به تو ''دچار'' شده ام
وضعیت حادی است ...!
به مراقبت های ویژه نیاز دارم
به بوسه و
آغوشت ...! ❤
#ابراهیم_مهربانی
@mitingg♥️♥️
وضعیت حادی است ...!
به مراقبت های ویژه نیاز دارم
به بوسه و
آغوشت ...! ❤
#ابراهیم_مهربانی
@mitingg♥️♥️
ما دو تا دیوانه مگر چیز زیادی از این زندگي مي خواهیم ؟
گوشه ی اتاقي سفره ی عقدمان را پهن مي کنیم،
دختران فامیل تور سفید را به دست مي گیرند
و یکي از همین آخوندها خطبه ی عقد را مي خواند
بي آنکه بدانیم برای خودش چه مي گوید !
آیا وکیلي دیوانه جان با مهریه ی ماندن ؟!
بار اول در جواب عاقد مي گویند :
''عروس رفته گل بچینه ''..
و من یاد رز های سرخ باغچه ی حیاط مي افتم،
خودمانیم چقدر زیبا مي شوی با لباس سفید بین گل ها !
بار دوم رفته ای گلاب بیاوری،
اما تو به اشتباه و از روی دیوانگي شراب مي آوری،
مست مي شویم و مي رقصیم ! مگر دیوانه نیستیم ؟
بار سوم لب هایت را آرام تکان بده
و بگو ''بله ''.. از آنهایي که برای مني،
بي هیچ رفتني! از آن بله های تا ابد برای ماندن !
از آن هایي که تنهای تنها یک بار
در زندگیمان اتفاق خواهد افتاد !
دیوانه ی من دیوانه وار برای همیشه،
به پای ''بله'' ات خواهم نشست ..
#ابراهیم_مهربانی
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
گوشه ی اتاقي سفره ی عقدمان را پهن مي کنیم،
دختران فامیل تور سفید را به دست مي گیرند
و یکي از همین آخوندها خطبه ی عقد را مي خواند
بي آنکه بدانیم برای خودش چه مي گوید !
آیا وکیلي دیوانه جان با مهریه ی ماندن ؟!
بار اول در جواب عاقد مي گویند :
''عروس رفته گل بچینه ''..
و من یاد رز های سرخ باغچه ی حیاط مي افتم،
خودمانیم چقدر زیبا مي شوی با لباس سفید بین گل ها !
بار دوم رفته ای گلاب بیاوری،
اما تو به اشتباه و از روی دیوانگي شراب مي آوری،
مست مي شویم و مي رقصیم ! مگر دیوانه نیستیم ؟
بار سوم لب هایت را آرام تکان بده
و بگو ''بله ''.. از آنهایي که برای مني،
بي هیچ رفتني! از آن بله های تا ابد برای ماندن !
از آن هایي که تنهای تنها یک بار
در زندگیمان اتفاق خواهد افتاد !
دیوانه ی من دیوانه وار برای همیشه،
به پای ''بله'' ات خواهم نشست ..
#ابراهیم_مهربانی
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
چشم رنگهاي زندگيتون رو تگ كنيد ❤️
آقای دکتر چشماش !
چشماش عجیب بودن! تا حالا همچین چیزی ندیده بودم !
خیلی رنگ ها به خودش می گرفت !
شب ها همرنگ پاییز بود، قهوه ای! همون رنگی که پاییز نشون میده که داره از راه می رسه !
اما روزها، جلوی آفتاب رنگ بهار می شد ! سبز ! رنگ آخرای اسفند اما با بوی فروردین ...
خودش زاده ی بهار بود !
ولی زیبایی های هر فصل تو وجودش بود !
خلاصه اینکه داستانی داشتم با چشماش، بعد از اون فهمیدم که چرا پاییز دلگیره، نگو شب ها چشماش پاییزی می شد ، بارون خیز... !
زمستونا عینک آفتابی می زد !
بهش می گفتم: آخه حیف این چشم ها نیست که پشت عینک پنهونشون می کنی !
می گفت: نه اگه نزنم چشمام اذیت میشه ! می گفتم: تو که چشمات دمار از روزگارم در آوردن، مگه اذیت هم میشن ؟!
می گفت : خوبه تو ام هر روز فیلم میبینی میای دیالوگاش رو خرج من می کنی !
هییییی ... آقای دکتر متوجه نمی شد که از وقتی عاشقش شدم فیلم که هیچ، خورد و خوراکم ازم گرفته شده!
نمی بینین چه قدر لاغر شدم!
با همین جون لاغرم میخواستم براش تکیه گاه باشم ، چه فکرایی می کردم ...!
اما عشق بود دیگه ! تمام زندگیم رو می خواستم بدم برای یه خندش !
