❥ میتینگ عاشقانه ها ❥
92.2K subscribers
34.3K photos
3.44K videos
1.58K files
5.86K links
عاشقانه ای برای شما 😍

‌یاعلی گفتیم وعشق آغازشد ..❤️

♡ چنـل فـارغ از هـرگـونه تـبادلـات ♡

مرسی که هستید 💐😍
Download Telegram
❥ میتینگ عاشقانه ها ❥
😍 رمان زیبای [سفر به دیار عشق] به قلم زیبای arameeshgh20 🌹 هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘 از قسمت اول بخونین👇 https://tttttt.me/mitingg/143943 #سفر_به_دیار_عشق ♥️ #قسمت_1148 و بعد میگه: خوردی بابایی..حالا هستشو تف کن سروش با حرص به ترانه و سیاوش نگاه میکنه..…
😍 رمان زیبای [اسطــوره ]
به قلم زیبای 🌹 P*E*G*A*H پگاه
هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘

از قسمت اول بخونین👇

https://tttttt.me/mitingg/237794

#اسطــوره_ #قسمت_1149

سروش ابرویی بالا میندازه و میگه: فقط دختر مامانت؟... پس من چیکاره ام؟
ترانه زودی از بغلم بیرون میاد و دستش رو روی شکمم میذاره و میگه: بابا از بس حسودی میکنه نمیذاره حال داداشیم رو بپرسم
مهربون میگم: مثه خودت در حال شیطنت و لگدپرونیه
اخماش تو هم میره و میگه: یعنی چی؟.. هیشکی حق نداره مامانی منو اذیت کنه
بعد به شکمم نگاه میکنه و میگه: داداشی اون تو زیاد شیطونی نکن مامان گناه داره... بیرون اومدی هرچقدر خواستی بابا رو اذیت کن
از خنده منفجر میشم... سروش با دهن باز به ترانه نگاه میکنه
و ترانه دستی به گونم میکشه و میگه: دوستت دارم مامانی
بعد بدون اینکه منتظر جوابی از جانب من باشه به سمت سروش میره و میگه: حالا قیافتو اونجوری نکن بابایی... تو رو هم دوست دارم
سروش با حالت قهر میگه: نه دیگه فایده نداره... امشب هم از قصه خبری نیست
ترانه: باباجونی
سروش: راه نداره
ترانه مظلومانه میگه: بابایی من خیلی دوستت دارم
سروش: هوم.... حالا فکر میکنم
ترانه: تازه وقتی میای دم مهد منو سوار ماشینت میکنی یه عالمه پزتو به دوستام میدم.. میگم بابایی منه ها... میبینید چقدر خوشتیپ و
باحاله
نیش سروش باز میشه
ترانه با شیطنت میگه: ولی خودمونیم بابایی.. ولی خودمونیم بابایی، عمو سیاوش یه چیز دیگه ست
سروش با شنیدن این حرف یهو نیشش بسته میشه
همونجور که میخندم به زحمت میرم روی تخت میشینم
سروش ابرویی بالا میندازه و یه قدم به سمت ترانه میره ولی ترانه که از قبل آماده ی فرار بود با جیغ میگه: نترس بابایی .. فقط یه
خورده عمو سیاوشو بیشتر دوست دارم
با گفتن این حرف تندی از اتاق خارج میشه و سروش هم با دو از اتاق خارج میشه و صدای خنده و شیطنتشون کل خونه رو پر میکنه
ترانه: وای بابایی نه.. قلقلک نه
سروش: نه دیگه.. باید تنبیه بشی
ترانه: وای مردم از خنده... بابایی ولم کن
با لذت به حرفاشون گوش میکنم و دستم رو روی شکمم میذارم

کانال دوممونو دیدین؟! 😍🌹 سوپرایز ویژه 👇
telegram.me/joinchat/AAAAAEGrkV-wqeuSdr18wA
❥ میتینگ عاشقانه ها ❥
😍 رمان زیبای [سفر به دیار عشق] به قلم زیبای arameeshgh20 🌹 هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘 از قسمت اول بخونین👇 https://tttttt.me/mitingg/143943 #سفر_به_دیار_عشق ♥️ #قسمت_1148 و بعد میگه: خوردی بابایی..حالا هستشو تف کن سروش با حرص به ترانه و سیاوش نگاه میکنه..…
😍 رمان زیبای [سفر به دیار عشق]
به قلم زیبای arameeshgh20 🌹
هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘

از قسمت اول بخونین👇
https://tttttt.me/mitingg/143943

#سفر_به_دیار_عشق ♥️ #قسمت_1149

بانمک میشه ها... من دختر مامانم هستم حق دارم از این چیزا بگم
سروش ابرویی بالا میندازه و میگه: فقط دختر مامانت؟... پس من چیکاره ام؟
ترانه زودی از بغلم بیرون میاد و دستش رو روی شکمم میذاره و میگه: بابا از بس حسودی میکنه نمیذاره حال داداشیم رو بپرسم
مهربون میگم: مثه خودت در حال شیطنت و لگدپرونیه
اخماش تو هم میره و میگه: یعنی چی؟.. هیشکی حق نداره مامانی منو اذیت کنه
بعد به شکمم نگاه میکنه و میگه: داداشی اون تو زیاد شیطونی نکن مامان گناه داره... بیرون اومدی هرچقدر خواستی بابا رو اذیت کن
از خنده منفجر میشم... سروش با دهن باز به ترانه نگاه میکنه
و ترانه دستی به گونم میکشه و میگه: دوستت دارم مامانی
بعد بدون اینکه منتظر جوابی از جانب من باشه به ست سروش میره و میگه: حالا قیافتو اونجوری نکن بابایی... تو رو هم دوست دارم
سروش با حالت قهر میگه: نه دیگه فایده نداره... امشب هم از قصه خبری نیست
ترانه: باباجونی
سروش: راه نداره
ترانه مظلومانه میگه: بابایی من خیلی دوستت دارم
سروش: هوم.... حاال فکر میکنم
ترانه: تازه وقتی میای دم مهد منو سوار ماشینت میکنی یه عالمه پزتو به دوستام میدم.. میگم بابایی منه ها... میبینید چقدر خوشتیپ و
باحاله
نیش سروش باز میشه
ترانه با شیطنت میگه: ولی خودمونیم بابایی.. ولی خودمونیم بابایی، عمو سیاوش یه چیز دیگه ست
سروش با شنیدن این حرف یهو نیشش بسته میشه
همونجور که میخندم به زحمت میرم روی تخت میشینم
سروش ابرویی بالا میندازه و یه قدم به سمت ترانه میره ولی ترانه که از قبل آماده ی فرار بود با جیغ میگه: نترس بابایی .. فقط یه
خورده عمو سیاوشو بیشتر دوست دارم
با گفتن این حرف تندی از اتاق خارج میشه و سروش هم با دو از اتاق خارج میشه و صدای خنده و شیطنتشون کل خونه رو پر میکنه
ترانه: وای بابایی نه.. قلقلک نه
سروش: نه دیگه.. باید تنبیه بشی
ترانه: وای مردم از خنده... بابایی ولم کن
با لذت به حرفاشون گوش میکنم و دستم رو روی شکمم میذارم

کانال دوممونو دیدین؟! 😍🌹 سوپرایز ویژه 👇
telegram.me/joinchat/AAAAAEGrkV-wqeuSdr18wA