(مــاره) کانالی متنوع ب همراه آداب و رسوم ترکان و هرابرجان🌺
190 subscribers
7.71K photos
4.26K videos
68 files
140 links
ارتباط با عيسي يزداني( ماره)
@Eisa_maareh
Download Telegram
میگم در مواجهه با آدمایی که
هیچ حد و مرز اخلاقی رو
در مسائل مختلف رعایت نمیکنن
بهتره بیشتر مراقب بود و احتیاط کرد
چون به چیز خاصی پایبند نیستن
که بعدش بخوان عذاب وجدان بگیرن
پس ممکنه هر رفتار و عملی ازشون سر بزنه
💎 @maareh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کوتاه کلیپ های #ماره

این قسمت:خواستگاری با چــــــــاخانِ آقا مهدی😊
سکانسی خاطره انگیز از فیلم
"آقا مهدی وارد میشود"👍
لینک #ماره در تلگرام👇👇

💎 @maareh
زيباترين صبح دنيا، در چشم آدمهايى طلوع می‌كند، كه دست اميد را می‌گيرند و پا به پاى تلاش و مهربانى، هدف‌هايشان را دنبال می‌كنند...!

#صبحتون_بخیر 🌱😍

💎 @maareh
#ماره🍁
از ناگفته ها
مسائل قدیمی را از ذهن خود پاک کنید، اسم تمامی افرادی را که از آنها دلگیر و عصبانی هستید بنویسید و برای هر کدام یک نامه با عنوان بخشش تهیه کنید و پیش خودتان نگه دارید.
هربار باز خواستید یادشان بیفتید به این فکر کنید که انها الان دارند زندگی خودشان را میکنند و عصبانیت شما فقط روح شما را آزرده و کدر میکند.
مشغول بودن به اتفاقات گذشته فقط توان و نیرو را هدر می دهد.
دیگران را همان طور که هستند بپذیرید و سعی نکنید آنها را تغییر دهید.هر اتفاقی بود تمام شد رفت، ذهنتان را با اینهمه انرژی منفی پر نکنید.قلب‌تان را سبک کنید و به روزهای خوبِ آینده فکر کنید.🤚
💎 @maareh
‏میدونی؟ اگه یه روز بچه دار شدی جای اینکه هر موقع دیر اومد بهش گیر بدی کجا بودی، با کی بودی ، چرا بودی بهش بگو: درست زندگی کردن تو این دنیا سخته، اما تو راهِ سخت رو انتخاب کن، اگه فرصتشو داشتی زیراب کسی رو بزنی و خودتو بالا بکشی، نکن. اگه خیلی دلت میخواست بشینی پشتِ یکی حرف ‏بزنی، نزن. اگه خیلی دلت میخواست تسلیم شی، کنار بکشی و فقط بشینی گریه کنی، برای لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه قوی بودن تلاش کن. اگه دیدی نفرِ دوم رابطه ای شدی، سخته ولی کنار بکش، اگه دیدی غذات کمه ولی رفیقت گشنه ست هرچی هست نصفش کن. اگه بدی دیدی و تواناییِ تلافی رو داشتی، نکن و...
‏متاسفانه چیزی که زیاد میبینم اینه که تربیت توی خانواده ها خیلی به حاشیه رفته و به جای اینکه اصلِ کاری رو بچسبن به جزئیات غیرِ ضروری گیر میدن.کاش بفهمیم با محدود کردنِ آزادی های یه بچه کمکی بهش نمیکنیم اما اگه بهش یاد بدیم چطور راه های سخت رو انتخاب کنه خودمون هم از موفقیت، زیبایی ‏،شکوفایی، شعور، بالندگی و عزت نفسش لذت خواهیم برد.🍀
💎 @maareh
با من از قوی بودن حرف نزنین ، من چیزاییو با خنده تعریف میکنم که واسه ثانیه به ثانیش زار زدم ...

