#ایرانشهر
#بخش_نخست
آنچه در زیر میآورم تزهایی موقتی دربارهی ایران و مردم آن است.
اعتبار این تزها، با تکیه بر پژوهشهایی که تا کنون توانستهام انجام دهم، برای من کمابیش روشن است، اگرچه در این «درآمد» جز در اجمال آنها نمیتوانم آورد.
اینجا این تزها را به عنوان فرضیههایی مطرح میکنم و در فرصت دیگری باید آنها را بسط دهم و برهانی بر آنها اقامه کنم و اگر در زمانی مناسب بتوانم برهانی بر آنها اقامه کنم باید بتواند موضوع گفتگویی علمی قرار گیرد. برخی از آن تزها را میتوان به قرار زیر بیان کرد:
۱. ایرانزمینْ سرزمین همهی «ایرانیان» است.
«ایرانیان» نامِ عام همهی «ما»، یعنی مردمانی است که به طور تاریخی، از کهنترین روزگاران، در آن سکونت گزیده و تقدیر تاریخی آن سرزمین و تقدیر تاریخی خود را رقم زدهاند.
این «ما» هیچ قید و تخصیصی ندارد و هیچ قید و تخصیصی نباید به هیچ نامی و به هیچ بهانهای بر آن وارد شود. این «ما» بر همهی مردم ایران شمولِ عام دارد و هیچ ایرانی را نمیتوان به هیچ نامی و هیچ بهانهای از شمول عام آن خارج کرد.
این «ما» فرآوردهی وحدت کلمهی سیاسی نیست، بهطور تاریخی نیز چنین نبودهاست، بلکه مانند خود ایرانزمین، بهطور خودجوش، وحدتیدرکثرت است.
این «ما» کثرت همهی ایرانیانی است که از هزارههای پیشین، در زمانهایی و از مکانهای گوناگون، مهاجرت کرده و این سرزمین بزرگ را برای سکونت خود برگزیدهاند، سهمی در نیک و بد آن دارند و تاریخ، تمدن و فرهنگ آن را آفریدهاند.
🔹جواد طباطبایی، تاملی دربارهی ایران جلد نخست: دیباچهای بر نظریهی انحطاط ایران با ملاحظات مقدماتی در مفهوم ایران، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩۵، صص ۵۱ و ۵۲
Channel ➣ @manamkorosh
#بخش_نخست
آنچه در زیر میآورم تزهایی موقتی دربارهی ایران و مردم آن است.
اعتبار این تزها، با تکیه بر پژوهشهایی که تا کنون توانستهام انجام دهم، برای من کمابیش روشن است، اگرچه در این «درآمد» جز در اجمال آنها نمیتوانم آورد.
اینجا این تزها را به عنوان فرضیههایی مطرح میکنم و در فرصت دیگری باید آنها را بسط دهم و برهانی بر آنها اقامه کنم و اگر در زمانی مناسب بتوانم برهانی بر آنها اقامه کنم باید بتواند موضوع گفتگویی علمی قرار گیرد. برخی از آن تزها را میتوان به قرار زیر بیان کرد:
۱. ایرانزمینْ سرزمین همهی «ایرانیان» است.
«ایرانیان» نامِ عام همهی «ما»، یعنی مردمانی است که به طور تاریخی، از کهنترین روزگاران، در آن سکونت گزیده و تقدیر تاریخی آن سرزمین و تقدیر تاریخی خود را رقم زدهاند.
این «ما» هیچ قید و تخصیصی ندارد و هیچ قید و تخصیصی نباید به هیچ نامی و به هیچ بهانهای بر آن وارد شود. این «ما» بر همهی مردم ایران شمولِ عام دارد و هیچ ایرانی را نمیتوان به هیچ نامی و هیچ بهانهای از شمول عام آن خارج کرد.
این «ما» فرآوردهی وحدت کلمهی سیاسی نیست، بهطور تاریخی نیز چنین نبودهاست، بلکه مانند خود ایرانزمین، بهطور خودجوش، وحدتیدرکثرت است.
