن، یعنی به نوعی قضاوت کردنِ آدمها، حتی قبل از فرصتِ سلام و احوال پرسی کردن.
جستجو کردن یعنی ما فقط به افرادی اجازه میدهیم به دنیایمان نزدیک شوند که شبیه به تصویر ذهنیمان هستند و همین تصویر ما را از کامل حس کردن زندگی دور میکند.
در اتفاقات، محیطها و موقعیتهای جدید قرار بگیرید و سعی کنید با آدمها جهان مشترکی پیدا کنید اما در جستجوی یافتنِ فردی خاص نباشید.
حضور داشتن در اتفاقات، بزرگترین راهنمای ما برای وصل شدن به آدمهای جدید، جهانهای جدید و موقعیتهای جدیدتر است.
پ.ن:
همیشه زمانی که جستجو را متوقف کردم با آدمهایی اشنا شدم که ماندگارتر شدند. اگر دوست دارید برایم از موقعیت هایی بنویسید که جستجو نکردید ولی جهان مشترکی را تجربه کردید و رابطه با آن آدم ماندگار شد. همهتان را میخوانم.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
وقتی در جستجوی فردی خاص هستیم بسیاری از آدمها را نمیبینیم. حتی به سمت یک صحبت ساده با آنها هم حرکت نمیکنیم.
در جستجو بودن، یعنی به نوعی قضاوت کردنِ آدمها، حتی قبل از فرصتِ سلام و احوال پرسی کردن.
جستجو کردن یعنی ما فقط به افرادی اجازه میدهیم به دنیایمان نزدیک شوند که شبیه به تصویر ذهنیمان هستند و همین تصویر ما را از کامل حس کردن زندگی دور میکند.
در اتفاقات، محیطها و موقعیتهای جدید قرار بگیرید و سعی کنید با آدمها جهان مشترکی پیدا کنید اما در جستجوی یافتنِ فردی خاص نباشید.
حضور داشتن در اتفاقات، بزرگترین راهنمای ما برای وصل شدن به آدمهای جدید، جهانهای جدید و موقعیتهای جدیدتر است.
پ.ن:
همیشه زمانی که جستجو را متوقف کردم با آدمهایی اشنا شدم که ماندگارتر شدند. اگر دوست دارید برایم از موقعیت هایی بنویسید که جستجو نکردید ولی جهان مشترکی را تجربه کردید و رابطه با آن آدم ماندگار شد. همهتان را میخوانم.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
.
در جستجوی یک فرد خاص نباشیم...
وقتی در جستجوی فردی خاص هستیم بسیاری از آدمها را نمیبینیم.
حتی به سمت یک صحبت ساده با آنها هم حرکت نمیکنیم.
در جستجو بودن،
یعنی به نوعی قضاوت کردنِ آدمها،
حتی قبل از فرصت سلام و احوالپرسی کردن...
جستجو کردن یعنی ما فقط به افرادی اجازه میدهیم به دنیایمان نزدیک شوند که شبیه به تصویر ذهنیمان هستند و همین تصویر ما را از کامل حس کردن زندگی دور میکند.
در اتفاقات، محیطها و موقعیتهای جدید قرار بگیرید و سعی کنید با آدمها جهان مشترکی پیدا کنید اما در جستجوی یافتنِ فردی خاص نباشید.
حضور داشتن در اتفاقات، بزرگترین راهنمای ما برای وصل شدن به آدمهای جدید، جهانهای جدید و موقعیتهای جدیدتر است.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
در جستجوی یک فرد خاص نباشیم...
وقتی در جستجوی فردی خاص هستیم بسیاری از آدمها را نمیبینیم.
حتی به سمت یک صحبت ساده با آنها هم حرکت نمیکنیم.
در جستجو بودن،
یعنی به نوعی قضاوت کردنِ آدمها،
حتی قبل از فرصت سلام و احوالپرسی کردن...
جستجو کردن یعنی ما فقط به افرادی اجازه میدهیم به دنیایمان نزدیک شوند که شبیه به تصویر ذهنیمان هستند و همین تصویر ما را از کامل حس کردن زندگی دور میکند.
در اتفاقات، محیطها و موقعیتهای جدید قرار بگیرید و سعی کنید با آدمها جهان مشترکی پیدا کنید اما در جستجوی یافتنِ فردی خاص نباشید.
حضور داشتن در اتفاقات، بزرگترین راهنمای ما برای وصل شدن به آدمهای جدید، جهانهای جدید و موقعیتهای جدیدتر است.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
دریغ که میکنند، شَک شروع میشود.
شَک به دوست داشتنی بودنمان و به اینکه آیا به اندازهی کافی، کافی هستیم!
دریغ که میکنند، هر چند سال هم که بگذرد، هر سنی هم که پیدا کنیم، باز شک میکنیم. شک به خودمان، به حرفهایمان به تصمیمهایمان و به هدفهایمان.
دریغ که میکنند، شک شروع میشود.
