نسخه ی دیگر و مهمتری هم یافت شد که درمجلس نگهداری میشود. فهرست نگار قدمتش را به قرن 8 نسبت داده است.متأسفانه نواقص و سقط هایی دارد. انشاء الله در فرصت دیگر در مورد این نسخه سخن خواهم گفت.
آثار کهن شیعه
Photo
#فوائد_النسخ
اين نحوه توسل به حضرت حجّت صلوات الله علیه و عجّل فرجه، میان متأخّرین به صورت های مختلف نقل میشود. در این یادداشت به گونه ی متفاوتی از خط مرحوم شهید قده نقل شده که ظاهرا قدیمیترین نقل مربوط به این توسلست. (عبارت من مصباح الزائر ظاهرا اشتباهست)
اين نحوه توسل به حضرت حجّت صلوات الله علیه و عجّل فرجه، میان متأخّرین به صورت های مختلف نقل میشود. در این یادداشت به گونه ی متفاوتی از خط مرحوم شهید قده نقل شده که ظاهرا قدیمیترین نقل مربوط به این توسلست. (عبارت من مصباح الزائر ظاهرا اشتباهست)
#حدیث
قسمتی از کتاب مباهج المهج قطب الدین کیدری به فارسی کهن، معجزه ای از حضرت صاحب الزمان علیه السلام
قسمتی از کتاب مباهج المهج قطب الدین کیدری به فارسی کهن، معجزه ای از حضرت صاحب الزمان علیه السلام
آثار کهن شیعه
Photo
احسن الكبار في معرفة الأئمة الاطهار
کتابخانه ملی
لینک مشاهده : http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=3124484&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author
کتابخانه ملی
لینک مشاهده : http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=3124484&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author
#حدیث
همه ی ما از پدرانمان به یاد داریم که از حرف زدن سر سفره نهی میکردند! ؛
در عین حال در قسمتی از منقولات مجموعه ی شهید به نقل از کتاب التعریف صفوانی در آداب سفره چنین آمده:
«..و طول الجلوس علی المائدة، و الحدیث علیها، لأن المجوس لا یری الکلام».
همه ی ما از پدرانمان به یاد داریم که از حرف زدن سر سفره نهی میکردند! ؛
در عین حال در قسمتی از منقولات مجموعه ی شهید به نقل از کتاب التعریف صفوانی در آداب سفره چنین آمده:
«..و طول الجلوس علی المائدة، و الحدیث علیها، لأن المجوس لا یری الکلام».
👍1
بسم الله الرحمن الرحیم
🔷ترس بیجا در بیان حقایق دینی
#یادداشت
حفظ و نشر میراث اهل بیت علیهمالسلام در دو قسمت قابل انجامست: چاپ و پخش متون احادیث، و نشر وبیان مفاهیم والای آن برای دیگران.
شکی نیست که قسم اول بیشتر از جهت مقدمه ای برای انجام قسمت دومِ وظیفه ی ماست، در حالیکه متاسفانه کار ما در این زمینه بسیار محدودست.
علت اصلی این کمبود، افول تخصص کافی در حوزه های مختلف علوم دینیست ولی از جمله عواملی که به این نقص اسف بار دامن می زند امتناع بسیاری از متخصصین در بیان حقایق دینی به علت ترس موهومیست که از سرباز زدن مردم و جامعه نسبت به پذیرش برخی مسائل مذهبی دارند.
البته مقداری از علوم اهل بیت علیهم السلام از مسائل صعب مستعصب است که نباید برای هرکسی بیان کرد؛ امّا سخن در مسائل اساسی دین است که آگاهی و هشدار لازم به عموم جامعه داده نمیشود.
در جامعه ای که انواع و اقسام تفکرهای مختلف از لائیک گرفته تا عرفان های کاذب ، آزادانه اندیشه های خود را مطرح می کنند ، دین شناسان ، و بالاخص طلاب و روحانیونی که با حقایق دینی انسی دارند ، از کار باز مانده و چون به آن ها اعتراض می شود بهانه می کنند که : زمانه ، دوره ی تقیه است! و بعضا به این حدیث هم تمسک می کنند که: (کلما قرب هذا الأمر کانت التقیة أشدّ). مشخصست که این حدیث در مقام پیشگویی از شدّت تقیه در زمان نزدیکی ظهور است نه تعیین وظیفه ی فعلی. وظیفه ی ما ایجاب می کند که به اوامر شدید و اکید امر به معروف و نهی از منکر پایبند باشیم، تا زمانیکه مانع شرعی دیگر حاصل نشود. ضمن اینکه تقیه در اصطلاح خاصش به اظهار همراهی با عامه و اهل خلاف در عملست، گر چه خوفی در میان نباشد. اما تقیه به این معنی از خود شیعه کاملا بی معناست ، و احدی از فقها فتوا نداده که حتی در صورت عدم خوف، مطابق میل باطل فرقه ای ، به رنگ آنها در آییم.بلکه نهی از منکر واقعی در این موارد موضوع پیدا می کند. بسیار رنج آور است که در جامعه ای که انواع و اقسام تفکرهای باطل و رنگارنگ آزادانه مزخرفات خود را تحویل افکار آشفته ی جوانان می دهند ؛ آنگاه اهل علم و روحانیون به بهانه های واهی؛ معارف نورانی اهل بیت علیهم السلام را در بیان ندارند....متأسفانه شاهد هستیم که بعضا اهل علم با فضاحت تمام در مجلس معصیت شرکت کرده و گستاخانه فعل خود را با تقیه توجیه می کنند!
