Forwarded from عکس نگار
روايتى از شهيد مدافع حرم عليرضا نظرى رودسرى؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
🔻شب ۱۹ ماه مبارک #رمضان بود. #خلصه داشت سقوط میکرد. قرار شد با بچههای تیپ فاطمه الزهرا [سلام الله علیها] از سمت سد #شقیدله به سمت خلصه بزنیم. ساعت ۱۲ شب بود که رسیدیم پای کار . چهار گروهِ پنج نفره شدیم و در دل دشمن رفتیم. تقریبا ۵۰۰ متری رفته بودیم که یك دفعه صدای #انفجار آمد.
🔸گروه اول روی #تله انفجاری رفته بودند. هرچه بیسیم زديم جوابی نیامد. شهید #محمدرضا_يعقوبى با گروه اول بود که همانجا به درجه رفیع #شهادت نائل آمد. فرمانده عملیات سریع دستور عقبنشینی داد تا دشمن متوجه نشود، چون اگر دشمن میفهمید و به آنجا حساس میشد تک تک ما را به آن دنیا میفرستاد. سریع به نقطه رهایی برگشتیم. #تیراندازی کور از طرف دشمن شروع شد. تا اینکه کواتکوپتراشان بلند شد و همه ما در سنگها مخفی شدیم. آنشب شهید يعقوبى به آرزویش رسید ولى یك نفر بود که #حسرت میخورد.
🔺چند روز بعد قرار شد بچهها مرخصی بروند. خیلیها به مرخصی رفتند، اما #شهید_عليرضا_نظرى اصلاً مایل به رفتن نبود و با فرماندهها صحبت میکرد که بماند. میگفت: "من با چه رویی برگردم. #رفیقم اینجا مونده. من تا نرسم بهش برنمیگردم".
✍️ پى نوشت:
بالاخره خودتو رسوندی بهش.
یادت باشه اون دعای توسلی که خوندیم تو خلصه رو با هم #گریه داشتیما. پیش ارباب منم یاد کن.
به شهید یعقوبی بگو هنوز یادگاریشو دارم. منتظرم که برسونم به دستش. بگو با هم #عهد کرده بودیم.
🆔 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
🔻شب ۱۹ ماه مبارک #رمضان بود. #خلصه داشت سقوط میکرد. قرار شد با بچههای تیپ فاطمه الزهرا [سلام الله علیها] از سمت سد #شقیدله به سمت خلصه بزنیم. ساعت ۱۲ شب بود که رسیدیم پای کار . چهار گروهِ پنج نفره شدیم و در دل دشمن رفتیم. تقریبا ۵۰۰ متری رفته بودیم که یك دفعه صدای #انفجار آمد.
🔸گروه اول روی #تله انفجاری رفته بودند. هرچه بیسیم زديم جوابی نیامد. شهید #محمدرضا_يعقوبى با گروه اول بود که همانجا به درجه رفیع #شهادت نائل آمد. فرمانده عملیات سریع دستور عقبنشینی داد تا دشمن متوجه نشود، چون اگر دشمن میفهمید و به آنجا حساس میشد تک تک ما را به آن دنیا میفرستاد. سریع به نقطه رهایی برگشتیم. #تیراندازی کور از طرف دشمن شروع شد. تا اینکه کواتکوپتراشان بلند شد و همه ما در سنگها مخفی شدیم. آنشب شهید يعقوبى به آرزویش رسید ولى یك نفر بود که #حسرت میخورد.
🔺چند روز بعد قرار شد بچهها مرخصی بروند. خیلیها به مرخصی رفتند، اما #شهید_عليرضا_نظرى اصلاً مایل به رفتن نبود و با فرماندهها صحبت میکرد که بماند. میگفت: "من با چه رویی برگردم. #رفیقم اینجا مونده. من تا نرسم بهش برنمیگردم".
✍️ پى نوشت:
بالاخره خودتو رسوندی بهش.
یادت باشه اون دعای توسلی که خوندیم تو خلصه رو با هم #گریه داشتیما. پیش ارباب منم یاد کن.
به شهید یعقوبی بگو هنوز یادگاریشو دارم. منتظرم که برسونم به دستش. بگو با هم #عهد کرده بودیم.
🆔 @labbaykeyazeinab