این «ما» کثرت همهی ایرانیانی است که از هزارههای پیشین، در زمانهایی و از مکانهای گوناگون، مهاجرت کرده و این سرزمین بزرگ را برای سکونت خود برگزیدهاند، سهمی در نیک و بد آن دارند و تاریخ، تمدن و فرهنگ آن را آفریدهاند.
🔹جواد طباطبایی، تاملی دربارهی ایران جلد نخست: دیباچهای بر نظریهی انحطاط ایران با ملاحظات مقدماتی در مفهوم ایران، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩۵، صص ۵۱ و ۵۲
Channel ➣ @manamkorosh
💠 آغاز تاریخ جهان با ایران از دیدگاه هگل
#بخش_نخست
شنیدهاید که هگل در فلسفهی تاریخ گفته است:
«تاریخ جهانی با ایران آغاز میشود!»
با #کوروش؛ چون کوروش بود که برای نخستین بار یک دولت در معنای دقیق امروزین آن درست کرد.
اصطلاح «دولت» که هگل بهکار میبرد، در فلسفهی او بسیار مهم است. اما آنچه در اینجا مهم است، استفادهی هگل از واژهی «رایش» (Reich) است که ما [این واژه را] از طریق رایش سوم میشناسیم که معنای تحقیری بسیار بدی دارد، ولی در زمان هگل این معنا را نداشته است.
این واژه در واقع معادل واژهی (Empire) است. هگل میگوید ایران یک رایش بود، یعنی امپراتوری بود. اما معادل آن در زبان پارسی واژه ی «#شاهنشاهی» است.
🔹چرا هگل می گوید ایران یک رایش (Reich) بود؟
سببش این است که هگل باور داشت آنچه در تاریخ، فلسفه و همهی کارها قابل اندیشیدن و اساسی است «وحدت در کثرت» است. ایران یک آغاز تاریخ است برای اینکه ایران یک امپراتوری در معنای امروزی نیست. ایران رایش است، یعنی ایران وحدتی است از کثرتها که [در آن] نه وحدت کثرتها را از بین میبرند و نه کثرتها وحدت را خدشهدار میکنند. (وحدت میان وحدت و کثرت)
این تلقیای است که هگل از طریق نویسندگان یونانی از تاریخ ایران پیدا کرده. این حرف مهم است، چون در کارهای جدیدی هم که روی تاریخ ایران قبل از اسلام میکنند، بر این نکته تأکید میشود. مثل بانو هلن اشمیت مورخِ هخامنشیان که او هم به همین نتیجه می رسد. اشمیت گفته هگل این مسئله را دویست سال پیش دربارهی تاریخ ایران متوجه شده بود که ایران تاریخ پیچیدهای داشته و قابل تأمل فلسفی است. از طرف دیگر تاریخی است که تاریخ جهانی برای نخستین بار با او آغاز میشود. این همان اشارهای است از هگل که همه میشناسند.
اما هگل چیز دیگری هم گفته که تا آنجایی که من میدانم، نمیشناسیم. هگل یک بار در فلسفهی تاریخ دربارهی ایران و یک بار هم در درسهایش دربارهی فلسفهی دین دربارهی ایران و مفصلاً از زرتشت صحبت کرده. در آنجا هم این حرف را بهنوع دیگری تکرار کرده. هگل گفته اینکه من گفتم تاریخ جهانی با ایران آغاز میشود [به این علت است که ایرانیها برای بار اول] دولت را بهمعنای جدید به کار بردند و دولت کنونی ادامهی همان تلقی از دولت است، در دین هم همین اتفاق افتاده است.
اینکه زرتشت گفت: «اهورامزدا نور است» حرف مهمی در تاریخ ادیان است. چون دین برای اولین بار در معنای جدید غیر تجسدی (بتها و پرستیدنیهای دیگر) بهکار رفت.
ادامه دارد...
