❥ میتینگ عاشقانه ها ❥
98.5K subscribers
34.3K photos
3.55K videos
1.58K files
5.99K links
عاشقانه ای برای شما 😍

‌یاعلی گفتیم وعشق آغازشد ..❤️

♡ چنـل فـارغ از هـرگـونه تـبادلـات ♡

مرسی که هستید 💐😍
Download Telegram
جوری نگاهم میکنی که انگار
فقط نگاهم کرده باشی...
حرف میزنی که حرفی زده باشی...
کو موج نگاهت که من غرقش میشوم؟
نکنه خشک شده آن رعد حرفهایت که خشکم میکرد از شنیدن
چراغ صدای شب نشینی هامون چقدر تاریک شده!
اولاش هی خودمو گول میزدم که اگر اینجوری شد یا اینکارو کرد حتما دلیلش این بوده بعد فهمیدم که نه اونی که همش خودشو گول میزنه منم...
هی بهونه میساختم برای خودم برای دلم...
زورکی نمیشه انتخاب کرد، انتخاب شد
تو خوبِ خوبِ مطلق هم باشی اونکه نخواد تورو نمیبینه چون چشمش محدود به دیدن خوبیه توست
من با نگاه تو فهمیدم رک بودن هم سخت نیست
بی ریا بگم پذیرفته شدن زورکی نیست.

#علیرضا_مسیحادم

@mitingg♥️♥️
گاهی یک تو چه ها که نمیکند
تو وقتی که رفتی
تو وقتی که فریاد میکشی
تو وقتی ناراحتی
تو وقتی حرف میزنیم
تو وقتی کنارم مینشینی
تو وقتی صدایم میکنی
میبینی تو میتونی با من چه کنی
و من بی هیچ حرفی سرگرم چشمانت میشوم که وقتی فریاد میکشی وقتی حرف میزنی وقتی بوسه میزنی...
بعضی اتفاق ها ممکن است دو دقیقه بیشتر زمان نبرد و یک عمر درگیر
همان دو دقیقه شوی...
الان زیر همون درخت خرمالو که
چند ماه بود منتظر بودیم گس بودن رو بگذارد کنار نشستم برگ ها سنگ فرش چشم نوازی ساختن روی زمین بیا با شیرینی خرمالو ها و ترشی ملس انارها زیر بارون جشن بگیریم

#علیرضا_مسیحادم

@mitingg♥️♥️
فکر کن
اگر زمین مکعب بود ...
آن وقت معنایی نداشت
دور زدن و به هم رسیدن ،
آن وقت ضرب المثل ها عوض میشد
آن وقت شاید گوشه ای داشتیم
که دلتنگی هایمان را حبس کنیم
تمام نقشه ها و قوانین ،
تمام اتفاقات و اکتشافات
جور دیگری بود
و شاید پرتگاهی که برای آن ضلع جنوبی زندگی قشنگی جریان داشت و ما حق ورود به آن را نداشتیم
و یا تورهایی که با سرزمین پیماها نمیشد رفت ...
و شاید من تو را نمی‌دیدم ...
شاید هم همین‌طور باشد
چون می‌روم و می روم و نمی‌رسم
و من در شرق و تو در غربی ترین نقطه ممکن...
ببین نبودت چه خیالاتی کرده مرا که
فکر میکنم دایره زمین مربع است؟

#علیرضا_مسیحادم

@mitingg♥️♥️
¶مامان بزرگ هر سال از ته کمد چوبی طرح دارش که هرروز دستمال میکشیدش یه کاسه بزرگ میوورد بیرون، کاسه ای که از اول شروع سوز سرما تا ریختن آخرین برگا رو توش پر از زندگی کرده بود چون نمیتونم بگم اسمش آجیل بود، چون وقتی خانواده شو که با زحمت جمع کرده بود دعوت میکرد یه عطری میگرفت خونه رو نمیدونم از دونه های انارش بود که از درخت خونش میچید یا هندونه هایی که تو اتاق یخچالیش میزاشت وای که بوی هیچکدومشون نبود بوی عطر مهرش بود
یه روز ازش پرسیدم عزیز چطوری حرفایی که بقیه میزنن و ناراحتت میکنن رو فراموش میکنی گفت آدمها برای این پیش هم نیستن که اشتباهات هم رو فراموش کنن برای این پیش همن که اشتباهات هم رو ببخشن اگه اینجوری نبود که دیگه جمعی نبود خونه ای نبود عطری نبود هیچ شب طولانی نبود همدیگرو ببخشیم طولانی
#علیرضا_مسیحادم

