كاش كودك بودم
مادرانه بغلم ميكردي
هرم آغوشت را
كادر مي بستم من
ثبت ميكردم من
همچو يك قطعه ي عكس
همه چيزش ثابت
و نمي رفتم از آن
آغوشت...

واي بر هرچه دل تنگ كه در دنيا هست...
#كيميا_زراعتي

وقتي هيچ نوري دلش نمي خواد دلت رو روشن كنه
تا صبح هم براي ديدن خورشيد بيدار بموني
نه دلت گرم ميشه و نه چشمت روشن
فقط يك بار ديگه طلوع مرده رو
با ناباوري نگاه مي كني
خودت رو گول نزن
تو چيز بيشتري مي خواي
نه فقط خيره شدن به طلوع خورشيدت...

#كيميا_زراعتي

كاش خاموش كنم مغزم را
و كمي خواب به چشمم آيد
من از اين بختك بيدار دگر خسته شدم
يا مرا باز در آغوشم كش
و مرا دوست بدار
و رهايم كن از اين بي خبري
و بلا تكليفي
يا اگر از من عاشق تو گريزان شده اي
بازي چشمت را
زود پاياني ده
اين همه غمزه مكن ناز مكن
در تن خسته ي من
همهمه آغاز مكن
برو از خواب من و رويايم

خوب ميدانم من
صبح روز فردا
ميشوم باز پشيمان
من از اين گفته ي خويش
و به خود ميگويم
واي بر من
قلمم تند نوشت !

#كيميا_زراعتي

هر شب خواب تو را ديدن
عجيب نيست
براي مني كه
از اولين لحظه صبح
تا
آخرين لحظه شب
همواره تو را ياد ميكنم ...
#كيميا_زراعتي

حسرت كه ميخوري
گويي بند بند وجودت پوسيده ميشود
حسرت كه ميخوري
اين روح و روانت است كه
فرياد ميكشد
حسرت كه ميخوري
جايي در اعماق تاريكي ذهن
معركه اي برپاست
ديوانه اي آن جاست
در حال پاره كردن زنجير هاي لعنتي
كه به دور دست و پايش بسته شده
حسرت كه ميخوري
با اين كه درونت غوغاست
سكوت ميكني
بعضي از آدم ها اشك هم مي ريزند
منم از جنس آن ها هستم
حسرت كه ميخورم
اشك ميريزم
مي بارم ...

#كيميا_زراعتي

به جاي اين كه راحت بگوييد
طرف را ببين چه ساده (آرزوي مرا زندگي ميكند )
بجنگيد براي چيزي كه ميخواهيد
و به هر نحوي شده بدستش بياريد
حتي مهم نيست روزي
كسي بي خبر از تلاش هايتان خطاب به شما
بگويد :
طرف را ببين چه ساده آرزوي مرا زندگي ميكند !
شايد اين بهترين چيزيست كه
زندگي يادم داد ...
جنگيدن براي هدف !
#كيميا_زراعتي

گاهي بايد براي اتفاقي ساده
قرن ها منتظر ماند
عجيب است ساده ها ساده اتفاق نمي افتند ...
مثلا همين دست هايت
كه گره نمي خورند
دور بدنم
و حرف نميزند چشم هايت
آن طور كه بايد
جانا ساده است اينها
انقدر ساده
كه مي تواند مرا در پيچيدگي غرق كند
#كيميا_زراعتي

صبح كه ميشود
آينه به من لبخند ميزند
و
نويد شروع ديگري را ميدهد
مي گويد : صبحمان بخيرررر !
با تبسم ادامه مي دهد
مهم نيست كه ديشب چ گذشته است
و
حتي مهم نيست كه
باز هم براي كسب تجربه اي
جراحت عميقي در قلبمان ايجاد كردي
پيشاني ام را ميبوسد
ميگويد
مهم آن است خورشيد براي شروع دوباره تو طلوع كرده است
كمي با سكوت نگاهم ميكند
.
.
.
ميگويد : هيييي با تو ام
صبحمان بخييييررر ! 🤗😊😍
#كيميا_زراعتي

من كسي را ميشناسم
كه (دلم لك زده لبخندش را...)
كسي هيچ وقت نشد
نگاهش كنم و بگويم
(بيمار خنده هاي تو ام بيشتر بخند ...
خورشيد آرزوي مني گرم تر بتاب...)
كسي كه هيچ وقت نشد ...
نشد...
#كيميا_زراعتي

ما هيچ وقت محبوب آدم ها نمي شويم
آدم ها فقط علاقه مند به آن چيزي ميشوند كه ميخواهند از ما بسازند !
چشم ها دست ميشوند و ميسازند آن چه ميخواهند ببينند را !
اين اتفاق آن قدر زير پوستي رخ ميدهند كه
باورم ميكنيم چشم هايمان سالم است ...!
#كيميا_زراعتي
#از_جمله_افسوس_ها

#شهريور هميشه برام دلهره آور بوده
دلهره اين كه وقتي تموم شه
پاييز باز چه بلايي ميخواد
سر قلبم بياره
دلهره اين كه اين كه
بارون قراره من رو #ديوونه تر بكنه
و از همه عجيب تر اين كه
آذر ماه ديگري تو راهه !
#آذر_ماه ...
فقط خدا ميدونه كه
آذر ماه ها
با من چه كردن...

#كيميا_زراعتي

از آن موقع هاييست كه دلم ميخواهد
هيچ چيز را براي ديدنت بهانه نكنم
با شجاعت داد بزنم
اهاي فلاني
اين بار بدون هيچ دليلي وقتت را خالي كن
بيا فقط ببينمت
فقط ببينمت
ببينمت
دلم براي چشم هات تنگ شده لعنتي ...

#كيميا_زراعتي

ما همه در طلب توسعه خاک وطن
همچنان زنده به امیّد هماهنگ شدیم

لاله رویید در این راه و تقاصش دادیم
زیر بیداد زمان چهره پر آژنگ شدیم ...

ما در این عرصه بی تاب سیاست ناکام
ای دریغا! پس از آن تشنه به فرهنگ شدیم ...!

هرچه ما دور ز فرهنگ به سیاست نزدیک
غافل از بازی و بازیچه این جنگ شدیم

پنج،هفت ترکش و خون ، هشت،هشت
سال کبود... که همه گیج همه منگ شدیم

ما همه سبز ترین پرچم میدان بودیم
زیر باتوم ، لگدمال ، بنفش رنگ شدیم ... 💜💚💜

#كيميا_زراعتي
#زهرا_جمشیدی