گویا این بی مبالاتی ها در زمان ائمه علیهم السلام هم صورت می گرفته و حضرات معصومین علیهم السلام نیز به شدت از این گونه رفتار انتقاد می فرمودند.به این روایت عبرت انگیز از کافی توجه کنید:
عن الحارث بن المغيرة قال: لقيني أبو عبد الله ع في طريق المدينة فقال من ذا أ حارث قلت نعم قال أما لأحملن ذنوب سفهائكم على علمائكم ثم مضى فأتيته فاستأذنت عليه فدخلت فقلت لقيتني فقلت لأحملن ذنوب سفهائكم على علمائكم فدخلني من ذلك أمر عظيم فقال نعم ما يمنعكم إذا بلغكم عن الرجل منكم ما تكرهون و ما يدخل علينا به الأذى أن تأتوه فتؤنبوه و تعذلوه و تقولوا له قولا بليغا فقلت [له] جعلت فداك إذا لا يطيعونا و لا يقبلون منا فقال اهجروهم و اجتنبوا مجالسهم
بله ؛ مسئله ی خوف تلف نفس جهت دیگری غیر از تقیه است که حکم خود را دارد؛ که این بهانه هم در اکثر موارد ناشی از ترسی موهوم و غیر عقلاییست.
🔷ترس بیجا در بیان حقایق دینی
#یادداشت
حفظ و نشر میراث اهل بیت علیهمالسلام در دو قسمت قابل انجامست: چاپ و پخش متون احادیث، و نشر وبیان مفاهیم والای آن برای دیگران.
شکی نیست که قسم اول بیشتر از جهت مقدمه ای برای انجام قسمت دومِ وظیفه ی ماست، در حالیکه متاسفانه کار ما در این زمینه بسیار محدودست.
علت اصلی این کمبود، افول تخصص کافی در حوزه های مختلف علوم دینیست ولی از جمله عواملی که به این نقص اسف بار دامن می زند امتناع بسیاری از متخصصین در بیان حقایق دینی به علت ترس موهومیست که از سرباز زدن مردم و جامعه نسبت به پذیرش برخی مسائل مذهبی دارند.
البته مقداری از علوم اهل بیت علیهم السلام از مسائل صعب مستعصب است که نباید برای هرکسی بیان کرد؛ امّا سخن در مسائل اساسی دین است که آگاهی و هشدار لازم به عموم جامعه داده نمیشود.
در جامعه ای که انواع و اقسام تفکرهای مختلف از لائیک گرفته تا عرفان های کاذب ، آزادانه اندیشه های خود را مطرح می کنند ، دین شناسان ، و بالاخص طلاب و روحانیونی که با حقایق دینی انسی دارند ، از کار باز مانده و چون به آن ها اعتراض می شود بهانه می کنند که : زمانه ، دوره ی تقیه است! و بعضا به این حدیث هم تمسک می کنند که: (کلما قرب هذا الأمر کانت التقیة أشدّ). مشخصست که این حدیث در مقام پیشگویی از شدّت تقیه در زمان نزدیکی ظهور است نه تعیین وظیفه ی فعلی. وظیفه ی ما ایجاب می کند که به اوامر شدید و اکید امر به معروف و نهی از منکر پایبند باشیم، تا زمانیکه مانع شرعی دیگر حاصل نشود. ضمن اینکه تقیه در اصطلاح خاصش به اظهار همراهی با عامه و اهل خلاف در عملست، گر چه خوفی در میان نباشد. اما تقیه به این معنی از خود شیعه کاملا بی معناست ، و احدی از فقها فتوا نداده که حتی در صورت عدم خوف، مطابق میل باطل فرقه ای ، به رنگ آنها در آییم.بلکه نهی از منکر واقعی در این موارد موضوع پیدا می کند. بسیار رنج آور است که در جامعه ای که انواع و اقسام تفکرهای باطل و رنگارنگ آزادانه مزخرفات خود را تحویل افکار آشفته ی جوانان می دهند ؛ آنگاه اهل علم و روحانیون به بهانه های واهی؛ معارف نورانی اهل بیت علیهم السلام را در بیان ندارند....متأسفانه شاهد هستیم که بعضا اهل علم با فضاحت تمام در مجلس معصیت شرکت کرده و گستاخانه فعل خود را با تقیه توجیه می کنند!
گویا این بی مبالاتی ها در زمان ائمه علیهم السلام هم صورت می گرفته و حضرات معصومین علیهم السلام نیز به شدت از این گونه رفتار انتقاد می فرمودند.به این روایت عبرت انگیز از کافی توجه کنید:
عن الحارث بن المغيرة قال: لقيني أبو عبد الله ع في طريق المدينة فقال من ذا أ حارث قلت نعم قال أما لأحملن ذنوب سفهائكم على علمائكم ثم مضى فأتيته فاستأذنت عليه فدخلت فقلت لقيتني فقلت لأحملن ذنوب سفهائكم على علمائكم فدخلني من ذلك أمر عظيم فقال نعم ما يمنعكم إذا بلغكم عن الرجل منكم ما تكرهون و ما يدخل علينا به الأذى أن تأتوه فتؤنبوه و تعذلوه و تقولوا له قولا بليغا فقلت [له] جعلت فداك إذا لا يطيعونا و لا يقبلون منا فقال اهجروهم و اجتنبوا مجالسهم
بله ؛ مسئله ی خوف تلف نفس جهت دیگری غیر از تقیه است که حکم خود را دارد؛ که این بهانه هم در اکثر موارد ناشی از ترسی موهوم و غیر عقلاییست.