@mitingg♥️♥️
اگر حال دلمان خوب شود
اگر نگاه های دنباله دارمان کم نشود
اگر رنج نکشیم از دوست داشتن هم
و به هم بگوییم من آن تو ام
و ثابت کنیم
دوستت دارم ها را
و به اسم رمز عمل کنیم
آن وقت حتماً شب های یلدایش یک شب در یک سال نیست
میتوان شب های بلندی را به نام هم صدا کنیم آن وقت بدان همه شب ها به نام تو است .
هم دیگر را ببخشیم طولانی

#علیرضا_مسیحادم

#شبتون_آروم

@mitingg♥️♥️
از وقتی رفتی...
واقعیتش رو بخوای از وقتی رفتی
منم رفتم
نه بخاطر رفتن تو نبود نه
بخاطر اینکه سکوت کنم
بخاطر اینکه بحث نکنم
بخاطر اینکه شب ها
به صدای جیر جیر جیرک ها گوش ندم
و هر جیرشو معنی نکنم
می‌دونی میگن ته هرچیزی تباهیه اما من تا ته نبودت رفتم
گریزون و سرگردون هم نشدم
تو اگر زندگیت منظومه شمسی باشه
من باید برم منظومه قمری که نوری بهم نتابه یه نیمه تاریک با سو سوی نور یه ماه دور ..
نمیخوام اشعه نگاهت بهم برخورد کنه
تو خوب می‌دونی چرا
چون من تحمل ندارم
چشم تو چشم هات بشم و هیپنوتیزم نشم.
حجم تنهایی هام اندازه شب هایی که روزشون میکردی شده
آخرم نفهمیدم اضافه ای یا کم...

#علیرضا_مسیحادم

@mitingg♥️♥️
وقتی ازش ناراحتی ، سرش هوار میزنی
یعنی من دوستت دارم
نمیتونم حتی باور کنم که تو ناراحتم میکنی ولی وقتی هیچی نمیگی و رد میشی یعنی مهم نیستی برام
وقتی کسی رو اذیت می‌کنی
یعنی برات مهمه
هیچ لذتی نداره کسی رو اذیت کنی که برات هیچ معنی نداشته باشه
حالا از روی دوست داشتن یا تنفر
و یه موقعی هایی بی تفاوت تر از همیشه میشی ...
گفت تا حالا به بی تفاوتی آدم ها فکر کردی ؟‏
گفتم میدونی گذشت کردن دو حالت داره
یا اونقدر دوستش داری که از اشتباهش میگذری...
یا اونقدر از چشمت میفته که از خودش و اشتباهش با هم میگذری جستجوش میکنی و وقتی بهش میرسی طوری رفتار می کنی انگار دنبالش نبودی
یا شاید هم بهم عادت می‌کنیم همدیگر رو یادمون میره مثل عینکی که تو صورتت جا خشک کرده ولی حتی دیگه کثیف بودن شیشه هاش هم به چشمت نمیاد یه وقتایی هم در عین اینکه درست جلو چشمته دنبال عینکت میگردی !
اینا همه قصه های دوست داشتنه
دوست داشتن هایی که مریض شده
بیایید یادمون نره هوار زدن دوست داشتن ها...

#علیرضا_مسیحادم
@mitingg♥️♥️
اتفاق نگر شده ایم موضوع های داغ روز روزهای داغمان شده...
اتفاقاتی که درست یا غلطش دست ما نیست...
پیش آمدهایی که بود یا نبودش برای ما فرقی نمیکند درگیرش شده ایم،
خود را رها کرده ایم به گوشه ای و نگاهمان محو دنیایی پوچ...
من کجا هستم؟ چه میکنم ؟
نقشه زندگی را گم کرده ام؟!
هزارتوی زندگی به کدام بیراهه برده مرا؟
به بلند ترین جایی که شهری نباشد برو و نفسی از عمق جان غزل کن ...
قدری هم رها شو از روزگار غریب ...
که این روزگار هزار بازی و فریب دارد
و تو کسی باش که اجازه ندارد اصلاً دست به مهره پوچی ببرد...
وَ لا تَقتَل نَفسَک...
تمام حوادث یک روز سرگذشتی میشود که شاید وقوعش هم از یاد برود...
وَ لا تَترِک حَیاتَک...
حافظه قلب از حافظه ذهن بلند مدت تر اما گنجایشش کم است پس آن را صرف از یاد رفتنی ها نکن...