♚ ایــرانــشــهــرگــرایــان ♚
@manamkorosh
#بخش_نخست
شنیدهاید که هگل در فلسفهی تاریخ گفته است:
«تاریخ جهانی با ایران آغاز میشود!»
با #کوروش؛ چون کوروش بود که برای نخستین بار یک دولت در معنای دقیق امروزین آن درست کرد.
اصطلاح «دولت» که هگل بهکار میبرد، در فلسفهی او بسیار مهم است. اما آنچه در اینجا مهم است، استفادهی هگل از واژهی «رایش» (Reich) است که ما [این واژه را] از طریق رایش سوم میشناسیم که معنای تحقیری بسیار بدی دارد، ولی در زمان هگل این معنا را نداشته است.
این واژه در واقع معادل واژهی (Empire) است. هگل میگوید ایران یک رایش بود، یعنی امپراتوری بود. اما معادل آن در زبان پارسی واژه ی «#شاهنشاهی» است.
🔹چرا هگل می گوید ایران یک رایش (Reich) بود؟
سببش این است که هگل باور داشت آنچه در تاریخ، فلسفه و همهی کارها قابل اندیشیدن و اساسی است «وحدت در کثرت» است. ایران یک آغاز تاریخ است برای اینکه ایران یک امپراتوری در معنای امروزی نیست. ایران رایش است، یعنی ایران وحدتی است از کثرتها که [در آن] نه وحدت کثرتها را از بین میبرند و نه کثرتها وحدت را خدشهدار میکنند. (وحدت میان وحدت و کثرت)
این تلقیای است که هگل از طریق نویسندگان یونانی از تاریخ ایران پیدا کرده. این حرف مهم است، چون در کارهای جدیدی هم که روی تاریخ ایران قبل از اسلام میکنند، بر این نکته تأکید میشود. مثل بانو هلن اشمیت مورخِ هخامنشیان که او هم به همین نتیجه می رسد. اشمیت گفته هگل این مسئله را دویست سال پیش دربارهی تاریخ ایران متوجه شده بود که ایران تاریخ پیچیدهای داشته و قابل تأمل فلسفی است. از طرف دیگر تاریخی است که تاریخ جهانی برای نخستین بار با او آغاز میشود. این همان اشارهای است از هگل که همه میشناسند.
اما هگل چیز دیگری هم گفته که تا آنجایی که من میدانم، نمیشناسیم. هگل یک بار در فلسفهی تاریخ دربارهی ایران و یک بار هم در درسهایش دربارهی فلسفهی دین دربارهی ایران و مفصلاً از زرتشت صحبت کرده. در آنجا هم این حرف را بهنوع دیگری تکرار کرده. هگل گفته اینکه من گفتم تاریخ جهانی با ایران آغاز میشود [به این علت است که ایرانیها برای بار اول] دولت را بهمعنای جدید به کار بردند و دولت کنونی ادامهی همان تلقی از دولت است، در دین هم همین اتفاق افتاده است.
اینکه زرتشت گفت: «اهورامزدا نور است» حرف مهمی در تاریخ ادیان است. چون دین برای اولین بار در معنای جدید غیر تجسدی (بتها و پرستیدنیهای دیگر) بهکار رفت.
ادامه دارد...
♚ ایــرانــشــهــرگــرایــان ♚
@manamkorosh
Forwarded from گــارد شـــاهــنــشــاهــی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺صحبتهاى تاريخى و کمتر شنيده شده از شاهنشاه آریامهر #محمدرضاشاه_پهلوى در آخرين گفتگوى تلويزيونى با #ديويد_فراست
#جاوید_شاه
#بخش_نخست
@guard_Shahh
#جاوید_شاه
#بخش_نخست
@guard_Shahh
Forwarded from گــارد شـــاهــنــشــاهــی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#بخش_نخست
شاید برای همه ی ما این پرسش باشد که شاهنشاه آریامهر چقدر ملتش را دوست داشت؟؟؟
نقطه ضعف پادشاه چه بود؟؟؟.
