تقدیم شما عزیزان امید که مورد پسند تون باشد ❤️✨🌹
⚡️داستان کوتاه
پیرمردی هر روز تومحله
پسرکی رو با پای برهنه می دید که
با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکرد
روزی رفت و یه کفش کتونی نو خرید
و اومد به پسرک گفت:
بیا این کفشا رو بپوش...
پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال
رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خـدایید؟
پیرمرد لبش را گزید و گفت نه پسرجان.
پسرک گفت: پس دوست خـدایی
چون من دیشب فقط به خـدا گفتم
کفش ندارم...
🩷دوست خـدا بودن سخت نيست🩷
🌹✨#ارسالی_خانم_فرهمند ✨🌹
⚡️داستان کوتاه
پیرمردی هر روز تومحله
پسرکی رو با پای برهنه می دید که
با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکرد
روزی رفت و یه کفش کتونی نو خرید
و اومد به پسرک گفت:
بیا این کفشا رو بپوش...
پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال
رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خـدایید؟
پیرمرد لبش را گزید و گفت نه پسرجان.
پسرک گفت: پس دوست خـدایی
چون من دیشب فقط به خـدا گفتم
کفش ندارم...
🩷دوست خـدا بودن سخت نيست🩷
🌹✨#ارسالی_خانم_فرهمند ✨🌹
تفدیم به شما خوبان ❤️🌹✨🌷
⚡️تلنگر⚡️
سنگ قبر حکیم
مرد بسیار ثروتمندی که از حکیمی دل خوشی نداشت با خدمتکارانش در بازار با حکیم و تعدادی از شاگردانش روبهرو شد.
مرد ثروتمند با حالتی پر از غرور و تکبر به حکیم گفت:
تصمیم گرفتهام پول خودم را هدر دهم و برایت سنگ قبری گرانقیمت تهیه کنم.
بگو جنس این سنگ از چه باشد
و روی آن چه بنویسم تا هر کس بالای آن قبر بایستد و برای تو آرامش طلب کند شاد شود و خندهاش بگیرد.
حکیم خندهای کرد و پاسخ داد
اگر خودت هم بالای سنگ قبر میایستی. سنگ قبر مرا از جنس آیینه انتخاب کن و روی آن هیچ چیز ننویس.
بگذار مردمی که بالای آن میایستند تصویر خودشان را ببینند و اگر هم آمرزشی طلب میکنند نصیب خودشان شود.
مرد ثروتمند که حسابی جا خورده بود برای اینکه جلوی اطرافیانش کم نیاورد با تمسخر گفت:
اما همه که برای دعای آمرزش بالای سنگ قبر نمیایستند.
حکیم با همان تبسم گرم و صمیمانه همیشگیاش گفت:
آنها آیینهای بیش نخواهند دید.
💙🌹#ارسالی_خانم_فرهمند 🌹💙
╭✹••••••••••••••••••🌸
📖
⚡️تلنگر⚡️
سنگ قبر حکیم
مرد بسیار ثروتمندی که از حکیمی دل خوشی نداشت با خدمتکارانش در بازار با حکیم و تعدادی از شاگردانش روبهرو شد.
مرد ثروتمند با حالتی پر از غرور و تکبر به حکیم گفت:
تصمیم گرفتهام پول خودم را هدر دهم و برایت سنگ قبری گرانقیمت تهیه کنم.
بگو جنس این سنگ از چه باشد
و روی آن چه بنویسم تا هر کس بالای آن قبر بایستد و برای تو آرامش طلب کند شاد شود و خندهاش بگیرد.
حکیم خندهای کرد و پاسخ داد
اگر خودت هم بالای سنگ قبر میایستی. سنگ قبر مرا از جنس آیینه انتخاب کن و روی آن هیچ چیز ننویس.
بگذار مردمی که بالای آن میایستند تصویر خودشان را ببینند و اگر هم آمرزشی طلب میکنند نصیب خودشان شود.
مرد ثروتمند که حسابی جا خورده بود برای اینکه جلوی اطرافیانش کم نیاورد با تمسخر گفت:
اما همه که برای دعای آمرزش بالای سنگ قبر نمیایستند.
حکیم با همان تبسم گرم و صمیمانه همیشگیاش گفت:
آنها آیینهای بیش نخواهند دید.
💙🌹#ارسالی_خانم_فرهمند 🌹💙
╭✹••••••••••••••••••🌸
📖