#علیرضا_مسیحادم

@mitingg♥️♥️
همان وقتهایی که همه حرف ها رو می‌شنوی و انگار هیچ چیزی نمیشنوی...
که پیاله چشمانت نمی‌دانی خود آگاه یا ناخودآگاه چقدر نم زده شده...
صداهایی که تصویر میکنی و بینایی ات را ناله میزنی...
همان وقت هایی که گرفتگی در سینه حس می‌کنی که حتی درمانی ندارد دارویی ندارد تا خلاصت کند
عمل قلب باز هم سر از آن گرفتگی در نمی آورد
همان شب های که دوری و صبوری امانت را میبرد
میفهمی که مراقب آمدن و رفتن ها باشی
تا دیگر نه پیاله سر رفته ای باشد
و نه سینه ای که حتی جایی برای تردد هوا نداشته باشد
به خود می آیی میگویی راستی چه شد؟؟؟
و در گیر هزاران چرایی و انتهای پوچی درجا میمانی
آن وقت ها میفهمی همه شوخی ها جدیست..
حتی مراقبت ویژه شوخی ها هم تشکیل می دهی
چون همان وقت ها
همه آهنگ ها ، فیلم ها
و نوشته های غمبار عالم هم به حد غمت نمیرسد
به هر گناهی رو میزنی تا شاید آلزایمر بتواند،
اما افسوس که نمیشود...
چون جنایت ، جنایت است...
و تاوان زندان عشق را هیچ زندان بانی نیست ...

#علیرضا_مسیحادم

@mitingg♥️♥️
هوا سرد شده ...
میان کوچه بن بست
پچ پچی هم در کار نیست...
پنجره های خانه ها همه بسته است
دیگر منی در من نمانده
این منِ خالی حال و احوالی ندارد
حتی صدای گنجشک ها را نمی‌شنویم
اوجب واجبات برای آدم ها
خودشان هستند
میبینی حتی تویی هم نمانده
حتی صدای گنجشک ها را
نمی‌خواهیم گوش کنیم
کنار پنجره ایستاده کسی
از راه دور بوسه ای روانه کرد
حتی صدای گنجشک ها دیگر نمی آید
هوا سرد شده ...
و پنجره ها را بسته ایم...
اما قلب من مدام نوک میزند
تا عمق استخوان
یک گنجشک تنها
که گُم شده
همه از من گذشتند
و تو در من ماندی
صدای جیک جیک دوری می آید
و بوسه ای یخ زده در پشت پنجره...

#علیرضا_مسیحادم

@mitingg♥️♥️
.


چشمانت
هزار کتاب نخوانده است
و هر هزار، هزار راز سر به مُهر شده است
و آن لبخندت...
انگار فقط برای خندیدن آفریده شده
دریغ نکن از من
که خوشیِ بشریت منقرض شده
در تو موج عشقی پر جزر و مد است
که خَلَف کردن قومی برایش سهل است
انگار داستانی بی پایان در جریان است
وای اگر داوینچی بود
و مارکز می‌نوشت
و مجنون تیشه میزد
و مولانا میرقصید
و خیام هزار باده مینوشید
و حافظ هزار مژگان سیه میخواند
هیچ کس در اندیشه هم نمی‌توانست
فاش کند آنچه تجربه کرده است
که عشق لا مکان و لا زمان است




#علیرضا_مسیحادم

@mitingg♥️♥️
فراموش کرده بودم
قبل تر از تو فکر میکردم ...
و چه باور های غلطی داشتم
مثلاً مطمئن بودم
حکومت فرمانروایان برده اندیش
به اتمام رسیده
دیگر خبری از جامعه اهرام ثلاثه ساز نیست...
اما آن روز که تو لشگر فرعونی ترین فرعونت را بر شانه ات تکان دادی..
انگار که از مومیایی بر تنم کشیده شد...
انگار هزاران سال نخوابیده بودم
حالا ببین چقدر حیف و میل شده شعرهایی که الان باید
ورد زبان هر عاشقی میبود
ولی دیگر نشد...
باید بروم من اینجا پوسیده ام
و مومیایی هم اثر نداشت ...
من اینجا جایی برای عاشقانه دیدن ها ندارم
میترسم
میترسم شکست عشقی هم مسری باشد
می‌ترسم چشمشان بزنم
خسته شدم آنقدر بر چشم حسود لعنت شنیده ام
اشکال ندارد در انزوای هِرَم تنهایی باشکوه میمانم
و آخر دست روزی همگان داستان مرا هم به چشم مجنون افسانه ای میخوانند و به دیوار میکوبند و فراموش میکنند
شاید یک روز تو هم بشنوی
و شاید فراموش نکنی
و دیگر فراموش نشویم.