و آرام آرام دایرهی شک بیشتر میشود.
اول به دوست داشتنی بودنمان و بعد به دوست داشتنِ آدمها نسبت به خودمان.
و مدام از خودمان میپرسیم:
آیا واقعا مرا دوست دارد؟
تمام این سرگشتگی برمیگردد به یک سوال اساسی که از کودکیمان در مخفیترین اتاقهای ذهنمان از خودمان میپرسیدیم؛ اینکه اگر دوست داشتنی هستم چرا آنها دریغ کردند؟
هیچ حسرتی برای یک آدم، بزرگتر از حسرتِ محبت نیست.
وقتی کودک هستیم درست ترین و مهمترین زمان برای دریافت محبت است. محبت باعث میشود احساس کنیم مهم هستیم و ما را دوست داشتنی میبینند و پدر و مادری که محبتشان را دریغ میکنند، بذری از شَک میکارند درست در وسط قلبِ هویتِ فرزندشان.
ما فرزندانِ نسلی مشترک هستیم که بیشترِ پدر و مادرهایمان نمیتوانستند ما را در آغوش بکشند. که نمیدانستند چطور محبتشان را ابراز کنند. ما فرزندان نسلی مضطرب و سرد هستیم که بیشتر از آنکه عشق را لمس کنیم شرم و حیا را حس کردیم.
و حال که به میانههای راه میرسیم شک میکنیم.
شک به اصیل بودنِ احساساتِ طرف مقابل و شک به احساساتِ خودمان.
داستانِ دریغ کردنشان، داستان غمانگیزی ست، اما غمانگیزتر از آن، دریغ کردنِ خودمان است.
اینکه چقدر عجیب رفتارهایی را تکرار میکنیم که از آنها عمیقا آسیب دیده ایم و درست همانگونه که به ما عشق نورزیدند به خودمان عشق نمیورزیم.
راهِ عشق ورزیدن به خودمان از دیدنِ چشمهایمان شروع میشود.
امشب به چشمهای خودتان در کودکیتان نگاه کنید.
آیا حضور عشق و محبت را حس میکنید؟
به چشمهای زیبایتان نگاه کنید و آرام زمزمه کنید: تو کافی هستی و من آنگونه که هستی دوستت دارم و اگر لازم به تغییر باشد، کنارت با عشق خواهم ماند و تغییر را آغاز خواهیم کرد.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
شَک به دوست داشتنی بودنمان و به اینکه آیا به اندازهی کافی، کافی هستیم!
دریغ که میکنند، هر چند سال هم که بگذرد، هر سنی هم که پیدا کنیم، باز شک میکنیم. شک به خودمان، به حرفهایمان به تصمیمهایمان و به هدفهایمان.
دریغ که میکنند، شک شروع میشود.
و آرام آرام دایرهی شک بیشتر میشود.
اول به دوست داشتنی بودنمان و بعد به دوست داشتنِ آدمها نسبت به خودمان.
و مدام از خودمان میپرسیم:
آیا واقعا مرا دوست دارد؟
تمام این سرگشتگی برمیگردد به یک سوال اساسی که از کودکیمان در مخفیترین اتاقهای ذهنمان از خودمان میپرسیدیم؛ اینکه اگر دوست داشتنی هستم چرا آنها دریغ کردند؟
هیچ حسرتی برای یک آدم، بزرگتر از حسرتِ محبت نیست.
وقتی کودک هستیم درست ترین و مهمترین زمان برای دریافت محبت است. محبت باعث میشود احساس کنیم مهم هستیم و ما را دوست داشتنی میبینند و پدر و مادری که محبتشان را دریغ میکنند، بذری از شَک میکارند درست در وسط قلبِ هویتِ فرزندشان.
ما فرزندانِ نسلی مشترک هستیم که بیشترِ پدر و مادرهایمان نمیتوانستند ما را در آغوش بکشند. که نمیدانستند چطور محبتشان را ابراز کنند. ما فرزندان نسلی مضطرب و سرد هستیم که بیشتر از آنکه عشق را لمس کنیم شرم و حیا را حس کردیم.
و حال که به میانههای راه میرسیم شک میکنیم.
شک به اصیل بودنِ احساساتِ طرف مقابل و شک به احساساتِ خودمان.
داستانِ دریغ کردنشان، داستان غمانگیزی ست، اما غمانگیزتر از آن، دریغ کردنِ خودمان است.
اینکه چقدر عجیب رفتارهایی را تکرار میکنیم که از آنها عمیقا آسیب دیده ایم و درست همانگونه که به ما عشق نورزیدند به خودمان عشق نمیورزیم.
راهِ عشق ورزیدن به خودمان از دیدنِ چشمهایمان شروع میشود.
امشب به چشمهای خودتان در کودکیتان نگاه کنید.
آیا حضور عشق و محبت را حس میکنید؟
به چشمهای زیبایتان نگاه کنید و آرام زمزمه کنید: تو کافی هستی و من آنگونه که هستی دوستت دارم و اگر لازم به تغییر باشد، کنارت با عشق خواهم ماند و تغییر را آغاز خواهیم کرد.
