آه چرا می باید
من تو را شگفت بدانم
در این جریان
که از شگفت بودن، همه چیزی
عادی می نماید؟
وگرنه تو عادی ترین موسمی
که باید به چار موسم افزود
و چشمان تو
راحت ترین روزی که می توان برای زیستن
تصمیم گرفت...
#بیژن_الهی❣
@sayeroshan59🌸🌴
من تو را شگفت بدانم
در این جریان
که از شگفت بودن، همه چیزی
عادی می نماید؟
وگرنه تو عادی ترین موسمی
که باید به چار موسم افزود
و چشمان تو
راحت ترین روزی که می توان برای زیستن
تصمیم گرفت...
#بیژن_الهی❣
@sayeroshan59🌸🌴
تنها یکبار می توانست
در آغوشش کشند،
و می دانست آن گاه
چون بهمنی فرو می ریزد
و می خواست به آغوشم پناه آورد
نامش برف بود
تنش، برفی
قلبش از برف
و تپشش صدای چکیدن برف
بر بام های کاگلی
و من او را، چون شاخه ای
که زیر بهمن شکسته باشد
دوست می داشتم..
#بیژن_الهی❣
@sayeroshan🌸🍃
در آغوشش کشند،
و می دانست آن گاه
چون بهمنی فرو می ریزد
و می خواست به آغوشم پناه آورد
نامش برف بود
تنش، برفی
قلبش از برف
و تپشش صدای چکیدن برف
بر بام های کاگلی
و من او را، چون شاخه ای
که زیر بهمن شکسته باشد
دوست می داشتم..
#بیژن_الهی❣
@sayeroshan🌸🍃
به تصوير درختى
كه در حوض
زير يخ زندانى ست،
چه بگويم؟
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم خورشيد است
كه چتر سرگيج هام را
همچنان كه فرو نشستن فواره ها
از ارتفاع گيج پيشانى ام مى كاهد
در حريق باز مى كند؛
اما بر خورشيد هم
برف نشست.
چه بگويم به آواى دور شدن كشتى ها
كه كالاشان جز آب نيست
آبى كه مى خواست باران باشد
و بادبانهاشان را
خداى تمام خداحافظى ها
با كبوتران از شانه ىِ خود رم داده...
#بیژن_الهی❣
@sayeroshan59🌸🍃
كه در حوض
زير يخ زندانى ست،
چه بگويم؟
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم خورشيد است
كه چتر سرگيج هام را
همچنان كه فرو نشستن فواره ها
از ارتفاع گيج پيشانى ام مى كاهد
در حريق باز مى كند؛
اما بر خورشيد هم
برف نشست.
چه بگويم به آواى دور شدن كشتى ها
كه كالاشان جز آب نيست
آبى كه مى خواست باران باشد
و بادبانهاشان را
خداى تمام خداحافظى ها
با كبوتران از شانه ىِ خود رم داده...
#بیژن_الهی❣
@sayeroshan59🌸🍃
آدمهای بهاری
چه میکنید با برگی که خزان دوست بدارد؟
چه میکنید با پروانهای که به آب افتد؟
از سر هر انگشت
پروانهای پریدهست.
پروانهی کدام انگشت تشنه بود؟
پروانهی کدام انگشت به آب میمیرد؟
من بارها اندیشیدهام
من خزان و برف را پیاده پیمودهام
پیشانی بر پای بهار سودهام
که معیار شما نیست.
آدمهای بهاری.
برگ خشک که از خود راندید
شاید عزیزترین برگ فصل باشد
بر این آب سپید
شاید آخرین امید پروانه باشد...
#بیژن_الهی
چه میکنید با برگی که خزان دوست بدارد؟
چه میکنید با پروانهای که به آب افتد؟
از سر هر انگشت
پروانهای پریدهست.
پروانهی کدام انگشت تشنه بود؟
پروانهی کدام انگشت به آب میمیرد؟
من بارها اندیشیدهام
من خزان و برف را پیاده پیمودهام
پیشانی بر پای بهار سودهام
که معیار شما نیست.
آدمهای بهاری.
برگ خشک که از خود راندید
شاید عزیزترین برگ فصل باشد
بر این آب سپید
شاید آخرین امید پروانه باشد...
#بیژن_الهی