بشنوید از زبان استاد #امیر_طاهری تحلیلگر و روزنامه نگار برجسته...
لطفا قسمت دوم را حتما ببینید..
@guard_Shahh
شاید برای همه ی ما این پرسش باشد که شاهنشاه آریامهر چقدر ملتش را دوست داشت؟؟؟
نقطه ضعف پادشاه چه بود؟؟؟.
بشنوید از زبان استاد #امیر_طاهری تحلیلگر و روزنامه نگار برجسته...
لطفا قسمت دوم را حتما ببینید..
@guard_Shahh
Forwarded from گــارد شـــاهــنــشــاهــی
✍جمهوری اسلامی مدلی ناقص از توتالیتاریسم در شوروی است.....
#بخش_نخست
با مطالعه ی دوران سیاه کمونیسم در شوروی میتوانیم پی ببریم الگوی جمهوری اسلامی شوروی کمونیستی است.جمهوری اسلامی نه تنها در نظر التقاطی از ارتجاع سرخ و سیاه است بلکه برخی از سران این رژیم مانند موسوی خوئینی ها پدر معنوی اصلاح طلبان در دانشگاه پاتریس لومومبای شوری تحصیل کرده و با روش های مهندسی اجتماعی ارتجاع سرخ کاملا آشنا هستند[مراجعه شود به شنود اشباح اثر رضا گلپور]
در طول تاریخ اتحاد جماهیر شوروی ، گفتمان رسمی کمونیست بدون توجه به هرگونه تغییر در رهبری عالی و تغییر در دوره سیاسی ، پایدار ماند.پیامدها متناقض و پارادوکسیکال بود.هر رهبر جدیدی در حزب می خواست از ابتدا شروع کند. گفتمان سیاسی همیشه مبتنی بر بی اعتبار کردن سیاستهای قبلی و تجربیات تاریخی بود.با این حال ، تقدم کمونیسم و پندار های کلی در مورد آن ، بالاترین مرحله از روند سیاسی شوروی در هر شرایط و رهبری هر شخصی بود.
بلشویکها تاریخ امپراتوری روسیه را تحت شعارهای کمونیسم پشت سر گذاشتند.در دوران ژوزف استالین ، تاریخ واقعی نهضت بلشویکی و انقلاب اکتبر به فراموشی سپرده شد.نزدیکترین رفقای لنین کشته شدند ،نقش تروتسکی نادیده گرفته شد و وی کنار زده شد در عوض فرقه، رهبر خلق ها ، "توسط حقیقی ترین و وفادارترین دانش آموز لنین" -ژوزف استالین - بنیان گذاشته شد.جمع گرایی شدید ،صنعتی شدن و انقلاب فرهنگی با نام "کمونیسم قریب الوقوع" پدید آمد. اما پس از مرگ استالین ، رهبر جدید حزب ، نیکیتا خورشوچوف در مورد فرقه و پیشینیان خود دست به افشاگری زد.
برای خورشچف مهم بود كه كشور را متقاعد كند كه او حزب و شوروی را به "سرچشمه اصلی" - لنین - بازگرداند و آنها را از استالینیسم استبدادی خلاص كند.پیش از این هرگز چنین شخصیت سازی اسطوره ای از لنین وجود نداشت[کیش شخصیت لنین در دوران خورشچف]. تصویر لنین به نوعی نماد مقدس تبدیل شد ، یک اوراکل[امر قدسی ماورایی،] از ایدئولوژی رسمی.در دهه 1960 ، انقلاب اکتبر و جنگ داخلی (بدون تروتسکی و بدون استالین) به اسطوره و میتولوژی بنیادین دولت اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شدند.کیش شخصیت لنین آغاز شد ، در سایه آن نیز جایگاهی ویژه برای "نظریه پرداز کمونیسم" ، نیکیتا خورشچف ، در نظر گرفته شد(پدید آمد).نام لنین به سوگند رسمی تبدیل شد. چاپ پنجم از آثار او منتشر شد.