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
شاید آدمهایی را از دست میدهیم تا در دردِ از دست دادن، بخشی گمشده از خودمان را به دست بیاوریم.
از دست دادنِ آدمهایی بیرون از خودمان در مقابلِ به دست آوردنِ آدمی در درونِ خودمان.
شاید اگر نیرویِ دردناکِ از دست دادن را برای پیدا کردنِ درونمان صرف کنیم، بتوانیم بدون درماندگی از درد رد شویم.
شاید از یک جایی به بعد در مسیر زندگیمان، معنای هیجان تغییر میکند.
شاید از یک سنی به بعد قرار است، با کشفِ فکر یا رفتاری در خودمان، هیجان را تجربه کنیم.
هیجانِ اینکه؛ چه جالب! تا به حال به این رفتار در خودم توجه نکرده بودم!
و بعد فکر کنیم که آیا این رفتار را باید تغییر دهیم یا نه.
و این هیجان با هیجانهای دیگری مانند خریدن خانه و به دست آوردن مدرکِ جدید بسیار متفاوت است.
این نوع هیجان، تنها هیجانیست که درد شانه به شانهی شعف وجود دارد.
درد اینکه با این رفتار چه آسیبی به خودمان زدهایم و شعفِ اینکه چقدر خوب که اکنون میتوانیم ببینیم و تغییرش دهیم.
شاید از جایی به بعد هر از دست دادنی، شروعِ دردناکِ هیجانی عمیق از کشفی دوباره در مورد خودمان شود.
ایا اخیرا با از دست دادنِ آدمی، متوجه ی حضورِ رفتار یا فکری در خودتان شده اید که با تمام سختیاش، جالب بوده است؟
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
از دست دادنِ آدمهایی بیرون از خودمان در مقابلِ به دست آوردنِ آدمی در درونِ خودمان.
شاید اگر نیرویِ دردناکِ از دست دادن را برای پیدا کردنِ درونمان صرف کنیم، بتوانیم بدون درماندگی از درد رد شویم.
شاید از یک جایی به بعد در مسیر زندگیمان، معنای هیجان تغییر میکند.
شاید از یک سنی به بعد قرار است، با کشفِ فکر یا رفتاری در خودمان، هیجان را تجربه کنیم.
هیجانِ اینکه؛ چه جالب! تا به حال به این رفتار در خودم توجه نکرده بودم!
و بعد فکر کنیم که آیا این رفتار را باید تغییر دهیم یا نه.
و این هیجان با هیجانهای دیگری مانند خریدن خانه و به دست آوردن مدرکِ جدید بسیار متفاوت است.
این نوع هیجان، تنها هیجانیست که درد شانه به شانهی شعف وجود دارد.
درد اینکه با این رفتار چه آسیبی به خودمان زدهایم و شعفِ اینکه چقدر خوب که اکنون میتوانیم ببینیم و تغییرش دهیم.
شاید از جایی به بعد هر از دست دادنی، شروعِ دردناکِ هیجانی عمیق از کشفی دوباره در مورد خودمان شود.
ایا اخیرا با از دست دادنِ آدمی، متوجه ی حضورِ رفتار یا فکری در خودتان شده اید که با تمام سختیاش، جالب بوده است؟
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
سالها پیش با خودم قرار گذاشتم، آنطور که دیگران به اسم دوست داشتن و محافظت کردن به من و یکدیگر آسیب میزنند، آسیب نزنم.
سالها پیش که از رفتارهای آدمهای بزرگسال گیج و مبهم شده بودم تصمیم گرفتم شبیه به آنها عشق نورزم و شبیه به آنها از جملهی دوستت دارم برای ارضای کمبودهایم استفاده نکنم.
سالها پیش فهمیدم که هیچگاه کمبودها و جاهای خالیِ زندگیام جبران نخواهد شد و هیچ رابطهای نمیتواند آسیبهای وارد شده را ترمیم کند.
اما فهمیدم که با درک کردنِ مشکلات و آسیبهایم میتوانم توقعاتم را از خود و دیگران کم کنم و سالمتر رفتار کنم.
سالها پیش به خودم گفتم هیچ آدمی قرار نیست خودش را برای راضی نگه داشتنِ من تغییر دهد.
هیچ آدمی قرار نیست مرا آنطور که میخواهم، دوست بدارد.
هیچ آدمی قرار نیست در خدمتم باشد.
هیچ آدمی قرار نیست تمام افکار و رفتارهایش را برایم توضیح دهد.
هیچ آدمی قرار نیست تمام هدفها و برنامههایش را با من سازگار کند.
هیچ آدمی قرار نیست تمامِ خودش را بر من افشا کند.
و هیچ آدمی قرار نیست تنهاییِ درونیِ ام را کم کند.
