(مــاره) کانالی متنوع ب همراه آداب و رسوم ترکان و هرابرجان🌺
190 subscribers
7.71K photos
4.26K videos
68 files
140 links
ارتباط با عيسي يزداني( ماره)
@Eisa_maareh
Download Telegram
"آداب و رسوم ترکان و هرابرجان"
این قسمت: " #چــرخ "😊
قسمت اول

زمانهای قدیم و همزمان با کودکی و نوجوانیِ بنده در روستای ترکانِ هرابرجان تعداد انگشت شماری از مردم روستا دوچرخه داشتند.
و آنهم دوچرخه بزرگسالان و همچون امروزه خبری از تنوع دوچرخه نسبت به سن و قد بچه ها نبود.
در زمان کودکی و اوایل نوجوانی بنده در اوایل دهه 50 شاید در تمامی روستا سه الی چهار دوچرخه وجود داشت.
که البته قلب رئوف ، راستی و ساده دلی روستایی وار مردم روستا مانع از این نمیشد که دیگر همولایتی ها بخصوص نوجوانان از وجود این دوچرخه ها بی بهره بمانند.
و در اولین فرصت فراغت ، نه تنها دوچرخه را به اولین نفری که مشتاق سوار شدن بود، با ذوق شوق تحویل میدادند ، بلکه خود نیز گاهی در امر دوچرخه سواری به کمک نوجوان میرفتند تا با فردی که برای اولین بار دوچرخه سواری میکرد ، در این ذوق و شوق با وی سهیم باشند.

اسمش را خارجیها گذاشته بودن " رالــی "
و این دوچرخه ها با توجه به حضور انگلیسی ها توسط آنها و برای اولین بار وارد ایران شد.
که متعلق به کارخانه رالی انگلستان بود.
داشتن چرخ اونم از مارک رالی در آن زمان درمقابل دوستان غروری ایجاد میکرد!!
روزهای اول دست چپ را به یکطرف فرمان و دست راست را روی زین میگذاشتیم،
پای راست را روی رکاب چپ و با بالا و زمین گذاشتن پای چپ تعادل میگرفتیم
وقتی اینطوری از سرازیریها به پایین حرکت میکردیم انگار دنیا در چنگ ما بود!
بعد از دوهفته تمرین
دست چپ به فرمان و میله وسط ، زیر بغلِ دست راست،
پای راست را از حد فاصلِ میله ها و خورشید گَـرد ک به "کُــتو " معروف بود به رکاب راست میرساندیم
و پای چپ روی رکاب چپ...
تا یک هفته نیمپا میزدیم...
میگفتند:
تو کُــتو نیمپا زدن"

دوهفته بعد میتوانستیم به همین صورت رکاب را یکـ دور کامل بزنیم،
وقتی به همین صورت از جلوی بزرگتر ها بخصوص سالمندانی که درکنار هم سینه دیوار آفتاب روب نشسته بودند مانور داده و رد میشدیم ، می گفتند:
ناقلا حالا دیه "پـادور " یاد گرفته...
واین تحسین باعث ذوق و مشوق ما برای مرحله بعدی بود.

در مرحله بعدی دوچرخه سواری ( که بنده در زادگاهم روستای تُــرکان یزد تجربه و یاد گرفتم ) مرحله ای بود که ب سواری "رومیل " معروف بود

دراین مرحله چرخ را کنار سکویی برده و سوار میشدیم
اما بعلت کوتاه بودن قد قادر نبودیم روی زین چرخ بنشینیم و روی میله چرخ نشسته و بصورت " نیمـپا " حرکت میکردیم.
بعد از چند روز "پادور" زدن روی میله را یاد میگرفتیم اما همانطور که ذکر شد بعلت کوتاهی قد میبایست در هر دور کامل رکاب ،
تـمام بدن خود را مداوم به چپ و راست برای فشار بروی رکاب برده تا بتوانیم چرخ را به حرکت در آوریم.
برای افرادی که این مرحله را تماشا میکردند فوق العاده زیبا و خاطره انگیز بود.

تا اینکه قدمان بلندتر میشد و میتوانستیم راحت روی زین چرخ نشسته و چرخ سواری کنیم.
که در این مرحله یاد گرفتن چرخ سواری کامل میشد.

بزرگترهای صاحب دوچرخه که دیگه حالا مهارت داشتند و احیانا بچه دار،
روی میله چرخ نزدیک فرمان پارچه ای از جنس نرم میپیچیدند و کودکان را روی میله سوار میکردند ،
و کودکان هم سر پیچ با زدن زنگ کنار فرمان با ذوق و شوق به اطرافیان خبر میدادند که
بعـله...بابای ما هم دوچرخه دارد..
و اگر فرزندان بیشتر بودند یکی دونفر را هم روی تَـرک چرخ سوار میکردند...
از کتاب درحال ویرایش آداب و رسوم
اثر عیسی یزدانی(ماره)🙋‍♂😊
💎 @maareh