💎 @maareh
اگه تو جمع کسی حرف زد و‌ توجهی بهش نشد تو بهش توجه کن!
اگر کسی سوالی تو گروهی پرسید و کسی جواب نداد تو حداقل بگو نمیدونم...
اگر تو جمع یکی پرید وسط حرف کسی بعدش تو دوباره بپرس و بحثشو ادامه بده!
اگه کسی عکس گذاشت و دیدی کامنت نداره تو بذار و بگو زیبایی...
نذار چیزای کوچیک باعث ناراحتی آدما بشه، نذار کسی فک کنه دیده نمیشه...
دنیا به خوبی تو نیاز داره 🤍❤️👍
💎 @maareh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
عشق پیری/حضرت جاان جاانان 💚
استاد محمد رضا شجریان♥️💜
رقص کرشمه: شیدا دبیر
💎 @maareh
خاطرات ماره
قدیما عروس و داماد رو اینجوری میبردند حمام و همه زنها ومردها داخل و پشت درب حمام عمومی با سازو نقاره شادی میکردند😊
ارتباط با عيسي يزداني( ماره )
@Eisa_maareh
خاطره امشبِ #ماره

بچه که بودم یه بار بابام با عموم تو خونه ما بحث شون شد در حدی که همسایه‌ها اومدن تو کوچه و می‌خواستن زنگ بزنن پلیس بیاد.عموم رفت و دو سه روز بعد زن عموم زنگ زد به مامانم و بدون اینکه کلمه‌ای راجع به دعوا حرف بزنه گفت عصر هستین یه سر بیاییم اونجا؟
مامانم هم گفت آره و باز بابام داغ کرد و گفت بیخود کردن و فلان ولی مامانم گفت من مهمون رو از خونه‌ام بیرون نمی‌کنم. خلاصه اومدن و یادمه زمستون هم بود، زن عموم کیک درست کرده بود و اومدن نشستن و تا نیم ساعت فقط زن عموم و مامانم حرف می‌زدن از بافتنی و طرز تهیه کیک و مدرسه. بابام و عموم هیچی نمی‌گفتن فقط تلویزیون نگاه می‌کردن.
زن عموم میل بافتنی و کاموا رو از کیفش درآورد و ما هم دیگه کم‌کم از اتاق دراومدیم بیرون. همچنان بین بابام و عموم سکوت برقرار بود. دیگه یک ساعت که گذشت مامانم گفت شام بمونید و زن عموم هم قبول کرد ولی عموم قبول نمی‌کرد.
ما هم گیر دادیم که بمونید و خلاصه تو تعارف‌ها مامانم پاشد برنج و خیس کرد وکاهو رو درآورد بیرون و به بابام گفت برو کباب بگیر خلاصه با بابام و عموم رفتیم دنبال بچه‌ها که خونه بودن از اونور هم رفتیم کباب گرفتیم موقع کباب خریدن عموم هم پیاده شد و رفت با بابام حرف زدن.
کباب و گرفتیم بابام هم بستنی سنتی خرید و برگشتیم خونه و شام همگی کنار هم بودیم و یادمه بعد شام صدای خنده بابام و عموم خونه رو برداشته بود.این خاطره خیلی تو ذهن من پر رنگه.
اهمیت رواداری و گذشت و حفظ رابطه‌هایی که ارزشمنده، تو هر رابطه‌ای اختلاف و درگیری به وجود میاد و نقش اطرافیان هم خیلی خیلی مهمه.
من از زن عموم و مادرم رواداری و حفظ رابطه رو یاد گرفتم که چقدر ساده بدون اینکه دامن بزنن به دعوای شوهرهاشون تونستن این قضیه رو جمع کنند و همون عموم چه در زمان مریضی بابام چه بعد فوتش یک لحظه ما رو تنها نذاشته وحواسش به ما بوده.
شاید اگه همون دعوا می‌موند و کهنه می‌‌شد اگه اختلاف‌ها شدید‌تر می‌شد اتفاق‌های بدتری می‌افتاد. امروز هر چی اطرافم رو نگاه می‌کنم کافیه آدما یه اشتباه بکنن سریع حذف میشن آدم‌ها تنها شدن هیچ کس تحمل شنیدن حرف مخالف رو نداره همه می‌خوان به هم حمله کنن.
ما خیلی چیزها به دست آوردیم ولی خیلی چیزها هم از دست دادیم. کاش روی تاب‌آوری و پذیرش آدم‌ها با هر عقیده و مسلکی که هستن بیشتر کار کنیم.🍀
💎 @maareh