#علیرضا_مسیحادم


@mitingg♥️♥️
نمیشود گفت یک سال دیگر هم گذشت
چون یک سال دیگر هم ماند
در خاطرات مان ماندگار شد
و در همه جای ذهنمان پر شده
پر شده از محبت ها
محبت ها زمان دارند...
تاریخ تولید و تاریخ انقضا...
اگر زود استفاده نشود
اگر دیر بکار ببریم
از زمانش که بگذرد هیچ فایده ای که ندارد هیچ، گاهی زیان آور هم هست، مهربانی هایی که یک نفر هر روز هر ساعت چشمش به راهشان خشک شد...
و دیر تزریق شدند...
و وقتی هم آمدند ،
اگر چه حتی بیش از پیش
اما دیگر دردی را دوا نمی‌کرد که هیچ حتی موجب احتقان هم میشد...
هوا را دیده ای، فصلی دارد
تو چگونه ای؟
حالت پاییز است یا زمستان یا آنقدر گرم و صمیمی شده ای مثل تابستان ...
من بهارم یک بهار صمیمی
یک بهار با شبنم باران
یک بهار با میوه های دوست داشتنی و زود گذر ، که اگر دیگر بجنبی پیدایش نمیکنی...
تا چشم بزنی یک بهار دیگر آمده و رفته! با آدم های بهاری باید روز به روز ساعت به ساعت دقیقه به دقیقه بهاری شوی و بهار را خوش باشی ...
تمرین بهاری شدن،
بهاری بودن و بهاری ماندن...
نگذار تاریخ انقضاء هرچیزی نزدیک شود.
به وقت محبت تزریق کنیم که تب و لرزی سراغمان نیاید...

#علیرضا_مسیحادم

@mitingg♥️♥️
مراقب تمام غیر عادی ها هستیم ...
ولی تمام غیر عادی ها غیر عادی نیست...
چون دید ما عادت کرده به دیدن یکنواختی...
کسی که خیابان را خلاف جهتی که می آیند، میرود غیر عادی نیست..
هوایی که از آفتاب تگرگ میشود غیر عادی نیست...
آن رفتار غیر ارادی تو در مقابل من غیر عادی نیست...
او که خنجر پشت حریر پنهان کرده و او که دشنه بر تو داده ...
و کسی با خط خوش با باران به روی تمام شیشه ها مینویسد و میخواند ومیکِشد...
این ها عجیب نیست...
ما غیر عادی شده ایم ...
ما غیر عادی می بینیم ...
یکی باید باشد و بگوید سرت را رها کن
روی شانه من با هم چشمهامان را بشوییم ...
و آن شستن چشم با اشک خنده باشد...
عادی باشد زیر باران رفتن ...
تا چشم مان زیبا بمانند و زیبا ببینند
مگر سهراب نگفت جور دیگر باید دید ...
ما بزرگ شده ایم بسیار عادی ...
همیشه کوچک نمی مانیم تا همه چیز قشنگ باشد
همه چیز عادی باشد ...
چون تمام غیر عادی ها
عجیب نیستند...
غیر عادی ها هم زیباست ...

#علیرضا_مسیحادم


@mitingg♥️♥️
.




وقتی ازش ناراحتی ، سرش هوار میزنی
یعنی من دوستت دارم
نمیتونم حتی باور کنم که تو ناراحتم میکنی ولی وقتی هیچی نمیگی و رد میشی یعنی مهم نیستی برام
وقتی کسی رو اذیت می‌کنی
یعنی برات مهمه
هیچ لذتی نداره کسی رو اذیت کنی که برات هیچ معنی نداشته باشه
حالا از روی دوست داشتن یا تنفر
و یه موقعی هایی بی تفاوت تر از همیشه میشی ...
گفت تا حالا به بی تفاوتی آدم ها فکر کردی ؟‏
گفتم میدونی گذشت کردن دو حالت داره
یا اونقدر دوستش داری که از اشتباهش میگذری...
یا اونقدر از چشمت میفته که از خودش و اشتباهش با هم میگذری جستجوش میکنی و وقتی بهش میرسی طوری رفتار می کنی انگار دنبالش نبودی
یا شاید هم بهم عادت می‌کنیم همدیگر رو یادمون میره مثل عینکی که تو صورتت جا خشک کرده ولی حتی دیگه کثیف بودن شیشه هاش هم به چشمت نمیاد یه وقتایی هم در عین اینکه درست جلو چشمته دنبال عینکت میگردی !
اینا همه قصه های دوست داشتنه
دوست داشتن هایی که مریض شده
بیایید یادمون نره هوار زدن دوست داشتن ها...




#علیرضا_مسیحادم

┄•●❥ @mitingg♥️♥️
.