نمی دونین که آقای دکتر که چه قدر خنده بهش می اومد ، خوشگل تر می شد !
(میشه سیگار روشن کنم دکتر جان؟! )
داشتم می گفتم برا خودش برمودایی بود، می خواستم جذبش بشم و دیگه نیام بیرون!
نمیشد آقای دکتر! نمیشد عاشقش نشد، انگار خدا کلی وقت صرف کرده برای خلقتش !
گفتم که چهار فصل بود ... این آخر آخرا مثل زمستون شده بود ،سرد ...!
خلاصه که سرت رو درد نیارم . . !
عشق ، عشق که می گفتن ما تجربه اش کردیم چیزی نبود ، نا شکری نمی کنم ها ... ولی هر چه قدر لذت داشت همون قدرم درد داشت !
هر چه قدر آرامش داشت عوضش استرسم داشت!استرس رفتنش ، تنها موندنم !
خلاااصه که ما تجربه اش کردیم ،همچین مالی نبود ، از من به شما نصیحت از این به بعد به مریضات هم بگو بیخیالش بشن ، سمتش نرن !
به نظرت دیوونه شدم دکترجان؟
باید بستری بشم تو این تیمارستان؟
آخه یه عزیزی می گفت آخر عشق جنونه !
خوبه که دیوونه شدم...
خب هر چی هم نبودم ، مرد بودم تا آخرش واستادم !
تا دیوونگی ...!
.
#ابراهیم_مهربانی
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
آقای دکتر چشماش !
چشماش عجیب بودن! تا حالا همچین چیزی ندیده بودم !
خیلی رنگ ها به خودش می گرفت !
شب ها همرنگ پاییز بود، قهوه ای! همون رنگی که پاییز نشون میده که داره از راه می رسه !
اما روزها، جلوی آفتاب رنگ بهار می شد ! سبز ! رنگ آخرای اسفند اما با بوی فروردین ...
خودش زاده ی بهار بود !
ولی زیبایی های هر فصل تو وجودش بود !
خلاصه اینکه داستانی داشتم با چشماش، بعد از اون فهمیدم که چرا پاییز دلگیره، نگو شب ها چشماش پاییزی می شد ، بارون خیز... !
زمستونا عینک آفتابی می زد !
بهش می گفتم: آخه حیف این چشم ها نیست که پشت عینک پنهونشون می کنی !
می گفت: نه اگه نزنم چشمام اذیت میشه ! می گفتم: تو که چشمات دمار از روزگارم در آوردن، مگه اذیت هم میشن ؟!
می گفت : خوبه تو ام هر روز فیلم میبینی میای دیالوگاش رو خرج من می کنی !
هییییی ... آقای دکتر متوجه نمی شد که از وقتی عاشقش شدم فیلم که هیچ، خورد و خوراکم ازم گرفته شده!
نمی بینین چه قدر لاغر شدم!
با همین جون لاغرم میخواستم براش تکیه گاه باشم ، چه فکرایی می کردم ...!
اما عشق بود دیگه ! تمام زندگیم رو می خواستم بدم برای یه خندش !
نمی دونین که آقای دکتر که چه قدر خنده بهش می اومد ، خوشگل تر می شد !
(میشه سیگار روشن کنم دکتر جان؟! )
داشتم می گفتم برا خودش برمودایی بود، می خواستم جذبش بشم و دیگه نیام بیرون!
نمیشد آقای دکتر! نمیشد عاشقش نشد، انگار خدا کلی وقت صرف کرده برای خلقتش !
گفتم که چهار فصل بود ... این آخر آخرا مثل زمستون شده بود ،سرد ...!
خلاصه که سرت رو درد نیارم . . !
عشق ، عشق که می گفتن ما تجربه اش کردیم چیزی نبود ، نا شکری نمی کنم ها ... ولی هر چه قدر لذت داشت همون قدرم درد داشت !
هر چه قدر آرامش داشت عوضش استرسم داشت!استرس رفتنش ، تنها موندنم !
خلاااصه که ما تجربه اش کردیم ،همچین مالی نبود ، از من به شما نصیحت از این به بعد به مریضات هم بگو بیخیالش بشن ، سمتش نرن !
به نظرت دیوونه شدم دکترجان؟
باید بستری بشم تو این تیمارستان؟
آخه یه عزیزی می گفت آخر عشق جنونه !
خوبه که دیوونه شدم...
خب هر چی هم نبودم ، مرد بودم تا آخرش واستادم !
تا دیوونگی ...!
.
#ابراهیم_مهربانی
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
عصر شنبه است جانم
برخیز به کافه ای برویم
که روزی با دست های لرزان
قهوه ی سردش
را می نوشیدیم ...!
