Kimia zeraati
34 subscribers
67 photos
7 videos
4 files
9 links
Download Telegram
قرن ها گذشت و
حالا رو به رویم نشستی
سرم پایین و غرق در
ده ها رنگ آمیخته بهم روی قلمم
و در اصل
نگاهت میکنم بی آنکه نگاهت کنم
تو هم که ناشی ترین بی اعتنای شهر هستی
روح هامان از بدن جدا شده و
گرمِ آغوش اند...
می لرزد تمامم
از نوک پا تا سرم
لرزشی درونی
و روح ها هنوز
گرمِ اغوشند
گرم
گرم
گرم
چشم هایم را بسته ام و
نور ها خاموشند
خاموش
خاموش
خاموش...
می پرد جسم و جان و روحم از خواب
.
.
.
هیچ چیز نیست دیگر
تنها منم و
بیداریِ مبهم دم صبح
و این چشم های پف کرده که پر از
حسرت است
و ای کاش...
که ای کاش
خواب نبود آن رویای شیرین...

#کیمیا_زراعتی
#صبح_بخیر