حزب CPSU(حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی) در کنفرانس خود از مردم خواسته بود تا طی بیست سال کمونیسم را برقرار کنند ، همه شعارها مربوط به لنین بود: "به افتخار حزب لنین!" ، "زنده باد برنامه لنینیستی حزب!" ، "زنده باد که کمیته مرکزی لنینیست! در آن زمان کل سالن شعار می داد: "لنینیسم - کمونیسم!"
اینگونه به نظر می رسید اتحاد جماهیر شوروی در حال پل زدن به بیست سال انقلابی-رمانتیستی است، هنگامی که مردم بلشویک ها را باور داشتند، با امید به آینده روشن - کمونیسم زندگی می کردند.اسطوره کمونیسم اکنون با شکل جدید تکمیل میشد و میلیون ها بار توسط پروپگاندای اتحاد جماهیر شوروی در داخل و خارج از کشور منتشر میشد.
همه اینها باید کمک میکردند تا استالین از آگاهی[حافظه] اجتماعی بزدایند و افق های جدیدی را برای مردم شوروی باز کند. اثر بسیج نیرو و ایدئولوژی قوی اما کوتاه مدت بود. در نیمه دوم دهه 1960 رهبری حزب جدید تحت رهبری لئونید برژنف متهم به اراده گرایی و استفاده از روش های استبدادی در رهبری کشور - نقض "اصول لنین" شد.
بعدتر هنگامی که زمان تحقق perestroika میخائیل گورباچف رسید ، سیاست رکود برانژف به موضوع انتقاد شدید بدل شد.در دهه 1990 این بوریس یلتسین و یارانش بودند که اکنون گورباچف را متهم میکردند. همه این "نفی کردن های چرخه ای"(نفی کردنهای چرخهای منظور انکار رهبران پیشین توسط رهبران جدید حزب هست) در سیستم اتحاد جماهیر شوروی - و بعداً در سیستم پس از اتحاد جماهیر شوروی - دور باطلی بودند که وظیفه محوری و تاکتیکی آن حفظ قدرت به هر قیمتی بود.
با وجود همه این دگرگونی های [ امتحان پس داده] ، سیستم سلسله مراتبی اتحاد جماهیر شوروی، ساختار و اسطوره های ثابت کمونیسم را حفظ کرد.
معنای واقعی دولت و حزب در اتحاد جماهیر شوروی را پشت این مسائل مخفی میکردند: ما كیستیم؟ به کجا می رویم؟ برنامه های ما چیست؟ پایداری سیستم و پتانسیل بسیج آن، به طرح توضیحی دقیق بستگی داشت که بسیار ساده سازی شده و برای عموم قابل فهم بود.
توهمات و امیدهای واهی اجتماعی نیز به آن بستگی داشت.به همین دلیل پدیده دهه 1960 را شاهد بودیم که دقیقاً انتظارات بالایی بود که خورشچف توانست آن را در جامعه کنترل کند، با ایده های فعالیت های مدنی و خودمختاری ، دیالوگ بین قدرت و جامعه ، که وی تحت شرایط و محدودیت های زیاد تعیین شده توسط دولت، ارائه داد.
ادامه دارد .....
@guard_Shahh
#بخش_نخست
با مطالعه ی دوران سیاه کمونیسم در شوروی میتوانیم پی ببریم الگوی جمهوری اسلامی شوروی کمونیستی است.جمهوری اسلامی نه تنها در نظر التقاطی از ارتجاع سرخ و سیاه است بلکه برخی از سران این رژیم مانند موسوی خوئینی ها پدر معنوی اصلاح طلبان در دانشگاه پاتریس لومومبای شوری تحصیل کرده و با روش های مهندسی اجتماعی ارتجاع سرخ کاملا آشنا هستند[مراجعه شود به شنود اشباح اثر رضا گلپور]
در طول تاریخ اتحاد جماهیر شوروی ، گفتمان رسمی کمونیست بدون توجه به هرگونه تغییر در رهبری عالی و تغییر در دوره سیاسی ، پایدار ماند.پیامدها متناقض و پارادوکسیکال بود.هر رهبر جدیدی در حزب می خواست از ابتدا شروع کند. گفتمان سیاسی همیشه مبتنی بر بی اعتبار کردن سیاستهای قبلی و تجربیات تاریخی بود.با این حال ، تقدم کمونیسم و پندار های کلی در مورد آن ، بالاترین مرحله از روند سیاسی شوروی در هر شرایط و رهبری هر شخصی بود.