برخیز جانم
برویم و به هم رسیدنمان را
به رخ اش بکشیم ..!
#ابراهیم_مهربانی
#عصرتون_عاشقانه ❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
برخیز به کافه ای برویم
که روزی با دست های لرزان
قهوه ی سردش
را می نوشیدیم ...!
برخیز جانم
برویم و به هم رسیدنمان را
به رخ اش بکشیم ..!
#ابراهیم_مهربانی
#عصرتون_عاشقانه ❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
ⁱᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ
جمعه ها باید رو به رویت بنشینم
آنقدر از دوست داشتنم برایت بگویم
تا وقتی غروبش که تمام شد
با همان حالت دوست داشتنیات
بپرسی :
راستی امروز چند شنبه بود ؟
و اين معجزه حضور توست
فصلی که #جمعه ندارد !😇
#ابراهیم_مهربانی
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
جمعه ها باید رو به رویت بنشینم
آنقدر از دوست داشتنم برایت بگویم
تا وقتی غروبش که تمام شد
با همان حالت دوست داشتنیات
بپرسی :
راستی امروز چند شنبه بود ؟
و اين معجزه حضور توست
فصلی که #جمعه ندارد !😇
#ابراهیم_مهربانی
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
عصر شنبه است جانم
برخیز به کافه ای برویم
که روزی با دست های لرزان
قهوه ی سردش
را می نوشیدیم ...!
برخیز جانم
برویم و به هم رسیدنمان را
به رخ اش بکشیم ..!
#ابراهیم_مهربانی
#عصرتون_عاشقانه ❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
برخیز به کافه ای برویم
که روزی با دست های لرزان
قهوه ی سردش
را می نوشیدیم ...!
برخیز جانم
برویم و به هم رسیدنمان را
به رخ اش بکشیم ..!
#ابراهیم_مهربانی
#عصرتون_عاشقانه ❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
عصر شنبه است جانم
برخیز به کافه ای برویم
که روزی با دست های لرزان
قهوه ی سردش
را می نوشیدیم ...!
برخیز جانم
برویم و به هم رسیدنمان را
به رخ اش بکشیم ..!☕️
#ابراهیم_مهربانی
#عصرتون_عاشقانه ❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
برخیز به کافه ای برویم
که روزی با دست های لرزان
قهوه ی سردش
را می نوشیدیم ...!
برخیز جانم
برویم و به هم رسیدنمان را
به رخ اش بکشیم ..!☕️
#ابراهیم_مهربانی
#عصرتون_عاشقانه ❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
عصر است جانم
برخیز به کافه ای برویم
که روزی با دست های لرزان
قهوه ی سردش
را می نوشیدیم ...!
برخیز جانم
برویم و به هم رسیدنمان را
به رخ اش بکشیم ..!
#ابراهیم_مهربانی
#عصرتون_عاشقانه ❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
عصر است جانم
برخیز به کافه ای برویم
که روزی با دست های لرزان
قهوه ی سردش
را می نوشیدیم ...!
برخیز جانم
برویم و به هم رسیدنمان را
به رخ اش بکشیم ..!
#ابراهیم_مهربانی
#عصرتون_عاشقانه ❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
عصر پنجشنبه است جانم
برخیز به کافه ای برویم
که روزی با دست های لرزان
قهوه ی سردش
را می نوشیدیم ...!
برخیز جانم
برویم و به هم رسیدنمان را
به رخ اش بکشیم ..!
#ابراهیم_مهربانی
#عصرتون_عاشقانه ❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
عصر پنجشنبه است جانم
برخیز به کافه ای برویم
که روزی با دست های لرزان
قهوه ی سردش
را می نوشیدیم ...!
برخیز جانم
برویم و به هم رسیدنمان را
به رخ اش بکشیم ..!
#ابراهیم_مهربانی
#عصرتون_عاشقانه ❤️
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
ⁱᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ
جمعه ها باید رو به رویت بنشینم
آنقدر از دوست داشتنم برایت بگویم
تا وقتی غروبش که تمام شد
با همان حالت دوست داشتنیات
بپرسی :
راستی امروز چند شنبه بود ؟
و اين معجزه حضور توست
فصلی که #جمعه ندارد !😇
#ابراهیم_مهربانی
┄•●❥ @mitingg♥️♥️
جمعه ها باید رو به رویت بنشینم
آنقدر از دوست داشتنم برایت بگویم
تا وقتی غروبش که تمام شد
با همان حالت دوست داشتنیات
بپرسی :
راستی امروز چند شنبه بود ؟
و اين معجزه حضور توست
فصلی که #جمعه ندارد !😇
#ابراهیم_مهربانی
┄•●❥ @mitingg♥️♥️