❥ میتینگ عاشقانه ها ❥
92K subscribers
34.3K photos
3.44K videos
1.58K files
5.86K links
عاشقانه ای برای شما 😍

‌یاعلی گفتیم وعشق آغازشد ..❤️

♡ چنـل فـارغ از هـرگـونه تـبادلـات ♡

مرسی که هستید 💐😍
Download Telegram
❥ میتینگ عاشقانه ها ❥
😍 رمان زیبای [سفر به دیار عشق] به قلم زیبای arameeshgh20 🌹 هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘 از قسمت اول بخونین👇 https://tttttt.me/mitingg/143943 #سفر_به_دیار_عشق ♥️ #قسمت_1133 سروش: همون چیزی که رو دلت سنگینی میکنه -چیزی رو دلم سنگینی نمیکنه... فقط یه خورده…
😍 رمان زیبای [سفر به دیار عشق]
به قلم زیبای arameeshgh20 🌹
هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘

از قسمت اول بخونین👇
https://tttttt.me/mitingg/143943

#سفر_به_دیار_عشق ♥️ #قسمت_1134

وقتی رسیدیم در بسته بود و دادگاه شروع شده بود
سروش: ترنم بیا اینجا بشین
-نگرانم سروش... از طاهر شنیدم مونا و بابا هم حضور دارن
با اینکه دل خوشی از بابام ندارم ولی دلم بی نهایت برای مونا میسوزه
سروش: نگرانیت بی مورده.. همه به جز مامان اومدن تا محکوم شدن اینا رو ببینند
بعد با اخم ادامه میده: گفتم بیا اینجا بشین... خوشم نمیاد زیاد تو چشم باشی
کنارش میشینم و میگم: تو نگران نیستی؟
با حرص پاش رو تکون میده و میگه: واسه همین میگفتم شرکت باشیم... حداقل زمان زودتر میگذشت... نگرانیه من بابت آلاگل و
بنفشه ست.. میترسم تبرئه بشن
-بیخیال سروش... تو دعا کن حال کسی بد نشه
سروش: چی چی رو بی خیال سروش... اینا زندگیه ماها رو تباه کردن.. من.. تو.. سیاوش.. ترانه.. خونواده هامون.. همه و همه بازیچه ی
دست این کثافتا شدیم
بعد با اخم و غیض ادامه میده: اگه کسی دور و برت چرخید و حرف از رضایت زد به هیچ عنوان قبول نمیکنیا وگرنه من میدونم و تو
-وای سروش.. تو چقدر عصبی هستی... من که حرفی از رضایت نزدم
سروش: اصال اسم این عوضیا رو که میشنوم اعصابم بهم میریزه.. چه برسه که بخوام حضور نحسشون رو هم تحمل کنم
نگاه خیره ی یه سرباز رو روی خودم احساس میکنم نگاهی بهش میندازم که باعث میشه سروش دستش رو دور شونه هام بندازه و اخم
وحشتناکی به سربازه کنه
عصبی زمزمه میکنه: نگاش نکن... بچه پررو میبینه همراه من هستیا باز دست بردار نیست........
تو همین موقع در اتاق باز میشه و سروش ساکت میشه
دستش رو از دور شونه هام برمیداره و دستم رو تو دستش میگیره... آدما تک و توک از اتاق خارج میشن...سروش همونجور که دستم تو
دستشه از جاش بلند میشه و من رو هم مجبور میکنه سر پا واستم
با دقت به آدمای غریبه نگاه میکنم و با دیدن نریمان لبخندی رو لبم میشینه... نریمان با دیدن ما به سمتمون میاد و با ذوق میگه:
طاقت نیاوردین؟
سروش ابرویی باال میندازه و با سر به من اشاره میکنه
سروش: باز مهربونیه خانوم قلنبه شد و کار دست ما داد
نریمان دماغمو فشار میده و میگه: آبجیه گله خودمه دیگه
سروش با اخم دست نریمان رو پس میزنه میگه: دماغ زن من رو نکش دردش میگیره
نریمان غش غش میخنده

کانال دوممونو دیدین؟! 😍🌹 سوپرایز ویژه 👇
telegram.me/joinchat/AAAAAEGrkV-wqeuSdr18wA