دلهایمان را ...
به دست ...
امام زمانمان ...
بسپاريم ...
تا در ...
غربت دنیا ...
نگیرد ...
اين بار به،
#مهدی_فاطمه [ع] اعتماد کنیم ...
✍️شهيدان عطايى و مكيان، مسجد مقدس جمكران
🆔 @labbaykeyazeinab
به دست ...
امام زمانمان ...
بسپاريم ...
تا در ...
غربت دنیا ...
نگیرد ...
اين بار به،
#مهدی_فاطمه [ع] اعتماد کنیم ...
✍️شهيدان عطايى و مكيان، مسجد مقدس جمكران
🆔 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
من الغریب به آنها رسید نامهء عشق مدافعان حرم منتخب شهید شدند به احترام قدمهای حضرت زینب [سلام الله علیها] دمشق یا که نشد، در حلب شهید شدند ✍️ عكس نوشت: شهيد مدافع حرم قاسم غريب 🆔 @labbaykeyazeinab
شهيد مدافع حرم قاسم غريب به روايت همسر گرامى شهيد؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"طلایهدار ظهورید و چشم منتظران، نشسته است پریشان در انتظار شما؛ (درس هشتم)، عرض زندگى"
🔻قاسم در همان جلسه [آشنایی] از احتمال شهادتش برایم گفت. میگفت: که عاشق #شهادت است و من در جواب گفتم من دوست دارم عرض زندگیام قشنگ باشد. طولش مهم نیست. منظورم این است که غنای یک #زندگی_مشترک بیشتر برایم #اهمیت داشت. در اطرافم میدیدم افرادی را که فقط در کنار هم زندگی میکنند و هیچ عشقی در میان نیست. دوست داشتم زندگیام با #عشق همراه باشد، هر چند کوتاه. به خاطر همین وقتی همسرم از شهادت صحبت میکرد میگفتم ارزش دارد آدم کنار یک نفر خوب #زندگی کند هر چند کوتاه باشد.
🔸قبل از مراسم #عقد با خودم میگفتم همسرم شهادت را دوست دارد اما کو #جنگ! جنگی در میان نیست که او #شهید شود. اما بعد از عقد وقتی آلبوم عکسهای همسرم را ورق میزدم تازه متوجه شرایط کاری و حساسیتهای شغلیشان شدم.
🔺من و قاسم روز دوشنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۸۴ عقد کردیم و بعد از عقد به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) رفتیم. چون شب #مبعث بود، همسرم برای من مداحی خواند. او #نذر کرده بود اگر پسردار شدیم اسمش را #عباس بگذاریم. فردای عقد به او گفتم شما به حضرت عباس (سلام الله علیها) ارادت داری. من هم #ارادت خاصی به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) دارم. میتوانم شما را #مهدی صدا کنم؟ ایشان فکر کرد و گفت: #مهدی_غریب! خیلی قشنگ است و از آن روز به بعد من ایشان را مهدی صدا کردم.
صفحه ٨
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#انتظار
🆔 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"طلایهدار ظهورید و چشم منتظران، نشسته است پریشان در انتظار شما؛ (درس هشتم)، عرض زندگى"
🔻قاسم در همان جلسه [آشنایی] از احتمال شهادتش برایم گفت. میگفت: که عاشق #شهادت است و من در جواب گفتم من دوست دارم عرض زندگیام قشنگ باشد. طولش مهم نیست. منظورم این است که غنای یک #زندگی_مشترک بیشتر برایم #اهمیت داشت. در اطرافم میدیدم افرادی را که فقط در کنار هم زندگی میکنند و هیچ عشقی در میان نیست. دوست داشتم زندگیام با #عشق همراه باشد، هر چند کوتاه. به خاطر همین وقتی همسرم از شهادت صحبت میکرد میگفتم ارزش دارد آدم کنار یک نفر خوب #زندگی کند هر چند کوتاه باشد.
🔸قبل از مراسم #عقد با خودم میگفتم همسرم شهادت را دوست دارد اما کو #جنگ! جنگی در میان نیست که او #شهید شود. اما بعد از عقد وقتی آلبوم عکسهای همسرم را ورق میزدم تازه متوجه شرایط کاری و حساسیتهای شغلیشان شدم.
🔺من و قاسم روز دوشنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۸۴ عقد کردیم و بعد از عقد به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) رفتیم. چون شب #مبعث بود، همسرم برای من مداحی خواند. او #نذر کرده بود اگر پسردار شدیم اسمش را #عباس بگذاریم. فردای عقد به او گفتم شما به حضرت عباس (سلام الله علیها) ارادت داری. من هم #ارادت خاصی به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) دارم. میتوانم شما را #مهدی صدا کنم؟ ایشان فکر کرد و گفت: #مهدی_غریب! خیلی قشنگ است و از آن روز به بعد من ایشان را مهدی صدا کردم.
صفحه ٨
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#انتظار
🆔 @labbaykeyazeinab