❥ میتینگ عاشقانه ها ❥
92.1K subscribers
34.3K photos
3.44K videos
1.58K files
5.87K links
عاشقانه ای برای شما 😍

‌یاعلی گفتیم وعشق آغازشد ..❤️

♡ چنـل فـارغ از هـرگـونه تـبادلـات ♡

مرسی که هستید 💐😍
Download Telegram
❥ میتینگ عاشقانه ها ❥
😍 رمان زیبای [سفر به دیار عشق] به قلم زیبای arameeshgh20 🌹 هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘 از قسمت اول بخونین👇 https://tttttt.me/mitingg/143943 #سفر_به_دیار_عشق ♥️ #قسمت_1135 سروش با اخم دست نریمان رو پس میزنه میگه: دماغ زن من رو نکش دردش میگیره نریمان…
😍 رمان زیبای [سفر به دیار عشق]
به قلم زیبای arameeshgh20 🌹
هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘

از قسمت اول بخونین👇
https://tttttt.me/mitingg/143943

#سفر_به_دیار_عشق ♥️ #قسمت_1136

یه چیزایی بهش میگه و میخواد بلندش کنه.. تو همین موقع ما هم به سیاوش
میرسیم...
سروش بازوی سیاوش رو میگیره و با کمک طاهر به زور بلندش میکنه
سیاوش:اه.. ولم کنید.. من حالم خوبه؟
سروش: آره.. دارم میبینم
طاهر: سیا بهتره یه خورده بشینی
سیاوش میناله: خوبم چیزیم نیست
از قیافه ی زار سیاوش دلم میگیره با بغض میگم: سیاوش با خودت این کار رو نکن
سیاوش خودش رو از دست سروش طاهر خلاص میکنه و به دیوار تکیه میده.. چشماش رو میبنده و غمگین زمزمه میکنه: ترنم نمیتونی
بفهمی من چی میکشم؟.. هیچکس نمیتونه بفهمه
لبخند تلخی میزنم و میگم: هیچکس به اندازه ی من نمیتونه یفهمه که تو چی میکشی.. من تک تک این لحظه های تلخ رو تجربه
کردم... شاید خیلی تلخ تر از اینی که تو الان داری میکشی
سیاوش چشماش رو باز میکنه و مستقیم نگام میکنه
سری تکون میده و به تلخی میگه: آره حق با توهه.. تو شریک تک تک دردای منی... درد تو و سروش اگه بیشتر از دردای من نباشه
کمتر از دردای من هم نیست ولی میدونی ترنم؟... یه چیزی هست که دلیل نفس کشیدن رو از من میگیره و اون هم نبود ترانه هست
اشک تو چشمام جمع میشه
سیاوش: آخ ترنم... اگه بدونی چقدر خوشحالم... امروز بهترین روز زندگیه من بعد از مرگ ترانست... بالاخره اون قاتل بی وجدان به
جاش رسید.. حکم مرگش صادر شده
سروش: سیاوش
سیاوش به سروش نگاه میکنه و میگه: میخوام امروز رو با عشقم جشن بگیرم فقط دلم از این میسوزه که مثه تمام این سالها باز هم
باید من حرف بزنم و اون گوش بده
اشکام صورتم رو خیس میکنند... دستهای سروش دور کمرم حلقه میشن
سروش کنار گوشم زمزمه میکنه:هیس... آروم عزیزم
سیاوش انگار تو این دنیا نیست.. خودش اینجاش.. نگاهش اینجاست اما اینجور که از چشماش میشه خوند در گذشته ها سیر میکنه
طاهر دستاش رو جلوی چشماش میگیره و با قدمهای سریع از ما دور میشه... معلومه به زحمت خودش رو کنترل کرده تا جلوی ماها
اشک نریزه
اما سیاوش بدون هیچ خجالتی اجازه ی آزاد شدن اشکی رو که از حصار چشماش میخواد فرود بیاد رو میده و آهی میکشه .

کانال دوممونو دیدین؟! 😍🌹 سوپرایز ویژه 👇
telegram.me/joinchat/AAAAAEGrkV-wqeuSdr18wA