و سالها بعد آموختم که تمامِ همان آسیبها و تصمیم به شبیهِ دیگران رفتار نکردن، از من زنی ساخت که با بدنش، تصمیمهایش، انتخابهایش و رفتارهایش راحت است.
زنی که زخمهای عمیقی دارد اما امروز میداند چطور به دیگران و خودش زخمهای عمیق نزند
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
سالها پیش که از رفتارهای آدمهای بزرگسال گیج و مبهم شده بودم تصمیم گرفتم شبیه به آنها عشق نورزم و شبیه به آنها از جملهی دوستت دارم برای ارضای کمبودهایم استفاده نکنم.
سالها پیش فهمیدم که هیچگاه کمبودها و جاهای خالیِ زندگیام جبران نخواهد شد و هیچ رابطهای نمیتواند آسیبهای وارد شده را ترمیم کند.
اما فهمیدم که با درک کردنِ مشکلات و آسیبهایم میتوانم توقعاتم را از خود و دیگران کم کنم و سالمتر رفتار کنم.
سالها پیش به خودم گفتم هیچ آدمی قرار نیست خودش را برای راضی نگه داشتنِ من تغییر دهد.
هیچ آدمی قرار نیست مرا آنطور که میخواهم، دوست بدارد.
هیچ آدمی قرار نیست در خدمتم باشد.
هیچ آدمی قرار نیست تمام افکار و رفتارهایش را برایم توضیح دهد.
هیچ آدمی قرار نیست تمام هدفها و برنامههایش را با من سازگار کند.
هیچ آدمی قرار نیست تمامِ خودش را بر من افشا کند.
و هیچ آدمی قرار نیست تنهاییِ درونیِ ام را کم کند.
و سالها بعد آموختم که تمامِ همان آسیبها و تصمیم به شبیهِ دیگران رفتار نکردن، از من زنی ساخت که با بدنش، تصمیمهایش، انتخابهایش و رفتارهایش راحت است.
زنی که زخمهای عمیقی دارد اما امروز میداند چطور به دیگران و خودش زخمهای عمیق نزند
#پونه_مقیمی
@mitingg♥️♥️
هرچقدر بیشتر در مورد رفتار آدمها نسبت به خودمان توضیح بخواهیم، صمیمیت کمتر میشود و رابطه سردتر میشود.
زیاد توضیح خواستن و زیاد سوالکردن و آدمها را مجبور به دفاع از خودشان کردن، یکی از مهمترین علتهای کم رنگ شدن صمیمیت است.
کمی بر روی ظرفیت درونیمان کار کنیم و سعی کنیم رفتارهای شخصیِ آدمها را تحمل کنیم.
صحبت کردن در رابطه برای حل مشکل با مدام توضیح خواستن و ایراد گرفتن فرق دارد. صحبت کردن برای حل مشکل در مورد تعارضات و رفتارهایی هست که در رابطه به وجود آمده است و از ویژگیهای شخصیتی فرد نیست. ما نمیتوانیم با مدام توضیح خواستن، شخصیت و ویژگی های فردی را تغییر دهیم.
تو چرا دیر جواب میدهی؟
تو چرا زیاد بامن مهمونی نمیای؟
تو چرا میری تو خودت حرف نمیزنی؟
تو چرا حواست نبود به من؟
تو چرا اینطوری حرف میزنی؟
تو چرا ...
حواسمان باشد، یا سوالهای ما به علت ویژگیهای فردی طرف مقابلمان است یا در راستای ترمیم مشکل؟
اگر در راستای ترمیمِ مشکل است بهتر است شکلِ آن توضیح خواستن و سوالی نباشد.
و اگر مربوط به ویژگیهای فردی طرف است باید از خودمان سوال کنیم که چرا با وجود دیدنِ این ویژگیها، اصرار به تغییر طرف و از همه مهمتر اصرار به ماندن در رابطه داریم؟
اگر زیاد توضیح میخواهیم، باید بدانیم که آدم حساس و پرتوقعی هستیم و این به آن معناست که تحملمان در پذیرش تفاوتها کم است و مانند کودکان دوست داریم آدمها در رابطهها شبیه به آنچه "ما" میخواهیم رفتار کنند. در غیر اینصورت عصبانی میشویم و سعی در کنترل و تغییر رفتارهایشان داریم و این در دراز مدت رابطهی صمیمانه را یا تمام میکند یا تبدیل به رابطهی برده و حاکم میکند.
وارد رابطهشدن و ماندن در یک رابطهی صمیمانه با هم بسیار متفاوتند. اگر احساس میکنید مدتهاست گفتگوهایتان سوال و جوابی شدهاست و اگر احساس میکند گفتگوها در طرف مقابلتان احساس فشار برای توضیح و توجیه خودش ایجاد میکند، یعنی رابطهتان دچار مشکلی جدی شده است. تا صمیمیت غیر قابل برگشت نشده، از نقش کودکِ پرسشگر و کنترلگر بیرون بیایید و اجازه دهید دوباره پذیرش و مهر به رابطه برگردد.
