✅✍جبهه ای که هنوز سخنها در دل دارد
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
✍در یکی از روزای نوروز امسال که اتفاقا #روزپدر هم بود تصمیم گرفتیم پدر را دعوت کنیم بیرون که حال و هواش عوض شه ، این بود که حرکت کردیم سمت #گورسفید و به طرف چم امام حسن ، ولی دیدیم که ماشین بابام اینا نزدیک #گورسفید ایساد
گفتیم چیزی شده گفت نه بریم آوزین ،کسی مخالفت نکرد چون قرارمون این بود که هرتصمیمی که اون بگیره ما مخالفت نکنیم ،بخاطر همین همه راه افتادیم تو جاده #آوزین.
ازهمون اول جاده بابا کم کم زیر لب #خاطراتشو مرور کرد و لبخند رولبش اومد ،هیچ کی حرف نمیزد سراپا گوش بودیم ، رسیدیم #آوزین خیلی جای تعجب بود اون جلوترازهمه پیاده شد وراه افتاد سمت یه تپه بزرگ شیب دار که #یادمان شهدا بود.
انگارجاذبه ای اونو میکشید سمت ارتفاعات ،پدر خیلی خوب میدونست کجا داره میره ، با اینکه آرتروز گردن ،کمردرد و پادرد همیشه امونشو بریده بود ولی اینبار خبری از درد کمرو اینانبود
انگار خیلی سبک شده بود ،تند تند قدم برمیداشت جلوتراز همه راه میرفت ومدام خاطراتشو میگفت گاهی میخندید وگاهی میرفت تو فکرو اخماش درهم میشد ؛
هر سنگر وعکس نوشتهای که میدید شاید چهارتا پنج خاطرشو تعریف میکرد بخاطر پدرم تا عصر اونجا موندیم ،خیلی بهش خوش گذشت .
پدر گفت عاقبت بخیر بشین همه رفیقامو دیدم ولی واقعیت این بود که غیرازما کسی اونجا نبود ، بعدا فهمیدم که اون بایاداوری اونجاتو ذهنش همشونو دیده ،اونروز خاطرات نشنیده ای که تاحالا نگفته بود برامون تعریف کرد .
میگفت خیلی حال وهوام عوض شد انگار که رفتم دور دنیارو گشتم ، اون شب گفتیم شاید بابا ازاینکه اون همه راه رفته شاید پاش و کمرش دوباره درد بگیره ولی اون شب خبری از اون دردا نبود خیلی راحت تراز همیشه خوابش برد .
تمام شب به این فکر کردم که پدر با #آوزین چقدر خاطره تلخ وشیرین داره وتاحالا هیچکدومو نگفته بود ،صورت تکیده اش جلو چشممه که آوزین چه کرده که پدر هرجارو نگاه میکرد یا لبخند میزد یا اخم میکرد و میرفت تو حال وهوای خودش ، ،خلاصه اونروز بهترین روز برای #پدر بود که خاطره هاش زنده شد وبهترین روز برای ما که کنار پدری بودیم که هیچ توقعی از مسوولی نداشت فقط و فقط میخواست که جبهه و جنگ و دوستای شهید وجانبازش #فراموش_نشوند.
🌹 خاطره از آقای یارحسن علی بیگی به قلم فرزندش
https://telegram.me/joinchat/BJEMmTvJ7SEcgUWoa5zlmA
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
✍در یکی از روزای نوروز امسال که اتفاقا #روزپدر هم بود تصمیم گرفتیم پدر را دعوت کنیم بیرون که حال و هواش عوض شه ، این بود که حرکت کردیم سمت #گورسفید و به طرف چم امام حسن ، ولی دیدیم که ماشین بابام اینا نزدیک #گورسفید ایساد
گفتیم چیزی شده گفت نه بریم آوزین ،کسی مخالفت نکرد چون قرارمون این بود که هرتصمیمی که اون بگیره ما مخالفت نکنیم ،بخاطر همین همه راه افتادیم تو جاده #آوزین.
ازهمون اول جاده بابا کم کم زیر لب #خاطراتشو مرور کرد و لبخند رولبش اومد ،هیچ کی حرف نمیزد سراپا گوش بودیم ، رسیدیم #آوزین خیلی جای تعجب بود اون جلوترازهمه پیاده شد وراه افتاد سمت یه تپه بزرگ شیب دار که #یادمان شهدا بود.
انگارجاذبه ای اونو میکشید سمت ارتفاعات ،پدر خیلی خوب میدونست کجا داره میره ، با اینکه آرتروز گردن ،کمردرد و پادرد همیشه امونشو بریده بود ولی اینبار خبری از درد کمرو اینانبود
انگار خیلی سبک شده بود ،تند تند قدم برمیداشت جلوتراز همه راه میرفت ومدام خاطراتشو میگفت گاهی میخندید وگاهی میرفت تو فکرو اخماش درهم میشد ؛
هر سنگر وعکس نوشتهای که میدید شاید چهارتا پنج خاطرشو تعریف میکرد بخاطر پدرم تا عصر اونجا موندیم ،خیلی بهش خوش گذشت .
پدر گفت عاقبت بخیر بشین همه رفیقامو دیدم ولی واقعیت این بود که غیرازما کسی اونجا نبود ، بعدا فهمیدم که اون بایاداوری اونجاتو ذهنش همشونو دیده ،اونروز خاطرات نشنیده ای که تاحالا نگفته بود برامون تعریف کرد .
میگفت خیلی حال وهوام عوض شد انگار که رفتم دور دنیارو گشتم ، اون شب گفتیم شاید بابا ازاینکه اون همه راه رفته شاید پاش و کمرش دوباره درد بگیره ولی اون شب خبری از اون دردا نبود خیلی راحت تراز همیشه خوابش برد .
تمام شب به این فکر کردم که پدر با #آوزین چقدر خاطره تلخ وشیرین داره وتاحالا هیچکدومو نگفته بود ،صورت تکیده اش جلو چشممه که آوزین چه کرده که پدر هرجارو نگاه میکرد یا لبخند میزد یا اخم میکرد و میرفت تو حال وهوای خودش ، ،خلاصه اونروز بهترین روز برای #پدر بود که خاطره هاش زنده شد وبهترین روز برای ما که کنار پدری بودیم که هیچ توقعی از مسوولی نداشت فقط و فقط میخواست که جبهه و جنگ و دوستای شهید وجانبازش #فراموش_نشوند.
🌹 خاطره از آقای یارحسن علی بیگی به قلم فرزندش
https://telegram.me/joinchat/BJEMmTvJ7SEcgUWoa5zlmA
Telegram
️️مطلع الفجر گیلانغرب
به بزرگترین گردهمایی #گیلانغربیها در تلگرام خوش آمدید
💖سفارش تبلیغ فقط 👇
@Mahsa_188
💡مسولیت تبلیغ با سفارش دهنده میباشد
💖فقط ارسال خبر و سوژها👇
@matlaelfajr2016
💖سفارش تبلیغ فقط 👇
@Mahsa_188
💡مسولیت تبلیغ با سفارش دهنده میباشد
💖فقط ارسال خبر و سوژها👇
@matlaelfajr2016