بلشویکها تاریخ امپراتوری روسیه را تحت شعارهای کمونیسم پشت سر گذاشتند.در دوران ژوزف استالین ، تاریخ واقعی نهضت بلشویکی و انقلاب اکتبر به فراموشی سپرده شد.نزدیکترین رفقای لنین کشته شدند ،نقش تروتسکی نادیده گرفته شد و وی کنار زده شد در عوض فرقه، رهبر خلق ها ، "توسط حقیقی ترین و وفادارترین دانش آموز لنین" -ژوزف استالین - بنیان گذاشته شد.جمع گرایی شدید ،صنعتی شدن و انقلاب فرهنگی با نام "کمونیسم قریب الوقوع" پدید آمد. اما پس از مرگ استالین ، رهبر جدید حزب ، نیکیتا خورشوچوف در مورد فرقه و پیشینیان خود دست به افشاگری زد.
برای خورشچف مهم بود كه كشور را متقاعد كند كه او حزب و شوروی را به "سرچشمه اصلی" - لنین - بازگرداند و آنها را از استالینیسم استبدادی خلاص كند.پیش از این هرگز چنین شخصیت سازی اسطوره ای از لنین وجود نداشت[کیش شخصیت لنین در دوران خورشچف]. تصویر لنین به نوعی نماد مقدس تبدیل شد ، یک اوراکل[امر قدسی ماورایی،] از ایدئولوژی رسمی.در دهه 1960 ، انقلاب اکتبر و جنگ داخلی (بدون تروتسکی و بدون استالین) به اسطوره و میتولوژی بنیادین دولت اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شدند.کیش شخصیت لنین آغاز شد ، در سایه آن نیز جایگاهی ویژه برای "نظریه پرداز کمونیسم" ، نیکیتا خورشچف ، در نظر گرفته شد(پدید آمد).نام لنین به سوگند رسمی تبدیل شد. چاپ پنجم از آثار او منتشر شد.
حزب CPSU(حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی) در کنفرانس خود از مردم خواسته بود تا طی بیست سال کمونیسم را برقرار کنند ، همه شعارها مربوط به لنین بود: "به افتخار حزب لنین!" ، "زنده باد برنامه لنینیستی حزب!" ، "زنده باد که کمیته مرکزی لنینیست! در آن زمان کل سالن شعار می داد: "لنینیسم - کمونیسم!"
اینگونه به نظر می رسید اتحاد جماهیر شوروی در حال پل زدن به بیست سال انقلابی-رمانتیستی است، هنگامی که مردم بلشویک ها را باور داشتند، با امید به آینده روشن - کمونیسم زندگی می کردند.اسطوره کمونیسم اکنون با شکل جدید تکمیل میشد و میلیون ها بار توسط پروپگاندای اتحاد جماهیر شوروی در داخل و خارج از کشور منتشر میشد.
همه اینها باید کمک میکردند تا استالین از آگاهی[حافظه] اجتماعی بزدایند و افق های جدیدی را برای مردم شوروی باز کند. اثر بسیج نیرو و ایدئولوژی قوی اما کوتاه مدت بود. در نیمه دوم دهه 1960 رهبری حزب جدید تحت رهبری لئونید برژنف متهم به اراده گرایی و استفاده از روش های استبدادی در رهبری کشور - نقض "اصول لنین" شد.