#پونه_مقیمی
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
زیاد توضیح خواستن و زیاد سوالکردن و آدمها را مجبور به دفاع از خودشان کردن، یکی از مهمترین علتهای کم رنگ شدن صمیمیت است.
کمی بر روی ظرفیت درونیمان کار کنیم و سعی کنیم رفتارهای شخصیِ آدمها را تحمل کنیم.
صحبت کردن در رابطه برای حل مشکل با مدام توضیح خواستن و ایراد گرفتن فرق دارد. صحبت کردن برای حل مشکل در مورد تعارضات و رفتارهایی هست که در رابطه به وجود آمده است و از ویژگیهای شخصیتی فرد نیست. ما نمیتوانیم با مدام توضیح خواستن، شخصیت و ویژگی های فردی را تغییر دهیم.
تو چرا دیر جواب میدهی؟
تو چرا زیاد بامن مهمونی نمیای؟
تو چرا میری تو خودت حرف نمیزنی؟
تو چرا حواست نبود به من؟
تو چرا اینطوری حرف میزنی؟
تو چرا ...
حواسمان باشد، یا سوالهای ما به علت ویژگیهای فردی طرف مقابلمان است یا در راستای ترمیم مشکل؟
اگر در راستای ترمیمِ مشکل است بهتر است شکلِ آن توضیح خواستن و سوالی نباشد.
و اگر مربوط به ویژگیهای فردی طرف است باید از خودمان سوال کنیم که چرا با وجود دیدنِ این ویژگیها، اصرار به تغییر طرف و از همه مهمتر اصرار به ماندن در رابطه داریم؟
اگر زیاد توضیح میخواهیم، باید بدانیم که آدم حساس و پرتوقعی هستیم و این به آن معناست که تحملمان در پذیرش تفاوتها کم است و مانند کودکان دوست داریم آدمها در رابطهها شبیه به آنچه "ما" میخواهیم رفتار کنند. در غیر اینصورت عصبانی میشویم و سعی در کنترل و تغییر رفتارهایشان داریم و این در دراز مدت رابطهی صمیمانه را یا تمام میکند یا تبدیل به رابطهی برده و حاکم میکند.
وارد رابطهشدن و ماندن در یک رابطهی صمیمانه با هم بسیار متفاوتند. اگر احساس میکنید مدتهاست گفتگوهایتان سوال و جوابی شدهاست و اگر احساس میکند گفتگوها در طرف مقابلتان احساس فشار برای توضیح و توجیه خودش ایجاد میکند، یعنی رابطهتان دچار مشکلی جدی شده است. تا صمیمیت غیر قابل برگشت نشده، از نقش کودکِ پرسشگر و کنترلگر بیرون بیایید و اجازه دهید دوباره پذیرش و مهر به رابطه برگردد.
#پونه_مقیمی
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
كم تجربه تر كه هستيم، فكر ميكنيم ارزوها و هيجانهاي مان بالهايي نامرئي هستند كه به ما كمك ميكنند پرواز كنيم، كه اوج بگيريم و از دردها و ناهمواري هاي زندگي رد شويم.
گاهي ارزوهايمان به ما قدرت پرواز ميدهند و گاهي عاشق شدنهاي يواشكي.
كمي كه زندگي به پيش ميرود، انگار براي پرواز به چيزي بيشتر از ارزوها و هيجانهايمان نياز داريم.
ما انتظار داريم كسي باشد، چيزي و يا نيرويي فراتر از ما تا به ما پرواز را بياموزد، پرواز از فراز دردها و رنجها!
حقيقت اين است كه قصه ي پرواز، يك قصه ي قديميِ شكست خورده است.
پرواز هيچگاه براي ما نبوده و نخواهد بود. پرواز داستان پرندگان است. ما ادمهايي هستيم كه بر روي پاهايمان راه ميرويم و دنيا را با دستهايمان لمس مي كنيم.
داستان ما، ديدن و حس كردن و لمس كردن است. با همين بدن و همين ذهن!
ما همه چيز را سريع ميخواهيم.
به همين علت مشتاق بال دار شدن هستيم تا سريع تر گذر كنيم.
پرواز از موقعيتي كه سخت است.
از رابطه اي كه به بن بست رسيده و از دردي كه اكنون در زندگيمان به وجود امده.
ما سريع ترين ها را اختراع ميكنيم تا رد شويم و فقط به مقصد برسيم. سريع ترين اتوموبيل، سريع ترين هواپيما، سريع ترين اينترنت و سريع ترين راهِ به دست اوردن!
حقيقت اين است كه هيچ پروازي به ما كمك نخواهد كرد كه دردهايمان كمتر شود.
ما بايد با پاهايمان، با چشمهايمان و با دستهايمان هر ان چه هست را تجربه كنيم؛ عشق يا درد، مهر يا رنج.
فقط با همين بدني كه در اختيارمان است مي توانيم از دردها رد شويم.
