❥ میتینگ عاشقانه ها ❥
92K subscribers
34.3K photos
3.44K videos
1.58K files
5.87K links
عاشقانه ای برای شما 😍

‌یاعلی گفتیم وعشق آغازشد ..❤️

♡ چنـل فـارغ از هـرگـونه تـبادلـات ♡

مرسی که هستید 💐😍
Download Telegram
❥ میتینگ عاشقانه ها ❥
😍 رمان زیبای [سفر به دیار عشق] به قلم زیبای arameeshgh20 🌹 هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘 از قسمت اول بخونین👇 https://tttttt.me/mitingg/143943 #سفر_به_دیار_عشق ♥️ #قسمت_1132 - سینا بیرون کار داشت پسرا هم باهاش رفتن.. فقط سهیل مونده... بقیه هم که دیگه به…
😍 رمان زیبای [سفر به دیار عشق]
به قلم زیبای arameeshgh20 🌹
هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘

از قسمت اول بخونین👇
https://tttttt.me/mitingg/143943

#سفر_به_دیار_عشق ♥️ #قسمت_1133

سروش: همون چیزی که رو دلت سنگینی میکنه
-چیزی رو دلم سنگینی نمیکنه... فقط یه خورده استرس دارم

با اخم میگه: برای چی؟... برای حکم اون عوضیا
-نه... برام مهم نیست که چه بلایی سر اونا میاد... بیشتر نگران عکس العمل سیاوشم.. میترسم نتونه خودش رو کنترل کنه
سروش: حق داره
-دلم خیلی براش میسوزه.. امروز خیلی تنهاست... مامان هم که گفت تحمل ندارم و به خاطر همین نرفت
سروش: بابا هست.. هواش رو داره
از پشت میز بلند میشمو آروم زمزمه میکنم: سروش؟
چشماشو ریز میکنه و با حرص میگه: حرفشم نزن.. ما امروز هیچ جا نمیریم.. تازه تونستم یه خورده حالت رو، رو به راه کنم
آروم میگم: سروش من حالم خوبه... سیاوش این چند روز خیلی اصرار کرد.. حقش نیست که امروز تا این حد غریب و تنها باشه... من و
تو که همدیگه رو داریم اما سیاوش تو این لحظه های بحرانی نه ترانه ای داره نه عشقی نه امیدی به آینده... بیا بریم اون به کمک
ماها احتیاج داره
سروش متفکر نگام میکنه
-سروش خواهش میکنم... از صبح دارم از نگرانی دارم میمیرم
با اخم میگه: بیخود
بی توجه به حرفش ادامه میدم: نگران حکم و این چیزا نیستم.. یعنی دیگه برام مهم نیست.. تنها چیزی که الان برام مهمه تویی که تو
هم کنارمی... تنها نگرانیه من سیاوشه... هیچکس به اندازه ی من و تو نمیتونه اون رو درک کنه
مستاصل نگاهی به اطراف میندازه و میگه: آخه... پس.. تو چی؟
-من خوبم آقایی.. تا وقتی تو کنارمی من خوبه خوبم
برای چند لحظه مستقیم نگام میکنه و بعد به سمت میزش میره.. به ریموت ماشین که روی میزه چنگ میزنه و زمزمه وار میگه: راه
بیفت
لبخندی رو لبم میشینه و میگم: ممنون آقایی
با مهربونی میگه: قربون دل مهربونت بشم... بهتره سریع تر بریم
سریع تکون میدمو باهاش همراه میشم
*
سروش روی صندلی، کنار در بسته نشسته و من با نگرانی از این طرف به اون طرف میرم... از اونجایی که دیر حرکت کردیم نتونستیم
به موقع برسیم... وقتی رسیدیم در بسته بود و دادگاه شروع شده بود
سروش: ترنم بیا اینجا بشین

کانال دوممونو دیدین؟! 😍🌹 سوپرایز ویژه 👇
telegram.me/joinchat/AAAAAEGrkV-wqeuSdr18wA