بعدتر هنگامی که زمان تحقق perestroika میخائیل گورباچف رسید ، سیاست رکود برانژف به موضوع انتقاد شدید بدل شد.در دهه 1990 این بوریس یلتسین و یارانش بودند که اکنون گورباچف را متهم میکردند. همه این "نفی کردن های چرخه ای"(نفی کردنهای چرخهای منظور انکار رهبران پیشین توسط رهبران جدید حزب هست) در سیستم اتحاد جماهیر شوروی - و بعداً در سیستم پس از اتحاد جماهیر شوروی - دور باطلی بودند که وظیفه محوری و تاکتیکی آن حفظ قدرت به هر قیمتی بود.
با وجود همه این دگرگونی های [ امتحان پس داده] ، سیستم سلسله مراتبی اتحاد جماهیر شوروی، ساختار و اسطوره های ثابت کمونیسم را حفظ کرد.
معنای واقعی دولت و حزب در اتحاد جماهیر شوروی را پشت این مسائل مخفی میکردند: ما كیستیم؟ به کجا می رویم؟ برنامه های ما چیست؟ پایداری سیستم و پتانسیل بسیج آن، به طرح توضیحی دقیق بستگی داشت که بسیار ساده سازی شده و برای عموم قابل فهم بود.
توهمات و امیدهای واهی اجتماعی نیز به آن بستگی داشت.به همین دلیل پدیده دهه 1960 را شاهد بودیم که دقیقاً انتظارات بالایی بود که خورشچف توانست آن را در جامعه کنترل کند، با ایده های فعالیت های مدنی و خودمختاری ، دیالوگ بین قدرت و جامعه ، که وی تحت شرایط و محدودیت های زیاد تعیین شده توسط دولت، ارائه داد.
ادامه دارد .....
@guard_Shahh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#شاهزاده_رضاپهلوی :
در این راه، شما هر کدام یک کاوه هستید، و ایران به فداکاری و دلاوری شما نیاز دارد. کاوههایی، همراه و همپیمان، برای آزادی میهن، تا بازگشت عظمت ایران.
#سربازان_گارد_شاهنشاهی
#گارد_شاهنشاهی
#بخش_نخست
@guard_shahh
در این راه، شما هر کدام یک کاوه هستید، و ایران به فداکاری و دلاوری شما نیاز دارد. کاوههایی، همراه و همپیمان، برای آزادی میهن، تا بازگشت عظمت ایران.
#سربازان_گارد_شاهنشاهی
#گارد_شاهنشاهی
#بخش_نخست
@guard_shahh
Forwarded from گــارد شـــاهــنــشــاهــی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 پشت پرده های عنقلاب ۵۷
#بخش_نخست
#شاه در مصاحبهای پس از انقلاب گفت خمینی به تنهایی نمیتوانست این تشکیلات عظیم را سازماندهی و رهبری کند و ...
در ادامه به پشت پرده های انقلاب و چرایی سقوط شاه میپردازیم
@guardShahanshahi
#بخش_نخست
#شاه در مصاحبهای پس از انقلاب گفت خمینی به تنهایی نمیتوانست این تشکیلات عظیم را سازماندهی و رهبری کند و ...
در ادامه به پشت پرده های انقلاب و چرایی سقوط شاه میپردازیم
@guardShahanshahi
Forwarded from آرشیو کنفرانس های دکتر سحاب
🔴پادکست۵۴۵
#جنگ_افزارهای_شاه
#بخش_نخست
( #رخداد_موشکی_۱۴_دیماه_۱۳۴۴ )
🎙اجرا: #دکتر_سحاب
📺لینک یوتیوب:
https://youtu.be/qxiOyBgzzSw?si=-gETZi_cT0MTyv9Q
#جنگ_افزارهای_شاه
#بخش_نخست
( #رخداد_موشکی_۱۴_دیماه_۱۳۴۴ )
🎙اجرا: #دکتر_سحاب
📺لینک یوتیوب:
https://youtu.be/qxiOyBgzzSw?si=-gETZi_cT0MTyv9Q
Telegram
attach 📎