براي گذر از هر شرايطي، لمس ان شرايط اولين قدم است.
اگر گذر كردن را ياد بگيريم، ارام ارام متوجه ميشويم به پرواز احتياج نداريم.
تمام انچه كه نياز داريم يك نزديكيِ عميق است؛ نزديكي به بدنمان و درونمان.
وقتي به درونمان نزديك شويم از پرواز بي نياز ميشويم. با بدني كه هنوز زنده است و اكنوني كه در اختيار ماست، گذر خواهيم كرد.
ارام باشيد و صبور، ما براي همين دنيا طراحي شده ايم.
به پرواز هيچ نيازي نيست.
#پونه_مقیمی
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
گاهي ارزوهايمان به ما قدرت پرواز ميدهند و گاهي عاشق شدنهاي يواشكي.
كمي كه زندگي به پيش ميرود، انگار براي پرواز به چيزي بيشتر از ارزوها و هيجانهايمان نياز داريم.
ما انتظار داريم كسي باشد، چيزي و يا نيرويي فراتر از ما تا به ما پرواز را بياموزد، پرواز از فراز دردها و رنجها!
حقيقت اين است كه قصه ي پرواز، يك قصه ي قديميِ شكست خورده است.
پرواز هيچگاه براي ما نبوده و نخواهد بود. پرواز داستان پرندگان است. ما ادمهايي هستيم كه بر روي پاهايمان راه ميرويم و دنيا را با دستهايمان لمس مي كنيم.
داستان ما، ديدن و حس كردن و لمس كردن است. با همين بدن و همين ذهن!
ما همه چيز را سريع ميخواهيم.
به همين علت مشتاق بال دار شدن هستيم تا سريع تر گذر كنيم.
پرواز از موقعيتي كه سخت است.
از رابطه اي كه به بن بست رسيده و از دردي كه اكنون در زندگيمان به وجود امده.
ما سريع ترين ها را اختراع ميكنيم تا رد شويم و فقط به مقصد برسيم. سريع ترين اتوموبيل، سريع ترين هواپيما، سريع ترين اينترنت و سريع ترين راهِ به دست اوردن!
حقيقت اين است كه هيچ پروازي به ما كمك نخواهد كرد كه دردهايمان كمتر شود.
ما بايد با پاهايمان، با چشمهايمان و با دستهايمان هر ان چه هست را تجربه كنيم؛ عشق يا درد، مهر يا رنج.
فقط با همين بدني كه در اختيارمان است مي توانيم از دردها رد شويم.
براي گذر از هر شرايطي، لمس ان شرايط اولين قدم است.
اگر گذر كردن را ياد بگيريم، ارام ارام متوجه ميشويم به پرواز احتياج نداريم.
تمام انچه كه نياز داريم يك نزديكيِ عميق است؛ نزديكي به بدنمان و درونمان.
وقتي به درونمان نزديك شويم از پرواز بي نياز ميشويم. با بدني كه هنوز زنده است و اكنوني كه در اختيار ماست، گذر خواهيم كرد.
ارام باشيد و صبور، ما براي همين دنيا طراحي شده ايم.
به پرواز هيچ نيازي نيست.
#پونه_مقیمی
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
.
همه ی ما دلمان تنگ میشود. ما حتی دلمان برای دشمنانمان هم تنگ میشود.
حتی گاهی برای آسیب، برای تصادف، برای بیچارگی و برای خاطراتِ احمقانه وشرم آورِ دورانِ دبیرستانمان.
اما آنقدر یاد گرفتهایم که بعد از تمام شدن و از دست دادنِ شخصی یا موقعیتی، با خشم و انکار رفتار کنیم که یادمان میرود ما با آن فرد یا موقعیت خاطراتی دوست داشتنی هم داشتهایم.
این خاصیت ماست. آدمهایی که وقتی چیزی یا کسی را از دست میدهیم به خودمان زور میگوییم. خودمان را مجبور میکنیم که دیگر به سمت احساساتِ خوشآیندمان نرویم شاید که زودتر از ذهنمان پاک شود.
اما حقیقت همیشه جایی خودش را به ما یادآوری میکند. با آهنگی، عکسی، عطری و یا حتی خوابی مبهم.
حقیقت این است که ما گاهی برمیگردیم به گذشته و دلمان تنگ میشود.
ما دلمان تنگ میشود و آنها هم دلشان تنگ میشود.
فقط مهم این است که بدانیم دل تنگ شدن در بسیاری از مواقع به معنای واکنش نشان دادن نیست. مخصوصا زمان هایی که مطمئنیم برگشت به آن فرد یا موقعیت آسیب زاست.
شاید گاهی همین دلتنگشدنهای کوتاه و گذرا بتواند به ما بیاموزد که چطور احترام بگذاریم.
احترام در حرفها و داستانها و صحبت هایمان نسبت به فرد یا موقعیتی که دیگر در زندگیمان حضور ندارد.
