روايت‌هايى از شهيد مدافع حرم مرتضى حسين پور (حسين قمى)؛

🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷

"ما مدّعیان صف اول بودیم، از آخر مجلس شهدا را چیدند؛ (بخش سى و نهم)، انفاق" ...

🔻حاج حسین قمی را سوری ها خوب می‌شناسند، بچه‌های سوری، خانواده‌های سوری. یعنی نه فقط نظامی‌ها و نهضت #مقاومت بلکه مردم سوریه او را می‌شناختند چون جزو معدود فرمانده‌هایی بود که به این #خانواده‌ها سرکشی می‌کرد، رسیدگی می‌کرد، مشکلات شان را حل می‌کرد. کل حقوقش را به خانواده های نیازمند سوری می‌داد. می‌گفت تا زمانی که اینجا جنگ است و اینها در این وضعیت هستند من بر خودم حرام می‌دانم حق مأموریتم را سر سفره ام بیاورم و اصلاً حقوقی نمی‌گرفت. وقتی هم که ازدواج کرد، سهم همسرش را از حقوقش جدا کرد و باز بقیه آن را می بخشید (١).
🔸مرتضی از مال دنیا هرچه داشت #انفاق کرد، در فیلم‌هایی که از او منتشر شده #موتور تریلی که سوارش است و در عملیات ها استفاده می‌کند، با پول خودش خریده بوده، چون می‌گفت اگر به این وسیله‌ها در جنگ آسیبی برسد من مدیون نظام می‌شوم چون مسئولیتش با من است (١).
🔺شهيد سرپرستى دو #يتيم و يک #بدسرپرست را برعهده داشته و از پول کمى که دريافت مى کرده به آنان مى داده است. او يک بار زندگى اش را در واقع حراج کرده تا بتواند شش خواهر #دم_بخت يک دوست را راهى خانه شوهر کند و دست آخر ماشين را مى فروشد تا يک دوست نيازمندش را #سرپناه بدهد و وقتى پدرش از او مى پرسد خودت چى؟ مى گويد ماشين که کمبود نيست اين همه ماشين عمومى مال ماست ديگر! (٢)

🔸 پى نوشت:
(١) به روايت پدر گرامى شهيد
(٢) به روايت يكى از نزديكان شهيد

صفحه ٣٩
ادامه دارد ...

✍️ مجموعه #منش_شهدا
#چهل_روز_خودسازى_با_شهدا

🆔 @labbaykeyazeinab