بعضی از حرفها رو میشنویم
آوای یک کلمه
حقیقت یک کلمه
و باور آن کلمه
حتی فکر نمی‌کنیم به گوینده آن کلمات
خودش چه حالی دارد وقتی آن حرف را از جانش به ما میزند و برایش آسان نیست
اصلاً راحت نیست،
شاید کلمه راحت و کوتاه باشد
اما برای گفتنش آنقدر جان کنده تا سخت ترین کلمه گفته شده بر دهانش را بزند
مقدمه چینی دیگر بس است
من این بار هم دل را به دریا زدم
من داشتم در تنگ کوچک خود زندگی میکردم
تو از کدام سیاره پا نهادی بر لحظه لحظه من
دستانم را دراز کرده بودم سمت آسمان
ستاره بچینم...
روی ماه تو را دیدم...
ای کاش بودن ها ماندگاری بالا داشت
ای کاش دل ها یک مقدار فقط یک کمی باور داشت...
چون با باور اگر آهن هم باشد
آتش عشق کاری میکند تا کوه هم خاک شود،
تا حتی یک پری بال بگشاید ...





#علیرضا_مسیحادم


┄•●❥ @mitingg♥️♥️
با تو یک عالم حرف داشتم اما همین که  میدیدمت
واژه کم می آمد
و فقط نگاه میماند
حالم بد بود اما کنار تو خوب خوب
شاید تو پیامبری بودی
پیامبری که معجزاتی داشت که تا وقتی بود هیچکس نفهمید 
پیامبری که با یک نگاه تمام رد های اخم صورت را از هم میگشود 
پیامبری که جلوی چشم همه بود 
پیامبری که هر چشمی نمیتوانست او را ببیند
اما من از قبیله انزوا بودم 
و تو از قبیله لیلی...
و تو از تبار شیرین...
آخ که چه دلتنگ مانده مجنون...
ای وای از حال فرهاد با هر تیشه ای که به سنگ میزد،
آخ که چه کشیده ...
مگر عشق زمان دارد
هنوز صدایش را میشود شنید که میگوید
باور کن کسی به اندازه ی من منتظرت نبوده و نیست
و مشکل فقط همین است، باور...

#علیرضا_مسیحادم


┄•●❥ @mitingg♥️♥️
محل رویش مژه های او
منحصر به خودش نبود
او دست خطش منحصر به خودش نبود
تُن صدای حرف هایش،
از میان تکان های لبانش
منحصر به خودش نبود
راه رفتنش...
نگاه کردنش...
دست دادنش...
نه هیچ کدام خاص نبود
این من بودم که منحصر در حصار او شده بودم
ای کاش می شد حتی در حصار ذهن
در قناسی قلب
او را فقط گاهی بوسید

#علیرضا_مسیحادم

┄•●❥ @mitingg♥️♥️
حَتـّــٰی پُـشـْتِ تِلِفُـــنْ هَــم ،
خَنْـــــدِه هـــٰایِ تُــــــو ، بَــرایِ مَــنْ
قَشَنْــــگ تَریــنْ لَحظِـــه هــٰای بـودَنْ اَسْــت ،
بــودَنِ کَســی کِـه بـٰا آنْ بِهِشْـــت رٰا تَجْرُبِــه کَـردَم ْ...
با تــو که گُم می شــویم
بـٰا هُویــت تـَریـنَم
خــودَم را کــه پِیـدا میـکُنم
بــی هُویــت تَریـنَم...
درختان با نِگاه تو رنـگ میگیرند
و اثَـری هُنَری از آن هــا به جا می‌ماند...
بیٰا دنیٰا را باهــم تبـْدیل بِه موزه ای کُـنیم
بیا باهــم بـه هـَـم خوبِ خوب نـِگـاه کُنـیم
و عــِشــق را سُــرودی کُــنـیـم بر لـَـب
و بوســه را حَـرفـی کُـنیم از جـٰان ...

#علیرضا_مسیحادم

┄•●❥ @mitingg♥️♥️
روزه ام بی تو
روزه اجتناب از استنشاق هوا
نفس حبس کرده ام
چون تو را که نداشته باشم
تو را که نبینم
نفسی برای کشیدن ندارم...
ای ماه من
در کدام کهکشان دیده میشوی ؟
من را هم ببر
تا هر لحظه
رصدت کنم
که هر روزم با تو عید شود...
حساب فطریه من چقدر می شود
که قوت قالبم دیدن و بوییدن توست؟؟
#علیرضا_مسیحادم

#عید_فطر_مبارک
┄•●❥ @mitingg♥️♥️