دلتنگ شدن ما را آدمهای محترمتر و منصفتری میکند نسبت به آنچه که به واقع گذشته و آنچه که به ظاهر بیان میکنیم.
#پونه_مقیمی
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
همه ی ما دلمان تنگ میشود. ما حتی دلمان برای دشمنانمان هم تنگ میشود.
حتی گاهی برای آسیب، برای تصادف، برای بیچارگی و برای خاطراتِ احمقانه وشرم آورِ دورانِ دبیرستانمان.
اما آنقدر یاد گرفتهایم که بعد از تمام شدن و از دست دادنِ شخصی یا موقعیتی، با خشم و انکار رفتار کنیم که یادمان میرود ما با آن فرد یا موقعیت خاطراتی دوست داشتنی هم داشتهایم.
این خاصیت ماست. آدمهایی که وقتی چیزی یا کسی را از دست میدهیم به خودمان زور میگوییم. خودمان را مجبور میکنیم که دیگر به سمت احساساتِ خوشآیندمان نرویم شاید که زودتر از ذهنمان پاک شود.
اما حقیقت همیشه جایی خودش را به ما یادآوری میکند. با آهنگی، عکسی، عطری و یا حتی خوابی مبهم.
حقیقت این است که ما گاهی برمیگردیم به گذشته و دلمان تنگ میشود.
ما دلمان تنگ میشود و آنها هم دلشان تنگ میشود.
فقط مهم این است که بدانیم دل تنگ شدن در بسیاری از مواقع به معنای واکنش نشان دادن نیست. مخصوصا زمان هایی که مطمئنیم برگشت به آن فرد یا موقعیت آسیب زاست.
شاید گاهی همین دلتنگشدنهای کوتاه و گذرا بتواند به ما بیاموزد که چطور احترام بگذاریم.
احترام در حرفها و داستانها و صحبت هایمان نسبت به فرد یا موقعیتی که دیگر در زندگیمان حضور ندارد.
دلتنگ شدن ما را آدمهای محترمتر و منصفتری میکند نسبت به آنچه که به واقع گذشته و آنچه که به ظاهر بیان میکنیم.
#پونه_مقیمی
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
هرچقدر بیشتر در مورد رفتار آدمها نسبت به خودمان توضیح بخواهیم، صمیمیت کمتر میشود و رابطه سردتر میشود.
زیاد توضیح خواستن و زیاد سوالکردن و آدمها را مجبور به دفاع از خودشان کردن، یکی از مهمترین علتهای کم رنگ شدن صمیمیت است.
کمی بر روی ظرفیت درونیمان کار کنیم و سعی کنیم رفتارهای شخصیِ آدمها را تحمل کنیم.
صحبت کردن در رابطه برای حل مشکل با مدام توضیح خواستن و ایراد گرفتن فرق دارد. صحبت کردن برای حل مشکل در مورد تعارضات و رفتارهایی هست که در رابطه به وجود آمده است و از ویژگیهای شخصیتی فرد نیست. ما نمیتوانیم با مدام توضیح خواستن، شخصیت و ویژگی های فردی را تغییر دهیم.
تو چرا دیر جواب میدهی؟
تو چرا زیاد بامن مهمونی نمیای؟
تو چرا میری تو خودت حرف نمیزنی؟
تو چرا حواست نبود به من؟
تو چرا اینطوری حرف میزنی؟
تو چرا ...
حواسمان باشد، یا سوالهای ما به علت ویژگیهای فردی طرف مقابلمان است یا در راستای ترمیم مشکل؟
اگر در راستای ترمیمِ مشکل است بهتر است شکلِ آن توضیح خواستن و سوالی نباشد.
و اگر مربوط به ویژگیهای فردی طرف است باید از خودمان سوال کنیم که چرا با وجود دیدنِ این ویژگیها، اصرار به تغییر طرف و از همه مهمتر اصرار به ماندن در رابطه داریم؟
اگر زیاد توضیح میخواهیم، باید بدانیم که آدم حساس و پرتوقعی هستیم و این به آن معناست که تحملمان در پذیرش تفاوتها کم است و مانند کودکان دوست داریم آدمها در رابطهها شبیه به آنچه "ما" میخواهیم رفتار کنند. در غیر اینصورت عصبانی میشویم و سعی در کنترل و تغییر رفتارهایشان داریم و این در دراز مدت رابطهی صمیمانه را یا تمام میکند یا تبدیل به رابطهی برده و حاکم میکند.
وارد رابطهشدن و ماندن در یک رابطهی صمیمانه با هم بسیار متفاوتند. اگر احساس میکنید مدتهاست گفتگوهایتان سوال و جوابی شدهاست و اگر احساس میکند گفتگوها در طرف مقابلتان احساس فشار برای توضیح و توجیه خودش ایجاد میکند، یعنی رابطهتان دچار مشکلی جدی شده است. تا صمیمیت غیر قابل برگشت نشده، از نقش کودکِ پرسشگر و کنترلگر بیرون بیایید و اجازه دهید دوباره پذیرش و مهر به رابطه برگردد.
