❥ میتینگ عاشقانه ها ❥
96.7K subscribers
34.6K photos
4.13K videos
1.58K files
6.59K links
عاشقانه ای برای شما 😍

‌یاعلی گفتیم وعشق آغازشد ..❤️

♡ چنـل فـارغ از هـرگـونه تـبادلـات ♡

مرسی که هستید 💐😍
Download Telegram
❥ میتینگ عاشقانه ها ❥
😍 رمان زیبای [سفر به دیار عشق] به قلم زیبای arameeshgh20 🌹 هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘 از قسمت اول بخونین👇 https://tttttt.me/mitingg/143943 #سفر_به_دیار_عشق ♥️ #قسمت_1107 دستش یه ظرف شیرینی و یه لیوانه سیاوش: اینا چی هستن؟ -آقا رحمان داشت میاورد ازش…
😍 رمان زیبای [سفر به دیار عشق]
به قلم زیبای arameeshgh20 🌹
هر روز در کانال میتینگ عاشقانه ها 😘

از قسمت اول بخونین👇
https://tttttt.me/mitingg/143943

#سفر_به_دیار_عشق ♥️ #قسمت_1108
سروش میخنده و میگه: از دست تو..
با کلی شوخ و خنده بالاخره اشکان هم میره اتاق سوت و کور میشه
-سروش من الان چیکار باید کنم؟
سروش: سروری
میخندم و میگم: سروش... یه متنی.. یه ترجمه ای.. یه چیزی
سروش: یه مترجم دیگه استخدام شده تا کارای تو سبک بشه
-پس من اینجا چیکار کنم؟
سروش: به من روحیه بده دیگه
میخندم و میگم: راستی سروش؟
پشت میزش میشینه و نگاهی به پرونده ها و کاغذای روی میزش میندازه
سروش: جانم خانومی؟
-مگه قرار نبود شام بریم بیرون؟
با لبخند میگه:اگه فردا شب بریم ناراحت میشی؟
-نه.. فقط از روی کنجکاوی پرسیدم... خب بیخیال بگو نریمان چی میگفت
یه خورده رنگش میپره و میگه: هیچی بیشتر حال و احوال پرسی میکرد
بعد هم خودش رو مشغول پرونده ها نشون میده
متعجب نگاش میکنم... حس مینم کلافه و بی حوصله هست
-سروش چیزی شده؟
نگاهی به میندازه و لبخندی میزنه
سروش: نه عزیزم
اخمی میکنم و از رو مبل بلند میشم.. آروم به سمت میز سروش میرمو میگم: سروش مگه قرار نشد چیزی رو از هم مخفی نکنیم؟
صندلیش رو میچرخونه و بدون اینکه بلند شه من رو روی پاش مینشونه
کنار گوشم زمزمه میکنه: تو که مخفی کردی کوچولو؟
با تعجب میگم: چی رو؟
سروش: چرا در مورد رفتار این دختره چیزی تا الان بهم نگفتی؟
-آخه مسئله ی مهمی نبود

کانال دوممونو دیدین؟! 😍🌹 سوپرایز ویژه 👇
telegram.me/joinchat/AAAAAEGrkV-wqeuSdr18wA