#داستان_واقعی شعر
🔹این شعر قبل از عاشورای سال پیش سروده شده و همه چیز عادی پیش می‌رفت تا زمانی‌که به این بیت رسیدم؛ "کربلا یعنی فغان و اشک و غم/زین مصیبت سرو زهرا گشته خم"
به همین ایام عزیز قسم بیش از ده بار جای زینب و زهرا رو با هم عوض کردم چند بار نوشتم "زین مصیبت سرو زهرا گشته خم" چند بار هم "سرو زینب" رو نوشتم، ساعت دوازده شب روی دفتر خوابم برده بود در عالم رویا دیدم که دو نفر من رو بردند به حرم امام حسین دیدم آنجا هیچ کس نبود جز من و یک خانم که پشت به من مانده بود و یک نفر که فقط از پشت یه پرده صدایش را می‌شنیدم، یکدفعه من خواستم برم به صورت خانم نگاه کنم که پرواز کرد و من هم دنبالش راه افتادم به ناگاه اون آقایی که پشت پرده بود همش داد میزد زود ‌بنویس مادرم زهرا و چند بار به سرعت این جمله رو تکرار کرد وقتی چشم باز کردم دیدم تمام خانواده جمع شده بودن بالای سرم و همش می‌گفتن چی شده، من پرسیدم مگه چی شده گفتن تو خواب همش فریاد می‌زدی چشم می‌نویسم زهرا...
به امام حسین قسم بعد از این جریان سه روز می‌خواستم روانی بشم...
#نجاد_خادمی
@lorestan_today