#پونه_مقیمی
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
زیاد توضیح خواستن و زیاد سوالکردن و آدمها را مجبور به دفاع از خودشان کردن، یکی از مهمترین علتهای کم رنگ شدن صمیمیت است.
کمی بر روی ظرفیت درونیمان کار کنیم و سعی کنیم رفتارهای شخصیِ آدمها را تحمل کنیم.
صحبت کردن در رابطه برای حل مشکل با مدام توضیح خواستن و ایراد گرفتن فرق دارد. صحبت کردن برای حل مشکل در مورد تعارضات و رفتارهایی هست که در رابطه به وجود آمده است و از ویژگیهای شخصیتی فرد نیست. ما نمیتوانیم با مدام توضیح خواستن، شخصیت و ویژگی های فردی را تغییر دهیم.
تو چرا دیر جواب میدهی؟
تو چرا زیاد بامن مهمونی نمیای؟
تو چرا میری تو خودت حرف نمیزنی؟
تو چرا حواست نبود به من؟
تو چرا اینطوری حرف میزنی؟
تو چرا ...
حواسمان باشد، یا سوالهای ما به علت ویژگیهای فردی طرف مقابلمان است یا در راستای ترمیم مشکل؟
اگر در راستای ترمیمِ مشکل است بهتر است شکلِ آن توضیح خواستن و سوالی نباشد.
و اگر مربوط به ویژگیهای فردی طرف است باید از خودمان سوال کنیم که چرا با وجود دیدنِ این ویژگیها، اصرار به تغییر طرف و از همه مهمتر اصرار به ماندن در رابطه داریم؟
اگر زیاد توضیح میخواهیم، باید بدانیم که آدم حساس و پرتوقعی هستیم و این به آن معناست که تحملمان در پذیرش تفاوتها کم است و مانند کودکان دوست داریم آدمها در رابطهها شبیه به آنچه "ما" میخواهیم رفتار کنند. در غیر اینصورت عصبانی میشویم و سعی در کنترل و تغییر رفتارهایشان داریم و این در دراز مدت رابطهی صمیمانه را یا تمام میکند یا تبدیل به رابطهی برده و حاکم میکند.
وارد رابطهشدن و ماندن در یک رابطهی صمیمانه با هم بسیار متفاوتند. اگر احساس میکنید مدتهاست گفتگوهایتان سوال و جوابی شدهاست و اگر احساس میکند گفتگوها در طرف مقابلتان احساس فشار برای توضیح و توجیه خودش ایجاد میکند، یعنی رابطهتان دچار مشکلی جدی شده است. تا صمیمیت غیر قابل برگشت نشده، از نقش کودکِ پرسشگر و کنترلگر بیرون بیایید و اجازه دهید دوباره پذیرش و مهر به رابطه برگردد.
#پونه_مقیمی
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
گاهی ما سالها جملهی دوستت دارم را نمیگوییم تا شخصی را از دست ندهیم و اتفاقا از دستش میدهیم.
و گاهی ابراز نمیکنیم چون توان رویارویی با واقعیت را نداریم.
ابراز کردنِ احساساتِ مثبت، شجاعت و اصالتِ درونی میخواهد و کار هر کسی نیست.
در هر صورت اگر ابراز کنیم، جواب مشخص میشود یا رابطه شروع میشود و یا رویای رابطه تمام میشود و شجاعت در همین رویاروییست.
#پونه_مقیمی
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
و گاهی ابراز نمیکنیم چون توان رویارویی با واقعیت را نداریم.
ابراز کردنِ احساساتِ مثبت، شجاعت و اصالتِ درونی میخواهد و کار هر کسی نیست.
در هر صورت اگر ابراز کنیم، جواب مشخص میشود یا رابطه شروع میشود و یا رویای رابطه تمام میشود و شجاعت در همین رویاروییست.
#پونه_مقیمی
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
گاهی ما سالها جملهی دوستت دارم را نمیگوییم تا شخصی را از دست ندهیم و اتفاقا از دستش میدهیم.
و گاهی ابراز نمیکنیم چون توان رویارویی با واقعیت را نداریم.
ابراز کردنِ احساساتِ مثبت، شجاعت و اصالتِ درونی میخواهد و کار هر کسی نیست.
در هر صورت اگر ابراز کنیم، جواب مشخص میشود یا رابطه شروع میشود و یا رویای رابطه تمام میشود و شجاعت در همین رویاروییست.
#پونه_مقیمی
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
و گاهی ابراز نمیکنیم چون توان رویارویی با واقعیت را نداریم.
ابراز کردنِ احساساتِ مثبت، شجاعت و اصالتِ درونی میخواهد و کار هر کسی نیست.
در هر صورت اگر ابراز کنیم، جواب مشخص میشود یا رابطه شروع میشود و یا رویای رابطه تمام میشود و شجاعت در همین رویاروییست.
#پونه_مقیمی
┄•●❥ @mitingg♥️♥️