❥ میتینگ عاشقانه ها ❥
105K subscribers
34.3K photos
3.5K videos
1.58K files
5.93K links
عاشقانه ای برای شما 😍

‌یاعلی گفتیم وعشق آغازشد ..❤️

♡ چنـل فـارغ از هـرگـونه تـبادلـات ♡

مرسی که هستید 💐😍
Download Telegram
❥ میتینگ عاشقانه ها ❥
😍 رمان زیبای [سفر به دیار عشق] به قلم زیبای arameeshgh20 🌹 هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘 از قسمت اول بخونین👇 https://tttttt.me/mitingg/143943 #سفر_به_دیار_عشق ♥️ #قسمت_1128 سها: وای مامان نمیدونی چه جوری همدیگه رو بغل کرده بودن آروم زیر لب با غرغر میگه:…
😍 رمان زیبای [سفر به دیار عشق]
به قلم زیبای arameeshgh20 🌹
هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘

از قسمت اول بخونین👇
https://tttttt.me/mitingg/143943

#سفر_به_دیار_عشق ♥️ #قسمت_1129

میخواستم بیدارشون کنم اما دلم نیومد
مادر: طفلیکیا خیلی عذاب کشیدن
سها:خیلی نگرانشونم.. این وابستگیه شدیدی که بین جفتشون وجود داره زیاد جالب به نظر نمیرسه... این وابستگی به ضررشونه..
مخصوصا ترنم که دیوونه ی سروشه... اصلا یه لحظه بدون سروش دیوونه میشه... هر چیزی متعادلش خوبه
حرفای سها رو قبول داره
مادر: سها دیوونم کردی.. مگه بده تا این حد عاشق و شیدای همدیگه هستن و همدیگه رو میخوان .. من که کلی لذت میبرم عروسم
این همه پسرم رو دوست داره
سها با عصبانیت میگه: مامان تو اصلا متوجه ی حرفای من میشی؟
خندش میگیره و تصمیم میگیره داخل آشپزخونه بشه
همونجور که وارد آشپزخونه میشه میگه: آره سها.. حق با توهه... نگران نباش.. من و ترنم تصمیم گرفتیم بریم پیش روانشناس.. هر
چند من از قبل میرفتم ولی به ترنم هم گفتم که باهام همراه بشه
سها با دهن باز بهش نگاه میکنه
و مهربونتر از قبل میگه: ممنون که نگرانمون هستی
متوجه ی چشم غره ی مادرش به سها میشه و خندش شدت میگیره
سها به زحمت میگه: تو همه چیز رو شنیدی؟
چشمکی به خواهرش میزنه و میگه: اوهوم...این دفعه یادم میمونه در اتاق رو از پشت قفل کنم تا خانومای فوضول نتونند بیان داخل
سها پیشونیش رو میخارونه و مادرش با خشم نگاش میکنه
با قدمهای بلند خودش رو به مادرش میرسونه و از پشت بغلش میکنه و میگه: درسته دعوات نمیکنم اما دلیل نمیشه مامانه خوشگله من
رو حرص بدی وگرنه میبرمش پیش خودم
سها با پررویی میگه: خوشم میاد مادر و پسر خوب هوای همدیگه رو دارین
مادر: دختره ی چشم سفید
گونه ی مادرشو میبوسه میگه: قربون مامان خانوم خودم برم که همیشه هوای پسرش رو داره... اصال بهش توجه نکن مامان خانومی..
بچه که زدن نداره
لبخند رو لبای مادرش میشینه و آروم از بغلش بیرون میاد
مادر: سها صبحونه ی داداشت رو آماده کن
-نه مامان... اینجا نمیخورم.. میخوام ببرم بالا با ترنم بخورم
مادر: سها شنیدی که
سها: مامان احیانا بنده رو با کلفت خونتون اشتباه نگرفتی

کانال دوممونو دیدین؟! 😍🌹 سوپرایز ویژه 👇
telegram.me/joinchat/AAAAAEGrkV-wqeuSdr18wA